پیشرفت علمی را فدای «نمیتوانیم» نکنیم
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، رشد علم و فناوری در جهان امروز با مقوله اقتصاد پیوند خورده است و از این روست که نهادینهسازی اقتصاد دانشبنیان بهعنوان یکی از مؤلفههای اصلی پیشرفت اقتصادی در دنیا شناخته میشود. در مجموعه سیاستهای مقاومسازی اقتصاد نیز توجه به این مهم در دستور کار قرارگرفته است. اما ناگفته پیداست که آنچه میتواند به شکلگیری یک برنامه مداوم و راهبرد پایدار در زمینه پیشرفت علمی بینجامد، وجود گفتمانی مسلط و البته منطبق بر مبانی معرفتی بومی در این راستاست که بهنظر میرسد مداقهای گذرا بر گفتمانهای گوناگونی که در خصوص پیشرفت علمی در کشور وجود دارد، میتواند تا حدودی در روشن کردن این مسیر راهبردی و چالشهای آن راهگشا باشد.
خوشبختانه کلان گفتمان انقلاب اسلامی بر اساس آموزههای اسلام ناب محمدی(ص) تلاش برای اقتدار حداکثری در تمامی حوزهها از جمله دانش و فناوری را توصیه نموده است. در این چارچوب گفتمانی، پیشرفت با نگاه به درون و با تکیه بر تواناییهای دانشوران بومی رقم میخورد و در دنیای پیچیده امروز که قدرتهای مسلط اجازه رسیدن دیگران به همترازی خود را نمیدهند، این نوع نگرش، زمینهای پایدار و مستمر را برای رشد علمی و قدرت برخاسته از آن ایجاد میکند.
در نقطه مقابل این نگرش، نگاه دیگری نیز وجود دارد که متأثر از موج جهانیسازی، مرزهای جغرافیایی را در ذهن خود کمرنگ کرده و مدعی است که با گسترش همکاری با کانونهای قدرت و ثروت جهانی میتوان در حوزههای مختلف، از جمله دانش و فناوری پیشرفت کرد و به رتبههای بالایی دست یافت. طرفداران این نوع نگاه معتقدند صاحبان قدرت در جهان، مایل به رشد همه جهان هستند، ازاینرو نهتنها به دیگر کشورها - که در راه دستیابی به اقتدار تلاش میکنند- اجازه بروز و ظهور را میدهند، بلکه آنان را در این راه یاری خواهند کرد.
برخی حتی معتقدند سرعت و وسعت رشد برخی کشورهای باخترزمین در این حوزهها، چنان بالاست که دیگر کشورها عملاً امکان کاستن فاصله خود از آنها یا حتی رسیدن به آنها را ندارند، بنابراین چارهای جز پیمودن پابهپای راه آنها ندارند. در چنین تفکری، پیشرفت تنها در همان مسیر غرب و با پا نهادن بر جای گامهای قدرتهای موجود ممکن است و البته باید تلاش کرد حداکثر استفاده را از همکاری اقتصادی و فنی با غرب نمود. بهنظر میرسد خاستگاه چنین تفکری را در پسماندهای فکری دوره استعمار باید جستوجو کرد و یکی از مهمترین جنایتهای استعمارگران در حق ملتهای مشرق زمین، گرفتن حس اعتمادبهنفس ملی از آنها و القای «نمیتوانیم» به آنهاست. آنگاهکه «نمیتوانیم» در مخیله انسان یا جامعهای نهادینه شود، آن فرد یا جامعه یا از پیشرفت کلاً مأیوس میشود یا برای پیشرفت خود سقف محدودی در نظر میگیرد و محافظهکارانه عمل میکند. چنین انسان یا جامعهای جسارت لازم برای پیشرفت را ندارد و خودبهخود عقب نگاه داشته میشود.
براساس این گفتمان، اگر دانشگاهی در چنین جامعهای بر پا شود، دانشگاهی است که صرفاً سطوح مقدماتی آموزش عالی را ارائه میدهد و خروجیهای چنین دانشگاهی، برای رشد علمی چارهای جز مهاجرت به غرب (یا به تعبیری فرار مغزها) ندارد. در چنین گفتمانی مؤسسه یا شرکت دانشبنیان معنایی ندارد و اگر شرکتی با این عنوان وجود داشته باشد، تنها در پرتو اتصال به کارتلهای بینالمللی فعالیت خواهد کرد. البته فعالیت شرکت موصوف، ارائه محصولات دانشبنیان نیست، بلکه وظیفهاش دلالی سرمایه انسانی دانشبنیان و صادرات(!) به دنیای پیشرفته است.
نخبگان معتقد به گفتمان مذکور از هرگونه پیشرفت مأیوسند و برخی که جسارت بیشتری دارند، علناً اظهار میدارند که تنها در «قورمهسبزی و آبگوشت بزباش توان رقابت با دنیا را داریم!» در این گفتمان چیزی به نام استقلال معنا و مفهوم ندارد و دوره آن منسوخشده است.
در چنین گفتمانی بهخاطر خوشایند کدخدا، ارسال ماهواره ساخته شده به فضا به تعویق میافتد و سازمان فضایی منحل میشود، حتی اگر به قیمت بیکاری تعدادی از دانشمندان این مرزوبوم شود. در چنین گفتمانی، برای رضایت دیگران، سانتریفیوژها بهسرعت جدا و انبار میشود، حتی اگر به قیمت غیرقابل مصرف شدن آنها و ناامید شدن فرزندان دانشور ایران شود. در چنین گفتمانی، بودجه پژوهشی و حمایت از تحقیقات و فناوری کاهش مییابد، اما در مقابل کارتلهای چندملیتی فرش قرمز پهن میشود.
بر این اساس اصلاً عجیب نیست که این خبر را بشنویم که طبق آخرین اطلاعات موجود در سایت اسکوپوس، رتبه ایران در تولید علم از رتبه 15 به رتبه 17 رسیده و ایران در زمینه تولید علم از تایوان و فدراسیون روسیه عقب افتاده است. تحلیل دادههای آماری این مرجع نشان میدهد که سهم تولید علم ایران از سال 2005 تا 2012 مرتباً افزایش یافته و از سال 2013 این رشد متوقف شده و عقبگرد علمی کشور آغاز شده است. براساس این آمار در سال 2013 با تغییر سیاستهای وزارت علوم، افت علمی کشور آغاز شده و متأسفانه شاهد افت 47/2 درصدی در تولید علم کشور هستیم، بهطوریکه در سال 2013 افت علمی کشور در برخی رشتهها در این نمایه به نزدیک 50 درصد رسیده است. البته خبرهای ناگوار در این خصوص تنها به همین محدود نمیشود. روزی دیگر شنیده میشود که شرکتهای دانشبنیان فرانسه به دنبال تسخیر بازار کالاهای استراتژیک کشاورزی ایران هستند و با وجود بیش از «1000 دستاورد تحقیقاتی در سال» توسط محققان داخلی، دولت از تجاریسازی یافتههای محققان ایرانی حمایت نکرده و بازارهای بزرگ محصولات دانشبنیان با انعقاد تفاهمنامههایی در حال واگذاری به شرکتهای فرانسوی است. یا در خبر دیگری به گوش میرسد که یک شرکت امریکایی، زیرساختهای شبکه بانکی کشور را تجهیز میکند!
در همین راستا شنیده میشود که بانک مرکزی برای نخستین بار پس از انقلاب، در راستای ساماندهی مبادلات بانکی، تفاهمنامه همکاری را با شرکت تجهیزات رایانهای امریکایی «اینتل» به امضا رسانده است. نکته جالب آنکه در شرکت ایجاد شده حاصله از این توافق، سهم شرکت اینتل با بانک مرکزی برابر و هرکدام 40 درصد خواهد بود. حال باید گفت پس جای جوانان نخبه ایرانی و شرکتهای دانشبنیان داخلی در این مسیر به اصطلاح توسعه کجاست؟ آیا نباید از شنیدن این خبر تأسفبار به خود آییم که در کشور حدود 730هزار نفر دانشآموخته مقطع تحصیلات تکمیلی (دکتری و کارشناسی ارشد) بیکار و خانهنشین هستند؟ تا کی به دنبال اشتغالآفرینی برای جوانان اروپایی هستیم؟ چه زمانی وقت آن خواهد رسید تا با عزم راسخ روی پایخود بایستیم و مسیر پیشرفت علمی کشور را فدای «نمیتوانیم» نکنیم!/998/102/ب3
منبع: روزنامه جوان