نگاه قبيلهاي به کابينه ملي
هاشمي معتقد بود در سال 92 رأي حسن روحاني 3 درصد بوده و باقي آن رأي به دليل حمايت او از روحاني بهدست آمده است. روحاني در تمام اين سالهاي رياست جمهوري در پي ساخت شخصيتي مستقل از خود است؛ شخصيتي كه وامدار هيچ فرد و گروه و جرياني نيست. او سال 92 اعلام كرد به شكل مستقل و بدون آنكه ذيل حزب و جناح خاصي باشد، وارد انتخابات شده است. روحاني نميخواهد خود را مديون اصلاحطلبان بداند، گرچه كانديداي اصلي آنها سال 92 انصراف داده باشد و آنها پشت او جمع شده باشند. روحاني لابد ميانديشد اصلاح طلبان اگر رأي داشتند كه نيازي به انصراف كانديدايشان نبود. از سوي ديگر پاي هاشمي در ميان بود، به عنوان كسي كه حمايت تمام قدش روحاني را پيروز كرد. حالا كه هاشمي ديگر نيست، روحاني تلاش ميكند خود را كمكم از زير سايه سنگين هاشمي برهاند و حتي در اين خيال باشد كه جاي خالي هاشمي را براي حاميانش پر كند.
او در ادامه از اين فضاي كنايي فاصله گرفته و صريحاً از شخص رئيسجمهور نام ميبرد و از استفاده از نام خانواده هاشمي براي جذب رأي انتقاد ميكند: «شخص رئيسجمهور در سخنرانيهاي انتخاباتي نه تنها از آقاي هاشمي اسم ميبردند بلكه براي اينكه رأي بياورند شعار سلام به خاتمي و ميرحسين سر ميدادند ولي امروز كه رأيشان را گرفتهاند، آنها را فراموش كردهاند. اين نشان از ضعيف بودن شخصيت آقاي روحاني در اين مسائل است... برخي دوستان من فقط بهخاطر آقاي هاشمي به آقاي روحاني رأي دادند.»
او در خصوص مقايسه مرحوم هاشمي و حسن روحاني در عملكرد و تفكر هم نگاهي متفاوت از آنچه تصور ميشود، ارائه ميدهد: «متأسفانه افراد هيچكدام شجاعت و تفكر آقاي هاشمي را ندارند، براي اينكه خودشان مدتي بر مسند قدرت باشند زماني ميگويند ما دنبالهرو اين هستيم و زماني ميگويند دنبالهرو آن هستيم. اينها فقط دنبالهرو هستند؛ نه جريان ايجاد ميكنند و نه تفكر دارند. براي همين هم در مقاطع مختلف شما ميبينيد سياستهاي آنها فرق ميكند، يعني فكرشان همان فكر آقاي هاشمي نيست... آقاي روحاني هيچ شباهتي به آقاي هاشمي ندارد.»
فاطمه هاشمي درباره برخي گمانهزنيها درخصوص جايگزين شدن آقاي روحاني به جاي مرحوم هاشمي بهعنوان پدر معنوي كارگزاران گفت: «آقاي روحاني نميتواند جا پاي آقاي هاشمي بگذارد، چون اصلاً نه تفكر آقاي هاشمي را دارد و نه شجاعت ايشان را و نه پشتكار و فعاليتي كه آقاي هاشمي داشتند. هيچكدام از آنها را آقاي روحاني ندارد. سادهترين چيزي كه ميتوان مقايسه كرد اين است كه آقاي هاشمي از ساعت 6صبح فعاليت خود را آغاز ميكرد و ده ونيم، يازده شب كار خود را به پايان ميرساند... تمام افراد در سطوح مختلف نهفقط در سطح وزير بلكه از رئيس اداره و مديركل و معاونان هم به ايشان زنگ ميزدند و ايشان به آنها جواب ميداد، نامهها را هم سريعاً دستور پيگيري ميدادند، ولي آقاي روحاني هيچ كدام از اين كارها را انجام نميدهد، حتي با وزيران خود هم وقت ملاقات نميگذارد و وزيران ايشان هم در همين دولت از ايشان گله دارند.»
اما روزنامه قانون در يكي از شمارههاي اخير خود با تيتر يك « فراموشي تا 1400» با ادبياتي تند نوشت: «همه ميدانند كه روحاني بيشك مديون پشتيباني وكمكهايي است كه آيتالله هاشمي رفسنجاني به وي كرد و سبب شد مردم و ساير جريانهاي سياسي به حمايت از شيخ ديپلمات وارد عرصه شوند. اما گويي خاك، اين محبتهاي آيتالله را بسيار سرد و روحاني آنها را فراموش كرده است. فرضيه ديگر نيز آن است كه گويي روحاني مانند برخي، دچار توهم شده كه 24 ميليون رأي به دليل محبوبيت شخص اوست. به نظر، اين خيال سبب شده كه روحاني به خودمحوري برسد و حتي يادي نيز از بزرگان خود نكند. نمود اصلي اين نوع تفكر آقاي روحاني را در مراسم تنفيذ و تحليف مشاهده كرديم. روحاني كه مدام در برنامههاي تبليغاتياش ذكر هاشمي ميگفت، در اين دو مراسم از زمين و زمان تشكر كرد ولي ياد آن مرحوم نيفتاد.»
خانواده هاشمي هم كه اينقدر عليه او تند شده اند، چون سهم پدرشان را در پيروزي لحاظ نكرده و از او نامي نبرده است. سخنان فاطمه هاشمي نشان ميدهد كه در قدم اول براي آنها پدرشان مهم است و نه هيچ جريان و فرد ديگري؛ از همه چيز بهخاطر آنچه بي احترامي به پدر ميدانند، خواهند گذشت، روحاني كه بماند!
روحاني روياي ليدر جريان شدن دارد، اما به نظر تا تحقق اين رويا او مسيري سخت در پيش دارد و بعيد است همراهان اين سالها هميشه همراه او باقي بماند؛ مگر سهمشان لحاظ شود. ليدر شدن و حمايتي هم كه با سهم بهدست ميآيد، با اندك نارضايتياي از دست خواهد رفت؛ آنچنان كه در اعتراضات اين روزها بر سر كابينه و بعد نام نبردن از هاشمي ديده شد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ