۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۲۵
کد خبر: ۵۰۲۶۷۴

چشم‌انداز و چالش‌های طرح ۲ دولتی در فلسطین

پس از گذشت سال‌ها از آغاز طرح موسوم به صلح فلسطینیان و صهیونیست‌ها، هیچ دستاوردی از مذاکرات به اصطلاح صلح میان دو طرف به دست نیامده است.
فلسطین
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از دفاع پرس، قریب به هفت دهه از تشکیل دولت جعلی موسوم به اسرائیل در محدوده وسیعی از سرزمین فلسطین می‌گذرد؛ این محدوده از خط مرزی کریات شمونه- ناقوره، که خط جداکننده میان فلسطین و لبنان است، آغاز و به شهر بندری ایلات در جنوبی‌ترین نقطه فلسطین در محل تلاقی سرزمین‌های فلسطین، مصر، حجاز و اردن ختم می‌شود.
 
ارتش رژیم صهیونیستی طی جنگ عربی- اسرائیلی در سال 1967 کرانه باختری، ارتفاعات جولان، مزارع شبعا، نوار غزه، صحرای سینا و شهر بیت‌المقدس را از کشورهای فلسطین، سوریه، لبنان، مصر و اردن جدا و به مناطق تحت اشغال خود، که از 1948 در اختیار داشت، الحاق کرد.
 
پس از شکست گسترده ارتش‌های عربی از ارتش اسرائیل طی چند جنگ در دهه‌های 60 و 70 میلادی، که تنها استثناء در آن پیروزی محدود ارتش سوریه در بازپس‌گیری شهر قنیطره و بخش‌هایی از منطقه جولان در جنگ 1973 است، برخی از کشورهای عربی به فکر ایجاد سازش با اسرائیل افتادند.
 
اولین اقدام مهم در این زمینه را انور سادات رئیس‌جمهور وقت مصر انجام داد که اقدام به امضای توافقنامه صلح میان این کشور با رژیم اشغالگر قدس انجامید. این اولین اقدام رسمی یک کشور عربی برای نادیده‌گرفتن موقعیت فلسطینیان و تهدید اسرائیل برای جهان عرب و امت اسلام بود.
 
با وجود این انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی(ره) با نفی هر نوع سازش با رژیم اشغالگر قدس، مسلمانان را به قیام علیه این رژیم فراخواند. شکل‌گیری جنبش مقاومت اسلامی حزب‌الله در لبنان، که اولین قدرت عربی است که اسرائیل را در نبرد نظامی شکست داد، توانست به مبارزان فلسطینی الگو دهد.
 
با وجود این دشمن صهیونیست پس از دیدن تأثیرپذیری فلسطینیان از حزب‌الله خصوصا طی انتفاضه اول، تصمیم گرفت جریان اصلی مقاومت در فلسطین یعنی جنبش فتح یا همان سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را از مسیر خود منحرف کند. هدف از این تلاش، که با مشارکت آمریکا و شوروی انجام شد، تصمیم‌گیری پیرامون امکان رسیدن فلسطینیان و صهیونیست‌های مهاجر به یک طرح به اصطلاح صلح پایدار بود.
 
این مذاکرات همچنان بین فلسطینیان و صهیونیست‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1993، اسحاق رابین نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی و یاسر عرفات رهبر وقت فتح، که از زمان آغاز مذاکرات و تشکیل جریان موسوم به «دولت خودگردان فلسطین» ریاست این دولت را برعهده داشت، با میزبانی آمریکا توافقی مبنی بر ایجاد دو دولت فلسطینی- اسرائیلی در گستره سرزمین فلسطین امضا کردند.
 
امضای این توافقنامه به منزله پایان مقاومت فتح در برابر اسرائیل و آغاز تقسیم جامعه فلسطینی به دو گروه «سازش‌طلب» و «حامی مقاومت» بود. چند دلیل مهم برای اینکه بخش قابل توجهی از فلسطینی‌ها مخالف تصمیمات عرفات و رهبری فتح بودند را می‌توان اینگونه عنوان کرد:
 
موضوع اول سرزمین فلسطین بود. عمده یهودیان قرن‌ها بود که فلسطین را ترک کرده بودند و حالا زمانی تصمیم به بازگشت به این سرزمین گرفتند که ملتی دیگر قرن‌ها در آن زندگی کرده بود. آن‌ها برای این کار از عبارت دروغین «سرزمین بی‌ملت برای ملت بی‌سرزمین» استفاده کردند. علاوه بر این از منظر حقوق بین‌الملل، حضور تاریخی در یک سرزمین که تنها محدود به مدتی کوتاه طی قرون طولانی بوده است، مجوزی برای سیطره دوباره بر آن منطقه، در صورتی که تحت اختیار یک ملت دیگر باشد، نمی‌شود.
 
دومین موضوع اعمال قدرت خارجی بود. فلسطینیان از زمان فروپاشی عثمانی و بر اساس معاهده ننگین سایکس- پیکو، که در راستای اجرای پیمان شام بالفور پیرامون اعطای سرزمین فلسطین به یهود بود، تحت قیمومیت یا به شکل درست‌تر، اشغال بریتانیا درآمدند. بلافاصله پس از خروج بریتانیا نیز صهیونیست‌ها با اشغال بخش اعظم سرزمین فلسطین در سال 1948، تأسیس دولت نامشروع و جعلی اسرائیل را در این منطقه اعلام کردند.
 
نکته جالب توجه اینکه تمام شبه‌نظامیان مسلح صهیونیست، که در 1948 ارتش اسرائیل را تشکیل دادند، از سوی ارتش‌های بریتانیا، فرانسه و آمریکا تجهیز شدند. بعدها انگلیس و فرانسه سایت‌‎های انرژی اتمی و سامانه‌های مخصوص ساخت تسلیحات هسته‌ای رژیم صهیونیستی را نیز فعال کردند.
 
اگرچه پیروزی‌های گسترده مقاومت اسلامی لبنان و جنبش مقاومت فلسطین ضرباتی سخت به اسرائیل وارد کرد؛ اما جریان مقابل همچنان به کار روی طرح‌های سازش ادامه داد. این موضوع را می‌توان در زمان تمام رؤسای جمهور آمریکا، از بوش تا ترامپ، مشاهده کرد. اگرچه دولت اوباما در پی شهرک‌سازی‌های گسترده اسرائیل در کرانه باختری، واکنش‌هایی نه چندان سخت از خود نشان داد؛ اما همین نوع واکنش‌ها نیز باعث شد که دولت اسرائیل، از حضور ترامپ و پایان سیاست اوباما در قبال اسرائیل، استقبال کند.
 
هم‌اکنون و علی‌رغم شعارهای گذشته ترامپ، وی نه‌تنها به موضوع سازش یا آنگونه که خود عنوان می‌کند صلح عربی- اسرائیلی تنها به‌عنوان راهکاری برای حمایت بیشتر از اسرائیل نگاه می‌کند. تغییر مذهب دختر وی از مسیحیت به یهود برای ازدواج با یک جوان سرشناس صهیونیست آمریکایی، که هم‌اکنون به جایگاه مشاور ترامپ در امور خاورمیانه رسیده است، نشان از عمق نفوذ اسرائیل در خانواده رئیس‌جمهور آمریکا دارد.
 
با توجه به این موضوع، نمی‌توان امیدوار بود که آمریکا حتی نسبت به نقض آنچه اسرائیلی‌ها در توافق صلح با تشکیلات خودگردان امضا کرده‌اند، جانب طرف فلسطینی را بگیرند. تجربه حوادث پس از امضای توافق سازش میان تشکیلات خودگردان و رژیم‌صهیونیستی نشان می‌دهد کارآیی این توافقنامه‌ها تنها زمانی عملی می‌شود که منافع طرف صهیونیست قرارداد در خطر باشد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ
ارسال نظرات