نقش اتحاد مسلمانان در بقاى امت اسلامی
به گزارش خبرگزاری رسا، اسلام آئين وحدت و يگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراكندگى بيزار است[1]، از سوی دیگر دعوت به سوى وحدت ، دعوت به سوى اسلام با تمام خصوصيات و دعوت به نقطه هاى مشترك مذاهب اسلامی است . [2]
در این میان يكى از كارهاى مهم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله ايجاد وحدت صفوف و تشكيل جامعه واحد اسلامى و زدودن كينه ها از سينه ها بود.[3] به نحوی که در قرآن کریم، وحدت كلمه مسلمانان به عنوان يكى از معجزات پيامبر اسلام معرّفى شده است .[4] وحدت مسلمانان در سايه ايمان، در عصر پيامبر(صلى الله علیه وآله)، به وجود آمد، و از نعم بزرگ الهى محسوب شده[5] و اختلاف و پراكندگى و نفاق را هم رديف عذاب هاى زمينى و آسمانى مى شمرد.[6]،[7]
مسلمانان با هم برادرند
اخوّت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهى ترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر آن تأكيد نهاد.[8]لذا می بینیم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، جامعه ظلمانى و فاسد و ننگين جاهلیت را به جامعه اى نورانى همراه با امنيّت و ايمان و اخوّت و برادرى بر آن حاكم کرد.[9]
در این زمینه پیامبر اکرم می فرماید: «المسلمون اخوه تتكافؤ دماؤهم[10]؛ مسلمانان برادرند و خونشان با يكديگر برابر».[11]
لذا جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[12] يكى از شعارهاى اساسى و ريشه دار اسلامى است كه مسلمانان را از هر نژاد و هر قبيله، و داراى هر زبان و هر سن و سال، با يكديگر برادر مى داند.[13]
به تعبير ديگر اسلام تمام مسلمانها را در حكم يك خانواده مى داند، و همه را خواهر و برادر يكديگر خطاب مى كند. در آموزه های نبوی نیز نيز روى اين مسأله تأكيد فراوان شده است؛پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در این زمینه مى فرمايد: «المُسْلِمْ أخوالمُسْلِم، لايَظْلِمُه، ولايَخْذِلُه، ولايُسْلِمُه ؛ مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمى كند، دست از ياريش برنمى دارد، و او را در برابر حوادث تنها نمى گذارد».[14]،[15]
در حديث ديگرى از همان حضرت صلى الله عليه و آله نقل شده است كه: «مَثَلُ الأَخَوَيْنِ مَثَلُ اليَدَيْنِ تَغْسِلُ إحداهما الاخرى ؛ دو برادر دينى همانند دو دستند كه هر كدام ديگرى را مى شويد (با يكديگر كمال همكارى را دارند و عيوب هم را پاك مى كنند)».[16]،[17]
گفتنی است در اسلام دو نوع برادرى ديده ميشود يكى برادرى عمومى كه تمام افراد مسلمان در آن مشتركند، و ديگرى برادرى خصوصى كه از طريق عقد مواخاة (بستن پيمان برادرى) حاصل ميشود، و هر كدام از اين دو نوع اخوت ، تعهدات و وظائفى را دربر دارد.[18]
نمونه «اخوت خصوصى» همان است كه پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) 5 ماه يا 8 ماه بعد از آمدن به مدينه، ميان يك دسته 45 يا 50 نفرى از مهاجران، با دسته ديگرى به همين تعداد از انصار برقرار ساخت، و ميان بعضى از مهاجران نيز اين معنى را ايجاد نمود.[19]از جمله طبق روايتى كه ميان دانشمندان اسلام مسلّم است عقد اخوت ميان «خودش» و «على» (علیه السلام) بست.[20]
اين پيمان برادرى خصوصى اسلامى به قدرى عميق و ريشه دار بود كه حتى طبق پاره اى از روايات اسلامى اينگونه برادران از يكديگر ارث نيز مى برند، تا بعد از غزوه بدر كه آيه شريفه «اولو الارحام ...[21]» نازل گرديد و منحصرصاً وارث خويشاوندان (در طبقات نخستين ارث) شدند.[22]
و به اين ترتيب قرآن بزرگترين سدّ تشكل اجتماعى و وحدت اسلامی كه همان امتيازات مختلف از جمله امتيازات (نژادى)، (قبيله اى)، و (طبقاتى) بود برداشت، و راه را براى حكومت واحد جهانى در پرتو قانون واحدى هموار ساخت.[23]
هم اكنون آثار اين نوع تعليمات به هنگام مراسم حج كه كلكسيونى از نژادها و زبانها و رنگهاى مختلف گرد هم مى آيند به خوبى مى توان مشاهده كرد كه اين افراد با اينكه كمتر قدر مشترك ظاهرى در ميان آنها وجود دارد چگونه در برابر يكديگر احساس يك نوع برادرى عميق و ريشه دار ميكنند.[24]
گفتنی است اين قانون تنها مربوط به مسلمانان نخستين نبوده امروز هم كه اسلام سايه خود را بر سر یک میلیاردو نیم مسلمان جهان گسترده و از نژادهاى مختلف و اقوام كاملا متفاوت و گروه هاى اجتماعى متنوع پيروانى دارد هيچ حلقه اتصالى نمى تواند آنها را بهم متحد و مربوط سازد ؛ اموال، ثروتها و تشويقهاى مادى و كنگره ها و كنفرانسها به تنهايى كارى از آنها ساخته نيست بايد همان شعله اى در دل ها افروخته شود كه در قلوب مسلمانان نخستين بود و نصرت و پيروزى نيز تنها از همين راه اخوت اسلامى ميسر است.[25]
امت اسلامی باید در برابر دشمن ید واحده باشند
وحدت صفوف مسلمين مهمترين عامل پيروزى در نبرد با دشمن است.[26]لذا لزوم وحدت صفوف مسلمين در مقاومت و پايمردى در مقابل دشمن از جمله مهمترین راهبردهای عزت امت اسلامی است؛[27]بی شک امت اسلامی باید وحدت كلمه را در برابر دشمن حفظ كنند و در يك صف همچون يك ديوار آهنين در مقابل دشمنان بايستند.[28]
در این زمینه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «و هم يد على من سواهم ؛ و همگى(مسلمانان) به منزله يك دست در مقابل دشمنان هستند »![29]
این روایت یک حقيقت مهم روانى و اجتماعى را باز گو مى كند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروههاست كه هر يك راه و آئينى را براى خود برگزيده، و دريچه هاى مغز خود را به روى هر سخن ديگرى بسته اند اين حالت كه از خودخواهى و حبّ ذات افراطى سر چشمه مى گيرد بزرگترين دشمن تبيين حقايق و رسيدن به اتحاد و وحدت امتهاست.[30]
پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در فراز روایی فوق، دستور مى دهد كه به هنگام مبارزه با دشمن، مسلمانان متفقاً و در صف واحد با آنها پيكار كنند، از اين دستور استفاده مى شود كه حتى مبارزات سياسى و فرهنگى و اقتصادى و نظامى خود را در برابر آنان هماهنگ سازند، و تنها در سايه چنين وحدتى كه از روح توحيد اسلام سرچشمه مى گيرد[31]توانايى بر پيروزى در مقابل دشمن دارند، اين همان دستورى است كه مدتها است به دست فراموشى سپرده شده و يكى از علل انحطاط مسلمين محسوب مى شود.[32]
لذا ضرورت حفظ وحدت برای جلوگيرى از تفرقه و مقابله با سوء استفاده دشمن از پراكندگى انکار ناپذیر است[33]؛ به عنوان مثال؛ در اختلافات مذهبىِ فِرَقِ اسلامى، براى حفظ موجوديّتِ هدف اصلى (قرآن و اسلام)، بايد گاهى در مسائلى همانند جهاد كه سبب توسعه اسلام در نقاط مختلف دنيا و آزادى اقوام و ملّتها مى گردد، آنها را تأييد نمايند، و يا به عنوان مثال، امروز در برابر دشمنان مشتركى كه مسلمانان با آنها درگير هستند، فِرَق مختلف اسلامى از اين روش استفاده كرده و وحدت را حفظ كنند البتّه بدون اين كه عقيده خود را تغيير داده و در مذاهب ديگر كه اصيل نيستند، هضم شوند و يا از بحث منطقى و دوستانه درباره حقّانيّت مذهب خود ابا داشته باشند.[34]
در این زمینه باید افزود كشورهاى اسلامى از قدرت ويژه اى برخوردارند، به عنوان مثال از نظر جمعيّت، فرهنگ اسلامى، مناطق سوق الجيشى، منابع زيرزمينى و امور ديگر در دنيا ممتازند، اگر كشورهاى اسلامى دست به دست هم ندهند پايمال دشمنان مى شوند و اگر دست به دست هم بدهند مى توانند در مقابل دشمنان سربلند و پيروز باشند.[35]
احساس خطر و ضرر شديدى كه عدم وحدت در پى دارد بايد انگيزه اى شود تا مسلمين در مقابل كشورهاى قدرتمند به وحدت برسند، چرا كه ظالمين با هم متّحد شده اند تا مانع نفوذ اسلام در ميان ملّتها گردند.[36]
حال بر فرض دشمن هم نداشته باشيم با وحدت مى توانيم در جهان ترقّى كرده و قدرت خود را عالم گير كنيم و فرهنگ دينى اسلامى خود را گسترش بدهيم.[37]
نقش اتحاد مسلمانان در بقاى امت اسلامی
وحدت در ذات انسان نهفته شده و عالم، عالم وحدت است. تفرقه عللى دارد كه اگر آنها را بشناسيم و از بين ببريم وحدت حاصل مى شود.[38]
يكى از علت هاى تفرقه، عدم ارتباط با همديگر است، وقتى با يكديگر در ارتباط نباشيم، و نسبت به هم شناخت نداشته باشيم حاضر نيستيم با يكديگر همكارى كنيم.[39]
در ميان اهل سنّت تبليغ زيادى مى شود كه شيعه اين قرآن مرسوم را قبول ندارد و قرآن ديگرى دارد، اگر بيايند و قرآنهاى موجود در مساجد و تفسيرهاى ما را ببينند اين بدبينى برطرف مى شود.[40]
يكى ديگر از علل تفرقه، آلت دست دشمنان شدن است، چرا كه اين دشمن است كه فعّاليّت كرده و وهّابيها و سنّى ها را در مقابل شيعه قرار داده است. براى از بين بردن اين توطئه بايد ارتباط زيادى بين شيعه و سنى برقرار شود تا منطق ما را بشنوند و از دور قضاوت نكنند.[41]
لذا با تمام گفتگوهايى كه در باره اثر اعجاز آميز اتحاد در پيشرفت اهداف [42]اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است، مى توان گفت هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است.[43]
امروز سدهاى عظيمى در نقاط مختلف جهان برپا شده كه مبدء توليد بزرگترين نيروهاى صنعتى است و سرزمينهاى وسيعى را زير پوشش آبيارى و روشنايى خود قرار داده است، اگر درست فكر كنيم مى بينيم اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه بهم پيوستن قدرتهاى ناچيز دانه هاى باران نيست و آن گاه به اهميت اتحاد و كوشش هاى دسته جمعى انسانها واقف مى شويم.[44]
در احاديث فراوانى كه از پيامبر (صلى الله علیه وآله) به ما رسيده به لزوم و اهميت اين موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است:در يك مورد پيغمبر اكرم ص مى فرمايد:«المؤمن للمؤمن كالبنيان يشيد بعضه بعضا؛ افراد با ايمان نسبت بيكديگر همانند اجزاى يك ساختمانند كه هر جزئى از آن جزء ديگر را محكم نگاه مى دارد».[45]
آن حضرت در فرازی دیگر فرمود:«المؤمنون كالنفس الواحدة؛ مؤمنان همچون يك روحند».و نيز ميفرمايد:مثل المؤمنين فى توادهم و تراحمهم كمثل الجسد الواحد اذا اشتكى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمى ؛ مثل افراد با ايمان در دوستى و نيكى بيكديگر همچون اعضاى يك پيكر است كه چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود»[46]،[47]
اختلاف و پیامدهای ناگوار آن در کلام نبوی
دعوت به اتحاد و همبستگى را مى توان جزء دستوراتى كه در سرلوحه برنامه هاى اسلامى قرار گرفته، شمرد كه با تأكيد فراوان در قرآن مجيد از آن ياد شده است. لذا قرآن همگان را دعوت به اتحاد و نهى از تفرقه مى كند و نسبت به بازگشت به اختلافات و نفاق هاى جاهليت هشدار مى دهد و افراد پراكنده را بر لب پرتگاهى از آتش شمرده [48] و تنازع و اختلاف را سرچشمه سست شدن جامعه و از ميان رفتن قدرت و شوكت آن مى شمرد[49].،[50]
از سوی دیگرهر انسانى مخصوصاً در عصر ما درك مى كند كه اتحاد و رفع اختلاف يكى از لازمترين امورى است كه بشر در ادامه زندگى اجتماعى به آن نيازمند مى باشد.[51] از آن جهت که اختلاف افکنی و سوءظن مايه ويرانى جامعه و بدبختى انسان ها و تشتّت كارها و ناراحتى روح و جسم است [52]با اين اختلاف و تشتّت ، باز گرداندن مردم به وحدت عصر رسول اللّه كار بسيار مشكل و پيچيده اى است و انتظارات آنها حدّ و مرزى ندارد.[53]
بر این اساس پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «مَنْ فارَقَ الجماعةَ ماتَ ميتَةَ الْجاهِليَّةِ؛[54] هركه از جماعت جدا شود به راه و رسم جاهليّت بميرد».[55]
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در اين فراز كوتاه تبعات مختلف اختلاف افکنی در نابودی امت اسلامی را ترسيم مى كند[56]بديهى است تا وضع سابق مردم، يعنى قبل از قيام رسول خدا، دقيقا ترسيم نشود، عظمت اهتمام پيامبر (صلى الله علیه وآله) به وحدت اسلامی به طور كامل روشن نخواهد شد. [57]هميشه اين گونه مقايسه هاست كه عظمت كار و برنامه انبيا و مردان بزرگ را در طول تاريخ مشخص مى كند.[58]
تعبیر مرگ جاهلی از آن حضرت برای تفرقه گرایان نشان می دهدتفرقه گرایی و شیوع اختلافات در عصر جاهليّت اختلافات صورى و در شاخ و برگ نبود، بلكه اختلافات اصولى و بنيادين بود.[59]
بلكه اين تعبير اشاره اى است به اين معنى كه حتّى پايه هاى فطرت انسانى و اصول شناخته شده فطرى مانند توحيد و عشق به نيكيها و پاكيها همه متزلزل شده بود و يا نظام ارزشى جامعه بسيار متفاوت گشته و هر گروهى با معيار جداگانه اى با مسائل برخورد داشتند و همين عامل اساسى تشتّت امور بود.[60]
لذا اختلاف فوق العاده مذاهب عصر جاهلیت و نیز تشتّت و پراكندگى در همه امور اجتماعى، چه امر دين و چه دنيا، چه مسائل مربوط به اجتماع و چه خانواده، چه مسائل اقتصادى، يا اخلاقى حاکی از عدم حیات واقعی جامعه تفرقه گراست، جامعه ای كه در شك و ترديد و بى ايمانى و انواع اختلافات و پراكندگى و فساد غوطه ور است و راه گريزى نيز از آن ندارد به طورى كه يأس و نااميدى سر تا پاى وجود او را فرا گرفته است.[61]
اين معلّم بزرگ عالم انسانيّت فرياد خويش را در لا به لاى اين تعبيرات آشكار ساخته و به مردم عصر خود هشدار مى دهد كه چشم [62]باز کنند و از خطراتى كه آينده جامعه اسلامى را به خاطر اختلاف افکنی شديدا تهديد مى كند، آگاه شوند.[63]
آری بايد بگوئيم اگر مى خواهيد با تبعیت از آموزه های نبوی، نفاق و تفرقه برچيده شود بيائيد بجاى تهمت به يكديگر، همديگر را آن چنان كه هستيم بشناسيم، زيرا اين گونه نسبتهاى ناروا نه تنها به وحدت اسلام كمك نمى كند، بلكه ضربه محكمى بر[64]پايه هاى وحدت اسلامى مى زند.[65]
پیامبر اکرم؛ محور وحدت مسلمانان و رمز بقای اسلام
بی شک نسيم حيات بخش رسول گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) گوش هاى مسلمانان راستين را مى نوازد و بر جان بدخواهان اضطراب مى افكنَد و يكى از رموز بقاى اسلام است. شاهد اين گفتار، اعتراف صريح گلادستون، از سياستمداران طراز اوّل انگليس است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار داشت: تا نام محمّد(صلى الله علیه وآله) در مأذنه ها بلند است و كعبه پابرجاست و قرآن راهنماى مسلمانان است امكان ندارد پايه هاى سياست ما در سرزمين هاى اسلامى استوار و برقرار شود.[66]
لذا آموزه های وحدت آفرین پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و مقام شامخ او فراموش نشود؛ لازمه آن اين است كه اسلام و برنامه هاى اسلامى با رویکرد اتحاد امت اسلامی متروك نشود ؛ در این بین نام مبارك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله محور کلیدی وحدت اسلامی و رمز بقاى اسلام است.[67]
اميدواريم ابرهاى تاريك بدبينى و تعصّب از افق آسمان اسلام كنار برود؛ سمپاشى هايى كه مايه تفرقه و پراكندگى صفوف مسلمانان است و به وسيله افراد بى اطّلاع و معصّب مى شود، خاتمه پيدا كند.[68]
اميد است در سايه اين بحثها پيوندهاى محبّت و دوستى در ميان مسلمانان محكم گردد و آثار خصومت و دشمنى در جوامع اسلامی برچيده شود.[69]
[1] تفسير نمونه ؛ ج 6 ؛ ص50.
[2] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص291.
[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص510.
[4] « هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ»؛ ( سوره انفال؛ آيات 62- 63).
[5] « وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»؛ ( سوره آل عمران؛آيه 103).
[6] « قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً»؛ ( سوره انعام؛ آيه 65).
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص94.
[8] آيات ولايت در قرآن ؛ ص43.
[9] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص624.
[10] وسائل الشيعة؛ ج 19؛ ص 11؛ب4.
[11] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص646.
[12] سورۀ حجرات؛آيه 10.
[13] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص68.
[14] محجّة البيضاء؛ ج 3؛ ص 332؛ كتاب آداب الصحبة و المعاشرة؛ ب 2.
[15] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص68.
[16] محجّة البيضاء؛ ج 3؛ ص 319.
[17] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص68.
[18] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون ؛ ص259.
[19] همان.
[20] همان.
[21] سورۀ انفال؛ آیۀ75.
[22] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون ؛ ص260.
[23] همان.
[24] همان.
[25] تفسير نمونه ؛ ج 7 ؛ ص233.
[26] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص301.
[27] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص259.
[28] همان ؛ ج 2 ؛ ص202.
[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص646.
[30] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص255.
[31] تفسير نمونه ؛ ج 7 ؛ ص410.
[32] همان؛ ص 411.
[33] پيدايش مذاهب، ص 77.
[34] همان؛ ص 78.
[35] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص66.
[36] همان.
[37] همان.
[38] همان.
[39] همان؛ص 67.
[40] همان.
[41] همان.
[42] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص32.
[43] همان؛ ص 33.
[44] همان.
[45] همان.
[46] تفسير ابو الفتوح رازى؛ ج 2؛ ص 450.
[47] تفسير نمونه، ج 3، ص: 33.
[48] سوره آل عمران؛ آيه 103.
[49] سوره انفال؛ آيه 46.
[50] پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص387.
[51] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص70.
[52] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص332.
[53] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص204.
[54] نهج الفصاحة؛ ح2855.
[55] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص165.
[56] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص282.
[57] همان؛ ص 283.
[58] همان.
[59] همان؛ ص 284.
[60] همان.
[61] همان.
[62] همان.
[63] همان؛ ص 291.
[64] تفسير نمونه ؛ ج 6 ؛ ص54.
[65] همان؛ ص 55.
[66] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص367.
[67] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص196.
/۱۳۲۳/د۱۰۳/ق
[68] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص60.
[69] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص70.