وجود رهبر عامل اتحاد جامعه
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آیتالله محمدتقی مصباحیزدی در دیدار با جمعی از اعضای شورای مرکزی و فعالان اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان خراسان رضوی، وجود رهبر را عامل اتحاد جامعه و نداشتن رهبر، عامل شکست مبارزان در کشورهای دیگر بیان کرد.
متن این سخنرانی بدین شرح است:
بیشک همه میدانند که امام چه داشت؛ امام استادی بود که زندگی بسیار ساده و متواضعانهای داشت. در برههای ایشان ماهانه مبلغ 45 تومان (45 تک تومانی) از مرحوم آقای بروجردی شهریه میگرفت. وقتی شهریه دیگران نیز افزوده شد، مبلغ شهریه ایشان شصت تومان شد.
وقتی مرحوم آقا مصطفی طلبه شد، شهریهای نیز به ایشان میدادند. در آن ایام، احمدآقا هنوز شهریه نداشت و هنوز دبیرستان میرفت. زندگی امام با این افراد بوده است. غذای خانه ایشان آبگوشتی بود که به قول نزدیکان ایشان، هیچکس هوس نمیکرد یک شب مهمان امام شود؛ یک کاسه آلومینیومی با یک ملاقه آب، چند دانه نخود و لوبیا و گاهی هم ریشه گوشتی در آن پیدا میشد.
در خانه امام تنها هفتهای یک بار دمپختک داشتند و آن هم بدون خورش و گوشت. امام با این نوع زندگی، در مقابل دستگاه شاه قیام کرد. حتما میدانید دستگاه شاه یعنی چه؟ امام بر چنین دستگاهی پیروز شد. چرا؟ چون خیلی پول داشت؟ درآمد کارخانههای داخل و خارج داشت؟ نیروهای کارآزموده امنیتی و دفاعی داشت؟ نیروهای امام همین جوانهایی بودند که در کوچهها تظاهرات میکردند و نهایت همتشان این بود که شعار برای امام میدادند. این بالاترین چیزی بود که جرئت میکردند بیان کنند. پس چه عامل ایشان را پیروز کرد؟ امام فکر مردم را عوض و ایمان را در آنها تقویت کرد؛ آنها با خدا آشنا شدند و بر او توکل کردند و بر این مبنا خودباور و شهادتطلب شدند و آمادگی پیدا کردند تا جان خود را در این زمینه فدا کنند؛ نیرویی که همه نیروهای دیگر در مقابل آن شکست خوردند. این تجربه باید همیشه برای ما الگو باشد.
نداشتن رهبر، عامل شکست مبارزان در کشورهای دیگر
امروز نیز در مقابل همه نیروهای دنیا، فقط همین سلاح برنده است و میتواند آنها را نابود کند؛ وگرنه این تصور که با تشکیل شبکهای تجارت کنیم و ابتدا وضعیت اقتصادیمان را درست کنیم، یا اینکه نیروهای چریکی با سلاحهای مخصوص دعوت کنیم، به نتیجه نخواهیم رسید و زمان را از دست خواهیم داد.
برای مثال، مجاهدان افغانی سابقه مبارزاتی طولانیای داشتهاند؛ تلاشها و فداکاریهایی که چه بسا کارهای مبارزان ما در مقابل آنها ناچیز است؛ ولی چون مثل امامی نداشتند و چون ایمانی مثل او نداشتند، شکست خوردند. نمونه دیگر کشور مصر است؛ مصر قبل از ایران به فکر اسلام و حرکت اسلامی بود. جریان اخوانالمسلمین خیلی پیشتر در مصر تشکیل شد. آنها نجیبپاشا را بر سر کار آوردند که علیه سلطان مصر کودتا کرد؛ اما عاقبتش چه شد؟ آن فکر و نظامی را که ما از اهل بیت علیهمالسلام یاد گرفتیم و محورش ولایتفقیه است، آنها از آن محرومند. به همین دلیل به جان همدیگر میافتند و برادرکشی میکنند. افغانها چه کار کردند؟ گروههای اسلامی که نامهای اسلامی نیز داشتند و حتی در ایران دفتر داشتند؛ اما وقتی قدرتی پیدا کردند، همدیگر را کشتند؛ زیرا محوری نداشتند و سلیقهای عمل میکردند.
درسهایی که باید فرا گرفت
ما باید از این مسائل چندین درس بگیریم، اول اینکه موفقترین و نیرومندترین عامل برای پیروزی، ایمان و توکل به خداست؛ دوم داشتن محوری که همه مردم از ته دل به او باور داشته باشند و اطاعتش را برخود لازم بدانند که آن ولایت فقیه است. امروزه نماد حکومت و انقلاب اسلامی ایران را در دنیا با این نام میشناسند. ما باید این عوامل را حفظ کنیم و اجازه ندهیم آسیب ببیند. دشمن به شکلهای مختلف در حال تضعیف و تخریب باورهای مردم است. هر روز در سایتهای خود انواع شبهههای را مطرح میکنند و جوانان برای سرگرمی، آنها را گوش میکنند و ذهنشان مشوب و در نتیجه ایمانشان ضعیف میشود. از طرف دیگر عکسهای محرک را نشان میدهند که عزم و ارادهشان را ضعیف کنند و به دنبال شهوات بفرستند؛ در این صورت، دیگر نه آن ایمان میماند و نه آن پایبندی به ارزشها و فداکاری. این هدف دشمن است و متاسفانه کمابیش هم موفق شده است؛ ولی خدای متعال به برکت خونهای شهیدان و رهبری این رهبر عظیم که قطعا مورد تایید خدا و وجود مقدس ولیعصر است، اجازه نداده است که اینها پیروز شوند.
اما ما باید بفهمیم خطر از کجاست و از چه راه باید جلوی آن را گرفت. اینکه فکر کنیم میتوانیم صرفا با ابزار هنر، اقتصاد و مانند آن، ریشه اینها را نابود کنیم، نگرشی غلط است؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ کاری نکنیم، باید در همه عرصهها کار کنیم؛ اما باید اعتماد اصلیمان، ایمان، اعتقاد و توکلمان بر خدا باشد، اگر این نباشد، هیچ ابزار دیگری کارآیی نخواهد داشت و ما در نهایت شبیه یکی از کشورهای افغانستان یا مصر یا لیبی خواهیم شد.
ولیفقیه، محور وحدت
یک نکته مهم درباره مسئله وحدتمحور بودن این است که وحدت ما فقط ولیفقیه است؛ هر چه این محور تقویت شود، امکان وحدت برای ما بیشتر خواهد بود؛ اما اگر این محور ضعیف شود، دیگر هیچ ملاکی برای وحدت وجود نخواهد داشت. در این صورت، هرکسی بر اساس سلیقه خودش میگوید همه باید تابع من باشند تا وحدت صورت گیرد و هر فرد یا گروه سیاسی را تصور کنید، دیگران را متهم میکنند که اینها وحدت را شکستند و باید تابع ما باشند. طرف مقابل نیز همین را میگوید؛ عدهای به وحدت دعوت میکنند، اما با عامل تفرقه! اگر وحدت میخواهند، اولا باید الگو و محور را ولیفقیه قرار دهند؛ ثانیا باید با همفکری، صداقت و مشورت در کارها، فعالیتهایشان را هماهنگ کنند؛ کارهای تکراری نکنند، نیروهایشان را هدر ندهند و اصل فعالیتها را بیشتر روی مسائل فرهنگی، فکری، ایمانی و دینی قرار دهند؛ اگر میخواهند کسی را انتخاب کنند، ملاک برتری را این قرار دهند که چه کسی به دین بیشتر علاقه دارد، چه کسی به امام شبیهتر است - البته معلوم نیست غیر از رهبر معظم انقلاب - که خدا سایه ایشان را کم نکند - دیگر ما کسی را شبیه امام پیدا کنیم. الحمدلله خداوند چنین نعمتی به ما داده است؛ اما فکر نکنیم مثل ایشان فراوانند؛ اینگونه نیست. باید این محور را حفظ کنیم و بکوشیم این تقویت شود و آسیب نبیند. اگر جایی صحبت درباره تضعیف این جایگاه است، بدانیم اینجا دست شیطان و نقشهای برای تضعیف مقام ولایت است./998/102/ب3
منبع: روزنامه کیهان