امام تحمل قرار گرفتن کلمه دموکراتیک در کنار جمهوری اسلامی را حتی بر روی کاغد نداشت
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حکومت، یکی از نیازهای اساسی بشر میباشد و قرآن به عنوان کاملترین کتاب آسمانی، در زمینه تشکیل حکومت اسلامی دارای نظریههایی است تا به این نیاز اساسی انسان پاسخ گوید. شاید بررسی مفهوم دولت در قرآن یکی از مشکلترین مفاهیم باشد؛ زیرا مقابل رأی غالب مسلمانان که اسلام را مجموعهای از دین و دولت میدانند، برخی از اندیشمندان مسلمان وجود هر گونه نظریه دولت در اسلام را انکار میکنند. از اینرو نخستین پرسشی که هر پژوهشگر نظام سیاسی با آن مواجه میشود، این است که آیا قرآن نظریهای درباره نظام سیاسی یا طرح و تصوری از دولت دارد؟بعضی از اندیشمندان مسلمان معتقدند؛ مسلمانان در زمان غیبت امام معصوم(ع) نمیتوانند حکومت تشکیل دهند. براساس این اندیشه از سوی شرق شناسان نیز شبهاتی مطرح میشود؛ بنابراین ضرورت دارد به دیدگاه قرآن در این زمینه پرداخته شود. لذا در این زمینه گفت وگویی 2 قسمتی را با حجت الاسلام والمسلمین سعید بهمنی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی انجام دادیم که قسمت دوم آن خدمت شما ارائه می شود.
رسا ـ برخی این سخن را با استناد به خطبه 69 نهج البلاغه و حدیث پیامبر اکرم در اصول کافی که به بهانه اصلاح امور مردم نباید خود را در شرایطی قرار داد که فرد به دامن فساد افتد و با این وجود میتوان گفت که حکومت و حکومتداری نمونهای از به دامن فساد افتادن است، این سخن را چطور ارزیابی میکنید؟
نخست اینکه افتادن در فساد در همه امور هست، چه شما حاکم باشید و چه نباشید، این یک قانون است، شما زمانی باید اقدام کنید که ایمنی خود را بالا برده باشید، حکومت میتواند وارد صحنهها شود، ساز و کاری را هم در پیش بگیرد، ساز و کار درونی و ساز و کارهای ساختاری، ساز و کارهای درونی مبتنی بر آموزههای اخلاقی هستند، ساز و کارهای بیرونی ساز و کارهای ساختاری هستند مانند نهادهای نظارتی، نظارت مردم بر حکومت و امثال اینها که همه اینها درصدی خطا دارند، در همه حکومتها چه حاکم باشید یا نباشید وجود دارد
اما اینکه انسان در معرض فساد باشد باید تعریفی از فساد بدهیم، فساد را با اهداف، چه کسی و به چه میزانی فاسد است؟ وقتی که حکومتی برای خودش اهدافی را تعریف میکند مخصوصاً حکومتهای قدسی و الهی، آن اهداف میزان فساد و صلاح هستند، در رفتار خرد و کلان؛ اشتباه قابل توجیه است چون انسان وقتی اشتباه میکند راه استغفار و توبه هست، خداوند عالم جبار است، جبران میکند، انسان را هم جبار مانند خودش آفریده است، اگر جایی اشتباه میکند این فرصت را دارد که اصلاح کند، ملاک صلاح و فساد چیست؟ فساد به چیست؟ یعنی ما وقتی کسی را به تقوا دعوت میکنیم خودمان فاسق شویم و دعوت کنیم؟ اینکه دیگر ما نمیتوانیم مدعی تقوا شویم؛ آن کسی که بناست که با دعوت خودش فاسد شود چه اتقایی است؟
برای نمونه در قرآن داریم که مؤمن آل فرعون کسی بود که در دربار ایمان خود را کتمان میکرد، وقتی انبیاء بنی اسرائیل آمدند، فرامانروایان را به اسلام دعوت کردند، آنها قبول نکردند، به آنها تذکر داد، آنها گفتند که شما با آنها بودی، الان شما باید بیایی و فرعون پرستی کنی یا آن دینی که داشتند، او پاسخ میدهد که «ما لی لا اعبد الذی فطرنی و الیه ترجعون» آنجا وقتی با این سخنان پاسخ میدهد معلوم میشود که تحت فشار است، یعنی تازه گیر افتاده است و میگویند که حالا اذعان کن به عبودیت این فرد یا این بت که داشتند، در صحنهای قرار میگیرد که بی اثر است، میگوید که «افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» بعد قرآن گزارش میکند که «فوقاه الله سیئات ما مکروا و حاق بهم ما کانوا بهی یستهزئون» در حالی که در آن گزارش این شخص آنجا به شهادت میرسد.
در یاسین گزارش شده است که این پس از این «قال یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین» این گزارش نشان میدهد که این شهید شده است «چطور خداوند متعال میگوید فوقاه الله سیئات ما مکروا»؟ در عین حال خدا با امتنان میگوید که خدا حفظش کرد، هدف این پیشبرد دین خدا و در راه خدا ماندن بود، چه در روی زمین یا زیر زمین باشد، چه در ملک و چه در ملکوت باشد، آن موقع میگوید «یا لیت قومی یعلمون» از این آزاد شد «بما غفرلی ربی» خوب «غفرلی ربی» «فوقاه الله سیئات ما مکروا» اگر آنجا مشرک میشد یعنی فاسد شده بود، خدا از آن سیئات حفظش کرد، مقاوم بود تا به شهادت رسید، وقتی شهید شد، شهید شد که خداوند متعال میگوید که فوقاه الله، خدا نگهش داشت، سیئات ما مکروا» مکر آنها به این بود که این دین خود را از دست بدهد، اگر دینش را حفظ کرد و شهید شد جانش را از دست داده است، جانش را از دست داده است، دینش را که از دست نداده است، چون بعد غفران را دارد، بعد تکریم الهی را دارد، و جعلنی من المکرمین، اگر اینطور باشد آنها وقتی میگویند فساد یعنی از دست دادنها، اگر مرادشان از دست دادن دین باشد آن اصلاً صلاحیت ندارد که به دین دعوت کند، لازم نیست که از مدینه هم بیاید، هر کجا که باشد او صلاحیت ندارد که کسی را دعوت کند؛ کسی که دعوت میکند باید تا اینجا باشد که خدا از سیئات ما مکروا حفظش کند، البته این جلوههای مختلف دارد و یکباره هم اتفاق نمیافتد، گاهی با دنیا گرایی است، گاهی با دست دادن با دشمن است، به هر شکلی که از آن اهداف دینی فاصله بگیرد، اصلاً این موضوع بحث ما نیست، این داخل دین شده است، این قاطی متدینین است، این متدین نیست، نمونه خوبش بسیاری انسانها وارسته هستند که به خاطر ارزشهای والای خودشان شهید شدهاند و به شهادت رسیدهاند، اینها دین خود را رها نکردهاند، خوش بودند، دست و پا از دست دادهاند خوش بودهاند، همین الان در این نظام هستند، اینها خوشیهای فوق العادهای دارند، اینها چون با اهداف پیوند خوردهاند خوش هستند، مهم نیست که چه حادثهای پیش میآید، مهم این است که اینها بر سر میثاق و اهداف خودشان هستند، حاکمیت اهداف خود را اینگونه تعریف کرده است، اگر ما مشاهده کردیم که من با این اهداف هماهنگ نیستم، آن مشکل من است نه مشکل حاکمیت و اهداف حکومت؛ اگر حکومت اینها را ترسیم نمیکرد ما هیچ وظیفهای در مقابل آن نداشتیم، به قدر ضرورت و امور مسلمین و انسانها بگذرد، منظور از انسانها این است که ما در مقابل همه انسانها مسئول هستیم، اصل بر این است که همه انسانها برای سعادت آفریده شده اند، خلقت للجنت لا لنار» همه باید به سعادت برسند نه اینکه ما همه را از لب تیغ بگذرانیم، ما با عنصر هدایت و دین، دین را پیروز میکنیم، نه با عنصر شمشیر؛ این جز با حاکمیت نمیشود، نه حاکمیت شمشیر که حاکمیت هم باید باشد و باید از صغور مسلمین، از جان و عرض و مال مسلمین در برابر مهاجمان که در همه دورههای تاریخ حضور داشتند چه مسلمان باشید و چه نباشید، بالاخره بعضی به این تمایل پیدا میکنند که منابع و هستی شما را تصرف کنند، لازم نیست که شما مسلمان باشی، حالا مسلمان هم باشی بویژه انگیزههای دیگر هم دارم، خوب باید در مقابل اینها مقاوم باشی، نمیشود عرصه را به دست دشمن بسپارید و بعد بگویید که من دین خود را؛ ما تجربه کردیم که حکومتی که پادشاهش شیعه بود در آن صهیونیستها و بهائیها و انواع و اقسام فراماسونها را فاسدان نفوذ کردند که تمام هستی مردم را میخواستند به بیراهه ببرند، اصلاً ما در مقابل یک شاه شیعه قیام کردیم، در مقابل یک حکومتی که خود را به تشیع منتسب میکرد، ما در مقابل یک مسیحی، یهودی، برادر اهل سنت قیام نکردیم، ما در مقابل پادشاه شیعه فاسد قیام کردیم که حاکمیتی را به پا کنیم که اهداف اسلام را پیش ببرد.
رسا ـ مدل حکومت دینی به چه صورت است، اگر در یک حکومت دینی انحرافی رخ دهد چگونه میتوان آن را اصلاح کرد؟
مدل حکومتی ما که نامش جمهوری اسلامی ایران است و حضرت امام خمینی (ره) که بنیان گذار آن است بر جمهوری اسلامی تأکید داشته است، طوری که یکی از اعضای بیت حضرت امام جناب آقای رحیمیان برای بنده نقل میکرد که زمانی که مرحوم بازرگان در قانون اساسی اول میخواست عنوان جمهوری اسلامی ایران برای حکومت میخواست تصویب شود به حضرت امام نامه نوشت و پیشنهاد کرد که عنوان جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران باشد، میفرمود که امام آن زمان به خاطر حمله اول قلبی در بیمارستان بستری بود که از قم به تهران منتقلشان کردند، همانطور که روی تخت نشسته بود و این نامه را خواند با ناخن خود کلمه دموکراتیک را از این نامه رسمی بازرگان پاک کرد، یعنی حتی تحمل چنین کلامی را روی کاغذ هم نداشت که این مفاهیم بیرونی سبب التقاط میشوند.
شما نمیتوانی اهداف خود را با دستور العملهای آنها پیش ببری، اهداف ما دستور العمل خود ما را میخواهد، مبانی خود ما را میخواهد، اهداف و مقاصد خود ما را میخواهد نه مقاصد آنها را؛ آنها ساز و کارهایشان برای مقاصد خودشان است و به اهداف ما قد نمیدهد، مدل ما مدل جمهوری اسلامی است، ترکیبی است، ممکن است که این مدل اصلاح شود و بهینه سازی کنیم و توانایی و قدرتش را برای اینکه مقاصد دین را محقق کند بیشتر کنیم اما به نظر میرسد که ساز و کارهای فوق العاده پیشرفته و پر ظرفیتی دارد یعنی هر سطح حفاظت دین دچار آسیب شود یک سطح دیگر و ساز و کار دیگر دیده شده است که آن را حفاظت کند، ساختاری که تقنینش را و خیلی از نهادهای اصلی آن را شورای نگهبان اسلامیتش را تضمین میکند، البته بر این بحث داریم، شاید لازم باشد شورای نگهبان به جای احراز عدم مخالفت قوانین پیشرفتهتر شود، احراز موافقت کند با آن، شاید پیشرفتهتر این باشد و این نیاز به تولید دانش فراوانی دارد که آن کسانی که قوانین را تولید میکنند اساساً بر اساس اسلام تولید کنند، ممکن است که ما از حیث تئوریک و نظریهپردازی با این سطح فاصله داشته باشیم، روزی برسد که ما انتظار داشته باشیم از سطوح نظارتی بر تقنین که احراز موافقت کنند.
بحرانی که در بانکهای ما پیش آمده است این است که حتی برای هاضمه عالمان تراز اول ما هم مشکل ایجاد کرده است، چون ما در آنجا بانکها و سیستمهای شورایی را تا این اندازه میآوریم که فقط مخالف نباشد، بگذریم که همین که مخالف نباشد از کجا معلوم است که شما بر همه قوانین احاطه کلی داری؟ مثلاً با پنج یا ده چیز میبینید که مخالف نیست ممکن است که فتوا دهید که مخالف نیست؛ من که عضو کمیسیون تلفیق برنامه پنجم بودم پیشنهاد دادم، آنها از وزارت دارایی، بانک ملی و تیم اینها که در حد وزیر و معاونینش بودند، یا رئیس بانک ملی بود که آن زمان این آقایی بود که به کانادا رفت و در جلسات هم مشارکت نمیکرد، اینها میگفتند که ما شورای فقهی اقتصادی را میخواهیم، که قوانین دارایی، بانک ملی، بانک مرکزی و مسائل دیگر را نظارت کند، در حقیقت مجوز شرعی میخواستند برای حیلهها و کارهایی که میکردند؛ تعبیر حیله میکنم برای این است که واقعاً نقشه میکشیدند که چطور فقط تجویز شود، تجویزی و احکام جزئی در یک نظام مشکل ایجاد میکند، چون یک جایی شما یک حکم جزئی میبینی که به ظاهر مشکلی ندارد، آنجا میبینید که یک حکم جزئی با این در تضاد است، این نیاز به احکام برتری دارد که همه اینها را بر خط کند.
بنده پیشنهاد دادم که به جای شورای فقهی شورای توسعه اقتصاد اسلامی را ایجاد کنید، شما خودتان الگو درست کنید نه اینکه مدام مجوز درست کنید که این الگو درست است یا نه؛ دیگری که دانش آموخته مکتب دیگری است، برای شما الگو درست کند و شما مدام مجوز بدهید، خوب این الگو را شاید الان متوجه نشوید، ولی وقتی شما به کل توسعه فکر کردید، الگو و اصول برتری دارید که اینها را با آن میتوانید به آن اصل برگردانید، تا آن را تولید نکرده باشی هی مجوز بدهی و مجوز بدهی میبینی که همه علیه خودت شد. بعد که اینها مرکب شد میبینید که متضاد و متناقض هستند، خیلی هم مقاومت شد، البته یک کمیسیون فرعی درست شد که ما به وزارت دارایی میرفتیم آنجا که پایهریزی کنیم، هر چند کل برنامه پنجم مشکلاتی پیدا کرد، پس ما باید به توسعه فکر کنیم، نهادهای شوراهای فقهی ما شورای یجوز و لا یجوز نباشند، شوراهایی باشند که خودشان الگو و اصول برتر را به میدان بیاورند.
من تصورم این است که بین دانشمندان ما، بلکه دانشمندان کل جهان اسلام شهید صدر این حرکت را با اقتصاد آغاز کرد، اصولی را منقح کرد، ما آن پرچم را باید بگیریم، آن را اصلاح کنیم، نه فقط در اقتصاد بلکه در سیاست و اخلاق هم همچنین، در تربیت هم همچنین، همه اینها را ما باید اصول خودمان را روشن کنیم بعد بر اساس آن اصول مدلها را بسازیم نه اینکه منتظر باشیم که به مدلها مجوز دهیم.
دانشمندان باید از این محاق و انفعال بیرون بیایند و خودشان فعال شوند و الگو درست کنند، این مدلی که ما ساختیم، مدل سه قوهای، قوه مقننه، مجریه و قضائیه، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، الگوی خیلی کارآمدی بوده است، شما تصور کنید که این الگو در طی هشت سال جنگ که ما چنین جنگی در این دوره سراغ نداریم، اینقدر طولانی، اینقدر که همه کشورها پشت یک کشور باشند، ما در تحریم باشیم و کشوری به ما سیم خاردار بفروشد به ما منت بگذارد، نه اینکه فشنگ و اسلحه و خمپاره و اینها بدهد، سیم خاردار بر ما ملت میگذارد که به ما سیم خاردار بدهد، به وزیر خارجه ما میگوید که الحمد لله با تقاضای شما موافقت شد و میتوانیم به شما سیم خاردار بدهیم.
در این شرایط که نفت شما صادر نمیشد، کشور شما فوق العاده با وجود ثروتهای فراوان نمیتوانست استفاده کند شما با چه ساز و کاری این را مدیریت کردی؟ جز همین نهادها و ساختارها بود؟ این چیزی است که نزدیک به چهل سال آزمایش خود را پس داده است، در حد آزمایشی فوق العاده بیش از انتظار بوده است و تمام جهان هم علیه شما اقدامات سخت دارند و هم اقدامات نرم دارند، و شما مقاوم بودهای، آنها صبرشان تمام شده است، شما چند رئیس جمهور آمریکا را به قبر سپردید که آرزوی همه اینها پایان جمهوری اسلامی بوده است. آنها را به گورستان سپردید و شما کماکان سربلند هستید، به قول خود آنها از شبه قاره هند تا مدیترانه را تحت تسلط دارید، مگر یک ساختار بدون ظرفیت میتواند اینها را مدیریت کند؟ باید در درون این این ظرفیت باشد که بتواند این کار را انجام دهد.
رسا ـ آیا عملکرد ضعیف عالمان دینی در حکومت اسلامی سبب از بین رفتن و تضعیف دین و مذهب در آن کشور میشود؟
به طور کلی در هر نظامی دو قشر در آن نظام مؤثر هستند، در روایات ما هست که اگر امور دو قشر علما و امرا اصلاح شود، امور بقیه اصلاح میشود. به طور طبیعی چه مدیران اجرایی و چه دانشمندانی که وابسته به این نظام، تفکر تولید میکنند، تئوریپردازی میکنند، اعم از دانشگاه و حوزه، البته بویژه حوزه، چون حیطه تأثیر مردمی آن متمرکز و بیشتر است، مثلاً در حوزه معمولاً در وجود چند عالم دینی متبلور میشود، اما در محیط دانشگاه اگر بگوییم که اساتید گروه مرجع هستند، این شایع است؛ مثلاً در چند هزار نفر استاد است؛ اما در حوزه در یک قله علمی با وجاهت مردمی متمرکز میشود، به طور طبیعی اگر در اینها آسیبی باشد این آسیب به بدنه اجتماع و حتی نظام منتقل میشود، اگر این عالمان حوادث اجتماعی را دیر تشخیص دهند، دیر موضعگیری کنند که مردم هدایت نشوند و هر کدام از مردم به راهی بروند، اینها آسیب میزند.
اگر در دستگاه اینها مشکلاتی بروز کند، این روحیات مردم را دچار اشکال میکند، من به عنوان یک روحانی به خودم متعلق نیستم، مردم من را جزو هویت ملی و تاریخ خودشان میبینند، خودشان کاری را بکنند اینقدر قصه نمیخورند که اگر من مرتکب اشتباه شوم، چون من عمق تاریخی آن هستم، من هویت مذهبی آن را شکل میدهم، آنها من را با وجودهای قدسی مقایسه میکند، که اگر من آن نباشم غمگین میشود، حتی فساق این غم در دلشان هست، اگر فاصله من را ببینند، با ارزشهایی که من بهشان منتقل کردم و در وجودشان جوانه زده است، معرفتش، نه عملش؛ به آن وجودهای گرامی محبت پیدا کردهاند، دوست دارند که کسی که از آن دم میزند با آن تشابه داشته باشد، آن قدسیت، مهربانی، فهم، وجاهت را داشته باشد، اگر بین من و آن فاصله ببیند، انگار با تاریخ و جان خودش مشکل پیدا کرده است.
حتی فساق جامعه ما جوهره دینی دارند، من دیدم، از کنار قمار بازانی گذشتهام که در حال قماربازی به خدا متوسل میشوند تا برگ برنده در دستشان بیاید، این اگر خودش هم بخواهد نمیتواند خودش را از پیوندهای قدسی جدا کند، اینها چون جوهره ایمان را دارند معرفت و عمل را ندارند، اما خود ایمان را دارند، اینها را دقت کنید که سرمایههای بزرگ ما هستند و ما با جوهر اینها ارتباط برقرار میکنیم نه الزاماً با عملشان چون اگر عمل باشد که همه را باید ترد کنیم، اینها مصداق این آیه قرآن هستند که حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم» حتی آن فاسق هم ایمان را دوست میدارد، هر چند خودش مؤمن نیست اما رفتارهای مؤمنانه را دوست دارد، آن روحانی جزو آن پیوند جوهری با خودش دارد، شما اگر سطحی نگاه کنید، شاید اگر من از جایی رد شوم دو نفر به من دو مطلب بی راه بگویند، خوب ده نفر بلکه صد نفر هم من را تکریم میکنند و خیلی بیش از آن چیزی که من شایسته آن باشم به من مهر و محبت میکنند، این مهر و محبت برای سابقه تاریخی من هست، برای من نیست، من را اصلاً نمیشناسند، برای آن سابقه 1400 سال است که من را در آن رشته میبینند، در پیوند با این تاریخ میبینند، اگر هم کسی به خاطر چیزهای روزمره چیزی به من گفت یقین بدانید که اکثر اینها، حالا اگر موارد نادری هم باشند، اکثر اینها عمیق نیست، اینها موقع حادثه پیش خود من میآیند، جای دیگر نمیروند، اینها اگر بخواهند بین من و دیگری به کسی اعتماد کنند به من اعتماد میکنند، اینطور نیست که اینها یک روزه پدید آمده باشد، در سرشک و وجود اینها هست؛ شما باید حوصله کنید، زمانش میرسد.
لذا آسیبهای ما به طریق اولی به بدنه اجتماعی منتقل میشود و یک چیز را آسیب نمیزند، لایه لایه درون و سابقه تاریخی و هویتشان را آسیب میزند، بنابراین ما در هر دورهای که فرق نمیکند در حاکمیت و غیر حاکمیت، چون رفتار ما تراز است، ما بخواهیم یا نخواهیم زیر نظر هستیم، لازم نیست که به ما مستقیم نگاه کنند، ما هر کجا که برویم زیر نظر هستیم، باید اینطور باشیم، اصلاً ما زمانی که عمامه به سر میگذاریم و علامتدار میشویم به تعبیر رهبری معظم انقلاب وقتی که عمامه سرمان گذاشتند فرمودند که «تا امروز شما علامت نداشتید از امروز اعلام میکنید که من عالم دین هستم اگر سئوال و مطلبی درباره دین دارید از من بخواهید» ما علامتدار هستیم، آدم عادی نیستیم، به هویت شخصی خودمان تعلق نداریم که هر چند آن هم هست، ما یک هویت عمق 1400 ساله داریم، ما به امامان و پیامبر پیوند خوردهایم، اگر تأثیر نامطلوبی ایجاد کنیم، یا کسی با تبلیغ از ما چهره نامطلوب بسازد، این هم هست، وقتی امیر المؤمنین را میگویند که نماز نخوانده است دیگران جای خود دارد، یا من خودم رفتارم نامناسب باشد و یا شیاطینی به من این نسبت را ببندند، این در جامعه تأثیرخواهد گذاشت، اثرگذار است و تأثیر منفی خود را خواهد گذاشت،
آن سهمی که به مربوط است را میتوانیم تا حدود زیادی مدیریت کنیم و درباره آن مسؤول هستیم، چون ما عناصر هویت تاریخی، قدسی و دینی یک جامعه هستیم، اگر آسیب ببینیم یک جامعه دچار چالش و مشکل میشود، این آخرین سئوال را با شما موافق هستم که ما خیلی باید از خودمان حراست کنیم، فردی و جمعی در مسیری باشیم که این امنیت تاریخی و امنیت هویتی در جامعه با ثبات و درخشان بماند انشاءالله./۹۲۲/ ۴۰۲/ص