۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۳
کد خبر: ۵۵۱۳۸۵
استاد حوزه و دانشگاه بررسی کرد؛

وظایف دولت اسلامی در مقابله با فاصله طبقاتی

عضو هیأت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در مقاله ای به تبیین و بررسی پدیده فاصله طبقاتی پرداخته و کمک همه جانبه برای ارتقای سطح معیشتی افراد بی بضاعت، کم درآمد و آسیب پذیر را ضروری دانست.
فاصله طبقاتی اختلاف طبقاتی فاصله طبقاتی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی کریمی نیا، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در مقاله ای به بررسی فاصله طبقاتی و خطرات آن در جامعه دینی پرداخت که متن کامل آن در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می شود.

فاصله طبقاتی مشکل همه یا لااقل بیشتر جوامع و کشورها است. از گذشته تاکنون این پدیده خودنمایی می کرده و قابل انکار نیست. در شعر شعرا نیز منعکس گشته است. بابا طاهر عریان می گوید:

اگر دستم رسد  بر  چرخ   گردون / از او پرسم که آن چون است و این چون

یکی را می دهی صد ناز و  نعمت / یکی را نان جو آغشته در خون

همچنین حکیم ابوالقاسم فردوسی در این باره می گوید:

چنین است کردار چرخ بلند / دل اندر سرای سپنجی مبند

یکی را همی تاج شاهی دهد / یکی را به دریا به ماهی دهد

یکی را برهنه سر و پای سفت /  نه آرام و خورد و نه جای خفت

یکی را دهد نوشه و شهد و شیر / بپوشد به دیبا و خز و حریر

همه دوست دارند که این مشکل حل و فصل شود و این فاصله، به حداقل ممکن برسد. برخی همه گونه بهره مندی را دارند و برخی در اولیات زندگی دست و پا می زنند. هرچه پايگاه طبقاتي افراد بالاتر باشد، اميد زندگي آنها طولاني تر و سلامتي رواني آنها بيش تر، تحصيلات شان بالاتر و شغل شان بهتر است و طبيعتا اين عوامل شرايط مطلوب تري را از لحاظ رفتار سياسي، ثبات زناشويي، مشاركت اجتماعي و نوع نگرش افراد به زندگي پديد مي آورد.

فواصل طبقاتی از آسیب های مهم برای یک جامعه سالم و پویا محسوب می شود. جامعه ای که در رویای پیشرفت و تکامل به سر می برد، می بایست تاحد امکان فاصله طبقاتی را در ساختار بدنه خود از بین ببرد. فاصله و نابرابری اجتماعی علاوه بر آن که تأثیرات منفی و نامطلوب در اقتصاد جوامع بشری برجای می گذارد. بر اخلاق عمومی جامعه نیز تأثیر سوء داشته و موجب تخدیش وجدان و اخلاق عمومی می گردد. احساس خمودگی، بی عدالتی، یأس و ناامیدی در میان طبقه ای که خود را در رده پایین اجتماع تلقی می نماید، از جمله نتایج شایعی است که به دلیل احساس فاصله طبقاتی به وجود می آید.

اهمیت خدمت رسانی به قشر آسیب پذیر

مهم ترین راهکار مقابله با پدیده نامیمون فاصله طبقاتی، کمک همه جانبه برای ارتقای سطح معیشتی افراد بی بضاعت، کم درآمد و آسیب پذیر است؛ همان سیره و رفتاری که در عملکرد امامان معصوم (ع) وجود داشت. در گفتار پر ارج پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم: «برترین اعمال از نظر خداوند، خنك ساختن دل های سوخته تشنگان و سیر كردن شكم های گرسنه است. سوگند به آن كه هستی محمّد در اختیار اوست، به من ایمان نیاورده آن كه سیر بخوابد و برادر مسلمان یا همسایه اش گرسنه باشد».

این حقیقت كه اسلام در خدمت رسانی و خدمات اجتماعی، نیكی به همه انسان ها را سفارش می كند، با عبارات گوناگون در گفتار پیشوایان بزرگ اسلام به چشم می خورد؛ از جمله در روایتی از پیشوای ششم امام صادق علیه السلام به این مطلب اشاره شده و آن را در ردیف مهم ترین كارها آورده است. آن حضرت فرمودند: «سه عمل است كه هر كس یكی از آنها را انجام دهد، خداوند بهشت را برای او لازم شمرده است: بخشش به هنگام تنگ دستی، گشاده رویی با تمام مردم جهان، و احترام به حقوق مردم».

در اينجا، نامي از مسلمان در ميان نيست، بلكه فقط «مخلوق» به كار برده شده كه حتي ممكن است به غير «انسان‏ها» نيز توسعه يابد. در خدمت رساني و خدمات اجتماعي اسلام، به جنبه ‏هاي رواني نيز توجه فراوان شده است. اسلام تنها به جسم نپرداخته، بلكه «خدمات رواني» را نيز لازم شمرده شده است. براي نمونه، مي‏ توان از «مسرور ساختن افراد و شاد كردن دل آنان» ياد كرد، تا آن‏جا كه باب مخصوصي در اين زمينه در كتاب‏هاي حديث به نام: «بابُ ادخالِ السُّرور علي المؤمنين» وارد شده است. در همين زمينه، پيامبر اكرم (ص) فرموده‏اند: «همانا محبوب‏ترين اعمال نزد خداوند، شادمان ساختن مؤمنان است».

مسائل مربوط به «تأمين نيازمندي‏ هاي اجتماعي»، در آيات قرآن، احاديث و فقه اسلامي ابعاد گسترده‏اي دارد كه احاطه بر آنچه از طريق شرع در اين مورد وارد شده، كار آساني نيست. اسلام از چهاده قرن قبل، رسيدگي و مراقبت از بيماران، اسيران، حمايت از زندانيان و زنان بي ‏سرپرست و زنان باردار و كودكان، به ويژه كودكان استثنايي، را مطرح كرده و در اين مورد اصول و كلياتي را وارد نظام اجتماعي خود كرده است. اين اصول به قدري دلپذير و اعجاب انگيزند كه گويي آورنده شريعت از وضع كنوني جوامع كاملا آگاه بوده و اين همه دستورها و تكاليف را براي انساني آورده است كه بر اثر تكيه بر «ماشين» و رشد تمايلات مادي، عواطف او كم فروغ گشته، جز به «من» و متعلّقات آن نمي‏انديشد.

اسلام نه تنها درباره موضوعات ياد شده به بحث و بررسي پرداخته، بلكه درباره اهميّت كار و كوشش، موقعيت كارگر، نكوهش از بي‏كاري و بي‏كاران، دعوت به تأمين غذاي عمومي، انفاق در راه خدا، بازداشتن گدايان از گدايي، تأمين مسكن آوارگان و پوشاك برهنگان، حمايت از مستمندان، سالمندان، خانواده ‏هاي بي‏سرپرست، در راه‏ ماندگان، يتيمان، بيماران، معلولان، محرومان، خانواده ‏هاي مصيبت‏ زده و شهدا و ده ‏ها موضوع ديگر، كه همگي شاخه‏ هاي مسأله «تأمين نيازمندي‏ هاي اجتماعي» هستند، قوانين و مقررّاتي وضع نموده و از اين طريق خواسته است به استضعاف، ناتواني و محروميت اين گروه‏ها پايان دهد، يا از شدّت و تندي آن بكاهد.

حضرت اميرالمؤمنين علی (ع) پيرمرد نابينايي را ديدند كه در گوشه ‏اي نشسته و گدايي مي ‏كند. حضرت از كساني كه در اطراف او بودند، پرسيدند: اين كيست؟ گفتند: نصراني است. حضرت فرمودند: «وقتي كه جوان بود او را به كار گمارديد؛ حال كه پير و ناتوان شده، او را رها كرده و از حق مشروعش بازداشته‏ايد؛ از بيت‏المال به او بپردازيد!».

 سيره و عمل اميرالمؤمنين (ع) در خدمت‏رساني

 در اينجا، به طور خلاصه به بخشي از خدمات اجتماعي و خدمت‏رساني به مردم، كه در زندگي پر بركت امام اميرالمؤمنين (ع)مشاهده شده است، اشاره مي‏ شود. اين خدمت‏رساني‏ ها در ابعاد و شكل ‏هاي گوناگون متبلور شده‏ اند؛ از جمله:

انفاق، احسان و نيكوكاري

 امام اميرالمؤمنين (ع) پيوسته از فقيران و يتيمان دست‏گيري مي‏ كردند. روح انفاق‏گري آن حضرت، چه در زمان محروميت از خلافت و چه در دوران بازگشت به خلافت، لحظه ‏اي آرام نگرفت. آن بزرگوار دفاع از مستمندان و كمك به بينوايان را به جايي رسانده بودند كه به پرداخت حقوق بيچارگان از بيت‏ المال قناعت نمي‏ كردند، بلكه از مخارج شبانه‏ روزي خود كم مي‏ گذاشتند و در راه خدا انفاق مي‏ كردند؛ شخصا براي بيگانگان كار مي‏ كردند و حاصل دست‏رنج خود را به ستم‏ديدگان مي ‏دادند.

ابن ابي‏ الحديد درباره آن حضرت مي ‏نويسد: «علي روزها روزه مي ‏گرفت و خوراك خود را به ديگران مي‏داد و با دست خويش نخلستان‏ هاي بعضي از يهود را آب‏ياري مي‏ كرد. دست ‏هايش در اثر آب‏كشي آبله مي‏زد، اما درامد خود را به مستمندان مي‏ داد».

در شأن آن حضرت، همان بس كه آيه ذيل درباره او نازل شد، آن هنگام كه انگشتري خود را در نماز به سائل داد: «انّما وليّكُمُ اللّهُ و رسولُه و الَّذينَ آمنوا الّذينَ يُقيمونَ الصَّلوةَ و يؤتونَ الزَّكوةَ و هُم راكعون» (مائده: 55) سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده ‏اند و نماز به پا مي‏دارند و در حال ركوع، زكات (صدقه) مي‏پردازند.

در اين ‏باره ابوذر غفاري مي‏ گويد: «اي مردم، روزي از روزها با رسول خدا (ص) در مسجد نماز مي‏ خواندم، سائلي وارد شد و از مردم تقاضاي كمك كرد، ولي هيچ‏كس چيزي به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاي كمك كردم، ولي كسي جواب مساعد به من نداد. در همين حال، علي (ع) كه در حال ركوع بود، با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد. سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون كرد. پيامبراكرم (ص) كه در حال نماز بود، اين ماجرا را مشاهده كرد. هنگامي كه از نماز فارغ شد، سر به سوي آسمان بلند كرد و چنين گفت: خداوندا! برادرم موسي از تو تقاضا كرد روح او را وسيع گرداني و كارها را بر او آسان سازي و گره از زبان او بگشايي تا مردم گفتارش را درك كنند؛ و نيز موسي درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير يا ياورش قرار دهي و به وسيله او نيرويش را زياد كني و در كارهايش شريك سازي. خداوندا! من محمّد پيامبر و برگزيده توام، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان‏ساز. از خاندانم علي را وزير من گردان تا به وسيله او پُشتم قوي و محكم گردد». ابوذر مي‏ گويد: «هنوز دعاي پيامبر (ص) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر گفت: بخوان! پيامبراكرم (ص)فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: «انّما وليُّكُم اللّهُ و رسولُهُ و الّذين آمنوا الّذينَ يقيمونَ الصّلوة و يؤتون الزكوةَ و هم راكعون»

درخت‏كاري و كشاورزي

 يكي از مشاغل امام علي(ع) در عصر رسالت و پس از آن، كشاورزي و درخت‏كاري بود كه بسياري از خدمات و انفاق‏هاي خود را از اين طريق انجام مي‏داد و املاك زيادي را وقف مي‏ كرد. امام صادق (ع) مي ‏فرمايد: «كانَ اميرالمؤمنين يضرِبُ بالمِرِّ و يستخرجُ الارضين»؛ اميرالمؤمنين بيل مي‏زد و نعمت‏هاي نهفته در دل زمين‏ها را استخراج مي‏كرد.

مردي مي‏ گويد: «در خدمت امام علي(ع) يك وَسَق هسته خرما ديديم. (هر وسق شصت صاع و هر صاع تقريبا سه كيلوگرم است. بنابراين، هر وَسَق قريب  180 كيلوگرم است). گفتيم: منظور از گردآوري اين همه هسته خرما چيست؟

آن حضرت فرمود: اينها يكصد هزار درخت خرماست، اگر خدا بخواهد. وي گويد: آن حضرت همه آنها را كاشت و تمام هسته‏ ها بدون استثنا روييدند و باغستاني از آنها ترتيب داد و همه را وقف كرد.

آزادي بردگان

آزادسازي بردگان از مستحباتي است كه در اسلام بر آن تأكيد و بدان سفارش فراواني شده است. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «هر كس بنده مؤمني آزاد كند، خداوند عزيز جبّار در برابر هر عضوي از آن بنده، عضوي از شخص آزادكننده را از آتش جهنم آزاد مي‏ سازد».

امام اميرالمؤمنين (ع) در اين موضوع از پيشگام‏ترين افراد بوده و از حاصل دست‏رنج خود - و نه از بيت‏ المال - هزار بنده خريد و در راه خدا آزاد ساخت. امام صادق (ع) در اين ‏باره مي ‏فرمايد: «انّه اعتَقَ الفَ مملوكٍ مِن كَدِّ يدِهِ»؛ همانا علي (ع) هزار بنده از دست‏رنج خود آزاد ساخت.

احداث قنات

در منطقه ‏اي مانند عربستان، كه داراي هواي گرم و سوزان و كم آب است، اهميت ايجاد قنات و تأمين آب آشاميدني و كشاورزي اهميت بسيار دارد. سرزمين‏ هايي كه بدون جنگ و خون‏ريزي در اختيار مسلمانان قرار مي ‏گيرند، بخشي از اَنفال هستند كه مربوط به مقام نبوّت مي‏ باشند. پيامبراكرم (ص) بايد از آنها به نفع اسلام و مسلمانان استفاده كند. اين زمين ‏ها براي امور كشاورزي و حفر قنات به كار مي‏روند.

امام صادق (ع) مي‏ فرمايد: «پيامبر اكرم (ص) زميني را در اختيار علي(ع) گذاشت. امام در آن‏جا چشم ه‏اي استخراج كرد كه آب از آن مانند گردن شتر، فوّاره مي‏ زد. امام (ع) نام آن‏جا را «يَنبُع» گذاشت.

فوران آب مايه اميد اهالي شد. يك نفر از اهالي مژده فوران آب را به امام علي (ع) داد. امام فرمود: «به وارثان مژده دهيد كه اين آب وقف زائران خانه خدا و رهگذراني است كه از اين‏جا عبور مي ‏كنند و كسي حق فروش آن را ندارد و نيز هيچ‏كس را در آن حق ارث و بخشش نيست و هركس آن را بفروشد، يا به كسي ببخشد، لعنت خداوند و ملائكه و مردم، همه بر او باد!». اين مكان هم ‏اكنون به نام «بئر علي» در راه مدينه به مكّه، در منطقه «جعرانه» معروف است.

ساخت مساجد

اميرالمؤمنين (ع) مساجدي بنا كرد، كه برخي از آنها عبارتند از: مسجدي در كنار مسجد الفتح در مدينه؛ مسجدي در كنار قبر حضرت حمزه (ع)، مسجدي در ميقات، مسجدي در كوفه و مسجدي در بصره.

موقوفات يا باقيات الصالحات

موقوفات و صورت وقف‏‌نامه‏ هاي حضرت اميرالمؤمنين علی (ع) در كتاب‏ هاي حديث و تاريخ به تفصيل آمده ‏اند. در اهميت اين موقوفات كافي است بدانيم كه  طبق نقل مورّخان، درآمد ساليانه آنها چهل هزار دينار بوده كه همه آنها به نفع بينوايان و نيازمندان مصرف مي‏ شد. با وجود اين درآمد سرشار، گاهي امام علي (ع) مجبور مي‏ شدند براي هزينه زندگي خويش، شمشير خود را بفروشند.

امام (ع) در محلّه «بني زَريق» واقع در مدينه، خانه ‏اي بنا و آن را وقف خاله‏ هاي خود كردند و در ضمن، شرط كردند اگر نسل آنان منقرض شود، اين خانه در اختيار مسلمانان بي‏ بضاعت قرار گيرد». ترجمه وقف‏‌نامه حضرت چنين است: «بسم‌‏اللّه الرحمن الرحيم. اين خانه را علي بن‏ ابي‏ طالب در حالي كه زنده و سالم است، وقف كرده است. خانه ‏اي كه در محله بني‏زَريق واقع شده است، وقف باشد؛ فروخته نشود، بخشش نگردد، تا خداوندي كه آسمان ‏ها و زمين را به ارث مي ‏برد، آن را به ارث ببرد. (كنايه از وقف تا روز قيامت) در اين خانه وقفي، خاله‏‌هاي علي و بازماندگان علي زندگي خواهند كرد. وقتي نسل آنها منقرض شد، اين خانه در اختيار مسلمانان بي‏ بضاعت قرار مي‏‌گيرد».

در عصر گذشته و عصر كنوني، مسأله «وقف» ارزش و اهميت خود را از دست نداده است و از اين رهگذر، مي‏ توان طبق مقتضيات روز، در پيشرفت تعليم و تربيت مسلمانان و تأمين نيازمندي‏هاي مادي و معنوي و رفع بسياري از گرفتاري‏ ها و سختي‏ ها از آن استفاده كرد. از آن‏ رو كه اصل مال وقفي، هميشه يا مدتي طولاني ثابت باقي مي‏ ماند، اميرالمؤمنين(ع) با وقف اموال خود، در راه تأمين نيازمندي‏ هاي جامعه مسلمانان مي ‏كوشيد.

اميرالمؤمنين(ع) پس از رحلت رسول خدا(ص) در عصر خلفا، كه ايشان را از مقام رهبري كنار زدند، بيش‏تر به امور كشاورزي اشتغال داشتند. آن حضرت با زحمات و تلاش‏ هاي خود، چندين باغ و چندين چشمه و مزرعه احداث و نوسازي كردند و از دست‏رنج خود هزار بنده خريدند و آزاد ساختند.

امام علي(ع) نگه‏داري و سرپرستي دو چشمه و باغ را به «ابونيزر»، فرزند نجاشي، شاه حبشه سپردند. نام يكي از آنها «باغ ابونيزر» و نام ديگري «باغ بُغيبُغَه» بود.

ابونيزر مي ‏گويد: «من در باغ بودم، امام علي (ع) وارد باغ شد و فرمود: آيا غذا نزد تو هست؟ عرض كردم: با كدويي كه از اين باغ به دست آمده است و روغن، غذايي آماده ساخته ‏ام. فرمود: آن غذا را بياور، بخوريم. من براي آماده ساختن غذا برخاستم، آن حضرت نيز برخاست و كنار آب چشمه رفت و دست خود را شست. سپس متوجه شد كه دستش به خوبي شسته نشده است. به كنار نهر آب بازگشت و با آب و ماسه تميز، دست خود را كاملا تميز شست. سپس با دو كف دست از آب آن آشاميد و به من فرمود: كف دست‏ ها تميزترين ظرف‏ هاست.

سپس آن حضرت كلنگ را به دست گرفت و داخل چاه چشمه شد و به لايروبي قنات پرداخت. در حالي كه عرق از پيشاني‏اش مي ‏ريخت، از چاه بيرون آمد و بار ديگر به داخل چاه رفت و همچنان به لايروبي چاه پرداخت. هنگام گلنگ زدن به زمين چاه، صداي همهمه آن حضرت به بيرون چاه مي‏ رسيد. آن قنات را به گونه‏ اي پاك‏سازي كرد كه به اندازه گردن شتر آب آن زياد شد. سپس با شتاب از چاه بيرون آمد و فرمود: خدا را گواه مي ‏گيرم كه اين چشمه و باغ را وقف كردم! آن‏گاه به من فرمود: دوات و كاغذ بياور. من با شتاب رفتم و قلم و دوات و كاغذ تهيه كردم و به حضور آن حضرت آوردم. آن حضرت وقف نامه را چنين نوشت: بسم ‏الله الرحمن الرحيم. اين دو باغ را بنده خدا، علي اميرمؤمنان، وقف كرد. نام اين دو باغ، "ابونيزر" و "بُغيبُغه" است، تا محصول آن وقف فقراي مردم مدينه و مسافران درمانده شود، تا با وقف اين دو باغ، علي چهره ‏اش را از گرماي آتش دوزخ و قيامت حفظ كند. اين دو باغ فروخته نشوند و به كسي بخشيده نشوند تا خداوند، كه خيرالوارثين است، آن را به ارث ببرد (يعني تا قيامت وقف باشد)، مگر آن‏كه حسن و حسين به اين دو باغ نيازمند گردند. اين دو باغ براي حسن و حسين، نه براي ديگران طلق و آزاد باشد».

نقل شده است: امام حسين (ع) مقروض شد. معاويه دويست هزار دينار براي امام حسين (ع) فرستاد كه چشمه ابونيزر را به دويست هزار دينار بفروشد. امام حسين (ع) قبول نكردند و فرمودند: «پدرم اين دو چشمه و باغ را وقف كرده است تا صورتش در قيامت از حرارت آتش دوزخ محفوظ بماند. بنابراين، آن را به هيچ قيمتي نمي‏فروشم».

وقف چاه در منطقه سَمُره

نيز از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرمود: «رسول خدا (ص) به همراه گروهي از سربازانش (از محل خود) خارج شدند. گروهي از دشمن در نزديكي يَنبع با حضرت برخورد كردند - هوا به شدت گرم بود - تا اين‏كه به منطقه "سمره" رسيدند. پس از آن، جنگ در گرفت و پيروزي نصيب پيامبر اكرم(ص) و سربازانش شد و زمين‏ هايي به عنوان غنيمت به مسلمانان رسيد. در تقسيم ‏بندي زمين‏هاي غنيمتي از سوي پيامبر (ص) مكان سَمُره نصيب علي (ع) شد.

امام اميرالمؤمنين (ع) به دو غلام خود دستور حفر چاه داد. چاه حفر شد و آب از آن فوران كرد.

در اين ‏هنگام، شخصي بشارت‏ گويان خبر اين قضيه را براي اميرالمؤمنين (ع) آورد. پس حضرت آن را وقف كرد و وقف‏‌نامه را اين‏ گونه نوشت: «اين چاه به خاطر خداوند، وقف است براي روزي كه چهره عده‏اي سفيد و چهره برخي ديگر سياه است، تا اين‏كه خداوند صورت مرا از آتش محفوظ بدارد؛ وقفي قطعي و جداي از اموال، در راه خداي متعال، براي افراد دور و نزديك، در صلح و جنگ و براي يتيمان و فقرا و غلام‏ها».

عدالت و دادخواهي اميرالمؤمنين(ع)

پس از شهادت حضرت علي(ع) يك روز سُوده، دختر عمّار بر معاويه وارد شد. معاويه سوده را سرزنش كرد؛ چون او در جنگ صفين به نفع سپاه حضرت علي (ع) فعاليت و تلاش فراواني انجام مي‏داد. آن‏گاه معاويه از سوده پرسيد: براي چه اين‏جا آمده ‏اي؟

سوده گفت: اي معاويه، خدا تو را به سلب حقوق واجب ما بازخواست خواهد كرد. تو پيوسته فرمانداراني بر ما گسيل مي‏ داري كه محصولات كشاورزي ما را درو مي‏كنند و مي‏برند و مرگ را به ما مي ‏چشانند. اينك اين بُسر بن ارطاة، فرستاده توست كه مردان ما را مي ‏كشد و اموال ما را مي‏ برد. اگر نمي‏ خواستيم از حكومت مركزي پي‏روي كنيم، خود اكنون دارنده عزّت و قدرت بوديم؛ اگر او را معزول كني چه بهتر، و گرنه ما خود قيام خواهيم كرد. . . .

معاويه برآشفت و گفت: مرا به قبيله خويش مي‏ ترساني. تو را با بدترين حالت نزد همان بُسر مي‏فرستم تا هرچه با تو روا مي‏داند، انجام دهد.

سوده اندكي خاموش ماند؛ گويي در ذهن خود خاطره‏هايي به شكوه گذشته را مي‏كاود. آن‏گاه اين شعرها را خواند: «درود خداوند بر آن روان، كه در گور خفت و با مرگ او عدالت و دادگري به خاك سپرده شد. او هم پيمان حق و راستي بود و حق را با هيچ چيز عوض نمي‏كرد؛ حق و ايمان در او يك جا فراهم آمده بود.

معاويه پرسيد: اين چه كسي است؟

سوده پاسخ داد: حضرت علي بن ابي‏طالب (ع) به ياد دارم كه نزد او رفتم و مي‏خواستم از مأمور جمع ‏آوري زكات شكايت كنم؛ آن‏گاه رسيدم كه او به نماز برمي‏ خاست. اما تا مرا ديد به نماز مشغول نشد و با رويي گشاده و مهربان فرمود: آيا حاجتي داري؟ گفتم: آري، و شكايت خود را عرض كردم. آن گرامي همچنان كه بر آستانه نماز خويش ايستاده بود، گريست و آن‏گاه به خداوند گفت: «خدايا، تو آگاه و شاهد باش كه من هرگز فرمان ندادم كه او (آن مأمور) به بندگانت ستم كند»، و بي‏ درنگ قطعه پوستي درآورد و پس از نام خدا و آيه‏اي از قرآن، چنين نوشت: «... آن‏گاه كه نامه‏ام را خواندي، دست و بالت را جمع كن تا كسي را بفرستم آن‏ها از تو تحويل بگيرد...».

و نامه را به من داد. سوگند به خداوند، كه نه آن را بست و نه مُهر كرد؛ نامه را به آن مأمور دادم و او معزول گرديد و از نزد ما رفت.

معاويه پس از شنيدن اين داستان، ناگزير فرمان داد كه: هرچه مي‏ خواهد براي او بنويسيد.

اندوه اميرمؤمنان(ع) از ستم به زنان اهل كتاب

سفيان بن عوف، از تيره «بني غامد» از طرف معاويه مأمور حمله به مرزهاي عراق، كشتن انسان‏ ها و غارت اموال مردم عراق شد. معاويه به سفيان گفت: اين غارت ‏ها چشم عراقيان طرفدار علي را مي‏ ترساند و دوستان ما را شاد مي‏ دارد. سربازان سفيان در حمله به شهر «انبار»، حاكم اين شهر را كه نماينده امام علي(ع) بود، به قتل رسانده و اموال مردم مسلمان، از جمله گردنبند، دستبند، گوشواره و خلخال زنان اهل كتاب (اهل معاهده) را به غارت بردند.

وقتي خبر به امام علي(ع) رسيد، ضمن خطبه ‏اي براي ياران خود فرمود: «اگر مرد مسلمان، از غم چنين حادثه بميرد، چه جاي ملامت است، كه در ديده من شايسته چنين كرامت است». 

كلام اميرالمؤمنين (ع) درباره خدم ت‏رساني

در اين‏جا، به اختصار به بخشي از سخنان پرارزش حضرت علي (ع) اشاره مي‏ شود كه درباره خدمت‏ رساني، نيكوكاري و برآوردن نياز ديگران وارد شده است:

حق مخلوقين

 امام علي (ع) در بخشي از نامه ‏اش به مالك اشتر مي‏ فرمايد: «مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني؛ زيرا مردم دو دسته‏ اند: يا برادر ديني تواند، و يا همانند تو انسان هستند».

بايد توجه داشت كه فرمان حضرت اميرالمؤمنين(ع) به مالك‏اشتر، در زماني صادر شد كه تعداد مسلمانان در كشور مصر ناچيز بود، چند سال بيش‏تر از فتح مصر به دست سپاه اسلام نمي‏ گذشت و طبعا در اين چند سال، تنها عده قليلي اسلام را پذيرفته بودند و اكثريت مردم هنوز مسيحي بودند. مالك ‏اشتر فرمانرواي ملتي شده بود كه به تبعيت سياسي حكومت اسلامي درآمده بودند، ولي اكثريت آنها مسيحي و اقليّت مسلمان بودند. بسيار جالب است در فرماني كه براي اداره چنين كشوري صادر شده، امام علي (ع) چنان به مراعات حداكثر مصالح و منافع عمومي مردم مصر دستور مي‏دهند كه گويي در ميان آنان حتي يك مسلمان وجود ندارد.

حق افراد ضعيف جامعه

افراد مستمند و كم‏ درآمد مورد توجه اميرالمؤمنين(ع) بودند و پيوسته در فرمايش‏ هاي خويش و به خصوص به كارگزاران خود توصيه اكيد مي‏ن مودند كه مواظب آنان باشند و زمينه رهايي آنان از تهي‏دستي و فقر را فراهم سازند. از اين ‏رو، در بخشي از نامه خويش به مالك ‏اشتر چنين مي‏ فرمايند: «سپس خدا را در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، كه هيچ چاره ‏اي ندارند، از زمين‏گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان (در نظر بگير). همانا در اين طبقه محروم، گروهي خويشتن‏داري مي‏كنند و گروهي به گدايي دست نياز برمي‏ دارند. پس براي خدا، پاسدار حقي باش كه خداوند براي اين طبقه معين نموده است. بخشي از بيت‏ المال و بخشي از غلّه‏ هاي زمين‏ هاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده؛ زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديك‏ترين آنان، سهمي مساوي وجود دارد و تو مسؤول رعايت آن هستي.

مبادا سرمستي حكومت، تو را از رسيدگي به آنان بازدارد، كه هرگز انجام كارهاي فراوان و مهم عذري براي ترك مسؤوليت‏ هاي كوچك‏تر نخواهد بود. همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روي برمگردان، بويژه به امور كساني از آنان بيش‏تر رسيدگي كن كه از كوچكي به چشم نمي‏آيند و ديگران آنان را كوچك مي‏ شمارند و كم‏تر به تو دست‏رسي دارند».

ارزش نيكوكاري

آن حضرت در نهج ‏البلاغه در ارزش كار نيك و عمل پسنديده چنين مي‏ فرمايند: «كار نيك به جا آوريد و آن را هر مقدار كه باشد كوچك نشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ، و اندك آن فراوان است، و كسي از شما نگويد كه ديگري در انجام كار نيك از من سزاوارتر است! گرچه سوگند به خدا كه چنين است. خوب و بد را طرفداراني است كه هرگاه هر كدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد».

 سفارش در مورد يتيمان

 «خدا را خدا را درباره يتيمان (در نظر بگيريد). نكند آنان گاهي سير و گاهي گرسنه بمانند و حقوقشان ضايع گردد!».

سفارش در مورد همسايه

 «خدا را خدا را درباره همسايگان (در نظر بگيريد). حقوقشان را رعايت كنيد كه وصيت پيامبر (ص) شماست. همواره به خوش‏‌رفتاري با همسايگان سفارش مي‏كرد تا آن‏جا كه گمان برديم براي آنان ارثي معيّن خواهد كرد».

خدمت‏رساني و مسؤوليت كارمندان و كارگزاران دولت

 سال 1382ش. از سوي مقام معظّم رهبري «سال خدمت‏رساني» اعلام شده است. اين نام‏گذاري اهميت خدمت‏‌رساني به ملت شريف ايران را مي‏ رساند. از سوي ديگر، از طرف دولت جمهوري اسلامي، طرح «تكريم ارباب رجوع» مطرح شده  است. اين نام‏گذاري و طرح اخير از جهات ذيل قابل توجه است:

 1. ملت ايران ملتي شريف، صبور و شايسته خدمت هستند؛ ملتي كه انقلاب را به وجود آوردند و در برهه‏ هاي گوناگون مانند: توطئه‏ها، كودتا و جنگ عراق عليه ايران از آن حفظ و نگه‏داري كردند. بنابراين، هرگونه كوتاهي در خدمت‏‌رساني به اين مردم، خيانت به اسلام، مقدّسات ديني و ارزش‏هاي انقلاب است و كارشكني و ايجاد بدبيني در ميان ارباب رجوع، گناهي نابخشودني.

 2. علي‏رغم تأكيد مقامات جمهوري اسلامي بر خدمت‏‌رساني، برخي نارضايتي‏‌ها از ادارات و دستگاه‌‏هاي دولتي مشاهده مي‌‏شوند، و در مواردي، وجود فساد، رشوه، استفاده شخصي از امكانات و اموال دولتي، كم‏كاري و اتلاف اموال بيت‏ المال موجبات ناراحتي مردم را فراهم مي‏آورند.

اكنون با وجود اين مشكلات، چه راهكاري وجود دارد؟

در وهله اول، ضرورت دارد كه همه افراد، به خصوص كساني كه با امكانات و اموال بيت ‏المال سر و كار دارند، متوجه مسؤوليت الهي خويش در حفظ و حراست از بيت‏‌المال باشند. در اين ميان، آموزش‏ هاي لازم و انجام فعاليت ‏هاي فرهنگي در گسترش فرهنگ خدم‌ت‏رساني و حفظ و حراست از اموال بيت ‏المال كارسازند. روشن است كه عده ‏اي از سر ناآگاهي و نه به عمد و تقصير، رفتار شايسته‏ اي با ارباب رجوع ندارند و يا اموال دولتي و بيت ‏المال را در موارد ناصحيح مصرف مي كنند.

در وهله‏ دوم، لازم است سازمان ‏هاي بازرسي مسؤوليت نظارتي خويش را با قاطعيت انجام دهند، از افراد مطمئن و دلسوز براي كسب خبر استفاده كنند، هرگاه با موارد تخلّف برخورد كردند، با متخلف برخورد قاطع نمايند تا درسي براي ديگر خطاكاران باشد.

اميرالمؤمنين(ع) در موارد متعددي، عده ‏اي از كارگزاران و مسؤولان حكومت خويش را به دليل سوء مديريت، آزار مردم و بي‏ توجهي به فقرا مورد توبيخ و سرزنش قرار دادند و يا آن‏ها را از كار بركنار ساختند. يكي از راه‏ هاي كسب خبر، گزارش‏ هايي بود كه از سوي مردم به اميرالمؤمنين (ع) مي‏ رسيد و در موارد متعددي، عده‏ اي از افراد مطمئن و ناشناس از سوي حضرت به عنوان «عَين» يا «جاسوس» تعيين شده بودند. در تاريخ، هيچ‏گاه نامي از اين افراد بيان نشده است. به هر حال، آن بزرگوار هرگاه از موارد تخلّف آگاهي پيدا مي‏ كردند، به صراحت اقدام لازم را مبذول مي‏ داشتند؛ در مواردي به تذكر كتبي و اخطار، در قالب امر به معروف و نهي از منكر بسنده مي‏ كردند و در مواردي ديگر، شخص خطاكار را بلافاصله از كار بركنار مي‏ساختند.

براي مثال، وقتي براي حضرت خبر آوردند كه عثمان بن حُنَيف، يكي از كارگزاران حكومت، بر سر سفره اغنيا و اشراف نشسته است، امام علی (ع)، نامه توبيخي و هشداردهنده‏ اي براي اين كارگزار حكومت ارسال داشتند: «اي پسر حُنيف! به من گزارش دادند كه مردي از سرمايه ‏داران بصره تو را به مهماني خويش فرا خوانده و تو به سرعت به سوي آن شتافته‏ اي؛ خوردني‏ هاي رنگارنگ براي تو آورده‏ اند و كاسه‏ هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو نهاده ‏اند. گمان نمي‏ كردم مهماني مردي را بپذيري كه نيازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده ‏اند. انديشه كن در كجايي! و بر سر كدام سفره مي‏ خوري؟... آگاه باش! امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است. بدانيد كه شما توانايي چنين كاري نداريد، اما با پرهيزگاري و تلاش فراوان و پاك‏دامني و راستي، مرا ياري دهيد. پس سوگند به خدا! من از دنياي شما طلا و نقره‏اي نيندوخته و از غنيمت‏ هاي آن چيزي ذخيره نكرده‏ ام؛ بر دو جامه كهنه‏ ام جام ه‏اي نيفزوده ‏ام، و از زمين دنيا، حتي يك وجب، در اختيار نگرفته ‏ام و دنياي شما در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است!».

اميرالمؤمنين (ع) وقتي از طريق زني به نام سوده شنيد كه عامل جمع ‏آوري زكات به مردم ظلم مي‏ كند و بر آنان سخت‏گيري مي‏ كند، فورا نام ه‏اي نوشتند و او را از كار بركنار كردند و نامه را به سوده دادند تا به دست او برساند.

مسأله كسب خبر از سوي افراد مطمئن، آن‏قدر اهميت دارد كه حضرت علي (ع) وقتي مالك ‏اشتر را به عنوان فرماندار مصر به آن ديار روانه ساختند، در نامه 53 نهج ‏البلاغه، منشور حكومتي براي او ترسيم كردند و در بخشي از نامه خود، به نصب «عَين» يا «جاسوس» دستور دادند. همه اين مسائل اهميت نظارت و دقت بر عملكرد مسؤولان را روشن مي‏سازد./841/ی۷۰۱/س

منابع

2. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 1، ماده «جوع»: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «مِن افضَلِ الاعمالِ عنداللهِ ابراد الكباد الحارة، و اشباعُ الكباد الجائعة، و الّذی نفسُ محمّدٍ بیدهِ، لا یؤمنُ بی عبدٌ یبیتُ شبعان و اخوه (او قال جاره) المسلم جائعٌ».

3. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 107، ابواب «احكام العشرة»: قال الصادق علیه السلام : «ثلاثُ مِن اَتی بِواحدةٍ مِنهنَّ اَوجبَ اللّهُ له الجنة: الانفاقُ بالاقتارِ و البُشر بجمیع العالم، و الانصاف من نفسه».

4.  همان، ج2،  باب ادخال السّرور، حديث 4.

5. مالک محمودی و ابراهیم بهادری، زیرنظر آیة‏الله جعفر سبحانی، تأمین اجتماعی در اسلام، تهران، مسجد الغدیر، 1365، ص 8 ـ 9.

6. شیخ حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 11، ابواب «جهاد العدو»، باب11، حديث 19.

7. مصطفي زماني، اسلام و خدمات اجتماعي، مجله پيام اسلام، سال 1348ش، ص 189.

8. ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج4، ص 422.

9. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج41، ص 37.

10. همان، ج 41 ص 34.

11. محمد بن يعقوب كليني، روضه كافي، ج 2 ص 181.

12. محمد بن يعقوب كليني، روضه كافي، ج2، ص181.

13. حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 13، ص 303، باب 6، از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حديث 2.

 

ارسال نظرات