۲۹ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۴
کد خبر: ۳۰۸۶۰۴
آیت الله جوادی آملی:

جهاد فرهنگی سنگین‌تر از جهاد نظامی است

خبرگزاری رسا ـ آیت الله جوادی آملی با بیان این که جهاد فرهنگی سنگین‌تر از جهاد نظامی است، گفت: پایان کار به سود اهل تقوا است؛ اما یک کسی ممکن است چند روزی جلوی پیشرفت دین را بگیرد، همان گونه که نصرت دین خدا ممکن است.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی در جلسة درس تفسیر سورة فرقان در جمع طلاب و فضلای حوزة علمیة قم به تفسیر آیه 51 این سوره پرداخت.

 

 متن این درس بدین شرح است:

 

ذات اقدس اله در آیة 51 سورة فرقان فرمود: وَ لُو شِئنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَریَهٍ نَذیراً. اگر خدا می‌خواست، می‌توانست برای هر محلّی یک پیامبری اعزام بکند؛ لکن وجود مبارک پیغمبر‌(ص) را برای کلّ این منطقه مبعوث کرد و بار سنگین را روی دوش آن حضرت قرار داد، فرمود: بار تو سنگین است و شأنیت تو، شخصیتی که به تو دادیم باعث شده است که آن بار سنگین را روی دوش تو بگذاریم که کلّ این منطقه به رسالت تو احیا بشود، لذا باید یک جهاد کبیر بکنی، یک جهاد سنگین بکنی. هم جهاد فرهنگی سنگین‌تر از جهاد نظامی است، هم وسعت حوزة مسئولیت تو باعث «جهاد کبیر» است.

 

لذا فرمود: وَجاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً. منظور از این جهاد نمی‌تواند جهاد نظامی باشد؛ زیرا این سوره در مکّه نازل شده است، در مکّه سخن از جهاد نبود، حکومتی تشکیل نشده بود، نیروهای نظامی در اختیار نداشتند تا بتوانند جهاد کنند؛ فقط یا در تقیه بودند یا در صبر و بردباری و مظلومیت به سر می‌بردند. اگر این سوره در مدینه نازل می‌شد، ممکن بود ناظر به جهاد نظامی باشد. بنابراین طبق این دو قرینه‌ای که هست؛ یکی اینکه لُو شِئنَا لَبَعَثنَا فِی کُلِّ قَریَهٍ نَذیراً، یک؛ و از طرفی هم در مکّه جا برای جهاد نظامی نبود، دو؛ معلوم می‌شود که منظور از این جهاد کبیر، تحمّل تبلیغ دشوار، تعلیم دشوار و تزکیة دشوار است.

 

امکان کشف رابطه علّی کارهای عادی خدای سبحان

ذات أقدس إله چند تا کار را در عالم انجام می‌دهد؛ بعضی از کارهاست که مخصوص اوست، کسی توان آن را ندارد؛ چه اینکه بعضی از اشخاصند که مخصوص به سِمَت‌هایی هستند که دیگران فاقد آن ارزش و سِمَتند. خدای سبحان انبیاء را مبعوث می‌کند، به وسیلة آنها ائمه‌(علیهم‌السَّلام) را مشخص می‌کند که این کار مخصوص خدای سبحان است. افرادی هم در اثر داشتن عصمت، شایسته دریافت نبوّت و رسالت و امامتند که این هم بر اساس اَللهُ اَعلَمُ حِیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه‌؛ در اختیار خدای سبحان است و گروه مخصوصی به عنوان مبدأ قابلی. معجزاتی هم خدای سبحان به انبیا و اولیایش عطا کرده است که این معجزات هم مخصوص ذات أقدس إله است، راه فکری ندارد، جزو علوم نیست! نمی‌شود یاد گرفت و‌ این کار را انجام داد! به قداست روح وابسته است.

 

ممکن نیست کسی سالیان متمادی درس بخواند، بتواند مرده را زنده کند؛ یا با یک سورة مبارکة حمد بیماری را درمان کند، یا اَبرص و اَکمَه و اَعمی را درمان کند؛ اینچنین نیست. اینها راه فکری ندارد، راه درس و بحث و موضوع و محمول و عَرض ذاتی و اینها نیست؛ به قداست روح وابسته است. مثل اینکه پیوندهای نَسبی با درس و بحث نیست. اگر زید پسر عَمرو است، دیگر پسر عَمرو است؛ کسی نمی‌تواند با درس و بحث پسر عَمرو بشود، این راه فکری ندارد، یک پیوند خارجی است. جریان معجزات هم از همین قبیل است.

 

امّا به استثنای این امور، کارهای عادی‌ای که ذات أقدس إله انجام می‌دهد، این راه تعلیم هم هست؛ یعنی به وسیلة نسیم کم‌کم باد تولید می‌شود، بعد ابر تولید می‌شود، ابر نکاح می‌شود، در اثر تَناکح ابرها بعضی از ابرها باردار می‌شوند، رسالتی پیدا می‌کنند در منطقه‌ای ببارند، گیاه برویانند، گیاه را به ثمر برسانند؛ اینها همه کارهای علمی است. ذات أقدس إله این کارها را مرتّب انجام داده و می‌دهد، در آیات الهی اینها را مشخص می‌کند، بشر را هم دعوت می‌کند که اینها را یاد بگیرید، مثل این انجام بدهید و انجام هم می‌دهند. اینچنین نیست که اینها ممنوع باشد، بلکه اینها یک راهنمایی‌های الهی است. پس اگر سلول‌های بنیادی مطرح شد یا میوه‌های گلخانه‌ای مطرح شد؛ همة اینها برگرفته از نظام خلقت است نه نظام طبیعت و خدای سبحان این کارها را به بشر آموخت.

 

ناتوانی بت‌ها از دفع ضرر و جلب منفعت

بعد می‌فرماید: در برابر این همه نِعَم و ادلّة توحیدی، یک عدّه بت‌ها را می‌پرستند. کسانی را و اشیایی را می‌پرستند که آنها نه نافعند و نه مضر! عبادت آنها زیانبار است، ولی معبود نه ضارّ است نه نافع. وَ یَعبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ معبودی را که آن معبود نه نافع است نه ضارمی پرستند؛ ولی عبادت آنها ضارّ است، چون شرک است. مسئله نفع و ضرر به لحاظ غالب مردم است، غالب مردم که عبادت می‌کنند یا خُوفاً مِنَ النّار است، یا شُوقاً اِلَی الجَنَّه. فقط اندکی از بندگان الهی‌اند که حُبّاً و شُکراً و ذِکراً معبود را عبادت می‌کنند، وگرنه غالب مردم یا برای ترس از جهنّم است یا برای شوق به بهشت! به همین مناسبت صفت و سِمَت پیغمبر‌(ص) را به عنوان «‌بشیر‌» و «‌نذیر‌» ذکر کرد و ذکر می‌کند، چه اینکه در آیة 56 همین سوره فرقان فرمود: وَ مَا اَرسَلْناکَ اِلّا مُبَشِّراً وَ نَذیراً. پس عبادت تودة مردم یا در اثر شهوت است‌ یا در اثر غضب؛ یا در اثر غضب است که می‌خواهند از خود دفاع کنند و خطر را دفع کنند، خُوفاً مِنَ النّار عبادت می‌کنند؛ یا در اثر شهوت و جاذبة نعمت‌های بهشت خدا را عبادت می‌کنند. یا شُوقاً اِلَی الجَنَّه است که با تبشیر هماهنگ است، یا خُوفاً مِنَ النّار است که با اِنذار هماهنگ است؛ این کار غالب مردم است. کم هستند بندگانی که خالصاً و حُبّاً و ذِکراً و شُکراً و فِکراً خدا را عبادت کنند! بنابراین عبادت تودة مردم یا برای دفع خطر است یا جلب منفعت. ذات أقدس إله به مشرکان می‌فرماید: عبادت بت‌ها نه دافع خطر است، یک؛ نه جالب منفعت، دو. یعنی آن معبودها نه برای شما خطری را دفع می‌کنند، نه منفعتی را جلب می‌کنند؛ بلکه عبادت آنها جز ضرر چیز دیگر نیست!

 

ذات أقدس إله چون غنیّ محض است و قدیر صرف؛ نه نیازی به کمک دارد و نمی‌شود به او آسیب رساند یا به او کمک کرد. دین او، مکتب او، راه او آسیب‌پذیر هست؛ یعنی کسی می‌تواند آسیبی ایجاد کند، مانع دیگران بشود تا چند صباحی که راه خدا را طی نکنند. همانطوری که نصرت دین خدا فرض دارد که: اِنْ تَنصُرُوا اللهْ یَنصُرْکُم، وَ لَیَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ یَنصُرُه؛ آسیب رساندن به دین خدا هم فرض دارد. گرچه وَ العاقِبَهُ لِلْمُتَّقین، پایان کار به سود اهل تقواست؛ ولی یک کسی ممکن است چند روزی جلوی پیشرفت دین را بگیرد. همانطوری که نصرت دین خدا ممکن است، اِنْ تَنصُرُوا الله رواست؛ آسیب رساندن به پیشرفت دین خدا هم ممکن است، محال نیست؛ لذا فرمود: وَ کانَ الکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهیراً، یعنی عَلی دِینِهِ و عَلی مَکتَبِهِ ظَهیراً. «‌ظَهیر‌» یعنی پشتوانه و پشتیبان؛ برخی‌ها پشتیبان و پشتوانة حقّند، برخی‌ها پشتیبان و پشتوانة باطلند. کافر، پشتوانه و پشتیبان باطل است که علیه دین تلاش می‌کند.

 

»بشارت‌» و «‌انذار‌»، دو مقام پیامبر‌(ص) در دنیا

آنگاه فرمود: جهنّمی هست، قیامتی هست، حسابرسی هست، یک چند روزی اینها ممکن است میدان‌دار باشند؛ و تو که رسول خدا هستی، سِمَت تو جز تبشیر و انذار نیست. نه وکیل مردم هستی، نه وکیل علیه اینها هستی که اینها را سرکوب کنی؛ نه جبّار بر اینها هستی و سلطه‌ای نداری. دین هم اینها را آزاد گذاشته در نظام تکوین نه در نظام تشریع؛ در نظام تشریع جا برای آزادی نیست، وگرنه می‌شود اباحی‌گری. واجباتی هست، محرّمی هست، حدّی هست؛ فرمود: وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَاُولئِکَ(5) کَذا و کَذا، یک مرزبندی‌ای هست و مانند آن. امّا در نظام تکوین انسان آزاد است، چون همین آزادی باعث کمال است؛ و شما جلوی آزادی تکوینی آنها را نمی‌توانی بگیری، یک؛ مسئولیت شما هم بیش از تبشیر و انذار نیست، دو: وَ مَا اَرسَلْناکَ اِلّا مُبَشِّراً وَ نَذیراً./998/د102/ف2

 

منبع: روزنامه کیهان‌

ارسال نظرات