سعادت انسان در گرو معالجه دردهای روحی و اخلاقی است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در ایلام، حجت الاسلام محمدحسین سلیمی، معاون پژوهش حوزه علمیه ایلام، ظهر امروز در مسجد ثقاین شهر ایلام اظهار داشت: شخصیت انسان در گذر زمان و به تدریج شکل می گیرد. عقاید افکار اعمال رفتار و حرکات وی در این شکل گیری نقش اساسی دارد.
وی افزود: قلب در ابتدا مانند لوح سفیدی است که با علم، رحمت، قدرت، احسان، معرفت و تمام فضائل اخلاقی سنخیت و ارتباط دارد. اما علل و عوامل متعددی از جمله رذایل اخلاقی موجبات تاریکی نفس را فراهم می سازد و آن را از صراط مستقیم منحرف می کند. بنابراین آغازین مرحله خودسازی رفع موانع و ایجاد مقتضیات است. تهذیب نفس از بدی ها و تصفیه دل از اخلاق زشت و ناپسند چرا که تا مزرعه وجود از بدی ها پاک نشود زمینه پرورش و تکمیل و آرایش نفس به وجود نخواهد آمد.
حجت الاسلام سلیمی خاطر نشان کرد: نخستین مرحله شناخت دردها و بیماری ها است. یعنی مواردی که مانع تکامل اخلاقی می شود شناخت این موانع از این رو ضروری است که با بصیرت بیشتر و شناخت عمیق تر از راه ها و چاه ها و خطرها و پرتگاه ها بهتر و مطمئن تر می توان در مسیر پویایی و تکامل گام برداشت.
وی ادامه داد: دوم اینکه آیا این دردها و بیماری ها در وجود ما رسوخ پیدا کرده است. چرا که هر کس به گونه ای مریض می شود و هر گروهی به نوعی دچار آفت می شوند. مهمترین شرط سیر و سلوک در وادی معرفت این است که این دردهای درونی شناخته شوند و انسان اگر به باطن خویش درست نگاه کند و صفات نفسانی خویش را منصفانه بررسی کند، غالبا می تواند به عیب ها بیماریهای نفسانی و رذائل اخلاقی خود پی ببرد.
معاون پژوهش حوزه علمیه ایلام تصریح کرد: سومین مرحله این است که به درمان دردها بپردازد. اخلاق بد و رذائل اخلاقی بیش از ناخوشی های جسمی سعادت بشر را تهدید می کند. بهبودی و سلامت و دست یابی به سعادت انسان در گرو معالجه دردهای روحی و مفاسد اخلاقی است. طبیعی است که برای درمان این دردها باید در آغاز مرض را به درستی شناخت و عوامل درونی سوء خلق را تشخیص داد و با طرح و برنامه مناسب و استفاده از وسایل سود بخش منشا فساد را برطرف نمود تا عیب معنوی و رذیلت اخلاقی علاج شود و نفس آماده پرورش شود.
وی در پایان عنوان داشت: انسان شیفته علم و معرفت است و هیچکس قلبا و ذاتا مایل نیست که در جهل و نادانی باقی بماند و به بی دانشی تن در دهد و هیچ انسانی ذاتا از حقیقت گریزان نیست و در تلاش است که حقایق و واقعیت های جهان را آنگونه که هست درک و کشف کند. اما سوال اینجا است که چرا انسانها در بعضی اوقات برای دستیابی به این امور عاجز و ناتوان هستند؟ منشا و اساس این عجز و ناتوانی پیدایش آفت هایی در وجود انسان است که انسان اسیر یکی از این آفت ها شده و واقع بینی و حقیقت نگری خود را از دست داده است./۸۷۹/۲۰۲/ب۱