تعریف نهادهای حقوق بشری از خشونت علیه زنان و تعارض با مبانی اسلامی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از اندیشکده برهان، از جمله اقداماتی که از سوی سازمانهای حقوق بشری و به دنبال اعتراض هاو عملکردهای جنبشهای فمینیستی در دفاع از حقوق زنان انجام شده و در کنوانسیونهای حقوق بشری از جمله مهمترین آنها یعنی «کنوانسیون منع هرگونه اشکال تبعیض علیه زنان» بازتاب داشته است، مسئله خشونت علیه زنان است.
اصطلاح خشونت علیه زنان، برای توصیف کلی هرگونه اعمال خشونتآمیز علیه زنان به کار برده شده و در واقع جنسیت قربانی، مبنای اصلی خشونت به شمار میرود. مجمع عمومی سازمان ملل متحد (UNGA) خشونت جنسیتی را «هرگونه رفتار خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی بشود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اِعمال اجبار، یا سلب مستبدانهٔ آزادی، چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی» میشود.
بادقت نمودن در این معنا و تعریف وسیعی که از خشونت علیه زنان در این نهاد حقوق بشری ارائه شده، روشن میشودکه مبانی فکری و فرهنگی جوامع مختلف در این تعریف لحاظ نشده و با توجه به مبانی لیبرالیستی، سلب هرگونه آزادی از زنان به معنای مطلق در معنای تعریف خشونت علیه زنان گنجانده شده است. به عنوان مثال در خشونت جنسی به شکل #آزار_جنسی زن با هرگونه پوششی، به هیچ عنوان مقصر قلمداد نشده است.
این نوع نگاه منجر به این شده است که این سازمانها با مستمسک قرار دادن این تعریف و قانون، هر ساله گزارشهای ضدحقوق بشری مختلفی را علیه کشورهای دیگر به ویژه جمهوری اسلامی ایران و با محوریت خشونت علیه زنان ارائه میدهند.
این در حالیست که اسلام و فرهنگ اسلامی علی رغم اینکه خشونتهای مختلف جسمی و روانی علیه زنان را محکوم نموده و حتی برای آن مجازاتهایی چون قصاص و دیه در نظر میگیرد، اما به مقام زن و جایگاه شاخص او در نظام اسلامی و نهاد خانواده توجه ویژه ای داشته و دستورات متعالی خاصی را از بدو تولد برای تربیت و بالندگی او و در ادامه زندگی برای حضور در جامعه و تشکیل زندگی مشترک ارائه میدهد.
مجموعه این دستورات و تعالیم نظامی را مبتنی بر بایدها و نبایدهای اخلاقی و دینی شکل داده که موجب رشد و تعالی فردی و اجتماعی زن مسلمان میشود؛ مجموعهای از تعالیم که در مقایسه با نظام مفهومی وسیع و پردامنه تعریف خشونت علیه زنان که منع هرگونه آزادی از زنان را مصداق خشونت میداند، ناسازگاری مبنایی دارد.
در حقیقت حضور زن مسلمان در عرصههای مختلف جامعه از منظر اسلامی و با حفظ شئون و شخصیت زن امری مجاز دانسته شده، اما دین اسلام به خاطر مصلحتهای عظیمتری چون حفظ کیان خانواده و جامعه، محدودیتها و دستورات مختلف بازدارنده ای را از جمله نوع پوشش و عفاف و حجاب و ضوابط رابطه با نامحرم و حفظ حریم شخصی و خانوادگی معین نموده است؛ دستورات و تعالیمی که نه تنها مصداق خشونت علیه زنان محسوب نگردیده بلکه هم موجبات رشد و تعالی فردی و اجتماعی زن مسلمان و سعادت دنیوی و اخروی او را فراهم نموده و هم تعالی و رشد جامعه و خانواده را فراهم مینماید.
ازاین رو فشارهایی که به اشکال مختلف و از طریق نهادهای بین المللی حقوق بشری در خارج کشور و یا نهادها و گروه های مدافع حقوق زنان و حتی برخی چهره های مشهور در داخل کشور و با به راه انداختن پویشهایی همچون 25November و orangetheword (جهان نارنجی) به مناسبت روز جهانی این موضوع همراه شده، اعمال میشود، محکوم است چراکه کاملا با رویکردی روشنفکرانه و غربگرایانه و بی توجه به مبانی فکری فرهنگی و اسلامی انجام میشود؛ رویکردی که نه تنها خشونتهای قابل توجه و محکوم را کاهش نمیدهد بلکه موجب سلطه فکری غربی بر فرهنگ اسلامی ایرانی و منزوی شدن این فرهنگ و فراموشی ارزشهای آن با شیوع آزادیهای بی حدو حصر فردی برای زنان میشود.
بنابراین مصادیقی از خشونت که در دایره نظام اسلامی برای آن مجازات تعیین شده اعم از جنسی، جسمی و زبانی، محکوم دانسته شده و مصادیق دیگری که با مبانی الهی این نظام در تعارض بوده اما در سطح جهانی از از مصادیق خشونت محسوب میشود ناصحیح و بی اعتبار دانسته میشود./۹۹۸/د۱۰۲/س