۲۵ آذر ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۸
کد خبر: ۵۹۰۰۸۹
آیت الله اراکی:

فقه نظام لازمه تشکیل جامعه ایمانی است

فقه نظام لازمه تشکیل جامعه ایمانی است
دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی در هفتمین نشست هم‌اندیشی فقه حکومتی ضمن پاسخ به سؤالات مطرح شده به تشریح ابعاد مختلف نظریه «فقه نظام» پرداخت.

به گزارش خبرگزاری رسا، هفتمین نشست هم‌اندیشی فقه حکومتی، با ارائه آیت الله محسن اراکی، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در تاریخ پنجشنبه 22 آذر 97 در شهر قم برگزار شد.

بر اساس این گزارش، این نشست در ادامه سلسله نشست‌های هم اندیشی فقه حکومتی، با ارائه نظریه «فقه نظام» توسط آیت الله اراکی و پرسش و پاسخ مقررین و شاگردان سایر اساتید مطرح در این عرصه تشکیل شده است. پیش‌تر نیز این نشست‌ها به ترتیب با حضور اساتید معظم علی اکبر رشاد، سید صمصام الدین قوامی، احمد مبلغی و سیدمحمدمهدی میرباقری برگزار شده است.

در این نشست آیت الله اراکی در ضمن پاسخ به سؤالات مطرح شده به تشریح ابعاد مختلف نظریه «فقه نظام» پرداخت.

متن کامل سخنان آیت الله اراکی به شرح زیر است:

پیدایش جامعه از طریق هماهنگی برخاسته از حاکمیت

نظم در یک جامعه قوام جامعه است اگر صرفاً مجموعه افرادی جمع شوند این نظام نمی شود. اگر همه افراد کره زمین بدون هیچ نظمی در نظر گرفته شوند «جامعه» شکل نمی گیرد. نظم را «حکومت» برقرار می کند و این افراد از طریق حکومت به وحدت می رسند. نظم مقوله ای غیر از رفتار های فردی انسان هاست. برای کنترل رفتارهای فردی ممکن است به قانون هم نیاز باشد اما نظم عمومی در هماهنگی آنها رخ نخواهد داد. مساله «نظام» این است که شما در جامعه نظم دارید یا خیر؟ یعنی وقتی رفتارهای جامعه می خواهد یک رفتار واحد اجتماعی بشود که برخاسته از حاکمیت باشد به «نظام» نیاز داریم. چرا می گوییم فقه حکومتی؟ یعنی فاعل آن حکومت است؛ نه شخص حاکم بلکه کل حاکم و جامعه ای که حکومت را پذیرفته است. تنها به شخص حاکم نمی گوییم حکومت بلکه می بایست کل مجموعه او را بپذیرند و هماهنگ شوند و اراده حاکم بر انها حاکم شود. حضرت امام خمینی ره می فرمودند: «حکومت قانون» که سخن دقیقی است. ما متاسفانه هنوز نظریه حکومتی حضرت امام را مورد بررسی قرار نداده ایم.

 شکل گیری نظام اجتماعی بر محور ولایت

این نظم و رفتارهای منظم اعتباری نیست، اراده جمعی یک حقیقت اعتباری نیست. اجتماع اراده ها حقیقتی را پدید می آورد که غیر از فعل افراد است. لذا گفتیم مردم صرفاً نقش قابل ندارند. بله حکومت فقط شأن خداوند است ولی سنت الهی این است که حکومت خودش را هم بر مردم عرضه کند اگر پذیرفتند، حکومت اجرا می شود و این نعمت، اتمام می شود؛

أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ...  ﴿المائدة: ٣﴾. چون مردم پذیرفتند. فرمود: فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا  ﴿آل عمران: 103﴾. این یعنی یک جامعه واحد حول ولایت شکل می گیرد؛ وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ﴿التوبة: ٧١﴾. وقتی ولایت عامه پذیرفته شد یک جامعه حقیقی شکل می گیرد که در روایت آمده است: «فَبَايَعَ‏ كُلَّهُمْ عَلَى السَّمْعِ‏ وَ الطَّاعَة» که اهل سنت هم نقل کردند. در قرآن هم آمده: «واذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا... ﴿المائدة: ٧﴾» و یا ؛ «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ... ﴿البقرة: ٢٨٥﴾. این جامعه ایمانی که با تبعیت از ولایت شکل می گیرد یک قدرت واقعی را پدید می آورد.

 اقامه عدل و قسط و اقامه صلاه از تکالیف اجتماعی

این قدرت وقتی شکل گرفت تکالیفی دارد؛ اولینش اقامه عدل و قسط است. قسط با عدل فرق دارد؛ قسط در مسائل اجتماعی است درحالیکه عدل اعم است. قسط کار حکومت است. «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴿الأعراف: ٢٩﴾»؛ یعنی حفظ توازن در جامعه . اقامه قسط تکلیف کیست؟ تکلیف فردی است؟ با این وجود برخی می گویند تکلیف اجتماعی نداریم!

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ...﴿ص: ٢٦﴾؛ این با تکالیف فردی فرق دارد. ما در قرآن و سنت هم احکام مربوط به تکالیف جامعه داریم هم تکالیف فرد. در خصوص نماز وقتی جهنمی ها صحبت می کنند:

 قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ﴿المدثر: ٤٣﴾ ولی وقتی می خواهد تکلیف جامعه مومنین را مشخص کند: «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ»

اقامه صلاه است؛ جامعه مقیم الصلاه غیر از جامعه ایی است که نمازگزار داشته باشد. «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿البقرة: ٤٣﴾» جامعه باید صالح باشد و این با حاکمیت صالح ایجاد می شود و حاکمیت صالح با نظم صالح ایجاد می شود. اگر جامعه ایی باشد که در احکام فردی به همه احکام الهی عمل کند، یعنی نماز بخوانند دروغ نگویند فحشا نکنند اما در امور اجتماعی از حاکمیت طاغوتی تبعیت کنند، بروند در آمریکا و اروپا زندگی کنند و از مناسبات آنجا تبعیت کند، در یک جامعه جائر زندگی کند و عضوی از آن جامعه شود، چنین شخصی اگر مأموریت خاصی نداشته باشد یا تکلیف اهمی نداشته باشد در حقیقت مصداق همین روایتی است که ذکر شد؛ «لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً». البته ممکن است کسی با جامعه ولایی هماهنگ باشد و به دلیلی برود در جامعه کفار این مورد مقصود نیست.

دلالت روایت بر فقه نظام

کسانیکه می گویند فقه نظام نداریم این روایت را معنا کنند: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالى‏: لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً؛ وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً». بَرَّةً تَقِيَّةً یعنی چی؟ یعنی همه احکام فردی را رعایت می کند ولی چرا «لَأُعَذِّبَن» ؟ این به معنای این نیست که خلاف های فردی خلاف نیست بلکه خدا عفو می کند.

همین مردم وقتی 22 بهمن می شوند همه به میدان می آیند، جنگ شود جبهه ها را پر می کنند. اختلاف ما با شاه چه بود؟ مگر در آن زمان به همین فقه فردی عمل نمی کردیم؟ همین مردم شهر قم نماز می خواندند، روزه می گرفتند، حج می رفتند.، خمس وزکات می دادند، چه کمبودی داشتیم؟ فقه نظام کم داشتیم، با شاه سر فقه فردی دعوا نداشتیم. بحث سر مدیریت جامعه بود نه اینکه نماز بخوانیم یا نه. آنچه سرنوشت جامعه را رقم می زند فقه نظام است.

تفاوت این دیدگاه با نظریه شهید صدر

اقتضائات آن زمان همین بود که شهید صدر فرمودند. نگاه ایشان نگاه حکمی بود به مساله فقه نظام یعنی احکامی که در شرع داریم منسجم اند و می توانند جامعه را اداره کنند. ما می گوییم نگاه ما به همان احکام موضوعی است، این احکام چگونه به وحدت رسیده اند: چون مکلف واحد است. اگر مکلف را واحد فرض نکنید، انسجام شکل نمی گیرد، این انسجام فرع مکلف واحد است. ما از موضوع شروع می کنیم برای استنباط فقه نظام، شهید صدر از حکم شروع می کند. می شود از هر دو راه حرکت کرد و ایندو به یک جا می رسند، اما مسیر دوم امتیازاتی دارد.

تبیین حرکت از روبنا به زیربنا در دیدگاه شهید صدر

ما بحثی داریم که «اصول فقه نظام» است، به این معنا نیست که اصول فقه جدیدی می خواهیم تأسیس کنیم، فقه نظام هم فقه جدیدی در عرض فقه موجود نیست. از همین فقه موجود، فقه نظام استخراج شود. برگشت حرف آقای شهید صدر که از روبنا به زیربنا برویم،  به «دلالت التزامی اثباتی» است. یک دلالت التزامی ثبوتی داریم و یک دلالت التزامی اثباتی؛ مجموعه ادله ای است که یک لازم اثباتی داشته باشد. اگر تک تک ادله را بگیریم این معنا از آن بدست نمی آید. فقها می گویند قاعده اصطیادی، که همین دلالت التزامی است. تلازمی میان مجموعه ادله با معنای دیگر بدست می آید. یعنی عقلا می گویند ممکن نیست که عاقلی این مجموعه ادله را معتقد باشد ولی آن مدلول التزامی را قبول نداشته باشد. این روبنا و زیربنا تعبیراتی است که شهید صدر ره دارند ولی اصل بحث همین است. ایشان در شرایط خاص خودشان می خواستند با گفتمان متعارف سخن بگویند.

تبین دیدگاه شهید صدر در به کارگیری فتاوای فقهای متفاوت

اینکه آقای صدر ره در آن شرایط که خیلی فرصت برای طراحی یک نظام اقتصادی کامل نداشتند می خواستند از آرای موجود فقها استفاده کنند دو دلیل داشت: 1. یکی اینکه فردا نگویند این حرف شهید صدر است و علیه او موضع بگیرند. من در همان ایام در جلسه ای بودم که منبری می گفت: این چیست که برخی می آیند نظام اسلام را با نظام کفار و کمونیستی مقایسه می کنند! در آن شرایط اگر نظریه شخصی خودش را مطرح می کرد علیه او موضع می گیرفتند. این ابتکار شهید صدر بود که می گوید من مجموعه آراء فقها را استفاده می کنم و نظام احکام ارائه می دهم. چون آن زمان امیدی نبود که حکومتی تشکیل شود و نظام اقتصادی اجرا شود. اما الان چطور؟ الان از کتاب اقتصادنا بیش از نیم قرن می گذرد و در یک تجربه چهل ساله از نظام اسلامی هستیم. نباید یک نظام اجتماعی یکدست ارائه دهیم؟

بله خوف این هست که عده ای استبعاد کنند چون حرف جدیدی است که باید بیایند نقد کنند، اما اگر کسی اصل نظریه را نفی کند صحیح نیست. چگونه می شود ما نظام اسلامی داشته باشیم ولی فقه نظام نداشته باشیم؟ ما در زمان شاه به همه فقه متعارف می توانستیم عمل کنیم. الان می گویند فقه بانک می خواهیم، بانک چه مقوله ای است؟ یک نفر می واند بانک داشته باشد؟ یا وابسته به جامعه است؟ بیمه چه مقوله ای است؟ برخی گفته اند با عاقله و دیه درست می کنیم؟! بیمه یک نظام است نیازمند فقه کلان است نه اینکه با عاقله آن را درست کنیم. برخی هنوز در فضای نظام زندگی نمی کنند و نیازهای نظام را نشناخته اند. اول باید پرسش های نظام را متوجه شویم سپس جواب دهیم. اگر کسی از واژه فقه نظام استیحاش دارد بگوید فقه اجتماعی یا فقه حکومتی. واژه فقه نظام جدید الحدوثی است بگویید فقه اجتماعی.

دیدگاه بنده از سبک نگاه کلان حضرت امام برخاسته است. امام فرمودند ولایت فقیه در چارچوب احکام حلال و حرام فقه فردی نیست، بلکه عام است. گاهی ممکن است حکم حاکم برخلاف یک حکم فردی باشد. اما در مسائل جزئی اختلاف نظرهایی با حضرت امام دارم مثلا در خصوص خطابات قانونیه ما به شکل دیگری طرح کردیم مثلا گفتیم خطاب هایی مثل: «یا ایها الذین آمنوا» ناظر به مکلف جمعی است و نیازی به خطابات قانونی نیست. نکته ای که در برخی مسائل اصطلاحات شهید صدر را به کار می بریم نه حضرت امام، بخاطراختلاف نظرها در مسائل خرد است اما در نگاه کلان به فقه، با مبنای حضرت امام هماهنگ هستیم، که نگاه بسیار عمیقی است و بزرگان فقها هم همین نگاه را دارند مثل صاحب جواهر و شیخ انصاری. نکته دیگر اینکه اصطلاحات شهید صدر گاهی نظر به مکاتب دیگر هم دارد ولی حضرت امام چنین نبود./841/د۱۰۱/ق

ارسال نظرات