بررسی نقش حیا در تربیت انسان
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت الله آقامجتبی تهرانی در یکی از درس های اخلاق خود رذیله بی حیایی را مورد بررسی قرار می دهد و آن را ریشه تمامی گناهان می داند.
آنچه که می خوانید بخشی از سخنان این استاد اخلاق است:
مباحث اخلاقی بر محور قوای درونی انسانی، یعنی قوه شهوت، غضب و وهم مطرح میشود مباحث اخلاقی اینطور هستند؛ علمای اخلاق، برای هر کدام از این قوا رذایل و فضایلی را میشمارند و وارد بحث آن میشوند مثلاً رذیلههای قوه شهوت را شمارش میکنند، یا مثلاً راجع به خشم و غضب و رذایلش و مقابلاتش بحث میکنند یک رذیله را میگویند بعد ضدّ آن را که فضیلت است، بیان میکنند تا بحث میرسد به جایی که یک قوّه به تنهایی نقش ندارد، مثلاً جاهایی ممکن است از دو قوّه یا سه قوّه، یک رذیله پیش بیاید یعنی شهوت و غضب منشأ همان رذیله میشود، رذیله را موضوع بحث قرار داده و میگویند گاهی ممکن است ریشه این رذیله، شهوت باشد و گاهی ممکن است، غضب باشد اینها مقدّمه است برای این که به بحثمان برسیم.
در مباحث اخلاقی، رذیلهای تحت عنوان وقاحت مطرح است که من میخواهم توضیح دهم، گاهی در ارتباط با شهوت قرار میگیرد و منشأش شهوت است و گاهی منشأش غضب است؛ وقاحت از نظر لغت، به معنای بیشرمی است که ما هم این لفظ را در همین معنا استفاده میکنیم.
بحث ما حیا است نه بی حیایی ولی از آنجا که گاهی تعریف به ضد، مطلب را خوب تفهیم میکند مجبورم اوّل این رذیله را بگویم بعد سراغ آن فضیلت بروم؛ علما میگویند «یُعرَفُ الاشیاء بأضدادها» چون ضدّ او حیا است و من میخواهم بحث ضد را بکنم، خود ما هم در محاورات عرفیمان میگوییم فلانی خیلی بیحیا است و منظورمان همین وقاحت است یا میگوییم وقیح است یا بیحیا است.این یک بحث لغوی بود.
علمای اخلاق، وقتی وقاحت را از نظر اصطلاح تعریف میکنند، میگویند «وقاحت عبارت است از عدم مبالات نفس نسبت به ارتکاب محرّمات شرعیّه، قبایح عقلیّه و عرفیّه» عدم مبالات نفس از ارتکاب، به تعبیر ما یعنی پررویی؛ اگر انسان، کاری را که از دیدگاه عقل زشت است انجام دهد، و اصلاً هم به روی خود نیاورد و برایش اهمیت نداشته باشد، انسان پررو و بیحیایی است از نظر درونی، برای چنین کسی ذرّهای ناراحتی ایجاد نمیشود.
قبایح عقلیّه در ارتباط با عقل عملی است، چون ادراک حُسن و قُبح مربوط به عقل عملی است؛محرّمات شرعیّه هم یعنی دستورات شرعی لذا منشأ این که یک نفر با این که میگوید من معتقد به معاد و نبوّت و همه اینها هستم، در عین حال گناهی میکند و از نظر درونی هم هیچ ناراحتی برایش ایجاد نمیشود، منشأ این عدم مبالات نفس، بیحیایی است؛ حالا چه شده که او بیحیا شده است، بحث مفصّلی است.
ممکن است برخی بخواهند اعمال وقیح خودشان را توجیه کنند، ولی شما فریب این چیزها را نخورید و بدانید که این کارها از عدم تعادل قوای نفسانی نشأت گرفته است؛ من اخیراً میشنوم که درباره کسی که فحاشی میکند، میگویند او ادبیّاتش خوب نیست، او دارد فحش میدهد و دیگران میگویند «چیز مهمّی نیست ادبیّاتش خوب نیست»! ما اخیراً داریم این حرفها را میشنویم؛ یک نفر «آدم بیحیا و بیشرمی» است و حتی «آدم بیدینی» است، چون بسیاری از این بیشرمیها خلاف شرع است، اما میگویند «مهم نیست، ادبیّاتش خوب نیست یا بدسلیقه است»!
حالا من روایاتی را میخوانم که فرمودند: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ» کسی که حیا ندراد، ایمان ندارد؛ در روایتی پیغمبر میگوید «لا دینَ لِمَن لا حَیاءَ لَه» هرکس حیا ندارد، اصلاً دین ندارد بحث ما بحث تقریباً سلسلهوار و علمی است من الآن در مورد بحث ریشهیابی حیا وارد شدهام که بسیاری از رذائل اخلاقی، به خاطر افراط قوای نفسانی است.
حالا من برایتان چند روایت میخوانم. یک؛ «القحة عنوان الشر»عنوان همه زشتیها وقاحت و بیشرمی است؛ عنوان یعنی تیتر، یعنی اگر بخواهی برای شرور، یک تیتر بگذاری، آن بیحیایی است همه شرور زیرمجموعه بیحیایی است.
حالا روایت دیگری که خیلی روشنتر است، میفرماید «رأس كل شر القحة» سرآمد هر شری بیحیایی است؛ یک روایت از امام صادق(علیهالسلام) است که می فرماید «الْوَقَاحَةُ صَدْرُ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ وَ الْكُفْرِ» سرآمد همه اینها بیحیایی است، یعنی سرآمد نفاق، شقاق و کفر این است.
روایات دو نوع است، یک دسته وقاحت را مطرح میکند، مثل این روایاتی که الآن خواندم و در مورد با خود وقاحت بود در یک دسته از روایات، ضدّش را مطرح میکنند و میگویند «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ» بی شرم ایمان ندارد این ضدّ وقاحت است.
روایتی از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «قال رسولالله(ص) الحیا هو الدین کلُّه» پیغمبر با این سخن، کار را تمام کرد اصلاً دین حیا است لذا آن روایتی که از امام صادق(علیهالسلام) خواندم در باب وقاحت که فرمود: صدر نفاق و شقاق و کفر، بیحیایی است، همه با همدیگر همسو است؛ این بحث، بحث مفصّلی است که انشاءالله اگر خدا توفیق عنایت کند بیش از سابق تذکّراتی هم داشته باشم.
وقاحت و در مقابلش حیا، در تخریب و سازندگی انسان نقش اساسی دارد؛ اگر حیا نباشد، دست ما هم از انسانیّت خالی است و هم ازالهیّت نه انسان هستیم و نه متدیّن در دو رابطه من دارم مطرح میکنم، هم عقل عملی و هم بُعد معنوی از هر دو، دست خالی میشود./1324/ت۳۰۳/ی