وضعیت شیعیان افغانستان در دوره ریاست جمهوری کنونی بدتر شده است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از ابنا، کشور افغانستان تا یک دهه پیش، با وجود درگیر بودن با جنگ و اشغال، شاهد انفجارهای تروریستی و انتحاری نبود. اما چند سالی است که این نوع جنایات نیز به مشلات این کشور اضافه شده و تروریست های تکفیری با حمله به مساجد و اماکن تجمع مردم، آنها را ناجوانمردانه به خاک و خون می کشند.
در جدیدترین اقدام تروریستی، در روز تاسوعای حسینی یک حسینیه شیعیان در شهر "کابل" پایتخت عربستان مورد هدف قرار گرفت و یک تروریست انتحاری با حمله به عزاداران، موجب شهادت 6 نفر و مجروحیت بیش از 33 نفر دیگر گردید. گروه طالبان اعلام کرد که این انفجار کار ما نبوده است؛ اما گروه تروریستی داعش مسؤولیت حمله را بر عهده گرفت!
در واکنش به این اقدام، «محمد اشرف غنی» رییس جمهوری اسلامی افغانستان با محکوم کردن حمله، گفت: وحدت مذاهب و همبستگی مردم افغانستان در جهان به مثابۀ یک الگو و نمونه تلقی میگردد و تروریستها باید بدانند که انجام اعمال ضددینی و بشری آنها هیچ تأثیر منفی بر همنظری و وحدت مردم مسلمان افغانستان نمیگذارد، بلکه هر روز اتفاق و اتحاد ملت ما تقویت مییابد.
اما این سخنان رییس جمهور افغانستان مرهمنی بر دردهای مردم نیست، زیرا نظیر این حرفها در حوادث دیگر نیز از سوی مسؤولین تکرار شده بود؛ حوادث ماتند حمله شب عاشورای گذشته به زیارت سخی در کابل، مسجد باقرالعلوم در روز اربعین در کابل، جنبش روشنایی، مسجد الزهرا، مسجد جوادیه و آخرین جنایت در میرزا ولنگ شهر صیاد ولایت سرپل که یک نسل کشی تمام عیار بود و در چند سال اخیر سابقه نداشت.
در پی شدت یافتن اقدامات تروریستی و انتحاری علیه دشیعیان، خبرنگار ما گفت و گوی مفصلی با حجت الاسلام والمسلمین «سید عیسی حسینی مزاری» عضو افغانستانی مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت(ع) انجام داد.
ایشان که از روحانیون فعال سیاسی و فرهنگی افغانستان محسوب می شود ریاست "مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان" را بر عهده دارد. روزنالمه "انصاف" و "خبرگزاری صدای افغان (آوا)" نیز دو رسانه مهم افغانستان هستند که زیر نظر آقای حسینی مزاری فعالیت می کنند.
متن کامل مصاحبه با آقای مزاری را بخوانید:
در برهه اخیر، شاهد رشد حملات انتحاری و اقدامات تروریستی به مرکز عبادی و تجمعات پیروان مذهب اهل بیت(ع) در افغانستان هستیم. لذا به عنوان سؤال اول بفرمایید که وضعیت شیعیان افغانستان پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی چگونه است؟ به عبارت دیگر، نسبت به دوره های ریاست جمهوری آقای «حامد کرزی» اوضاع شیعیان افغانستان را چطور ارزیابی می کنید؟
ـــ بسم الله الرحمن الرحیم. وضعیت شیعیان در دولت کنونی افغانستان نسبت به گذشته بدتر شده است! گرچه در زمان آقای کرزی نیز از وضعیت خیلی مناسبی برخوردار نبود، اما در شرایط موجود، وضعیت خراب تر از گذشته شده است.
آیا همه تقصیرها متوجه دولت است؟
ـــ خرابی وضعیت شیعیان افغانستان دو عامل اصلی دارد: ابتدا خود شیعیان! شخصیت های برجسته و احزاب شیعی که تاکنون تحت یک برنامه مناسب و منسجم در رابطه با بهبود وضعیت شیعیان افغانستان کاری نکرده و در غفلت و سهل انگاری به سر می برند اولین عامل این مشکلات هستند.
دوم هم عوامل غیر شیعه هستند. یکی از این عوامل، خود حکومت وحدت ملی و شخص آقای اشرف غنی است. وی نزدیک به سه سال گذشته، نه تنها تعامل مثبتی با شیعیان افغانستان نداشته که روند کار و نوع برخورد او در راستای تضعیف شیعیان و ایجاد اختلاف میان گروه های مختلف شیعه بوده؛ یعنی گاهی یک جناح در برابر جناح دیگر شیعه مورد استفاده قرار گرفته و این وضعیت ادامه دارد.
شیعیان پاکستان دولت این کششور را متهم می کنند که پشت پرده حملات تروریستی به مناطق و مراکز شیعی حضور دارد. آیا این اتهام را درباره آیا دولت افغانستان هم می توان تصور کرد؟
ـــ خیر؛ دولت افغانستان را به دست داشتن مستقیم در حملات انتحاری و مسلحانه متهم نمی کنیم؛ اما دولت در راستای عدم انسجام جامعه شیعه افغانستان متهم است. آنها در برخورد با شیعیان، تلاش کرده دوگانه عمل کند و اختلاف ایجاد نماید.
از طرف دیگر، دولت برای پیگیری جدی و مقابله با حملات و عملیات تروریستی علیه شیعیان، از جدّیت و قاطعیت قابل توجهی برخوردار نیست. مثلاً هنگامی که در منطقه "میرزا ولنگ" نسل کشی رخ داد، اشرف غنی و دولت به صورت قاطع وارد عمل نشده و تا نزدیک به یک هفته، برای بازپس گیری منطقه و رسیدگی به خانواده های شهدا و آوارگان، کاری صورت ندادند.
دوللت افغانستان در این گونه قضایا با تعلل برخورد می کند و این نوع برخورد، از نگاه صاحب نظران، به نوعی دست داشتن در این رویدادها تلقی می شود.
مدتی است که ترور روحانیون شیعه نیز در کشور افغانستان آغاز شده است.
ـــ این ترورها تا کنون تنها در ولایت "هرات" رخ داده و در سایر ولایات، مواردی از این دست دیده نشده است. هرات خاستگاه وهابیت در افغانستان است و گروه های افراطی در این منطقه فعال اند و به صورت علنی فعالیت دارند. یکی از عناصر وهابیت در هرات، فردی به نام «مجیب الرحمن» است که به عربستان وابسته بوده و در نمازهای جمعه به صورت علنی علیه شیعیان تبلیغ می کند. بنابراین می بینیم که ترورهای ولایت هرات، از طرف عناصر وابسته به وهابیت صورن گرفته و می گیرد.
در این راستا، چند تن از علمای شیعه مورد هدف قرار گرفته و شهید شده اند. البته توجه داشته باشید که تعدادی از علمای اهل سنت نیز در هرات مورد هدف قرار گرفته اند که این هم به وجود گروه های افراطی در هرات برمی گردد. در اینجا دوباره باید از حکومت محلی هرات و دولت مرکزی افغانستان انتقاد کنیم که تاکنون کوچکترین سرنخی از عوامل ترورها در ولایت هرات را به دست نیاورده اند و پرونده ترور شخصیت های دینی را مورد پیگیری جدی قرار نداده اند!
از طرف دیگر، موقعیت هرات به دلیل هم مرز بودن با ایران بسیار حساس است. دشمنان جمهوری اسلامی ایران سعی دارند هرات را با توجه به همسایگی با ایران هدف قرار داده و ناامن بسازند.
پس امکان اینکه دولت های متخاصم ایران هم در این ناامن سازی دست داشته باشند وجود دارد.
ـــ بله، تنها جریان های افراطی داخلی در تحولات امنیتی هرات دخیل نیستند؛ بلکه همانند سایر تحولات کشور ما، دولت های غربی و برخی سفارت های آن ها در افغانستان نیز در تحولات هرات دخیل هستند.
آیا راه هایی برای اعمال فشار بر دولت افغانستان برای تعقیب جانیان و تروریست ها وجود دارد؟
ـــ بله؛ اما خود شیعیان در افغانستان ضعیف عمل می کنند. روحانیت شیعه هم از سطوح بزرگ تا کوچک، کاملاً در یک وضعیت انفعالی قرار دارند. وقتی یک روحانی نتواند بر اساس وظیفه ای که دارد، وارد صحنه شود، باید لباس روحانیت را کنار بگذارد. امروز افغانستان به روحانی "انقلابی" و "مجاهد" نیاز دارد که در وسط میدان، به وظیفه خود عمل کند. اولین طیفی که در رابطه به مسائل افغانستان مسئولیت دارد، روحانیت است. اگر اوضاع افغانستان بخواهد تغییر کند، نقش روحانیت در آن برجسته است. مردم افغانستان واقعاً مطیع روحانیت هستند و از آنها حرف شنوی دارند، اما روحانیت انجام وظیفه نمی کند.
از سوی دیگر، در سطح احزاب شیعه نیز هماهنگی و همسویی وجود ندارد. حتی گاهی برعکس عمل می کنند و در مسیر تخریب یکدیگر فعالیت دارند!
دومین عامل ثبات یا خرابی وضعیت افغانستان، احزاب و جریان های سیاسی و جهادی هستند. ما از جریان های جهادی و سیاسی توقع داریم که به دین و مردم خدمت کنند؛ اما چنین فعالیتی را نمی بینم.
آیا این جریانها و احزاب شیعه، قدرت فشار بر دولت افغانستان را دارند؟
ـــ بله؛ تمام امکانات افغانستان در اختیار احزاب و سازمان های سیاسی و جهادی قرار دارد؛ اما از این امکانات برای سازماندهی نیروهای مردمی و انسجام شیعه استفاده نمی شود. ما مردم متمولی نداریم، اما رهبران جریان های سیاسی و جهادی هر نوع امکاناتی را در اختیار دارند؛ اما متأسفانه نه در جهت فشار به دلت و نه در جعت خدمت رسانی به مردم کاری نمی کنند. مثلاً در ۱۷ سال گذشته، سازمان ها و جریان های شیعه، با وجود این که امکانات خوبی در اختیار داشته اند، اما حتی یک کلینیک و یا یک کیلومتر جاده را در یک منطقه شیعه نشین نساخته اند.
بنابراین، وقتی روحانیت، احزاب و سازمان های وابسته به اهل تشیع افغانستان مسؤولیت خود را انجام ندهند، از یک دولت که تحت سلطه غرب است، نمی توان توقع داشت تا در مناطق شیعه نشین کار بکند.
برای امور رفاهی مردم شیعه، اقدامی نمی شود؟
ـــ خیر! از ولایات که بگذریم، حتی در غرب کابل که یک منطقه شیعه نشین است، مردم آب، برق، جاده و کوچه های آسفالت ندارند.
با توجه به این نابسامانی ها در سطح مردم شیعه افغانستان، طبیعی است که شاهد مشکلات روزافزون در جامعه شیعی باشیم. متأسفانه باید گفت که منتظر حوادث خطرناک تری هستیم.
"جنبش روشنایی" هم که مدتی است از سوی برخی شیعیان به راه افتاده است، در زمینه همین مطالبات رفاهی است؟
ـــ خیر؛ حرکت جنبش روشنایی یک حرکت سیاسی بود که گردانندگان آن به دنبال خواست ها و منافع خود بودند.
یعنی جنبش روشنایی یک حرکت مردمی نبود؟!
ـــ بحث ضرورت رساندن برق برای "بامیان" و مناطق مرکزی، یک بحث تازه نیست، این بحث در ۱۷ سال گذشته می توانست بارها مطرح شود. در دوره آقای کرزی امکانات و کمک های بیشتری فراهم بود، اما چرا آن زمان برای برق بامیان اعتراض نشد؟! وقتی تظاهرات اوج گرفت و دولت حاضر شد که مذاکره کند، چرا با دولت مذاکره نکردند؟
روز اول مرداد سال گذشته این جنبش حاضر به مذاکره نشد و در روز دوم مرداد آن فاجعه انفجار در تظاهرات جنبش رخ داد. یک سال بعد، رهبران جنبش روشنایی مذاکره با دولت را قبول کردند؛ اما این سؤال مطرح است که چرا این جنبش در اول مرداد ۱۳۹۵ که از اقتدار خوبی برخوردار بودند مذاکره با دولت را قبول نکردند؟
بعداً مشخص شد که حلقه اصلی و انگیزه دهنده این قضیه، خارج از سران احزاب و گروه ها، که زیاد مورد تأیید جریان های دینی نیستند، قرار دارد. قبل از این هم آقایان «محمد محقق» و «کریم خلیلی» از این جنبش کنار کشیدند.
هدف اصلی جنبش روشنایی ارائه خدمات برق برای مردم بامیان نیست، بلکه آن ها به دنبال دست یافتن به امتیازات دیگر بودند. وقتی هم که ائتلاف نجات افغانستان تأسیس شد، اشرف غنی، رییس جمهور برای این که یک جناح دیگر شیعه را با خود داشته باشد، بحث مذاکره با جنبش روشنایی را مطرح کرد.
برگردیم به بحث اصلی. ریشه و خاستگاه گروه های تروریستی در افغانستان کجاست؟
ـــ وجود گروه های تروریستی در افغانستان، یک موضوع برآمده از داخل کشور و ناشی از اختلاف دیدگاه ها در آن نیست؛ بلکه دست های بیرونی در کار است.
شما به خاطر دارید که گروه القاعده به رهبری «اسامه بن لادن» با پول و امکانات آمریکایی ها در افغانستان تأسیس شد. گروه طالبان نیز پس از این که پاکستان از اعمال نفوذ "حزب اسلامی" در افغانستان ناامید شد، با کمک آمریکا، انگلیس، عربستان سعودی و توسط پاکستان ایجاد شد.
آمریکا چه سودی از وجود طالبان یا القاعده در افغانستان می برد؟
ـــ آمریکا همواره به حضور در این منطقه علاقمند بوده است. اما باید جریانی در افغانستان شکل می گرفت که مردم را از اسلام بیزار کند و منتظر یک ناجی از بیرون باشند تا آنها را نجات دهد. لذا طالبان ۵ سال در افغانستان از اقتدار برخوردار بودند؛ تا این که حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد.
دلیل آن حملات هم این بود که تاریخ مصرف القاعده گذشته بود و آمریکا می بایست داشته های خود را برای منافع بزرگتر از دست بدهد. بنابراین به بهانه حملات سپتامبر، بظاهر القاعده و طالبان را پایین کشیدند و حکومت جدید در افغانستان روی کار آمد.
بنابراین ریشه درگیری ها در افغانستان، عقیدتی و دینی نیست؟
ـــ خیر! درگیری در افغانستان، در حقیقت یک "جنگ اقتصادی" است.
ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
ـــ سال ها پیش سازمان های اطلاعاتی و مطالعاتی آمریکا در مورد انتقال قدرت اقتصادی از غرب به شرق هشدار داده بودند. ارکان این قدرت اقتصادی در شرق "چین"، "روسیه"، "هند" و "ایران" هستند. بنابراین آمریکا به دنبال این بوده که جلوی این انتقال قدرت را بگیرد و یا حداقل این چهار کشور را تضعیف کند. پس بحث افغانستان مطرح شد چون در نقطه ای است که بر این چهار کشور اشراف دارد. بر این اساس این مسأله مطرح شد که آمریکا باید در افغانستان مستقر شود و از این کشور اوضاع روسیه، چین، هند و ایران را زیرنظر داشته باشد.
لذا می بینیم که ناامنی های افغانستان، ایجاد داعش و همچنین انتقال جغرافیای جنگ از جنوب به شمال کشور، به دلیل تلاش آمریکا برای اشراف بر روسیه است.
همچنین آمریکا به دنبال ناامن کردن مرزهای غربی افغانستان با ایران است. حتی در چین، آمریکا برخی گروه های مسلمان را تشویق می کند که دست به شورش بزنند.
نتیجه اینکه افغانستان فعلاً به خودی خود، مورد توجه قرار ندارد و آمریکا و غرب برای خود افغانستان در این کشور حضور ندارند. اگرچه افغانستان به لحاظ اقتصادی دارای منابع مهم و معادن غنی زیرزمینی است، اما مسأله اساسی که در افغانستان مطرح است، اشراف بر کشورهای منطقه است. افغانستان یک چهارراه اطلاعاتی در منطقه است که برای آموزش و استفاده از گروه های تروریستی علیه این کشورها مورد بهره برداری قرار می گیرد. «ابوبکر البغدادی» رهبر پیشین داعش، همچنین «ابومصعب الزرقاوی» فرمانده قبلی القاعده عراق و برخی دیگر از عناصر تروریستی در منطقه، در افغانستان آموزش دیده اند.
نقش گروه های فشار پاکستانی در این زمینه چگونه است؟
ـــ همانطور که گفتم افغانستان در شرایط کنونی، قربانی سیاست های منطقه ای و جهانی است. در این میان، پاکستان بسیار خائنانه نسبت به افغانستان برخورد کرده و با ارتباط نزدیکی که با آمریکا داشته، وضعیت افغانستان را تا اینجا پیش برده است.
برخی گمانه زنی ها حاکی از انتقال گروه داعش به پاکستان و افغانستان پس از شکست در عراق و سوریه است. با توجه به آنچه گفتید، آیا آینده داعش در افغانستان خواهد بود؟
ـــ قبل از این که داعش ظهور کند و جنایات بزرگ جنگی در عراق و سوریه اتفاق بیافتد، جنایاتی به مراتب بدتر در افغانستان رخ داده است. طالبان در زمان حاکمیت خود و سقوط شهر مزارشریف، حمله به بامیان، شمال کابل و... هزاران انسان را قتل عام کردند. آنها حتی درختان میوه را از ریشه کندند یا سوزاندند. اما در آن زمان امکانات فیلمبرداری، اینترنتی و رسانه ای به اندازه امروز نبود تا آن جنایات رسانه ای شود.
بنابراین برای ما در افغانستان چیزی به نام گروه داعش اهمیت ندارد؛ بلکه مهم "فکر داعش" است که نه تنها در افغانستان، بلکه در هر جایی که آمریکا بخواهد، آن را منتشر خواهد شد.
متأسفانه تفکر افراطی در کشور افغانستان از جایگاه قابل توجهی برخوردار است و فکر نمی کنم حتی اگر علماء سال های سال نیز کار کنند، این تفکر ریشه کن شود. پس در آینده کشور ما، چه گروه طالبان و چه داعش مهم نیستد، بلکه آن اندیشه ای مهم است که موجب قتل عام و نسل کشی در "میرزا وَلَنگ" می شود.
کشتار میرزا ولنگ واقعاً عجیب و دردناک بود.
ـــ پس از حمله انتحاری به مسجد جوادیه "هرات"، حادثه کشتار در روستای میرزا ولنگ که یک نسل کشی بود، رخ داد. آنچه در این منطقه به وقوع پیوست یک جنایت وحشتناک و بی سابقه بود. دولت باید علیه گروه های تروریستی که آن جنایت را مرتکب شدند اعلام جرم بین المللی می کرد. باید به سازمان ملل، شورای امنیت و دادگاه های بین المللی شکایت کند تا بر این گروه ها فشار وارد شود. اما متأسفانه واکنش لازم را در این قضیه نشان نداد.
این فاجعه در دنیا هم به اندازه حجم آن، بازتاب پیدا نکرد.
ـــ بله؛ مجامع بین المللی و نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر هم پیرامون رویداد میرزا ولنگ کاملا ساکت بودند. اگر چند نفر محدود در مجله "شارلی ابدو" کشته می شوند، شمع ها برافروخته می شوند و بیانیه ها صادر می گردد؛ اما در میرزا ولنگ افغانستان ده ها تن شهید و تعدادی خانم به اسارت برده می شوند، اما هیچ نهادی واکنشی نشان نمی دهد.
البته به نظر من نه تنها به مجامع جهانی، بلکه حتی به دولت افغانستان هم نباید تکیه کرد. شرایط کنونی، زمان انجام مسئولیت خود مردم افغانستان است.
اکنون، روحانیت افغانستان باید یک صدا و منسجم وارد صحنه شوند. اگر نشوند هم در محضر مردم و هم در روز قیامت پاسخگو خواهند بود. همچنین رهبران احزاب و جریان های جهادی باید هرچه زودتر خود را منسجم کنند و در جهت حفاظت و صیانت از مردم وارد صحنه شوند. آنها باید خود مردم را در برابر گروه های تروریستی سازمان دهند تا حداقل خودشان از جان و مال و ناموس خود دفاع کنند.
شما نقش مرجعیت دینی و علماء را در مبارزه با گروه داعش در عراق دیدید. در افغانستان هم علمای بزرگ می توانند به همان شکل وارد صحنه و عمل شوند. کسانی که ادعای مرجعیت دینی دارند، باید در راستای سازماندهی مردم وارد عمل شوند. از سوی دیگر، در افغانستان صدها مسجد وجود دارد و هر روحانی در هر مسجد می تواند بسیار در این زمینه کار کند.
به عنوان سؤال آخر، با توجه به آنچه فرمودید آیا می توان نتیجه گرفت که وحدت شیعه و سنی در افغانستان مطلوب است؟
ـــ هدف گروه های تروریستی، کل مردم و کلیت اسلام در افغانستان است. آنها می خواهند اسلام و افغانستان را ضعیف کنند و برای آنها شیعه و سنی فرقی ندارد. درست است که حوادثی مانند حملات شب عاشورا به زیارت سخی، مسجد باقرالعلوم(ع) در روز اربعین در کابل، انفجار در تظاهرات جنبش روشنایی، حمله به مسجد الزهراء(س) و مسجد جوادیه و نیز جنایت میرزا ولنگ در ولایت سرپل برای شیعیان رخ داده است؛ اما جنایات و حملات منحصر به آنها نبوده بلکه در کنار پیروان سایر مذاهب مورد حملات تروریستی قرار دارند.
لذا وحدت میان شیعه و سنی در افغانستان مثال زدنی و مستحکم است؛ اما متاسفانه از این ظرفیت برای ایجاد یک جبهه قوی به نفع اسلام و افغانستان استفاده نشده است./۹۶۹//۱۰۳/خ