دلیل ناکامی مصدق از زبان آیتالله خوشوقت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، دوم اسفندماه ۱۳۹۱ آیتالله عزیز خوشوقت در ۸۶ سالگی به لقاءالله پیوست. این استاد اخلاق در سفر زیارتی مکه بود که به دلیل ناراحتیهای قلبی و افت فشار در بیمارستان ملک فیصل بستری شد و پس از هفده روز دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش پس از انتقال به ایران، در جوار حرم حضرت عبدالعظیم(ع) آرام گرفت.
آیتالله خوشوقت از بارزترین شاگردان اخلاقی و عرفانی علامه طباطبایی(ره) بود و هشدار وی درباره خطر وقوع زلزله تهران، بسیاری از مردم را به توبه و انابه رهنمون کرد.
آیتالله خوشوقت در اوایل انقلاب در شورای عالی انقلاب فرهنگی عضویت داشت اما بعدها از امور سیاسی کناره گرفت و وقت خود را وقف مردم کرد. وی استاد حوزه علمیه تهران و امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی واقع در سه راه طالقانی (پیچ شمران) بود.
به مناسبت سالروز رحلت این عالم ربانی، برخی از دیدگاههای وی را به استناد به کتاب «درّ مکنون علامه طباطبائی» مرور میکنیم:
نگرش دینی در امور سیاسی
آیتالله خوشوقت نقش دین را در امور سیاسی دخیل میداند و خود از منظر دین به سیاست نگاه میکند:
«ما به سیاست از منظر دین نگاه میکردیم به همین خاطر هم وقتی دیدیم حکومت پهلوی اسلام زدایی میکند و مردم را بی دین میکند، با آن مخالفت کردیم. گفتیم اگر بتوانیم نگذاریم یک ساعت هم حکومت کند بر ما واجب است.
این عِرق دینی هنوز هم هست. ما مسلمانیم و با دین اسلام زندگی کردیم بنابراین راضی نبودیم حکومت غیر اسلامی حتی یک ساعت حکومت کند.»
نگرش دینی در برخورد با سازمانهای جهانی
ایشان این نگرش را در برخورد با تمام سازمانها و دولتها رعایت میکند. از جمله درباره چگونگی برخورد با سازمانهای جهانی ابراز میدارد:
«بنا شد به همه چیزهایی که در دنیا است با دید دین نگاه کنیم. یونیسف و هر سازمان و نهاد بین المللی دیگری را باید از منظر دین نگاه کنیم، هر حرفی بزنند و هر برنامهای صادر کنند باید با قرآن و حدیث اسلام تطبیق داد اگر مورد تأیید اسلام باشد میپذیریم، نباشد رد میکنیم. صرف اینکه چون یونسیف است ما قبول نمیکنیم، اگر مطابق با دین ما بود قبول میکنیم وگرنه رد میکنیم.»
نقش دین و مردم در فعالیتهای سیاسی جامعه دینی
آیتالله خوشوقت در کنار دین به حمایت مردمی از حرکتهای سیاسی و فرهنگی ارج مینهد و این دو را در کنار هم عامل مهم کامیابی حرکتهای اجتماعی میشمارد. در گفتگویی ایشان انجام به دو حرکت سیاسی قبل از انقلاب که ناکام ماند اشاره کرده و نقش دین و مردم را در آن حرکتهای سیاسی بیان کرده است:
الف) کنار گذاشتن دین دلیل عدم موفقیت مصدق
بحث فعالیتهای دکتر مصدق (1261-1345ش) و ارتباط او با آیتالله کاشانی (1264-1340ش) از بحثهای داغ دو دهه اول انقلاب بود که کتب و مقالاتی بسیاری هم نوشته شد.
آیتالله خوشوقت در چند جمله کوتاه علت عدم موفقیت مصدق را در بی اعتنایی ایشان به دین و دینداران بیان کرده است:
«مصدق مردم دیندار و متدین و علما را نادیده گرفت، او خود فرد متدینی نبود - دخترها و زنش بی حجاب بودند - او جزو اولین کسانی بود که از دار الفنون به اروپا رفت و در فرانسه تحصیل کرد. او روشنفکر غربی بود؛ لذا به این دو دسته (علما و مردم متدین) توجهی نمیکرد با اینکه این دو، عنصر بزرگی در کشور ماست؛ با آیت الله کاشانی اختلاف پیدا کرد و ایشان را طرد کرد.
فدائیان اسلام به او خدمت بسیار کردند، منتها با او شرط کرده بودند که اگر نخست وزیر شد باید احکام اسلام را پیاده کند. ایشان هم قبول کرده بود. به همین خاطر فدائیان اسلام پای صندوقهای رأی ایستادند که کسی رأیها را ندزدد و ایشان با اینکه شاه به نخست وزیری او مایل نبود رأی آورد، بعد از شش ماه مرحوم نواب پیش ایشان رفت و حرفهای پیشین را یادآوری کرد، اما او یکسال یا شش ماه دیگر مهلت خواست به این بهانه که وضع اقتصاد خوب نیست و فعلا نمیشود کارخانههای مشروبسازی را تعطیل کرد. بعد از شش ماه رابطه شان بهم خورد و نشد. لذا فدائیان اسلام از مصدق رو برگرداندند و عده زیادی هم با اینها برگشتند و مصدق تنها ماند و شکست خورد.
در واقع عدم توجه به دین و دیندارها باعث شکست مصدق شد.
مردم از مصدق فاصله گرفتند، چرا که دیدند چپ و راست میزند، با تودهایها ائتلاف کرد. تودهایها هم علیه دین تبلیغ میکردند و مردم این را از چشم او میدیدند. از دخانیات تا مجلس شورای آن وقت 4تا 4تا صف متینگ راه انداختند. لذا مراجع ترسیدند. این علامت این بود که ]حکومت او[ دینی و اسلامی نبود. مرحوم امام فرمودند که مصدق مسلمان نبود - صدا و سیما منتشر کرد - عملاً اینطور بودند.
مصدق نیرو میخواست، مسلمانها طرفش نمیرفتند به سراغ تودهایها رفت، از آن سو تودهایها هم میخواستند وارد قدرت شوند؛ لذا در تمام شهرهای ایران تودهایها راه افتادند حتی در قم که مرکز اسلامی بود، دوچرخه سوار کبوتر صلح به دستهها زدند و در قم به نفع تود هایها رژه رفتند.
او نفهمید که اینها به دردش نمیخورند و خطرناکند و دیندارها مفیدند. او روشنفکر غربزده بود و خطر اینها را نمیدانست؛ و اینها هم آمدند کار خودشان را کردند خیلی خطر ایجاد شد کمونیستها ضرر زیادی زدند.»
ب) نقش مردم در عدم کامیابی نواب صفوی
حرکت انقلابی نواب صفوی هنوز هم طرفداران بسیار دارد، گرچه حوزه آن روز نواب صفوی را به خاطر تند رویهایش از خود راند و حتی برخی، از آقایان حوزوی گله مند هستند که برای نجات نواب صفوی اقداماتی انجام ندادند. درباره تلاشهای نواب صفوی سخن بسیار گفته شده اما از آنجا که ایشان شاگردانی رسمی تربیت نکرد تا افکارش را نشر دهند اندیشه ایشان به خوبی بیان نشد و در میان عموم انتشار نیافت.
اما آیتالله خوشوقت دلبستگی به نواب صفوی داشته و حرکت او را در آن روزگار جریان اسلامی میپندارد؛ اما از آنجا که مردم با وی همراهی نکردند او را کامیاب نمیداند:
«با نواب صفوی نزدیک بودیم. دلشان میخواست حکومت اسلامی تشکیل شود اما جلوشان دژ بزرگی چون حکومت پهلوی متصل به امریکا بود و تعداد فدائیان هم کم بود، نیتشان خیلی خوب بود اما نتوانستند. اگر موفق میشدند خیلی خوب میشد.
یکی از شرایط بزرگ کسی که میخواهد جریان اسلامی را در جامعه ضد اسلامی پیاده کند این است که مرجعیت دینی داشته باشد. اگر امام مرجع نمیبود گوش به حرفش نمیدادند. نواب مرجع نبود؛ لذا کمتر به طرفش میرفتند، چون میدیدند از حرفهایش بوی خون میآید و مرجع هم نبود کسی طرفش نمیرفت. اما امام مرجع بود لذا مردم هشت سال جنگ را تحت امر او اداره کردند.
پیاده کردن جریان اسلامی در جامعه ضد اسلامی قدرت میخواهد و قدرت هم مردم هستند.»/1325//102/خ