توفیق تألیف اثر در حوزه قرآن و موسیقی/وظیفه علما در شفافسازی و تبیین حدود و ثغور هنر دینی/نبود استراتژی مشخص در وزارت ارشاد
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، دکتر پیروز ارجمند دانش آموخته کارشناسی موسیقی از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد پژوهش هنر با گرایش اتنوموزیکولوژی از دانشگاه آزاد اسلامی تهران و دکترای اتنوموزیکولوژی از دانشگاه مالایا مالزی است.
تدریس در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران و هنر در ایران و چند دانشگاه در اروپا و آسیا، استاد راهنمای بیش از 30 پایاننامه در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، حضور در بیش از 10 کنفرانس علمی، تألیف پنج عنوان کتاب و چندین مقاله علمی و انجام 26 طرح پژوهشی، آموزشی و اجرایی در دانشگاهها و مراکز پژوهشی ایران، اسپانیا، کره جنوبی، پاکستان، هند و مالزی از جمله فعالیتهای پیروز ارجمند است.
وی از سال 68 تاکنون در حوزههای علمی، فرهنگی، اجرایی و برنامهریزی فرهنگی و هنری دارای مسؤولیتهای بوده که پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در کسوت مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد به فعالیت پرداخت ولی پس از 20 ماه فعالیت با دفتر موسیقی رسما خداحافظی کرد.
ارجمند در گفتوگوی تفصیلی با خبرگزاری رسا، ضمن بیان دلایل اصلی استعفای خود از دفتر موسیقی وزارت ارشاد، به ارائه توضیحاتی درباره تألیف جدید خود در حوزه قرآن و موسیقی پرداخت.
علاقهمندان در ادامه متن این گفتوگو را از نظر میگذرانند؛
رسا ـ لطفا در باب تألیفاتی که در حوزه قرآن و موسیقی داشتهاید توضیحاتی بفرمایید.
بنده در دهه 60 مطالعهای در حوزه قرآن پژوهی داشتم که پس از ورود به دانشگاه و مطالعه در حوزه موسیقی شناسی به مباحثی که مربوط به نغمات و الحان موسیقایی تلاوت قرآن بود پرداختم. همچنین یک پایاننامهای را یک فرد موزیک شناس ژاپنی کار کرده بود که تمام تلاوت عبدالباسط را آوا نویسی، تجزیه و تحلیل کرده بود؛ وی در این پایاننامه به بررسی مباحث تخصصی و الحان قرآن پرداخته بود؛ بنده نیز بر اساس علاقهام این موضوع را ادامه دادم و حدود سه سال پیش درس گفتارهایی را در حوزه هنری با عنوان «مقام و دستگاه در تلاوت قرآن» شروع کردم و نهایتا این مجموعه تبدیل به کتابی شد که به زودی منتشر میشود.
کلیات موضوع شامل این بحث میشود که سر منشأ الحان قرآن در دو فرهنگ ایران و عرب ـ عربستان ـ به ویژه مصر چگونه است؛ یعنی یک مقایسه کلی میان الحان و ملودیها مبنا در دو موسیقی ایران و عرب که وجوه اشتراک بسیاری دارند، صورت گرفته است. البته نام برخی از دستگاهها، آوازها و گوشهها در موسیقی ایران با مقاماتی که در فرهنگ عرب وجود دارد تناقض دارد، ولی محتوای آنها یکی است. برای نمونه ما وقتی در مقامهای عرب صحبت از بیاتی میکنیم در حقیقت دستگاه شور ما است که خوانده میشود.
بنده در این پژوهش افزون بر مقایسه تطبیقی، مناسب خوانی و تطبیق مضمون آیات و سورهها با محتوای الحان را داشتهام. برای نمونه محتوای یک آیه را قاری بر اساس شناختی که از دستگاه دارد انتخاب میکند که ما این را در فرهنگ دستگاه موسیقی ایران به نام مناسب خوانی میشناسیم. به عنوان نمونه در شبیهخوانی و تعزیه، امام خوان در همایون میخواند و گوشههای را انتخاب میکند که بار معنوی، آرامش و معرفتی بیشتری دارند؛ در حالی که مخالف خوان یعنی فردی که برای نمونه یزید خوان است، به گوشههای رجوع میکند که آنها بار محتوای متناسب با آن شخصیت و منش آن فرد را در تعزیه دارند. این مقایسه تطبیقی در نهایت به دانش نشانه شناسی یا فمولوژی که مبحث جدیدی در قرآن است میرسد و بنده در این زمینه تحقیق داشته و کار کردهام.
بحث دیگر محتوای ریتم و ضرب آهنگ درونی کلام خداوند متعال است که وقتی به آن مراجعه میکنیم متوجه میشویم هر آنچه خدا در سایر مخلوقات به عنوان نظم و عنصر ریتم و تعادل میآورد، در نزول آیات نیز این موضوع را رعایت میکند و این بخشی از زیبایی کلام خداوند است که بار موسیقایی دارد و ما در ادبیات فارسی به عروس، ضرب آهنگ و ریتم درونی کلام تعبیر میکنیم. این پژوهش یک مقایسه تطبیقی درباره نو ادوات تحریر، بیان و تحریرهای که قرأی مختلف در فرهنگهای ایران و عرب دارند و به عنوان دو شاخص اصلی در تلاوت قرآن شناخته میشود؛ کلیات پژوهش بنده درباره «دیدگاه موسیقی شناسی به تلاوت قرآن با نگرشی بر مقایسه تطبیقی مقام و دستگاه در فرهنگ موسیقی ایران و عرب است.»
رسا ـ چه راههایی برای پیوند میان اهالی هنر موسیقی و متولیان امر دین در جهت ارتقای معنوی و بالا بردن سطح کیفی تولیدات عرصه موسیقی میتوان داشت؟
موسیقی هنری است که در طول تاریخ همزمان با سایر شؤونات فرهنگی به روز شده و پویایی و خودشن خواست خود را داشته است، از اینرو نباید فراموش کرد آنچه به عنوان «گوش فرهنگی» شناخته میشود، یعنی هر آنچه ما از کودکی میشنویم و به عنوان یک بستر شنیداری و بستر علاقهمندی به آن میپردازیم، در هر فرهنگی باید به آن توجه کرد. به عنوان مثال اگر ما در کشور ژاپن بزرگ شده بودیم، علاقهمندیمان به موسیقی ژاپن به سبب اینکه این نوع موسیقی را بسیار شنیده و گوش کرده بودیم شاید بیشتر از فرهنگ ایران میشد.
به عقیده بنده ظرفیتهای که در موسیقی معاصر جهان وجود دارد، باید به کار گرفته شود و با یک بیان جدید مبتنی بر فرهنگ کهن و اصیل خود این زبان را به روز کنیم. یک اتفاق خوش آیندی که امروز رخ داده این است که نسل جوان ایران، نسلی است که به فرهنگ، مذهب و بنیانهای فرهنگی خود بسیار علاقهمند شده است؛ یعنی نسلی است که هر چند در کنار مدرنیته است، ولی به یک نگاه پست مدرن رسیده و این را در تمام شوؤن میتوان دید. ما اگر بتوانیم از ابزارهای روز به گونهای استفاده کنیم که پیامهایمان را در قالب امروزین به نسل جوان منتقل کنیم بسیار کاراتر و مؤثرتر خواهد بود.
نکته بعدی این است که باید از شعار زدگی دور شویم، ما بسیاری از پیامها را میخواهیم شعار زده و صریح و ثلیث بیان کنیم؛ در حالی که خصلت هنر این است که پیامها با زبان شیوای هنر و در قالب یک زییایی شناسی خاص هنر بیان شود. از اینرو بسیاری از آثاری که امروز در عرصه موسیقی خلق میشود، هر چند محتوای مذهبی و مضمون ارزشی دارند، ولی در شکل بیان ناموفق میشوند و مقبولیت و محبوبیت عمومی پیدا نمیکنند؛ چون از زیبایی شناسی خاص که در عرصه هنر است، استفاده نمیکنند. حتی این زیبایی شناسی در کلام بوده و شاعری موفقتر است که بتواند تعابیر، استعارات و کلام شاعرانه استفاده کند؛ به گونهای که شخص دیگری استفاده نکرده و مختص خود فرد میشود، در عین حال نیز زیبایی هم داشته باشد.
به نظر بنده باید در فصل جدید از شعار زدگی دور شویم و به قالبهای جدید ارائه بپردازیم؛ ضمن اینکه موسیقی مذهبی ما بن مایه خوبی دارد، ولی در شکل علمی نتوانسته خود را با موسیقی هنری روز تطبیق دهد. برای نمونه ما آیینهای مذهبی، آثار و ملودویهایی داریم، الحان بسیار زیبایی داریم که در طی صدها و هزاران سال ماندگار شدهاند و هیچ دولتی هم برای ماندگاری آنها تلاش نکرده است، بلکه خود مردم سینه به سینه نقل کرده و این آثار ماندگار شدهاند. اگر ما به عنوان یک سیاستگذار و حمایتگر فرهنگی این ملودیها و الحان را در شکل علمی خودش به اشخاصی بسپاریم که آنها بتوانند اینها را در قالب یک کرال مذهبی و اثر فاخر مذهبی ارائه دهند میتوانیم در فصل جدید از حرکت پویای هنری خود وارد شویم.
برای نمونه جریان تواشیح خوانی که در ایران آغاز میشود مشاهده میکنیم در یک دورهای بسیار موفق عمل میکند؛ ولی در ادامه مسیر به دلیل اینکه بن مایههای علمی و در حقیقت ورود افراد شاخص هنری به این عرصه کم میشود کم رنگ میشود که نمیتواند به عنوان یک نمونه خوب از یک کرال مذهبی و اسلامی جای خود را به صورت بسیار وسیع باز کند.
بنده خود ایدهای دارم و آن این است که ما در حقیقت آنچه خداوند به عنوان یک نعمت در وجود ما به ودیعه گذاشته است، یعنی صدا و صدای خوش را به بدون ساز و با استفاده از ابزارهای آهنگ سازی، مبدع یک شیوه بیان روایات و مضامین و پندهای اخلاقی باشیم.
برای نمونه در فرهنگ موسیقی زورخانه در ایران یک مرشد وقتی شروع به خواندن میکند، متناسب با آنچه برای یک فرد هماهنگ میداند، شعر خاصی را انتخاب میکند که برخی از این اشعار مضمون اخلاقی، تربیتی و سپاسگذاری دارند. ماهیگیران کشورمان نیز هنگام ماهیگیری، ذکری را میگویند و کار خود را با ذکر خداوند متعال و ائمه معصومان(ع) همراه میکنند و با این کار افزونبر اینکه یک نظمی به کار خود میدهند، یک شکرگذاری خاصی نیز انجام میدهند.
چنین فرهنگهای میان مردم ما است و آنچه ما باید انجام دهیم، این است که آنها را متناسب با نیازها و علوم روز بیان کنیم. یعنی با استفاده از بن مایههای فرهنگی که در متن جامعه ما حضور دارد و با یک شکل هنرمندانه اینها ـ فرهنگها ـ را ترکیب کنیم. در این صورت میتوانیم به یک بیان و شیوه جدید در بیان موسیقی برسیم و به عقیده بنده این همان حلقه گمشدهای است که میان اهل موسیقی و اهل حوزه و مباحث تخصصی اسلامی داریم.
رسا ـ فضای موسیقی به چه میزان توانسته از حقیقت معنویت دین و زیبایی اندیشه و نورانیت اسلام بهره ببرد؟
به عقیده بنده باید تعریف ما از هنر دینی و مذهبی مشخص شود. آیا وقتی ما هنر دینی میگوییم هر آنچه به نوعی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مضامین و پیامهای اخلاقی و اسلامی را انتقال میدهد میتواند جزو هنر دینی باشد یا خیر؟ یا اینکه هنر دینی چیزی است که باید یک اثری را به صورت مستقیم برای نمونه یکی از قصص قرآن کریم را روایت کند. نخست باید تکلیفمان را با این موضوع مشخص کنیم و اگر شکل نخست را بپذیریم، نگاه وسیعتری داشته باشیم؛ یعنی هنر و موسیقی دینی را از یک منظر وسیعتر به صورت مستقیم و غیر مستقیم ببینیم، متوجه میشویم که نشانهایی از یک موسیقی دینی وجود دارد، موسیقی دینی که در شکل سفارشی و یا امروزی است.
ولی آنچه به عنوان آیینهای موسیقایی ما وجود دارد، بسیار فراگیر، وسیع و مانا است. برای نمونه فرد میبیند آنچه سبب حفظ آیینهای سوگواری ایام محرم و صفر و... شده و روز به روز نیز این آیینها فراگیرتر میشوند، خود مردم هستند؛ یعنی مردم آنها را به عنوان یک میراث معنوی مذهبی حفظ میکنند و شاید وقتی در تیراژ نگاه کنیم بسیار وسیعتر از حتی نمونههای موسیقیهایی باشد که ما سرمایهگذاری میکنیم و تولید میکنیم.
یعنی دولت در برابر هجمه موسیقی که خود مردم، خودجوش در عرصه مذهبی تولید میکنند بسیار ناتوان و کم کار است؛ ولی مردم خودشان چه بخواهیم و چه نخواهیم این کار را انجام میدهند. حافظ میراث مذهبی و معنوی خود مردم هستند و در عرصه دولتی در این زمینه بسیار کم کاری است، ولی در عرصه عام و مردمی بسیار پرکار است، اگر از این منظر نگاه کنیم بنده میتوانم نقد را به عرصه دولتی وارد بدانم که مردم همیشه جلوتر از دولتها در عرصه تولیدات اسلامی به ویژه هنر اسلامی حرکت کردهاند. معماران، شعرا، نقاشان و موسیقیدانان ما در طول تاریخ اسلامی زمانی که به صورت خودجوش کار کردهاند بسیار آثار ارزشمندتر و ماناتری خلق کردهاند تا اثری که از سوی حاکم و یا دولت سفارش داده شده است.
رسا ـ در این خصوص چه وظیفهای بر عهده هنرمندان و چه رسالتی بر دوش علمای دین است؟
در مرحله نخست شفاف سازی و تبیین حدود و ثغور هنر به ویژه هنر دینی بر عهده علما است. در عرصهای همانند سینما پس از انقلاب بسیار درباره هنر معنوی و سینما دینی که به نام سینما حقیقت و معناگرا شناخته میشود کار شده است؛ ولی در عرصه موسیقی نه در شکل عام و نه در شکل خاص در حدود و ثغور موسیقی کار نشده است. ضمن اینکه دایره و دامنه هنر موسیقی دینی نیز مشخص نشده است. به عقیده بنده علمای مذهبی در ادامه خدماتشان خدمتی که میتوانند به عرصه هنر کشور داشته باشند این است که شفاف رهنمودهای را بیان کنند که این رهنمودها بتواند مسیر تعالی و شروع حرکت هنری را غنیتر کند.
برای نمونه اگر بنده بخواهم به عنوان هنرمند یک اثر مذهبی تولید کنم، هنوز مؤلفههای شکل دهنده اثر هنر موسیقی به طور مشخص برایم مشخص نیست که آیا یک اثر هنری موسیقی معناگرا آنچه هست که شعر قوی و مذهبی دارد؟ أثریست که ملودی مذهبی دارد؟ آیا اثریست که توسط یک هنرمند مذهبی اجرا شود؟ آیا اثریست که خوانده شود و یا با ساز اجرا شود؟ در چه زمانی و چگونه اجرا شود؟ اینها مسائلی است که هنوز حدود ثغورش مشخص نیست، از اینرو به صورت پراکنده و جزیرهی در عرصه هنر آثاری را تولید میکنیم. فکر میکنم علمای دینی با همکاری هنرمندان موسیقی بسیار میتوانند کمک کنند تا این حدود و ثغور مشخص شود و به عنوان بدنه کارشناس موسیقی مشاوره داده و شفاف سازی کنند تا نظرات نهایی مبتنی بر یک آگاهی کامل بوده و انجام شود.
رسا ـ تحلیل و ارزیابی شما از شرایط حاکم بر عرصه موسیقی کشور در حال حاضر چیست؟
فضای جریان غالب در موسیقی کشور به سمت موسیقی عام و عامگرایانه سوق پیدا میکند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این موضوع در تمام دنیا وجود دارد. ولی اینکه آیا موسیقی فاخر و ارزشی میتواند جایی در سبد شنیداری مردم داشته باشد به عقیده بنده به دلایل مختلف نقش دولتها به ویژه پس از انقلاب در شکلگیری این جریان بسیار کم رنگ بوده و هیچگاه ما نتوانستیم آنچنان که باید و شاید و بایسته است حمایتهای لازم را در جهت شکل دادن به این مسیر انجام دهیم. بنده این مسیر را اکنون بسیار کند میبینم و در جنبه کیفی هنوز به درجه استاندار لازم نرسیدهایم، البته از نظر کمی جریان موسیقی کشور جریان خوبی دارد، ولی از نظر کیفی آن را بسیار مناسب نمیدانم.
رسا ـ آقای ارجمند در پایان اگر صلاح میدانید مقداری درباره زمینه و دلایل استعفایتان بفرمایید.
بنده چند روز پیش از استعفا در یک مصاحبهای به شکل سربسته به مواردی اشاره کردم که در حقیقت محدودیتها و معذوریتهایی که در عرصه موسیقی وجود دارد راه را برای ادامه مسیر حداقل برای بنده به عنوان مدیر میبست. شاید مدیر دیگری بتواند با آن مجموعهای که آن سیاستگذاری را انجام میدهد به تعاملی برسد. ولی من به چند اصل اعتقاد دارم، یکی اصل عدالت در عرصه هنر است که بسیار مهم بوده و فکر میکنم عدالت ضامن امنیت برای جامعه هنری است و به تبع آن محصولات هنری که خلق میشود میتواند وجوه هنری و ارزشمند بیشتری داشته باشد.
نکته بعدی بحث اعتدال است. بنده هر دو جریان چه جریان افراطی در مقابله با موسیقی و چه جریان افراطی در شکل دادن به تمام جریان موسیقی را سرزنش میکنم و معتقدم که ما به یک جریان معتدل نیاز داریم؛ جریانی که هم عدالت را رعایت کند و هم اعتدال داشته باشد. این اعتدال میتوانست در تمام شؤون حاکمیت کاری من باشد. عمده مشکل من در دفتر موسیقی، عدم تناسب میان وظایف حاکمیتی و حدود اختیارات داده شده به من بود. بیش از آنچه که من بتوانم عمل و کاری در حوزه اختیارات حاکمیت خود که وظایف قانونی من بود داشته باشم، این اختیارات به من تفویض نمیشد؛ ضمن اینکه به ما ـ دفتر موسیقی ـ استراتژی مشخصی هم ابلاغ نشده بود. در حالی که ما نیاز داریم جایی که کار سیاستگذاری را انجام میدهد، خود وزارت ارشاد بر اساس یک سیاستگذاری مشخص حرکت کند.
قاعدتا دو استراتژی مشخص در کل بیان شد؛ یکی بحث اقتصاد هنر و دیگری دیپلماسی فرهنگ. اینها خوب بود ولی کافی نبود. برای نمونه ما در بخش بسیاری از مفاهیم ارزشی دچار مشکل میشدیم، به عنوان مثال بنده سال گذشته در جشنواره فجر نتوانستم دو ایدهای که داشتم را اجرا کنم. البته اجرا شد، ولی بدون حمایت وزارت ارشاد؛ یکی بخش جشنواره سرود ایثارگران و شاهد بود که همزمان قرار بود با جشنواره فجر برگزار شود که آن را به سبب عدم حمایت در این باب به وسیله جای دیگر برگزار کردیم، ضمن اینکه زنگ سرود انقلاب اسلامی بود که آن را نتوانستم اجرا کنیم و خیلی از موارد این چنینی.
به نظر من استراتژی وزارت ارشاد به طور مشخص معلوم نیست؛ سیاستگذاری آن مشخص نیست که چگونه قرار است حرکت کند! یعنی بنده به عنوان مدیر بارها اعلام کرده بودم که من هیچ سند بالا دستی نداریم که براساس آن سند بالا دستی بتوانم تبیین کنم؛ یعنی به عنوان مثال اگر من بحثی را به اسم مشروعیت به گونهای از موسیقی که شبهه موسیقی رپ باشد را اعلام کردم، مبتنی بر یک پژوهش جامعه شناختی بود که از سالها پیش شروع کرده بودم و در گروه کارشناسی خودم اینها را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر باید به نمونه جدیدی از اینگونه موسیقی برسیم که آن موسیقی رپ از نوع غربی پس زده شود و این روند جریان مثبتی هم داشت؛ ولی متأسفانه با عدم حمایت لازم از سوی وزارت ارشاد و مشکلات عدیده مالی که داشتیم و دخالت در امور سیاستگذاری، احساس کردم که پیش از این ماندن من در آنجا جایز نیست و بهتر است که به عرصه کار دانشگاهیم بازگردم و به کارهای برسم به کارهای که شاید در جنبه تئوری بتوانیم آرام آرام کمک کنیم تا بدنه نحیف غیر کارشناسی وزارت ارشاد تقویت شود. و اینکه شما در مجموعهای مدیریت میکنید که هیچ کارشناسی ندارد، مثل این میماند که شما در وزارت بهداشت مسؤولیتی دارید اما در آنجا کارشناسی ندارید که به مراکز مختلف سر بزند و صحت و سلامت محصولات غذایی را تشخیص دهد. این بزرگترین مشکل وزارت ارشاد است، نبود کارشناسانی که شما بتوانید به آنها به عنوان پشتوانههای فکری خودتان اعتماد کنید و سیاستگذاری کنید.
/403/993/م