تصویر خط فتنه از ۵۸ تا ۸۸
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از کیهان، وقتی در اکران دانشجویی فیلم «ماجرای نیمروز»، یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف گفت تا زمانی که فیلم «سیانور» را ندیده بوده، نمیدانسته به چه مناسبتی، نام «شریف» را بر دانشگاهشان گذاردهاند، بیشتر از همیشه حس کردم که سینما و رسانههای تصویری و شنیداری این مملکت چه جفایی به نسل امروز و فردای این سرزمین روا داشتهاند!
سینمایی که از روایت واقعیات تاریخی و شخصیتها و قهرمانهای این سرزمین طفره رفته و مشکلات و معضلات مردمش را نادیده گرفته و به باورها و اعتقاداتشان بیاعتنایی نموده و تنها با قصههای به قولی «شصت من یه غاز» از روابط نامشروع مثلثی و مربعی و ذوزنقهای و بحرانهای ساختگی اجتماعی گفته که اغلب در همان قشر تولیدکنندهاش میتوان ردشان را گرفت و برخی تحریفات تاریخی از جامعه ایرانی را به تصویر کشیده که به تحقیر و توهین ملت و حتی خودزنی و وادادگی هم رسید، تصاویر متحرکی که نامش را «سینمای ایران» گذاردهاند! اگرچه اغلب نه از سینما بویی برده و نه به ایران ارتباطی دارد!!
در واقع میتوان گفت حفره تاریخی که معمولا توسط بیگانگان مابین ملتها و تاریخ سرزمینشان کنده میشود را برای کشور ما، سینمایش به ارمغان آورد!! نسل امروز و حتی برخی آدمهای دیروز اگر اهل کتاب تاریخ و دلبسته وقایع تاریخی نباشند و از خاطرات پدران و پدر بزرگها هم چیزی دشت نکرده باشند، همانهایی هستند که جومونگ را بیشتر از میرزا کوچک خان میشناسند و اسطورهایشان «بن 10» و «دیجیمون» و «هری پاتر»و... هستند و حتی از خود سؤال نمیکنند علت نامگذاری برخی بزرگراههای تهران به نام همت و باکری و زین الدین و باقری و...چیست؟و اینها چه افرادی بوده اند؟ نسلی که از تاریخ تمدن اسلامی و ابنسینا و زکریای رازی و ابوریحان بیرونی و حتی وقایع معاصرتر مثل مشروطه و مانند آنکه هیچ، کودتای 28 مرداد و وقایع 15 خرداد و بعد از آن را هم نمیشناسند! از نزدیک به 40 سال دوران پر فراز و نشیب نظام جمهوری اسلامی که دیگر چه عرض کنم!!
اما فیلم مستند «قائممقام»، یکی از معدود آثاری به نظر میرسد که در این سینما، علاوهبر موضوعات فوق در حیطه فیلم مستند نیز به جای گل و بلبل و کوه و دره و هرگونه جانوری که مثلا نسلش مورد تهدید قرار گرفته (و البته به جای خود قابل پرداخت است) بخشی از مهمترین و تعیینکنندهترین وقایع پس از انقلاب اسلامی در دهه 60 و پس از آن را دستمایه خود قرار داده است و همین اولین نکته مثبت و حتی میتواند امتیاز قبولی این فیلم باشد.
مستند «قائممقام» توسط جوانان جبهه فرهنگی هنری انقلاب و یکی از فعالترین آنها یعنی سید محمدعلی صدرینیا ساخته شده و تهیهکنندهاش هم یکی دیگر از همین جوانان به نام محمد مهدی صفار هرندی است اما به خوبی توانسته از یک آسیب جدی تولیدات اخیر این دوستان به دور بماند و آن آسیب، به زعم نگارنده «سندرم جذب» است که مدتی است بعضی از تولیدات این عزیزان مخلص را دچار خود ساخته تا به خیال خود تندروی نکرده باشند و قشر به اصطلاح خاکستری را بتوانند جذب کنند! یا در واقع برخی واقعیات تاریخی را نادیده گرفته و یا به آنها نپردازند تا شاید آن قشر مثلا خاکستری جلو بیاید و سفید شود!!
مستند «قائممقام» اگرچه در بعضی مواقع هم دچار محافظهکاری شده اما تلاش بسیاری داشته تا بدون ملاحظه و مصلحت، واقعیات تاریخی را بیکم و کاست بیان کند و از هیچ قشر به اصطلاح خاکستری هم نهراسد.
این فیلم مستند به شیوه برخی فیلمهای داستانی، از نقطه بحران و طرح یک سؤال آغاز کرده و با فلاشبکی طولانی به جستوجوی علل آن بحران و پاسخ به سؤال یاد شده برمیآید. زمان: 9 فروردین 1368، خبر: اعلام موافقت حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) با استعفای آیتالله منتظری، سؤال: چرا؟ یعنی همان سؤالی که در روز 9 فروردین 1368، اغلب مردم و برخی مسئولان با آن مواجه بودند.
فیلم مستند «قائممقام»به 5 فصل تقسیم شده و همین بخشبندی، فیلم را از پراکندهگویی و بیراهه رفتن باز داشته و مطالب به گونهای دستهبندی شده به مخاطب عرضه میشود تا در مقابل حجم انبوه اطلاعات، دچار گیجی و سردرگمی نشود.
فصل اول، داستان شخص آیتالله منتظری است که چه جایگاه و مقامی در میان مبارزان و یاران امام خمینی داشته و این فصل با تکیه بر اسناد و تصاویر و مصاحبهها، ماجرای قائممقامی آیتالله و جریان تصمیمگیری درباره آن در مجلس خبرگان و همچنین مخالفت حضرت امام با آن را روایت میکند. مخالفتی که بعدا در نامه 6 فروردین 1358 امام به آقای منتظری هم یادآوری میشود.
فصل دوم که طولانیترین بخش فیلم مستند «قائممقام» را تشکیل میدهد، به آغاز فاصلهگیری منتظری با امام پرداخته که چگونه از ارجحیت دادن مسائل شخصی به مصالح انقلاب، این فاصله، شروع شده و به تدریج به جایی میرسد که حاصل عمر امام را به مقابله با مراد خود میکشاند. در یکی از فصول فیلم، جملات یکی از راویان فیلم بسیار عبرت برانگیز و قابل انطباق با شرایط امروز و دیروز برخی از یاران انقلاب به نظر میرسد. آنجا که حکایت تحت فشار قرار گرفتن آیتالله توسط خانوادهاش برای حمایت از یک جنایتکار منحرف به نام مهدی هاشمی به میان میآید که متاسفانه در آن زمان برادر داماد و رئیسدفتر آقای منتظری بوده است.
آنچه در مستند «قائممقام» از ماجرای تلخ و عبرتآموز مهدی هاشمی به تصویر کشیده شده حتی برای نگارنده که همه آن روزها را با جزییات به خاطر دارد نیز تازگی داشت و تکاندهنده بود. عمق جنایات مهدی هاشمی و پافشاری باورنکردنی منتظری از وی در مقابل امام و انقلاب و نظام اسلامی از آن نکات همیشه مکرر تاریخ انقلاب است که بارها پس از آن زمان نیز شاهدش بودهایم.
فصل سوم به ماجرای منافقین (مجاهدین خلق) پرداخته که چگونه در اوج خیانت و خباثت و جنایت و همدستی با صدام، مورد حمایت قائممقام رهبری قرار گرفتند و برعکس، محاکمهکنندگان آنها جنایتکار خوانده شده! و حیثیت انقلاب طی نامهای سادهلوحانه که از BBC قرائت گردید، زیر علامت سؤال رفت. مستند «قائممقام» در اینجا به خوبی از اسناد و شواهد تاریخی بهره برده و به یکی از چالشهای جعلی حقوق بشری که سالهاست نظام سلطه و رسانههای وابسته به آن علیه انقلاب و نظام اسلامی علم کردهاند، پاسخ میدهد؛ ماجرای برخورد دستگاه قضایی با منافقین در زندان پس از تهاجم همهجانبه و مشترک ارتش صدام و اعضای گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) به خاک میهن واشغال آن تا آستانه کرمانشاه که گروهی از منافقین زندان به آنها پیوستند و گروهی دیگر نیز با طرح و نقشه قبلی، قصد همراهی با آنها و به آشوب کشاندن زندانها و پهن کردن فرش قرمز برای منافقین مهاجم را داشتند. مستند «قائممقام» در فصل چهارم خود به زاویه گرفتن هرچه بیشتر منتظری با انقلاب و امام میپردازد که وی طی سخنرانیهایی همه دستاوردهای نظام از دفاع مقدس تا مبارزه ضد امپریالیستی را زیر علامت سؤال برده و خواستار توبه کردن از آن میشود. نامههای امام و جملاتی که در فیلم از آنها نقل میشود، حقیقتا برای همیشه انقلاب و نظام اسلامی تکاندهنده و عبرت آموز است. امام به منتظری تذکر میدهند که :
«... نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیلۀ شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحی له الفداء ـ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ براى اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف بهاشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند...»
و خطاب به مردم مینویسند:
«... تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام.... از خدا مىخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد...»
در حالی که به نظر میرسد مستند «قائممقام» با ماجرای خلع آیتالله منتظری از قائممقامی و بازگشت به همان نقطه آغاز فیلم، به پایان برسد، اما از آنجا که گویا قرار است ماجرای «قائممقام» به شخص منتظری ختم نشده و نتیجهای ورای زندگی و دوران یک فرد حاصل نماید، فصل پنجمی هم در این فیلم مستند رقم میخورد که دوران آقای منتظری پس از خلع از قائممقامی و بعد از رحلت امام و در دوران ولایت حضرت آیتالله خامنهای را روایت میکند.
علی صدرینیا با هوشمندی نشانههایی از این فصل را پیشتر و در فصول قبلی ارائه کرده، سرنخهایی که میتوان نتایجش را در همین فصل پنجم مشاهده کرد. مانند وقتی با ارائه سندی نشان داده میشود، فردی که بلافاصله پس از نامه 6 فروردین امام به منتظری (اگرچه آن نامه علنی هم نمیشود) با بخشنامهای دستور برچیده شدن تصاویر او را از تمامی ادارات دولتی صادر میکند، کسی جز میرحسین موسوی نبوده است! یا در قسمتی دیگر به نامه مشترک کروبی با امام جمارانی و سید حمید روحانی خطاب به منتظریاشاره میشود که در آن نسبت به مواضع مشترک منتظری با منافقین و نظام سلطه جهانی هشدار داده میشود. همان مواضع مشترکی که 20 سال بعد در موضع گیریهای امثال کروبی و موسوی و همدستانشان در مقابل انقلاب و نظام رویت شد و در همین فصل پنجم با شیوهای تصویری و البته در یک جمله هم توسط نریشن مورد تاکید قرار میگیرد.
در فصل پنجم مستند «قائممقام»، پس از سخنرانی فتنهگرانه منتظری به دنبال ریاست جمهوری محمد خاتمی، به مسئله «حصر»اشاره میشود. «حصر»ی که از سوی شورای امنیت ملی با حضور افرادی همچون عبدالله نوری و حسن روحانی و محمد خاتمی وضع میشود. مسئلهای که امروز دستاویزی برای کانونهای بیگانه و رسانههای وابسته به آنها و البته عدهای در داخل بوده تا به بهانه غیرقانونی بودن اصل موضوع «حصر»، انقلاب و نظام اسلامی را زیر علامت سؤال ببرند. روایت حصر منتظری در سال 1376 و نمایش تصاویر و اسناد آن برای نسل امروز و فراموشکاران دیروز، متذکر این نکته است که «حصر» منحصر به امروز نبوده و در زمانی دیگر، از قضا توسط افرادی وضع شده که بعضا امروز معترض به «حصر» بوده و آن را مطابق با قانون نمیدانند!
مستند «قائممقام» بازهم در این نقطه تمام نشده و با هوشمندی، دوران آیتالله منتظری را به فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 هم میکشاند و اگرچه محافظهکارانه (یا برای جذب همان قشر خاکستری؟!) نامی از فتنه به میان نمیآورد اما از موضع گیری متناقض منتظری در برابر دو رای بالای انتخابات ریاست جمهوری (تایید یکی در دوره هفتم و رد دیگری در دوره دهم) سخن به میان میآورد که اساسا همین عدم پذیرش دومی توسط عدهای مانند منتظری، اساس فتنه 88 را بوجود آورد.
فیلمساز با اشاره به افرادی که در فتنه سالهای دهه 60 و 70 منتظری، در جبهه مخالف قرار داشته و در فتنه 88 با آن همراه شدند، با زبان سینما، به خطیاشاره میکند که همچنان تداوم دارد. خطی که از سالهای اولیه و فتنه منافقین و سلطنتطلبان و ضد انقلابیون شروع شد و به وادادگی برخی یاران دیروز انقلاب همچون منتظری کشید و سپس افرادی را به دام خود کشانید که خود در مقابل فتنههای قبلی ایستاده بودند. شاید برای رساندن همین مطلب است که در انتهای مستند «قائممقام» گفته میشود، داستان آیتالله منتظری با مرگش به پایان رسید اما داستان انقلاب ادامه دارد.
مستند «قائممقام» به بسیاری از تناقضات در موضعگیریهای آیتالله منتظریاشاره میکند، تناقضاتی که میتواند ملاک و معیار برای شناخت بسیاری از دیگر وادادگان و پشیمانان از انقلاب باشد که در سالهای بعد به فتنه گران پیوستند و یا خود باعث و بانی فتنه شدند، اما مهمترین و به اصطلاح آخرِ همه این تناقضات را نشان نمیدهد، آنجا که پیام تسلیت کاخ سفید آمریکا (که زمانی خود منتظری به تبعیت از امام، آن را کاخ سیاه میخواند) برای درگذشت وی انتشار مییابد. کاخ سفیدی که در طول عمرش تنها برای دیکتاتورها و جنایتکاران و مزدوران و وابستگانش پیام و پیغام فرستاده و همواره آزادیخواهان و استقلالطلبان را تروریست و ضدحقوق بشر و دمکراسی لقب داده،حالا چه اتفاقی افتاده بود که برای منتظری مینوشت:
«...او چهره شناخته شدهای بود و تعهد راسخش در دفاع از حقوق جهانشمول، برای وی احترامی بینالمللی به همراه آورد... او و همه جویندگان حقوق جهانشمول و آزادیهایی که او پیوسته مدافع آنها بود در یادها و نیایش ما خواهند بود...»
به نظر میآید اگرچه مستند «قائممقام» خط فتنه را از سال 58 تا 88 به درستی ترسیم میکند اما در این میان، جای 2 موضوع محوری را خالی میگذارد که خود میتوانست غنای محتوایی و مفهومی بیشتری به فیلم داده و همان مبنای مورد نظر مقام معظم رهبری برای موضعگیری در برابر فتنه را دقیقتر نشان دهد:
اولا؛ فتنه یاد شده چه از سوی منافقین یا امثال مهدی هاشمی و یا یاران سابق انقلاب زمانی شکل میگیرد که در مقابل ولیامر ایستاده یا با آن زاویه پیدا میکنند،
دوم؛ اگرچه ایستادگی یاد شده در برابر ولیامر، از هوای نفس و ارجحیت منافع شخصی بر مصالح جمع و در اینجا انقلاب و اسلام شروع میشود و این بخش تا حدودی در فیلم وجود دارد اما علاوهبر هوای نفس و عوامل درونی و شخصی، همواره عناصر بیرونی و در اینجا نظام سلطه و کانونهای وابسته طراحی و پشتیبانی و هدایت فتنهها را برعهده داشتهاند (که همان هوای نفس را نیز تقویت کرده و میدان دادهاند) و این موضوع در قضیه فتنه 88 بسیار برجسته شد. اما متاسفانه در مستند «قائممقام» به جز اشارههایی معدود به آتش بیاری BBC و موضعگیریهای امام در برابر آن، نشانی دیگر از حضور کانونهای بیگانه در جریان فتنههای برانگیخته شده سالهای مختلف وجود ندارد.اشارههایی که بیشتر به تلاش افراد پیرامونی آیتالله برای رابطه با شبکههای خارجی میپردازد و نه طراحی و برنامهریزی آنها، از جمله اعتراف تقریبا صریح عمادالدین باقی به ارتباط با BBC که مصاحبههای منتظری را در اختیار آنان قرار میدهد.
ماجرای منتظری یکی از چالشهای بزرگ انقلاب اسلامی بود که در کنار مسئله منافقین و لیبرالها میتوانست، این انقلاب را در همان ایام اولیه پس از امام (همچنانکه خود حضرت امام خمینی نیز در نامه 6 فروردین خویش به منتظری یادآور شدند) به شکست کشانده و خونهای شهداء و ایثار جانبازان و فداکاری و ایستادگی ملت را یکسره برباد دهد. ماجراها و فتنههایی که تنها به دست خود حضرت امام قابل ریشهکنی بود و به فضل الهی هم چنین شد.
سید محمد علی صدرینیا و محمد مهدی صفار هرندی یکی از هوشمندانهترین و درستترین انتخابها را در موضوع مستند خویش به کار بستهاند و با جسارت، این موضوع بسیار حساس (که گاه حرکت بر لبه تیغ بوده) را به چالش کشیده و در مجموع با نمره قبولی از این ورطه بیرون آمدهاند. تردیدی نیست که پژوهش و تحقیقات دقیق و مناسب برای کسب این نمره قبولی بسیار موثر بوده است. آنچه که متاسفانه در برخی از تولیدات دیگر دوستان جبهه انقلاب دیده نمیشود.
فیلم مستند «قائممقام» با استفاده از گرافیک خوب، روایت قابل قبول و ریتم مناسب توانسته از جذابیتهای بصری مناسبی هم برخوردار شود و مخاطب را در یک حکایت خستهکننده کشدار و کسالت بار رها نسازد. مصاحبههای آرشیوی و غیر آرشیوی، اسناد و فیلمهای کمتر دیده شده و یا اصلا دیده نشده، موسیقی تاثیرگذار و همراهی که فضاسازی اثر را کامل میسازد و البته نریشن معمولا شنیدنی ناصر طهماسب، بر آن جذابیتهای بصری افزوده و یک مستند تاریخی 100 دقیقهای را به صورت اثری دیدنی و جذاب درآورده است.
نسل امروز بیش از هر زمان دیگر، نیاز به شنیدن و دیدن و خواندن وقایع پس از انقلاب به خصوص حوادث دهه 60 دارد و نسل دیروز هم محتاج یادآوری آن سالها هستند که رسانههای وابسته به کانونهای بیگانه سخت در پی تحریف و وارونهنمایی آن هستند. از همین روی فیلم مستند «قائممقام» به عنوان تلاشی در این جهت، همچون آثاری مانند «ماجرای نیمروز» قابل تقدیر است./۱۳۲۵//۱۰۲/خ