رد پای یهود در جنگ مشرکان علیه پیامبر(ص)
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجتالاسلام سید مصطفی سیدی دارای مدرک سطح سه تخصصی از مؤسسه آموزش عالی تربیت مدرس است و چند سالی میشود با مؤسسات تاریخی همکاری داشته و جزء مربیان تاریخ به شمار میآید. وی همچنین سابقه تدریس در حوزه علمیه را دارد و در حال حاضر در سطح چهار حوزه مشغول تحصیل است.
در گفتوگو با این پژوهشگر حوزوی به بررسی موضوع ردپای یهود در جنگ مشرکان علیه پیامبر(ص) پرداختیم که در ادامه متن آن را از نظر میگذارنید؛
رسا - جنگهای پیامبر(ص) با مشرکان چه بخشی از جنگهای پیامبر(ص) را شامل میشود و چه اهمیت و جایگاهی دارد؟
نکته اول این که جنگهایی که در زمان پیامبر(ص) اتفاق افتاد مربوط به بعد از هجرت ایشان است. یعنی زمانی که ایشان در مدینه تشکیل حکومت داد. یعنی حدودا از سال 2 هجری به بعد. نکته بعدی این است که مسلمانان در مکه مأمور به صبر و استقامت بودند و در مکه شرایط جنگ و جهاد وجود نداشت. میتوان گفت جنگهای مشرکان با پیامبر(ص) یک سوم یا یک چهارم جنگها را دربرمیگرفت. دوم این که جنگ با مشرکان در یک بازه زمان محدودی اتفاق افتاد.
این جنگها از سال 2 هجری و جنگ بدر شروع شد و تا سال 5 هجری و با جنگ خندق تمام شد. کلاً جنگهای مشرکان با پیامبر(ص) در طی 3 الی 4 سال اتفاق افتاد. نکته سوم این که مشرکان تمام قدرت خود را در این سه جنگ به کار بردند؛ یعنی هر چه تجهیزات و نیروی انسانی داشتند را به کار گرفتند و تقریباً همه نیرویشان در این سه جنگ از بین رفت. اهمیت این جنگها را از این منظر باید نگاه کرد که این جنگها در یک زمان حساسی اتفاق افتاد و آن آغاز حکومت اسلامی بود. حکومت نوپای اسلام در مدینه تشکیل شده بود. پیامبراکرم(ص) از تجهیزات و ابزارآلات کمی برخوردار بودند.
حتی نیروی انسانی کمی در اختیارشان بود. ایشان حتی مقبولیت لازم را در بین مردم مدینه کسب نکرده بودند. دلیلش هم این است که در جنگ بدر از کل مردم مدینه حدود 150 نفر شرکت کردند در حالی که جمعیت مدینه خیلی بیشتر از این تعداد بود. در سال بعد از همین مردم مدینه 1000 نفر در جنگ احد شرکت کردند. این نشان دهنده این است که در ابتدا پیامبر(ص) هنوز مقبولیت زیادی در میان مردم مدینه نداشت. جنگ مشرکان در این برهه از تاریخ علیه پیامبر شروع شد و میتوانست خسارتهای بسیاری را در پی داشته باشد اما پیروزی در جنگ بدر باعث شد که مردم دید جدیدی نسبت به پیامبر(ص) پیدا کنند و پیامبر(ص) در بین آنها از مقبولیت برخوردار شود. چون پیامبر(ص) با تجهیزات کم و نیروی انسانی کم به پیروزی رسیده بود.
رسا - یهود چه انگیزهای برای ورود به جنگهای پیامبر(ص) و مشرکان داشت؟
یهود به دنبال این بود که پیامبر اسلام و کلاً دین اسلام به موفقیت زودرس دست پیدا نکنند. یهود به دنبال این بود که جلوی پیشرفت اسلام را بگیرد. حال سوال این است که چرا با مشرکان همکاری میکرد؟ یکی از دلایلش همین بود که میخواست جلوی توسعه و گسترش اسلام را بگیرد؛ چون توسعه و موفقیت اسلام به ضرر یهود تمام میشد.
دومین انگیزه هم این بود که میخواستند جلوی سقوط مشرکان را بگیرند. در واقع مشرکان مکه پایگاه مهمی برای یهود بودند برای این که میشد از طریق آنها بر پیامبر(ص) فشار آورد. یعنی یهود میتوانست از نفرات و ابزارآلات و تعصبات خشکی که آنها نسبت به پیامبر(ص) داشتند استفاده کند و به این طریق با استفاده از مشرکان به اهدافش برسد.
رسا - یهود برای مداخله در این جنگها چه راهبردی در پیش گرفت؟
مقدمتاً باید بگویم که بعضی از این مواردی که ما بیان میکنیم، تاریخ نقلی هستند. یعنی در کتب تاریخی قدیم و جدید، نقل شدهاند. ولی بعضی از این مطالبی که بیان شد، تحلیل هستند. یعنی برداشتهایی است که از لابه لای کتب تاریخی استفاده میشود. ما در این مطالعاتی که داشتیم به سه راهبرد یهود در این جنگها دست پیدا کردیم. راهبرد اول یهود، نفوذ در سپاه مسلمانان بود. یهود افراد نفوذی را انتخاب میکرد و از طریق اینها یکسری کارها را انجام میدادند که به ضرر اسلام تمام میشد. راهبرد دیگر آنها تشویق و ترغیب مشرکان بر علیه پیامبر(ص) است.
در این سه جنگی که مشرکان به راه انداختند، یهود نقش مهمی برای تشویق و ترغیب مشرکان ایفا کرد. راهبرد سوم یهود هم همکاری با منافقین در مدینه بود. یهود از هر سه راهبرد استفاده کرده اس
ت و از هر کدام در زمان خودش و به اندازه نیازی که داشت، بهره میبرد.
رسا - یهود چه زمانی در جنگهای پیامبر(ص) و مشرکان ورود پیدا کرد؟
میشود گفت یهود از همان ابتدا یعنی از جنگ بدر، به این مسئله ورود کرد. ابوجهل نامهای خطاب به پیامبر(ص) دارد که در آن پیامبر را تهدید کرده است. این نامه 29 روز قبل از جنگ بدر به دست پیامبر رسید. وقتی در عبارات و فرازهای این نامه دقت کنیم متوجه میشویم که با سطح شعور و سواد عرب جاهلی سازگاری ندارد. تنها قبیله و طایفهای هم که در مکه و در آن قسمت سرزمین حجاز از بهره علمی برخوردار بوده است که از زمان حضرت موسی آن را به دست آورده بود، طایفه یهود بودهاند. لذا میشود در همان نامه ابوجهل هم رد پای یهود را پیدا کرد.
در جنگ احد هم طایفه بنی نضیر، مشرکان را بر علیه پیامبر(ص) تحریک کردند تا جنگی به راه بیاندازند. اینها به مشرکان قول همکاری دادند که از خارج از مدینه با آنها همکاری خواهند کرد. جنگ خندق هم اوج تلاشهای آشکار یهود برای مقابله با اسلام است. یهود در ایجا ود به وجود آمدن جنگ خندق و سپاه 10 هزار نفری نقش مهمی داشت. در واقع در هر سه جنگ میتوان ردپای یهود را دید. اما این نقش در بعضی از جنگها مخفیتر و در بعضی از جنگها آشکارتر بوده است.
رسا - در جنگ بدر به عنوان اولین جنگ پیامبر(ص) یهودیان چه نقشی داشتند؟
یکی از نقشهای آنها همین نامهای بود که گفته شد. با دقت در این نامه میتوان فهمید که این نامه کار مشرکان نبوده است. چون با سطح سواد و شعور عرب جاهلی همخوانی نداشته است. دومین جریانی که میتوان ردپای یهود را در آن جستجو کرد، موضوع اسیرگیری در جنگ بدر بود. مستحضر هستید که در تمامی جنگها این قاعده وجود دارد و سرباز آموزش دیده است که بدون اجازه فرماندهاش هیچ کاری انجام ندهد. این از اصول اولیه آموزش به سربازان است. سرباز در هر شرایطی باید از فرمانده اطاعت کند.
در جنگ بدر که مسلمانان در حال پیروزی بودند و سران شرک در حال فرار بودند و عدهای هم کشته شده بودند و احتمال سقوط شرک و کشته شدن همه سران شرک وجود داشت، ناگهان عدهای از مسلمانان بدون اجازه از پیامبر شروع به اسیرگیری کردند. این کار باعث شد جنگ متوقف شود. عدهای از دنبال کردن مشرکان دست کشیدند و شروع به اسیرگیری کردند. بررسی کنید که این اسیرگیری به نفع چه کسانی بوده است؟ قطعاً میتوان گفت که این اسیرگیری به نفع یهود بوده است. عرض کردم که یهود به دنبال این بود که مشرکان سقوط زودرس نداشته باشند. میخواست از اینها به عنوان پایگاه مهمی علیه پیامبر استفاده کند. لذا در این جریان هم میتوان ردپای یهود را پیگیری کرد.
در تاریخ نقل نشده است اما تحلیل این است که این اسیرگیری، یک جریان اتفاقی نبوده است که ناگهان به ذهن کسی بزند. چون پیامبر نه اذن به این کار داد و نه رضایت به این کار داشت. لذا نفع اصلی آن برای یهود و گروه نفاق در مدینه بود. چون پایگاه مهمی را حفظ کردند و افرادی چون ابوجهل و خالد بن ولید و... را حفظ کردند. اگر جنگ ادامه پیدا میکرد حتماً اینها هم کشته میشدند. اما اینها زنده ماندند و جنگ احد را علیه پیامبر به راه انداختند که حتی نزدیک بود که جان پیامبر در جنگ احد گرفته شود. در جنگ احد امیرالمؤمنین(ع) 70 زخم شدید برداشتند. حضرت حمزه سیدالشهداء به شهادت رسیدند. اگر آن زمان مشرکان و سران آنها کشته میشدند شاید دیگر جنگ احدی در کار نبود. لذا میتوانید ردپای یهود و گروه نفاق را در جریان اسیرگیری پیدا کنید.
رسا - لطفا توضیحی در مورد توطئه و تخریبگری یهود در جنگ احد بدهید.
قبل از جنگ احد یهودیان به مکه آمدند و با ابوسفیان دیدار داشتند و او را تحریک به جنگ علیه پیامبر(ص) کردند و به او قول همکاری دادند که ما همزمان از داخل مدینه با شما همکاری میکنیم و وارد جنگ میشویم. این یکی از توطئههای یهود بود که در ابتدا تشویق کردند و بعد هم خیانت کردند. قبیله بنی نضیر از داخل مدینه شروع به توطئه علیه پیامبر(ص) کردند. پیامبر(ص) در آن زمان در بیرون از شهر مشغول جنگ احد بود.
یهودیان در همین زمان از داخل، شهر را ناامن کردند. مورد دیگری که یهود در این جنگ در آن نقش داشت، در مورد تغییر رأی مردم در رابطه با نوع جنگ با مشرکان بود. در جنگ احد پیامبر(ص) در ابتدا پیشنهاد ماندن در شهر و جنگ شهری کردند. یعنی با توجه به تجهیزات و نیروی انسانی که داشتند جنگ خارج از شهر را درست نمیدانستند. مشرکان با تجهیزات و نیروی انسانی بیشتری به جنگ آمده بودند. پیامبر(ص) جنگ شهری را پیشنهاد دادند، اما عدهای نظر مردم را تغییر دادند و گفتند ما در جنگ بدر حضور نداشتیم و میخواهیم الآن جبران کنیم. یا برای ما عار و ننگ است که در شهر بجنگیم. به دلایل مختلف پیامبر(ص) را مجبور کردند که جنگ خارج از شهر را انتخاب کنند. در اینجا هم میتوان ردپای یهود را پیگیری کرد. اگر مسلمانان در داخل شهر میجنگیدند، سقوط مشرکان صد در صد بود زیرا که آنها تجهیزات جنگ شهری مثل منجنیق و... با خود نیاورده بودند.
در جنگ شهری همه نیروها تقسیمبندی میشد و همه مردم میتوانستند در جنگ دخالت کنند. لذا احتمال این که شرک سقوط کند زیاد بود. در بین راه وقتی ابوسفیان فهمید که پیامبر(ص) قصد جنگ شهری دارد، نگران شد اما در تاریخ آمده است که با وجود نگرانی به راه خودش ادامه داد. پس میشود برداشت کرد که ابوسفیان مطمئن بوده است که عدهای هستند پیامبر(ص) را وادار به خروج از مدینه کنند. لذا میشود از همان رفت و آمدهای قبل از جنگ به مکه و تشویق آنها و نفوذ در مردم و تغییر رأی و حتی شایعه کشته شدن پیامبر(ص)، حضور یهود را تعقیب کرد.
در تاریخ داریم که در سه مکان شیطان فریاد زده است. یکی در زمان پیمان عقبه که مردم با پیامبر(ص) پیمان بستند. در اینجا شیطان فریاد زد و خطاب به قریش گفت بیدار شوید که پیامبر(ص) با مردم مدینه برای نابودی شما قرارداد بسته است. مورد دیگری هم که شیطان فریاد زد در همین جنگ احد بوده است. باید بررسی شود که آیا از نظر کلامی، شیطان میتواند در ظاهر و آشکارا صدایش را پخش کند و در بین مردم فریاد بزند؟ لذا باید به دنبال یک شیطان انسی گشت و نه به دنبال ابلیس. یعنی یک انسانی بوده است که این کارها را انجام میداده است. قطعاً آن شخصی که فریاد زد، ابلیس نبوده و قطعاً هم از مشرکان نبوده است. اگر از مشرکان بود ابوسفیان تعجب نمیکرد.
ابوسفیان وقتی صدا را شنید که میگفت پیامبر(ص) کشته شد، تعجب کرد. اگر این شخص از یاران خود ابوسفیان بود دیگر تعجبی در کار نبود. لذا باید به دنبال یک فرد نفوذی و منافق گشت که این فریاد را زد و خیلی از مسلمانان که در جنگ بودند با شنیدن این فریاد فرار کردند و جنگ تبدیل به شکست شد و حتی جان پیامبر(ص) به خطر افتاد. بعد از این هم بنی نضیر در مدینه به جان پیامبر(ص) سوءقصد کردند. یعنی از قبل مشرکان را تشویق کردند و بعد از جنگ هم در داخل شهر به جان پیامبر(ص) سوء قصد کردند و پیمان خود را شکستند. لذا پیامبر(ص) هم با آنها وارد جنگ شد.
رسا - در تاریخ نقل شده است که دخالت یهود در جنگ احزاب بیشتر بوده است. اگر میشود این موضوع را تحلیل بفرمایید و این دخالت و توطئهها را تشریح کنید که چگونه بوده است.
یهود شاهد قدرتمندتر شدن اسلام بود. جنگ بدر و احد هم نتوانسته بود که ضربه سنگینی به اسلام و پیامبر(ص) وارد کند. از طرف دیگر چهره یهود در جنگهای گذشته، برای مسلمانان روشن شد. خیانتشان آشکار شد. لذا در جنگ احزاب به صورت آشکارتری وارد میدان جنگ شدند. به صورت آشکارتری مکه رفتند و اقداماتی را انجام دادند و تشویق و تطمیع کردند تا قبائل وارد جنگ با پیامبر(ص) شوند.
دوماً یک هیئتی از رؤسای بنی نضیر به مکه رفتند و ابوسفیان را به گردآوری نیرو، تحریک کردند و به آنها گفتند، همانطوری که در جنگ احد پیروز شدید، اینجا هم پیروز خواهید شد و با این حرف، بارقه امیدی در دل مشرکان به خاطر پیروزی در جنگ احد ایجاد شده بود. حتی این یهودیان به سراغ قبائل دیگر هم رفتند. قبائل دیگری که در مکه بود را هم با قریش همپیمان کردند. لذا یک سپاه 10 هزار نفری از تمام قبائل جزیرةالعرب بر علیه پیامبر(ص) ایجاد شدند.
همزمان با جنگ خندق، بنیقریظه از داخل شروع به پیمان شکنی و آزار و اذیت مسلمانان کرد. یعنی از داخل پیمان شکنی کردند و از بیرون هم یک سپاه 10 هزار نفری را بر علیه پیامبر(ص) تشکیل دادند. اگر یهود پا به عرصه نمیگذاشت شاید اصلاً مشرکان به دنبال جنگ دیگری بر علیه پیامبر(ص) نمیرفتند.
رسا - اگر کار شکنیهای یهود نبود آیا جنگهایی که برای پیامبر(ص) رخ داد، رویه دیگری پیدا میکرد؟
به نظر من این طور میشد. چون در هر سه جنگ نقش یهود برجسته است. در برخی نقششان کمتر بوده است، ولی مثلاً در احزاب نقش پررنگتری داشتهاند. اینها از هر وسیلهای استفاده میکردند تا به پیامبر(ص) و اسلام ضربه بزنند. با تهدید، خیانت یا با ترغیب و تشویق مشرکان. اگر رفت و آمدها و تشویق و ترغیبهای یهود نبود شاید دیگر مشرکان به دنبال جنگ نبودند. مشرکان افرادی خوشگذران و اهل لغویات بودند.
جنگ برای مشرکان هزینهبردار بود. در جنگهای علیه پیامبر(ص) اگر یهود در آن نقش نداشت، شاید نتیجه این جنگها چیز دیگری میشد. لذا یهود از عدم سقوط شرک و سران شرک نفع میبرد و مشرکان یک پایگاه مهمی برایشان تلقی میشد که از طریق آنها میتوانستند اقدامات خود را انجام دهند.
رسا - بعد از جنگ احزاب، جنگ پیامبر با مشرکان به پایان رسید تا این که فتح مکه رخ داد. پس از جنگ احزاب، جنگهای مسلمین با با یهود آغاز میشود. در نگاه کلان جنگهای پیامبر(ص) با مشرکان با جنگهای پیامبر(ص) با یهود را مقایسه کنید و این که به نظر شما کدام یک سنگینتر است.
آنچه که تاریخنگاران و مورخان به آن پرداختهاند، برجسته کردن جنگهای مشرکان بر علیه پیامبر(ص) بوده است. وقتی کتب تاریخی را بررسی میکنید میبینید که به جنگهایی که مشرکان با پیامبر(ص) داشتهاند زیاد پرداخته شده است. کتب خوبی در این زمینه تألیف شده است. اما درباره نبردهای پیامبر(ص) با یهود، یک کار پژوهشی قوی و گستردهای صورت نگرفته است. یعنی به نوعی از دیدگاه مورخین جنگهای پیامبر(ص) با یهود کم ارزش و دست دوم تلقی شده است.
در حالی که همان طور که عرض کردم مشرکان تنها در سه جنگ بدر، احد و خندق هر چه توان داشتند در جنگ گذاشتند. به غیر از این سه جنگ هم دیگر جنگی با پیامبر(ص) نداشتند. اما یهود از اول عمر پیامبر(ص) تا آخر عمر ایشان همواره به دنبال جنگ و توطئه علیه ایشان بود. یعنی تا زمان تشکیل سپاه برای نبرد موته، بارها و بارها یهود با پیامبر(ص) رویارویی داشته است. این جنگ یهود با اسلام گاهی علنی بود و گاهی مخفیانه. قطعاً جنگ با یهود سنگینتر بوده است. چون دائمی و همیشگی بود. چیزی که دائمی و همیشگی است فرسایشی میشود و خسارات و خطرات بیشتری برای طرف مقابل دارد. میتوان برداشت کرد که مقابله با یهود برای پیامبر(ص) خسارات بیشتری داشته، زمان طولانیتری برده و گستردهتر هم بوده است.
یهود دائماً در حال ضربه زدن به اسلام بود. فقط هر بار تغییر شکل میداد. گاهی اوقات از طریق مشرکان بود؛ مثل زمانی که مشرکان از صحنه جنگ با پیامبر خارج شدند به سراغ رومیان رفتند. یهود در طول تاریخ دو بار برای جنگ بر علیه پیامبران الهی به رومیان که ابرقدرت بود متوسل شده است. یک بار در زمان حضرت عیسی(ع) بود که به پیلاتوس متوسل شدند و یک بار هم در زمان پیامبرخاتم وقتی از مشرکان قطع امید کردند، عرصه مقابله با پیامبر(ص) را تغییر دادند و به سراغ امپراطور روم رفتند. لذا میتوان در جنگ موته و تبوک که با رومیان بود، رد پای یهود را پیدا کرد.
یهودیها متوسل به روم شدند و روم را علیه پیامبر تشویق و ترغیب کردند که وارد جنگ شود و میخواستند پیامبر(ص) مدینه را خالی کند. از مدینه تا مرز شام که جنگ در آنجا اتفاق افتاد هزار کیلومتر فاصله است و اینها میخواستند که با خالی شدن مرکز حکومت، آنجا را با همکاری نفاق نابود کنند. اما با هوشیاری پیامبر(ص) و این که ایشان در مدینه ماندند و جعفربن ابی طالب(ع) را به عنوان فرمانده فرستادند، نقشه یهود نقش بر آب شد. در جنگ تبوک هم با ماندن امیرالمؤمنین(ع) در مدینه باز هم نقشه آنها به هم ریخت. لذا رد پای یهود را میتوان از صدر اسلام تا زمان رحلت پیامبر(ص) و کلاً در طول حیات حضرت یافت. اینها از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به اسلام فروگذار نکردند. فقط عرصهها و شکل مبارزه را تغییر میدادند.
رسا - لطفا اهمیت و جایگاه جنگهای پیامبر(ص) با یهود را در میان جنگهای پیامبر(ص) تبیین کنید.
هر چند جنگهای پیامبر(ص) با یهود در منابع تاریخی به عنوان جنگهای کم ارزشی تلقی شده است، ولی این جنگها هزینههای زیادی را روی دست پیامبر(ص) گذاشت. تعدادی از این جنگها زمانی بود که پیامبر(ص) درگیر جنگ با مشرکان بود. پیامبر(ص) بعد از جنگ بدر با یک نیروی انسانی کم و خسته از جنگ برگشته است و با قبیله قوی و شجاعی به نام بنی قینقاع روبه رو میشود و مجبور میشود که با آنها وارد جنگ شود.
مسلمانان از جنگ احد شکست خورده و خسته برگشتند که مجبور به جنگ با بنی نضیر شدند. بعد از جنگ خندق هم با بنی قریظه وارد جنگ شدند. یهودیان پیامبر(ص) را مجبور میکردند که در اوج خستگی داخل و اطراف مدینه وارد جنگ دیگری بشود. لذا جنگ یهود همزمان با جنگ مشرکان بوده است. یهود دشمن دائمی اسلام بود و از هر راهی برای ضربه زدن به اسلام استفاده میکرد. جنگهای پیامبر با یهود که اوج آن در جنگ خیبر در سال 7 هجری اتفاق افتاد، به خاطر از بین بردن ریشه فساد و توطئه و فتنهگری یهود بود.
یعنی پیامبر(ص) با جنگ خیبر ریشه فساد و توطئه و فتنهگری را در مدینه و اطراف مدینه از بین برد. آنها دائماً در حال ضربه زدن به اسلام بودند. لذا با شکست آنها در خیبر که تمام قدرتشان را در آنجا گذاشته بودند، اسلام حاشیه امنیت بیشتری پیدا کرد و توانست توسعه بهتری در بین قبائل اطراف یابد. یهود دائماً در حال فتنهگری بود و وقتی از بین رفت، اسلام نفس راحتی در مدینه و اطراف مدینه کشید. وقتی یهود از صحنه برخورد با پیامبر(ص) خارج شد، پیامبر(ص) از طرف مشرکان و منافقین هم تا مدتی آسایش بیشتری پیدا کردند؛ چون یهودیان بودند که منافقین و مشرکان را تشویق و ترغیب میکردند.
رسا - به نظر شما برخورد استراتژیک پیامبر(ص) در جنگ با مشرکان و یهودیان یکسان بود؟ اگر امکانش هست این دو را با هم مقایسه کنید.
به نظر من استراتژی پیامبر(ص) با مشرکان و یهود تقریباً فرقی نداشته است. چون پیامبر(ص) همواره به دنبال حفظ اسلام بود. نوع و شیوه استراتژی پیامبر(ص) در جنگها بستگی به نوع حمله طرف مقابل داشت. پیامبر(ص) در جنگ احد ابتدا جنگ شهری را پیشنهاد دادند. ولی وقتی مسلمانان قبول نکردند، دامنههای کوه احد را انتخاب نمودند. در جنگ خندق، در اطراف شهر خندق ایجاد کردند. پیامبر(ص) به نوع حمله طرف مقابل نگاه میکردند و با توجه به آن استراتژی خود را طراحی میکردند.
در سه جنگ با یهود که در مدینه و اطراف مدینه به وقع پیوست، استراتژی پیامبر(ص) محاصره قلعههای یهود بود. پیامبر(ص) بعد از تصرف قلعهها، اموالشان را مصادره و خودشان را اخراج میکردند. ملاک و نیت اصلی پیامبر(ص) حفظ و دفاع از اسلام بوده است. این شکل و استراتژی پیامبر(ص) در هر جنگی بستگی به نوع حمله طرف مقابل داشته است. فرقی که جنگ یهود با جنگ مشرکان داشت این بود که مشرکان از راه دور و خارج از مدینه میآمدند و چون افراد خوشگذرانی بودند برای 3 هزار نفر نیروی جنگی 3 هزار نفر نیروی تدارکاتی با خود میآوردند.
اما یهودیان یا در داخل مدینه بودند یا در اطراف مدینه زندگی میکردند. دشمنی آنها هم همیشگی بوده است. مشرکان در آن سه جنگی که به وقوع پیوست، بعد از اتمام جنگ رفتند و تا سال بعد پیدایشان نشد. اما یهود همیشه در کنار پیامبر(ص) بودند و خطرشان همیشه اسلام را تهدید میکرد. ولی اصل استراتژی پیامبر(ص) دفاع از اسلام بوده است و نوع آن به طرف مقابل جنگ مربوط میشده است.
رسا - سخن پایانی دارید بفرمایید.
ما باید تاریخ را به صورت دیگری بازبینی کنیم. منابع اولیه تاریخی که در دست ماست را عموماً اهل سنت نوشتهاند. به خاطر همین تحریفهای بسیاری در آن صورت گرفته است. عظمت اهل بیت(ع) گاهی اوقات حذف شده است و برای دیگران ذکر شده است. لذا ما باید به تاریخ نگاه جدیدی داشته باشیم. تاریخ تحلیلی هم باید خیلی برجسته شود. تواریخی که در دست ماست اکثراً تاریخ نقلی است که فقط تاریخ نقل شده است. صحت و درستی را در لابه لای اینها میتوان تحلیل کرد و نقش یهود و نفاق را در اسلام در نظر گرفت.
پیشنهاد من این است که باید اولاً به تاریخ تحلیلی بیشتر پرداخت. دوماً باید بازبینی دیگری روی تاریخ داشت و با اعتقادات خودمان تاریخ را عرضه کنیم. باید ببینیم آنچه در تاریخ نقل شده است با اعتقادات ما همخوانی دارد یا نه؟ اگر با اعتقادات ما همخوانی نداشت باید آن را کنار بگذاریم.
رسا - از وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر میکنیم.
/993/402/ر