۱۷ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۴
کد خبر: ۳۰۹۸۰۲
آیت الله مصباح یزدی مطرح کرد؛

راه نجات از اختلاف­ها/ ممنوعیت مصالحه بر سر دین

خبرگزاری رسا ـ آیت الله مصباح یزدی با بیان راه نجات از اختلاف­ها پرداخت و گفت: ممکن است کار به جایی برسد که برای رسیدن به مقام یا منفعتی، مطالب دینی را تحریف کنیم، کلمات حضرت امام را تحریف کنیم، منکر برخی از آنها شویم یا آنها را مربوط به گذشته عنوان کنیم.
 آيت الله مصباح يزدي

به  گزارش  سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا،  آیت‌الله مصباح یزدی  دراجلاس سراسری دبیران احزاب عضو ائتلاف اصولگرایان که در  مدرسه شهدای مؤتلفه بگزار شد به بیان راه نجات از اختلاف­ها پرداخت و گفت:

 

اگر کسی بخواهد در دام اختلاف گرفتار نشود، چه باید بکند؟ گفتیم که بخشی از اختلافات ناشی از جهل است؛ بنابراین، برای نجات از اختلاف ابتدا باید معرفت افراد نسبت به حق کامل شود؛ اما این مسئله تنها با شناخت حل نمی‌شود. مگر شیطان بدون واسطه مورد خطاب الهی نبود و نمی‌د‌انست که باید بر آدم سجده کند؟ مگر فرعون نمی‌دانست که موسی پیغمبر خداست؟ وقتی فرعون خطاب به بنی‌اسرائیل ادعا کرد که: مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیرِی (قصص،38)؛ من برای شما خدایی جز خودم نمی‌شناسم، حضرت موسی در پاسخش فرمود: لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ (اسراء،102)؛ فرعون به خوبی می‌دانست که معجزات حضرت موسی(ع) کار خداست. بنابراین، دانستن، به تنهایی کافی نیست؛ بلکه عامل دیگری برای جلوگیری از اختلاف نیز لازم است که مهمتر از شناخت است. این عامل چیزی جز این نیست که ما باید دلمان را اصلاح کنیم و بخواهیم تابع حق باشیم و بنا را بر این بگذاریم که به آنچه عقل و دین گفته ‌است عمل کنیم. اما اگر قصد واقعی ما این باشد که به اسم دین کاری کنیم تا برتری خود را اثبات کنیم و به این واسطه چندی دیگر قدرت را در اختیار داشته باشیم، ما هم با دیگران تفاوتی نخواهیم داشت.

 

اگر بخواهیم از این اختلاف نجات پیدا کنیم، ابتدا باید معرفت خود را درست کنیم و حق را بشناسیم؛ در مرتبه بعد باید با خودسازی بکوشیم که تابع حق باشیم؛ در غیر این صورت تا زمانی که تابع امیال و هوس‌ها باشیم، همین آش و همین کاسه خواهد بود؛ البته هر روز به رنگی و اسمی؛ یک روز به اسم دین؛ روز دیگر به اسم آزادی؛ روزی به اسم دموکراسی؛ روز دیگر به اسم پیشرفت؛ یک روز هم به اسم توسعه. از این عناوین جذاب برای انداختن دیگران در دام‌های شیطان استفاده می‌شود؛ در حالی‌که روح همه آنها متابعت از خواسته نفسانی است. تا زمانی که «دل‌خواه» در میان باشد، مشکل حل نمی‌شود، به هر رنگ و با هر ضعف و شدتی که باشد.

 

اگر بخواهیم جزء گروهی باشیم که قرآن آنها را به عنوان «مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» توصیف کرده و به این واسطه از اختلاف مصون بمانیم، باید این دو ریشه را اصلاح کنیم؛ اول: شناخت صحیح؛ دوم: خودسازی برای سر نهادن به پای حق و دفاع جانانه از آن؛ و باید بدانیم این عرصه، جای معامله و مصالحه نیست. باید حق را شناخت و تا آخر پای آن ایستاد؛ حتی اگر کار به جنگ و درگیری منتهی شود. اگر پیغمبر اکرم‌(ص) از در مصالحه با مشرکین در آمده بود، کارشان به جنگ و کشتار نمی‌کشید. قرآن کریم خطاب به پیامبر می‌فرماید: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ (قلم،9)؛ مشرکان منتظر بودند که پیامبر اندکی از شعارهایش کوتاه بیاید، تا آنها هم کوتاه بیایند و با هم آشتی کنند. اگر پیامبر(ص) چنین کرده بود، از جنگ‌ها و خونریزی‌ها جلوگیری شده بود؛ اما اسلام چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد. حتی زمانی که پیغمبر اکرم و مسلمانان در نهایت سختی، ضعف و فقر به سر می‌بردند، گروهی از ثروتمندان طائف به پیغمبر پیشنهاد کردند که ما آماده‌ایم با شما بیعت کنیم، دست از بت‌پرستی برداریم، عبادات شما را انجام دهیم، با دشمنان شما بجنگیم و با دوستانتان مهربان باشیم؛ مشروط به اینکه ما را از سجده در نماز معاف کنید! اگر پیامبر این پیشنهاد را پذیرفته بود، آنها نیز کاملاً تحت امر آن حضرت بودند. حال، اگر هر یک از عقلای سیاستمدار عالم با چنین پیشنهادی مواجه شوند، چه خواهند کرد؟ مگر نه این است که «الصلح خیرٌ»؟! آیا در نظر شما جواب این پیشنهاد چیزی جز این است که بیایید با هم آشتی کنیم، و تعامل سازنده داشته باشیم؟! اما قرآن چه می‌فرماید؟

 

ممنوعیت مصالحه بر سر دین

خداوند می‌دانست که در آن شرایط سخت و دشوار در دل پیامبرش چه می‌گذرد. اما پیش از آنکه آن حضرت پاسخی به این پیشنهاد بدهد، این آیه نازل شد: وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلاً؛(اسراء،74و75) اگر ما قلبت را استوار نکرده بودیم، حتماً تو هم به سوی مشرکان تمایل پیدا می‌کردی؛

 

اما اگر چنین می‌شد، ما هم در دنیا و هم در آخرت تو را دو برابر عذاب می‌کردیم و هیچ‌کس هم نمی‌توانست به تو کمک کند! چرا؟ زیرا در جایی که دین دستوری دارد، هیچ‌کس حق مصلحت‌سنجی ندارد و بر سر دین نمی‌شود مصالحه کرد. مصالحه و تعامل در امور دنیوی اشکالی ندارد. هر کسی می‌تواند از اموال خود بذل و بخشش کند؛ اما مصالحه بر سر دین معنی ندارد.

 

 خداوند در آیه دیگری نیز می‌فرماید: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمین‏ * ثمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ؛ (الحاقه،46و44) اگر پیامبر از پیش خود یک کلمه را به ما نسبت دهد، رگ حیاتش را قطع می‌کنیم! از این آیات می‌توان فهمید اختلافی که خدا و پیغمبر با آن مخالف هستند، اختلافی است که به دین، معارف، احکام، ارزش‌ها و مسایل دینی ارتباط پیدا کند؛ این امور قابل اغماض، مسامحه و مصالحه نیست.

 

حال، هرکسی باید کلاه خود را قاضی کند و ببیند که آیا در چنین اختلافاتی کلام دین را می‌پذیرد، یا آن را نادیده می‌گیرد و با طرف مقابل سازش می‌کند. البته کسانی که چنین می‌کنند معمولاً برای قانع کردن خود و دیگران توجیهاتی می‌تراشند؛ از قبیل اینکه مسئله حلال و حرام اعتباری است؛ یا این مسایل اختصاص به زمان پیغمبر داشته و امروز با تغییر شرایط، این احکام نیز تغییر کرده است؛ و یا اینکه برای دسترسی به تکنولوژی پیشرفته دنیا باید با دیگران تعامل کنیم و در این مسیر نباید دلواپس کم‌رنگ شدن امور دینی باشیم! اما آیا قرآن چنین منطقی را می‌پذیرد؟ قرآن می‌فرماید: لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلاً * إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا. خداوند به پیغمبر اکرم (ص) که عزیزترین مخلوقات است، می‌فرماید اگر با یک پیشنهاد جزیی مشرکان که خلاف دین است، موافقت کرده بودی، من دشمن تو می‌شدم و هیچ کس نمی‌توانست در مقابل من به تو کمک کند.

 

ما باید به صورت جدی و قاطعانه در جهت شناخت حق، و متابعت از آن (که از مقومات انسانیت است)، استوار بمانیم و سر سوزنی از آن کوتاه نیائیم؛ ما نباید به بهانه‌های مختلف دین را فدای دنیا کنیم. این، یعنی ممکن است دنیایمان را فدای دین کنیم و برای حفظ دین از مصالح دنیوی چشم‌پوشی کنیم؛ بر خلاف کسانی که معتقدند دین مسئله‌ای شخصی است، فقط مربوط به عبادات و احکام فردی می‌شود و ربطی به مسایل اجتماعی و سیاسی ندارد.

 

اگر ما در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود تابع قرآن هستیم، قرآن به ما دستور می‌دهد که باید در این امور نیز اصالت را به دین بدهیم و ببینیم هر یک از جریانات و مسایلی که در اجتماع واقع می‌شود، چه تأثیری بر معارف، عقاید، ارزش‌ها و احکام دینی دارد. اگر احیاناً موضع‌گیری صحیح ما در یک مسئله اجتماعی ـ‌مثل برداشته شدن تحریم‌هاـ موجب شود دنیای ما در معرض ضرر قرار گیرد، این قابل اغماض و گذشت است؛ اما ‌خدا نکند که از دین خود برای رسیدن به دنیا بگذریم؛ بویژه زمانی که نمی‌دانیم آیا سرانجام به منافع دنیوی مورد نظر خواهیم رسید یا کلاه گشادی هم سرمان خواهند گذاشت!

 

توجه داشته باشیم که شیطان دائماً در کمین ماست که دینمان را فدای دنیا کنیم؛ حتی ممکن است به نام دین، ارزش‌های دینی را از دست ما بگیرد و عقایدمان را سست کند. در این جهت ممکن است کار به جایی برسد که برای رسیدن به مقام یا منفعتی، مطالب دینی را تحریف کنیم، کلمات حضرت امام را تحریف کنیم، تفسیر جدیدی برای آنها ارائه کنیم، منکر بعضی از آنها بشویم یا آنها را مربوط به گذشته عنوان کنیم. هر چند متأسفانه کسانی هستند (حتی در لباس روحانیت) که باور قلبی شان این است (و اظهار هم کرده‌اند) که احکام قرآن متعلق به زمان پیغمبر(ص)بوده و اکنون اعتبار ندارد یا حتی معتقد شده‌اند که این احکام را آخوندها نوشته‌اند! به هوش باشیم که شیطان دینمان را از ما نرباید!/998/د102/ف2

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات