مدیر یا سیاستمدار؟
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه رسالت در سرمقاله خود به قلم حامد حاجیحیدری آورده است:
قضیه: اضلاع ثابت آرایش انتخابات 1400، کم و بیش معلوم شدهاند، و البته این آرایش، همچنان به دنبال عنصر متفاوت خود میگردد. مردم، امید میخواهند و ثبات، آرامش در عین عدالت و توسعه دیجیتال در عین اجماع ملی. ولی گزینههای مطرح، هر یک، بخشی از این ابعاد را پوشش میدهند، از این بابت، آرایش انتخابات 1400 همچنان گمشدهای دارد؛ هر یک از مأموریتهایی که نام بردیم، امید، ثبات، آرامش، عدالت، توسعه دیجیتال، و اجماع ملی، مأموریتهای مدیران هستند، و بر فراز این مدیران، یک سیاستمدار ارشد هماهنگ کننده بر صدر هیئت اجرایی لازم است تا مردم به مراقبت او از همه چیز دل خوش دارند. انتخابات 1400، «سیاستمدار»ی میخواهد که بر «مدیران» حکمرانی کند.
کاوش اول: وظیفه «مدیر» آن است که وضعیت و امکانات و مقدورات موجود را بشناسد، آنها را کنترل کند، تعیین استراتژی و برنامهریزی نماید، و نهایتاً تصمیم بسازد، و بدین ترتیب، مدیریت را نافذ گرداند. بر فراز این ترتیبات، ولی، «سیاستمدار» مکلف است تا طرف مردم بایستد و مطالبات مردم را به سمت مدیران منعکس نماید و با اهرمهای خود بکوشد تا مدیران را به سمت و سوی مردم جهت دهد. سیاستمدار، ناظر خط مقدم عملکرد مدیران است، به نام مردم. ما در سال 1400 به چنین رئیس جمهوری احتیاج داریم.
کاوش دوم: این مفهوم از سیاستمدار، چیزی است که مردم دست کم از سال 1392 شاهد آن نبودهاند. در واقع، سیاستمدار ارشد قوه مجریه در طرف بوروکراتها قرار گرفت، و کوشید از جانب آنها و از پشت تریبونهای رسمی با مردم سخن بگوید.
بدین ترتیب است که به رغم آن که به گفته دولت، در شرایطی که برغم دولت پیشین، خزانهای پر و انباشته در دست دارد، مردم در مقابل دولت احساس بیپناهی میکنند و هر لحظه «دلواپس» هستند که از جانب دولت، چه سیاستی علیه آنها و عمق زندگی روزمره ایشان اتخاذ میشود.
این دولت، اگر خدماتی هم به مردم ارائه دهد، «راه دوری میرود»، چرا که سیاستمدار ارشد این دولت در جایی که باید بایستد، نیست.
او باید به سفرهای استانی و به میان مردم برود، با آنها سخن بگوید، و به مردم اطمینان دهد که «طرف آنهاست». آنچه امروز در دولت یازدهم و دوازدهم میگذرد، یک خطای مصطلح در سیاست دنیاست، که طی آن، مدیر خود را با بوروکرات و مدیر اشتباه میگیرد، و هر گاه که چنین رخ دهد، واکنشهای عاطفی مردم علیه دولت طبیعی خواهد بود. در واکنش به وضع و حال این دولت، گزینه برازنده برای انتخابات 1400، چنین گزینهای است. گزینهای که «طرف مردم» قرار بگیرد و از بوروکراتها و مدیران مطالبه ساز کند.
کاوش سوم: مردم، عمیقاً به سیاستمدار اجرایی نیاز دارند که علاوه به آن که در مقابل «مدیران» «طرف مردم» است، این طرفیت را به نحو اخلاقی اعمال کند، نه هتاکی. مردم نیاز دارند تا سیاستمدار ارشد را در قالب یک «شخصیت اخلاقی قابل افتخار» ملاقات نمایند. سیاستمدار اخلاقی، عادل، صادق و تابع اصول است، که پاداشها، مجازاتها و راه و رسم ارتباطی او با یک الگوی تاریخی مورد احترام قابل انطباق باشد. اینجا، مسئله «اعتماد» مطرح است، و مردم باید بتوانند امور اجرایی کشور را به کسی بسپارند و برای سالها با آرامش از حسن عملکرد او اطمینان داشته باشند. برای این منظور، او نه تنها، خودش و در سلوک شخصی خودش باید مجسمه اخلاق و قابل احترام باشد، بلکه باید مراقب «تهذیب» مدیران و بوروکراتها نیز باشد و با نظامی از پاداشها و مجازاتها، سلامت بوروکراسی را تا حد مقدور حفظ کند. هر چه این حد مقدور افزونتر گردد، «سیاستمدار» نیز «سیاستمدارتر» و «مورد اعتمادتر» خواهد بود. ما در سال 1400 به چنین رئیس جمهوری احتیاج داریم.
کاوش چهارم: نکته بعد این است که، «سیاستمدار» با «شخصیت اخلاقی قابل افتخار» و «مورد اعتماد»، زمینه مسئولیتپذیری را در تک تک مردم کشور بالا میبرد و کمک میکند تا تک تک مردم مراعات حدود یکدیگر را وظیفه بشمارند و «ادب» و «احترام» در کشور رایج شود. حدگریزی سیاستمداران، مدیران و بوروکراتها را از یک طرف، و ملت را از جانب دیگر، جری میکند تا از موازین «قدرشناسی» و «احترام» خارج شوند، و اگر وضع به این سمت برود، بازده دستگاه سیاسی و مدیریتی کشور به نصف و کمتر از نصف تقلیل مییابد. اگر سیاستمدار دقیقاً در جایی که باید، «در طرف مردم» قرار بگیرد و به زیورهای «اخلاقی» نیز مزین گردد، احساسات مناسب را در سازمانها و در سطح توده مردم گسترش میدهد و این احساسات، سطح ملاحظهکاری اجتماعی را بالا میبرد. این وضع، به نوبه خود، قدرت و نفوذ سیاستمدار را افزایش میدهد، و او را به سطح یک «سیاستمدار کاریزماتیک» ارتقاء میبخشد. چنین سیاستمداری بیش از مرز مناسبات رسمی ریاست جمهوری گام بر میدارد، و حتی فراتر از شبکه روابط غیر رسمی سیاسی، توان اعمال حاکمیت دارد. چنین سیاستمداری، این توان را دارد تا کشور و ملت را در جهت اجرای اغراض اخلاقی متحد سازد. ما در سال 1400 به چنین رئیس جمهوری احتیاج داریم.
کاوش پنجم: مطلب آخر این که چنین سیاستمداری که مطلقاً در سطح مدیران نیست، بلکه آنها را از یک اشل بالاتر هدایت میکند، علاوه بر اداره موفق کشور، این «ظرفیت» را دارد که برای چندین نسل، ملت را به لحاظ جنبههای عاطفی و سیاسی آموزش دهد. این سنخ از «سیاستمدار»، «قلب»ها را تمرین میدهد تا از خود بگذرند و به ملت و تاریخ فکر کنند. برای این منظور، سیاستمدار باید این توانمندی را داشته باشد تا به صداهای آرام مردم در گوشههای دور دست گوش بسپارد و حکمتهای آنها را بیاموزد و به کار بندد. این دست «سیاستمدار»، به نشانههای ظریف مندرج در فرهنگ توجه دارند. آنها عصاره حال و هوای تاریخ را بر میگیرند تا از خلال آن، عطر و بویی برای حیات اخلاقی ملت دست و پا کنند، و «آرامش» و «طمأنینه» مردم را در ایام تلاطم به ارمغان آورند. سیاستمدار برازنده، با این «طمأنینه»، «خرد اجتماعی» را پرورش میدهد. زمانی، دو رئیس جمهور 94 درصدی در کنار امام (ره) و سپس رهبری (حفظه ا...) فرزانه داشتیم که با همه این مهارتها که یک به یک به خاطر آوردیم، در سختترین روزهای جنگ و پس از جنگ، کشور را آرام و مطمئن نگاه میداشتند. ما و هر ملتی، همواره به چنان رئیس جمهورانی نیاز داشتهایم، و امیدواریم که در سال 1400، تشکلهای سیاسی دست به کار شوند و شخصیتی همچون آن گزینه را به ملت پیشنهاد دهند./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: رسالت