۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۴
کد خبر: ۲۷۹۴۴۰

پاسخ آیت الله سبحانی به ادعاهای مستشرقین درباره «زنده بودن حضرت عیسی»، «رؤیت خداوند» و «نام های پیامبر»

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله سبحانی در درس «کلام اسلامی» خود در مشهد گفت: اخیرا مستشرقین برای این که این معجزه را از دست ما بگیرند، شب ها و روزها کار کرده اند که نوعی تناقض در میان آیات پیدا کرده و از این طریق عقاید جوانان ما را سست کنند.
 درس خارج فقه آيت الله سبحاني

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، آیت الله جعفر سبحانی ظهر امروز در دومین جلسه از سلسله جلسات درس «کلام اسلامی» که در محل مدرسه علمیه عالی نواب برگزار شد، به بخش دیگری از شبهات مستشرقین درباره قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) پاسخ داد و گفت: قرآن مجید در موضوعات مختلفی بحث کرده است؛ درباره قصص و سرگذشت انبیای پیشین بحث کرده و احکام بی شماری را آورده است اما در عین حال در این گزارش ها تناقض و اختلافی نیست که این از برجستگی ها و معجزات قرآن کریم است.

 

وی افزود: قرآنی که ظرف 23 سال بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، آن هم در شرایط مختلفی چون جنگ، صلح، شب و روز یک دست است، اما اخیرا مستشرقین برای این که این معجزه را از دست ما بگیرند، شب ها و روزها کار کرده اند که نوعی تناقض در میان آیات پیدا کرده و از این طریق عقاید جوانان ما را سست کنند.

 

زنده بودن حضرت عیسی(ع) یک عقیده مسلّم است

این مرجع تقلید به پاسخگویی نسبت به سه مورد از شبهات مستشرقین پرداخت و اظهار کرد: اولین مورد، مسأله «صلب عیسی بن مریم(ع)» است؛ شکی نیست که ما معتقدیم حضرت عیسی الآن زنده هستند و تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی به جز چند مورد از علمای ازهر، معتقدند که حضرت مسیح(ع) زنده هستند و حتی نازل شده و به حضرت مهدی(عج) اقتدا می کنند.

 

حضرت آیت الله سبحانی ادامه داد: این عقیده یک عقیده مسلم بین ما است و فقط سه نفر در این مسأله اختلاف دارند که آن ها اصرار دارند عیسی بن مریم ولو مصلوب نشده اما زنده نیست.

 

وی افزود: خاورشناسان دو آیه را برای این مطلب مستمسک قرار داده اند؛ آیه اول درباره حیات عیسی(ع) است که می فرماید «إِذ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَومِ الْقِیَامَه ثُمَّ إِلَیَّ مَرجِعُکُم فَأَحکُمُ بَیْنَکُم فِیمَا کُنتُم فِیهِ تَخْتَلِفُونَ »؛ یعنی «ابتدا تو را می میرانم و سپس به سوی آسمان می برم و تو را از دست یهود نجات می دهم.»

 

این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: مستشرقین می گویند «قرآن می فرماید ایشان اول توفی شد، بعدا رفع شد و پس از آن تطهیر؛ پس چطور شما می گویید که حضرت عیسی(ع) زنده است در حالی که خود خدا به جناب عیسی(ع) خطاب می کند که تو را قبل از رفع، توفی می کنم؟»

 

حضرت آیت الله سبحانی همچنین با اشاره به آیه 117 سوره مبارکه مائده گفت: در هر دو آیه کلمه «توفی» آمده است؛ جواب این است که آقایان مستشرقین غربی اند، زبان شناس نیستند و ادبیات عرب را خوب نمی دانند و همین قدر شنیده اند که وفات به معنی «مرگ» است، حال آن که نمی دانند «توفی» به معنای «گرفتن» است؛ البته گرفتن ها مختلف است؛ گاهی می گیرد و دیگر رد نمی کند، این می شود «مرگ»؛ گاهی هم می گیرد اما بعدا رد می کند که این می شود «نوم».

 

تبیین تفاوت «مرگ» با «خواب»

وی تأکید کرد: مسأله توفّی به معنای «أخذ» است و وقتی لسان العرب می گوید «وَفیَتُ دینی» یعنی طلب خود را به تمام معنا گرفتم؛ این زبان عامیانه است که بگویند وفات همیشه به معنای مرگ است؛ در اصطلاح لغت عرب و حتی در اصطلاح قرآن، توفی به معنای میراندن نیست، به معنای گرفتن است؛ از همین رو عبارت «فلَمّا تَوفَّیتنی» یعنی مرا از چنگال یهود گرفتی.

 

این مفسر برجسته قرآن کریم خاطرشنان کرد: خدا نفس ها را می گیرد که به دو صورت است؛ اگر قضای الهی بر مرگش باشد، می میرد و اگر قضای الهی بر حیات باشد، بر می گرداند، از این رو در روایات داریم که «النّوم أخ الموت» و تفاوت آن ها در «بازگشت» است.

 

خداوند منزّه از دیده شدن است

حضرت آیت الله سبحانی سپس شبهه «رؤیت خداوند» را به عنوان دومین شبهه ای که مستشرقین آن را مطرح می کنند، معرفی کرد و گفت: مسلمانان معتقدند خدا قابل رؤیت نبوده و مافوق رؤیت است؛ خلّاق متعال، منزه از دیده شدن است؛ البته این عقیده، عقیده امامیه و عدلیه است و عشائره معتقدند که خلّاق متعال در دنیا دیده نمی شود اما در آخرت دیده می شود.

 

وی با اشاره به این که «فواصل آیات» با ماقبل شان تناسب دارند، در پاسخ به این پرسش که «چرا قرآن پس از این آیه نفرمود «هُوَ الغفورُ الرَّحیم» و یا نفرمود «هُوَ العَزیزُ الحَکیم»؟»، خاطرنشان کرد: موجود لطیف موجودی دور از بصر است و «لطافت» معنایی است که در فارسی معادل ندارد؛ لطیف یعنی چیزی که در موضع حس قرار نمی گیرد؛ لطافت خدا مناسب با «لا تُدرِکهُ الأبصار وَ هُوَ یُدرِکُ الأبصار» است اما اگر می فرمود «عَزیزُالحَکیم»، بی معنا می شود چرا که جای «غلبه» نیست که بگوید «عزیز».

 

این مرجع تقلید افزود: آن ها می گویند در قرآن شما صریحا آمده است که در روز قیامت خدا دیده می شود و به آیه «وُجوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَه؛ إلی رَبِّها ناظِرَه» اشاره می کنند؛ یعنی «روز قیامت چهره ها درخشنده است و به خدا می نگرند.»

 

لزوم درک برخی آیات قرآن از طریق قرائن

حضرت آیت الله سبحانی در تبیین سخن خود ادامه داد: در روز قیامت دو نوع چهره داریم؛ چهره باز که منتظر است تا خدا را ببیند و چهره گرفته که چهره گناهکار، کافر و منافق است و خیال می کند در همان لحظه عذابی می آید که «فاقره» و کمرشکن بوده و حیات او را خاتمه می دهد.

 

وی اظهار کرد: در این جا بعضی می گویند «ناظِرَه» به معنای انتظار است و «إلی رَبِّها ناظِرَه» یعنی منتظر اجر خدا هستند اما من این جواب را نپذیرفتم و معتقدم ناظره به معنای «دیدن» است و این را صریحا می گویم اما واژه «می نگرند» در این جا کنایه است و در آن «مکنیٌ بها» مطرح نیست، «مکنیٌ عنه» مطرح است یعنی می نگرند تا ثواب خدا برسد و منتظر آن هستند مانند کسی که خادم است و به دست حقوق دهنده می نگرد و منتظر حقوقش است.

 

این مرجع تقلید با اشاره به عبارت «تعرف الأشیاء بِأضدادِها»، تأکید کرد: اگر بخواهیم این آیه را بفهمیم باید از قرائن آن بفهمیم، برای نمونه در مقابل «وُجوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَه»، «وُجوهٌ یومَئِذٍ باسِرَه» آمده است.

 

حضرت آیت الله سبحانی با اشاره به آیه «تَظُنُّ أَن یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ»، معنای آن را ضد معنای آیه «إلی رَبِّها ناظِرَه» دانست و افزود: وقتی شخص جهنمی فکر می کند که هر لحظه عذاب کمرشکن نازل می شود، شخص بهشتی اگر ضد آن را فکر کند، بهشت و حور عینی را فکر می کند که «لا عَین رَأتْ وَلا اُذُن سَمِعَتْ».

 

وی در رد عقلی ادعای مستشرقین مبنی بر امکان رؤیت خداوند، اظهار کرد: اگر در قیامت کل خدا را ببینید، خدا می شود «محاط» و شما می شوید «محیط»، در حالی که برعکس است و قرآن می فرماید «وَ لایُحیطونَ بِعِلمِه» یعنی حتی علم خدا هم قابل احاطه نیست؛ اگر بخشی از آن را ببینید، خدا مرکب می شود و مرکب نمی تواند خدا باشد.

 

این مفسر برجسته قرآن کریم، سومین مورد شبهه مستشرقین را ادعای آنان در خصوص نام پیامبر اکرم(ص) عنوان کرد و با تصریح بر این که نام پیامبر هم «احمد» بوده و هم «محمد»، گفت: پیامبر ما دارای دو نام بود، مادرش نام او را «احمد» گذاشته بود و عبدالمطلب او را «محمد» نامید؛ دلیل ما اشعاری است که هم در اشعار ابوطالب است، هم در شعر حسّان بن ثابت؛ اصلا زمان پیامبر(ص)، رسول خدا را به دو نام صدا می کردند./820/پ201/ج

 

ارسال نظرات