۰۳ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۵
کد خبر: ۶۱۰۸۹۴
مدیر حوزه‌های علمیه خواهران کشور:

حوزه بايد در خدمت به بار نشستن نظام اسلامي باشد

حوزه بايد در خدمت به بار نشستن نظام اسلامي باشد
مدیر حوزه‌های علمیه خواهران کشور با تأکید بر اینکه حوزه نبايد از تکلیف گرایی‌ خود عدول کند گفت: عدول از تکليف ازنظر امام خمینی(ره)، عدول از مصالح امت اسلامي است.

به گزارش خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمين عبدالکريم بهجت پور در سالهاي اخير در دو دوره تأثیرگذار در دو حوزه برادران و خواهران ايفاي نقش کرده است، دوره اول در زمان آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري و در قامت معاونت آموزشي و مدير مدارس حوزه علميه قم و دور دوم مديريت فعلي ايشان بر حوزه‌هاي علميه خواهران کشور است، معاون فرهنگي سابق نهاد رهبري در دانشگاه‌ها، فعاليت‌هاي علمي و پژوهشي را آرزوي خود مي‌داند و بيشترين علاقه او در حوزه‌هاي علوم قرآني، تغيير و تحقيقات قرآني بوده و آثار ارزشمندي را تألیف کرده که به عنوان کتاب سال حوزه برگزيده شده است.

موضوع گفت‌وگوی ما درباره نقش حضرت امام خميني(ره) در تحول حوزه علميه است، در ابتدا بفرماييد رويکرد امام به روش سنتي حوزه علميه چه بود؟

 مقدمتاً بايد درباره محتواي دروس حوزه سخن گفت. در حوزه علميه، انواع موضوعات علمي می‌توانست مطرح باشد، هرکسی مي‌آمد، توصيه‌اي می‌کرد و آن اينکه، خوب است طلبه‌ها فلان کتاب را بخوانند و غیره. وقتي انقلاب پيروز شد، قاعدتاً تحولي در حوزه علميه ايجاد شد که آن تحول زمینه‌ای را فراهم کرد که به گذشته به دیده احتمالاً ترديد نگاه بشود و براي ايده‌هاي جديد مجالي باز گردد، اين باز شدن مجال درست باشد يا غلط، مسئله‌اي است که بايد به آن توجه نماييم و آن را ارزيابي کنيم.

يکي از ویژگی‌های شخصيت امام اين بود که مراقبت داشت عوامل پيروزي انقلاب در بُعد اجتماعي يا در متن حوزه براي تبديل شدن حوزه به مرجعيت ديني مردم به حاشيه رانده نشود، لذا ايشان از نظر اجتماعي وقتي مسئله عزاداري اباعبدالله الحسين را مطرح می‌کند، مي‌فرمايند که عزاداري به سبک سنتي باشد. نه اينکه نمي‌خواهد روي اين سنت چيزي اضافه بشود، بلکه ميخواهد سنت کنار گذاشته نشود. فرق است بين کسي که می‌خواهد سنت را کنار بگذارد و روش جديدي را ابداع کند با کسي که می‌خواهد سنت را حفظ و آن را پالايش کند. حضرت امام می‌فرماید: «ما بايد شاکر همين سنتي باشيم که به مردم ما، آمدن به ميدان را داد تا بتوانند در مقابل استکبار و ظلم ايستادگي کنند.» اين سنت را بايد حفظ کرد.

امام براي حوزه هم همين نگاه را داشت،  فقه ما پاسخگوي همة نيازهاي بشر من المهد الي اللحد است، فقه همه مسائل و عرصه‌هاي زندگي بشر را تحت شعاع خودش قرار مي‌دهد، اين نگاهي است که حضرت امام خمینی(ره) داشت، ما بر اساس اين فقه توانسته‌ايم يک مرجعيت ديني براي حوزه و هويتي اسلامي براي مردم ايجاد کنيم، حال که پيروز شديم اولين وظيفه‌مان شکر اين گذشته است. همين را بايد نگه بداريم؛ چون عامل قدرت ما است، همان‌طور که وحدت عامل قدرت است و بايد نگه‌داشته بشود.

  فقه سنتي، فقه جواهري و اجتهاد به سبک سنتي و سابق، عامل شکوفايي و پيروزي و رسيدن ما به اين نقطه از کمال شده است، امروزه نبايد سنت را رها کنيم و بر شاخه‌اي بنشينيم و آن را ببُريم که ما را بالابرده است. لذا به نظرم حضرت امام به‌شدت بر مسئله فقه جواهري، فقه سنتي و اجتهاد به سبک سابق تأکيد مي‌کند و اين نقطه اوج شخصيت دورانديش ايشان است، همچنين به خاطر منابعي که ايشان و کشور را به اينجا رسانده، شاکر است.

از نظر امام خميني(ره) حوزه علميه چه نقاط ضعفي داشت و براي رفع آن‌ها چه راهکاري ارائه داد؟

 حضرت امام چند آسيب در حوزه علميه را شناسايي و براي رفع آن‌ها فکر کرده است و آن اينکه روش و منابع فقه سنتي بسيار عالي است؛ اما محدوده‌اش براي ديروز است و براي آينده بايد توسعه معناداري متناسب با شرايط جديد پيدا کند. لذا يکي از مسائل نگران‌کننده براي حضرت امام اين بود که حوزه در احکام فردي و عبادي غرق بشود و از احکام اجتماعي فاصله بگيرد. پاسخگويي اين فقه تا احکام حکومتي هم راه دارد. تا ديروز هرکسی زميني را احيا می‌کرد، مال او مي‌شد؛ اما امروزه منابع طبيعي در اختيار دولت است و بايد ديد که در فقه نقش دولت چيست. حال که حکومت اسلامي شد، دولت چه نقشي دارد. آيا هرکسی هرجایی را احيا کرد، می‌تواند مالک آن باشد؟ يا بايد نقش حاکم را در اين زمينه ملاحظه کرد؟ مثال ديگر در قانون کار و رابطه کارفرما و کارگر است، بخش زيادي از اقتصاد در گرو حمايت‌ها و پشتیبانی‌های دولت است و دولت که اين منابع را تسهيل و فرصت را براي کارفرما ايجاد مي‌کند، به‌طور طبيعي بايد زاویه سومي اضافه کند که همان امر حکومت است، حکومت مي‌تواند به کارفرما بگويد که من به اين شرط از تو حمايت می‌کنم که کارگر را این‌گونه حمايت کني و رابطه‌ات با کارگر را این‌گونه تعريف نمايي، نگاه امام به مسائل این‌گونه بود که فقه و اجتهاد سنتي باشد، اما همين ظرفيت بايد خودش را براي ورود به احکام اجتماعي و حکومتي آماده کند و اين آسيب‌زا است که اگر نتواند به اينجا برسد.

نکته ديگر اين است که خود فقه هميشه چند دانش همسايه داشته که گاه با بي‌ميلي و بی‌رغبتی به آن‌ها توجه شده است. فقه ما مجموعه احکام حقوقي است که چتر بزرگي از نگاه به زندگي و هستي و رابطه انسان با خدا در آن حاکم است. فقهي که از فلسفه، يعني فهم هستي و وجود به ماهو موجود و از عرفان، يعني ذوب و محو شدن و تلاش براي فاني شدن در ذات ربوبي فاصله بگيرد، کارآمدي لازم را نخواهد داشت. پارادايمي که بر زبان فقه حاکم است، از فلسفه و عرفان و تفسير و...گرفته می‌شود. امام قبل و بعد از انقلاب اين نگاه را داشت که فقه بايد تحت تأثير عرفان و فلسفه و... باشد؛ تا اين دانش‌ها آن نگاه‌های بلند و افق‌هاي دوردست را به ما بدهند. اگر اين اتفاق نيفتد ضرر می‌کنیم. ايشان به دليل اينکه وظیفه روحانيت را وظیفه تبليغ براي جهان مي‌دانست، به يادگيري زبان خارجه توصيه مي‌فرمود و تأکيد داشت طلبه‌ها اين زبان را ياد بگيرند. يکي عربي مي‌دانست و ديگر انگليسي و ديگر آلماني و...؛ بالاخره ما بايد به‌قدر کافي انسان‌هاي توانايي در فهم زبان‌هاي دنيا داشته باشيم که بتوانند در اين عرصه‌ها حضور داشته باشند. همه این‌ها تکاملي است در نگاه حضرت امام به فقه تأثيرگذار.

امام يکي از آسيب‌هاي فقه را توصيف می‌کند و سعي می‌کند آن را مرتفع کند و آن اينکه پرسش‌ها و معضلاتي که الآن در جامعه با آن‌ها مواجهه هستيم، فقه براي حل آن‌ها ورود نکند. بالاخره در جامعه معضلاتي وجود دارد. حتي ممکن است صحت و تجويز احکام گذشته، امروزه به خاطر تغيير موضوع با ترديد مواجهه شده باشد؛ مثل حکم بازي شطرنج و... .

یک‌زمانی خون‌فروشي حرام بود؛ چون عده‌اي خون مي‌خوردند؛ اما امروزه با تزريق خون، زندگي کسي نجات پيدا مي‌کند. در اينجا موضوع تغيير کرده است؛ بنابراين امام، فقيه را به شرايط زمان و مکان توجه مي‌داد. فقه را بايد پاسخگو کرد. اگر فقه پاسخگو نباشد و سؤال‌کنندگان را در خماري نگه بدارد، مسير زندگي راه ديگري خواهد رفت و فقه از قدرت رهبري خودش جا خواهد ماند؛ بنابراين حضرت امام بی‌توجهی به پرسش‌ها و عدم پاسخ به معضلات جامعه را يکي از آسيب‌هاي بزرگ فقه در شرايط جديد مي‌دانست.

کما اينکه غفلت فقه از تحولات آينده همين نتيجه را در پي خواهد داشت. فقه بايد بتواند به‌گونه‌اي زندگي مردم را سامان ببخشد که آنان بتوانند در شرايط آينده با سبک زندگي جديد و با ارتباطات و تحولات جديد احکام لازم را در همه امور داشته باشند و خودشان را براي موضع منفي و مثبت گرفتن در برابر هرکدام از موضوعات جديد، آماده کنند. فقه بايد اين قدرت را به مردم بدهد. ما بايد به حدي از قدرت برسيم که در آينده بتوانيم در منطقه حضور پيدا کنيم. دور‌ه‌ای مي‌رسد که بايد تصميمات سختي در باب دشمنان خود بگيريم. فقه بايد مردم را ازاین‌جهت متقاعد کند که در اين دوره حرف دارد. فقه نبايد اجازه بدهد که استکبار بيايد و در مناطق مسلمانان جولان بدهد و کفار بر مسلمانان سلطه پيدا کنند.

اين فقه است که احکام مربوط به اين شرايط را به‌خوبی طراحي مي‌کند. آن چيزي که در نگاه حضرت امام بود، تمرکز در فقه با روش اجتهاد سنتي و توجه به اين ابعاد است؛ يعني ورودي‌هايي که فقه را تحت تأثير قرار مي‌دهد، ورودي‌هايي که مسائل نويي را براي فقه مطرح مي‌کنند. با چشم باز بايد به اين مسائل توجه کرد، به نظرم عزيزترين دانش نزد امام، فقه بود.

معتقدم اگر فقه حوزه، فقه توانايي نباشد، ما کاري نکرده‌ايم؛ به عبارت ديگر عرض مي‌کنم؛ حتي اگر بناست که ما دانش خودمان را به سمت حديث و قرآن توسعه بدهيم، آن دانش‌ها پختگي لازم را بدون فقه پيدا نمي‌کنند. ما قرن‌هاست که داريم پيرامون زندگي مردم بر اساس روايات و مکتب اهل‌بیت(ع)فکر مي‌کنيم. کسي نبود نظري در باب موضوع فقهي بدهد که فقيه قبل‌تری درباره آن نظر نداده باشد. چنين چيزي را در تفسير و احاديث و ابعاد ديگر زندگي مردم نداريم. حوزه نبايد آن فقاهتش را از دست بدهد و بعد در عرض اين فقه سنتي قوي و ريشه‌دار عميق، دانش تفسير يا دانش کلام را عَلَم کند. دانش کلام بايد وامدار فقه باشد؛ چون مبناي انديشه و خردورزي و پختگي در فقه شکل می‌گیرد. هر چه فقیه‌تر، فیلسوف‌تر و هر چه فقیه‌تر، مفسرتر و هر چه فقیه‌تر، متکلم‌تر و هر چه فقيه‌تر، عارف‌تر و... . اين همان نگاهي است که حضرت امام در باب فقه داشت و از اينجا بايد توسعه دانش‌ها در حوزه بر پايه فقه باشد. اين به نظرم نگاه بلندي بود که حضرت امام به دانش داشت.

امام خميني(ره) چه جايگاهي براي اخلاق در حوزه علميه متصور بود؟

 در باب اخلاق بحث‌های زيادي شده است. شرايط اجتماعي و حکومت عوض‌شده است. ما در شرايطي به سر می‌بریم که در اين شرايط ممکن است سبکي از زندگي حتي در حوزه‌ها تحميل بشود. ما روزگاري در سيماي جريان توليدکننده، اصلی‌ترین مديران نظام، مثل رهبري، رئيس قوه قضاييه، مديران وزارتخانه‌ها و... نبوديم؛ اما به‌تدریج شديم. بالاخره بخشي از نظام سازی متوجه روحانيت شده است. طلبه‌هایی هم که در نظام نيستند، به نحوي موردتوجه نظام شدند؛ يعني نظام نگاهش را بر اين گذاشته که رابطه‌اش با روحانيت، رابطه ايجابي و تأييدي و پشتيباني باشد؛ اعم از رابطه با مراجع و فضلا و طلاب. اين خيلي متفاوت با رابطه رژيم شاهنشاهي با حوزه علميه که رابطه نفي و سلبي بود. وقتي رابطه حوزه با نظام این‌گونه می‌شود، خود همين مقبوليت در جريان قدرت، حوزه را مواجه با يک سلسله رویه‌ها و سبک‌های جديد می‌کند. اينجا ما بايد براي تربيت و اخلاق طلبه فکر اساسي داشته باشيم.

شايد بيشترين بيانات حضرت امام، تمرکز روي اخلاق و تربيت انساني و اسلامي بود. سخنرانی‌های ايشان را ببينيد؛ بيش از آنکه جنبه سياسي داشته باشند، جنبه اخلاقي و تربيتي دارند. امام در حوزه معتقد به اخلاقي منفک از ديگر ابعاد حوزه نبود. اين مسئله خيلي براي من جالب است. در بيانات ايشان می‌دیدم که می‌فرماید: «اخلاق در همه‌جا و در همه دروس بايد حضور داشته باشد.» اين تعبير مهمي است؛ يعني از نگاه حضرت امام، وقتي من مدير حوزه بشوم، اخلاق آن حيطه را بايد داشته باشم. همچنين ساده‌زیستی، عدالت، شجاعت، انصاف، تواضع و وجدان کاري در من بجوشد. من نبايد به طلبه‌ها دروغ بگويم؛ بايد با آنان صادق باشم؛ من بايد با مديرانم صادق باشم. من به‌عنوان انسان مسئول در حوزه، بايد ویژگی‌های مثبت اخلاقي داشته باشم و حتماً بايد اين ویژگی‌های در رفتارم تجلي کنند. اينکه از بیت‌المال احتراز کنم و تا جايي که ممکن است، فاصله بگيرم و مسئوليت سهمي از بهره‌گیری از امکانات را به‌طور نامتعارف براي من حق درست نکند و اين بايد در روحیه من ايجاد بشود. رابطه مدير با طلبه و استاد و معاونش و... بايد توأم با اخلاق باشد. نمی‌شود ما به‌عنوان مسئولان حوزه، ویژگی‌های منفي اخلاق داشته باشيم و بعد درس اخلاق براي طلبه‌ها بگذاريم! چنين چيزي درست و نتیجه‌بخش نيست.

  اخلاق بايد مانند دستگاهي در حوزه باشد که به‌طور طبيعي در طلبه ویژگی‌های مثبت را پمپاژ کند. نگاه حضرت امام به مقوله اخلاق در حوزه همين بود. ايشان می‌فرماید: «اساتيد حوزه که درس نحو، صرف، فقه، اصول، رجال، کلام، تفسير و... می‌دهند، بايد ملبس به لباس اخلاق باشند. اخلاق بايد در کل حوزه بجوشد.» يکي از طرق انتقال اخلاق به طلبه‌ها، موعظه است و مابقي آن مستقيماً مرتبط با منش و رفتار اساتيد حوزه است. اين نگاه امام رضوان‌الله تعالي عليه هست و به نظرم اگر اين نگاه که اخلاق در همه‌جا و همه دروس، جريان و سريان داشته باشد، فضا براي اصلاح و تعالي حوزه‌ها مهيا می‌شود.

ازنظر امام حوزه علميه چه تأثير مثبت يا منفي می‌تواند در کشور داشته باشد؟

 نگاه امام به اصلاح حوزه علميه و نقش آن در کشور بسيار اهميت دارد. ايشان براي حوزه کارآمدي تعريف کرده که حجم آن بسيار گسترده است و من مجبورم به‌اختصار آن را بيان کنم.

ايشان جمله‌ای دارد که به نظرم از کتب روايي برگرفته‌شده است. جمله امام اين است: «اگر حوزه علميه اصلاح شود، کشور اصلاح می‌شود.» اين بسيار سخن معنادار و مهمي است. در روايات آمده که اگر عالم، صالح بشود، مردم هم صالح می‌شوند و اگر فاسد بشود، مردم فاسد می‌شوند. حضرت امام روي اين معنا تصريح کرده است و آن اينکه اگر حوزه علميه اصلاح شود، کشور اصلاح می‌شود و اگر فاسد شود، کشور فاسد می‌شود. امام حوزه علميه را روحاني بزرگ می‌دانست.

ترسيم کلي که از حوزه در اذهان شکل می‌گیرد، غير از ترسم کلي دانشگاه است. در دانشگاه هرکسی از هر قشري و با هر اعتقادي درس می‌خواند و مدرکي می‌گیرد؛ اما در حوزه این‌طور نيست. اساتيد حوزه و عالمان دين، رسالتي همچون انبيا دارند. حال اگر کسي پيامبر دروغين باشد، چه بلايي بر سر مردم جامعه می‌آید؟ بالعکس اگر کسي رسالتي حقيقي همچون انبيا را بر دوش داشته باشد و در اين مسير صادقانه به مردم خدمت کند، مردم آن جامعه چه سعادتي نصيبشان می‌شود؟ نگاه حضرت امام به حوزه علميه این‌طور بود. می‌فرمود، تصوير از حوزه بايد تصوير سالمي باشد. کشوري که بر اساس مکتب اهل‌بیت، بنا بشود، سعادتمند است؛ بنابراين اگر کساني که در حوزه علميه رشد می‌کنند، صالح باشند، کشور هم صالح مي‌شود، چون کشور هم بر اساس تصويري که ما داريم و از اهميت گزاره‌های ديني و مذهبي می‌دهیم، واکنش نشان می‌دهد. روحاني که خودش اين حرف‌ها را باور ندارد و اين منش را نداشته باشد، چگونه می‌تواند در جامعه اثرگذار باشد؟! اين يعني اي مردم هر آنچه اهل‌بیت(ع) مي‌گويند، باور نکنيد!

امام در سخنان ديگري می‌فرماید: «هر چه هست زير عمامه است. هر چه فساد است زير عمامه و هر چه خير و صلاح است بازهم زير عمامه است.» بنابراين زير عمامه خيلي مهم است. اين حوزه با اين عظمت و اهميتش، کليد صلاح و فساد کشور و جهان تشيع را در دست دارد. امام به‌شدت نسبت به اين حوزه حساس است. در روابطش و مسائل درونی‌اش حساس است. ايشان در منشور روحانيت مطالبي را دراین‌باره گوشزد فرموده است. براي مثال مي‌فرمايد: «به گروه‌هاي مختلفي که به حوزه نظر دارند، دقت کنيد.» افرادي از داخل و خارج به حوزه نظر دارند. جرياني از قدرت وقتي ببيند که قدرت اصلي صلاح و فساد در حوزه است، سعي می‌کند که با آن ارتباط بگيرد. به همين خاطر چشم حوزه بايد خيلي باز باشد در اينکه افراد و نهادها با چه هدفي مي‌آيند ارتباط می‌گیرند. بايد بداند تا چه حد به آن‌ها مجال بدهد. رابطه‌اش را بايد با آن‌ها تنظيم کند.

ازنظر امام چه کساني شايستگي نقش‌آفريني در حوزه علميه را دارند؟

 ازنظر امام، طلاب انقلابي و مبارز بايد در انقلاب اصيل اسلامي پيشتاز باشند؛ يعني بايد در حوزه، طلابي که انقلابي هستند و دقيقاً به آن، از بن دندان اعتقاد و ايمان دارند، در حوزه نقش محوري را داشته باشند. آن انقلابي اصيل بايد در حوزه پيشتاز باشد. قرائت حاکم و پیش‌بران حوزه علميه بايد در دست اين طلاب انقلابي اصيل باشد و اين نگاه شاخص و انقلابي حضرت امام است.

نگراني‌هاي حضرت امام از حوزه علميه و راهکار ايشان چه بود؟

حضرت امام به‌شدت نگران تحجر و مقدس‌مآب‌ها بود؛ يعني کساني که درگير ظاهر هستند و از باطن غفلت می‌ورزند. متحجر يعني در يک دور فرهنگي سنگ می‌شود. تحجر هم به همين معناست. نه اينکه برخي از مسائل در زمان خود درست نبودند، بلکه اصرار بر آن‌ها در زمان ديگري که بحث توسعه و پيشرفت مطرح است، تحجر نام دارد. عقب‌مانده‌هایی که روي گذشته تأکیددارند و از يکسري مسائل جديد پرهيزهاي غيرمنطقي می‌کنند. براي مثال در دوره‌ای حوزه بايد انزواي اجتماعي مي‌داشت؛ چون در غير اين صورت مرتکب همراهي با سلطان جائر می‌شد؛ اما امروزه حوزه نبايد انزواي اجتماعي داشته باشد.

امام بسيار نگران مقدس‌مآب‌ها بود. امام نگران بود حوزه علميه با آن اهميتش که مي‌خواهد پيشران اصلاح کشور و امت اسلامي باشد، از سياست فاصله بگيرد. این‌یکی از اموري است که حضرت امام خيلي نگران آن بود. سياست به معناي باندبازي و جناح‌بازی نيست؛ سياست به معناي تدبير براي پيشرفت کشور و اقتدار هر چه بيشتر اسلام است. اسلام هرچقدر مقتدرتر باشد، استکبار را بهتر بر زمين ميزند و اين همان سياست مدنظر حضرت امام است.

حوزه اگر براي به قدرت رسيدن اندیشه اهل‌بیت(ع) و اسلام در سراسر جهان تلاش نکند و اجازه بدهد مستکبرين عالم در کشور بيايند و هر غلطي که می‌خواهند بکنند، حوزه امام زمان(عج) نيست. امام خميني(ره) به‌شدت از اين مسئله نگران بود که حوزه نخواهد در سياست دخالت کند و نااهلان بر سرکار بيايند و بر مردم مسلط بشوند. همچنين از اينکه متحجرين و مقدس‌مآب‌ها بيايند و حوزه علميه را تصاحب کنند. این‌ها واقعاً مسائل نگران‌کننده‌ای است که همه ما بايد از آن چهارچوب اندیشه حضرت امام مراقبت کنيم. امام بسيار نگران بود که روحانيت اصيل دچار تفرقه و تجزيه در قالب جناح‌بندي‌ها بشود. روحانيوني که از فقه جواهري برخاسته‌اند نبايد دچار اختلافات تفرقه‌افکن بشوند. البته اختلاف سليقه طبيعي است؛ اما اين اختلاف سليقه نبايد تبديل به سنگر گیری عليه همديگر بشود. از روحانيت بايد یک‌صدا شنيده بشود. کل روحانيت بايد یک‌صدا باشند. اگرچند صدايي بشويم، دچار روزگار خطرناکي می‌شویم. اگر صداهايمان عليه همديگر بلند بشود، آژير خطر براي نرسيدن به آرزوها و آرمان‌های بلند انقلاب اسلامي به صدا درمی‌آید.

يکي از نگرانی‌های حضرت امام اين است که تفکر اهل جمود به طلاب جوان منتقل بشود. آن‌ها بيکار نيستند. طلاب جوان بايد دقيقاً انقلابي و براي انقلاب تربيت بشود. امام نگران بود که جريان مخالف تفکر پويا و پيشران، پا بگيرد و قدرت جولان پيدا کند و طلبه‌هاي جوان و مستعد را به‌سوي خودش فرابخواند.

ازجمله نگراني‌هاي ديگر حضرت امام، عمل خودسرانه طلبه‌هاي انقلابي است. براي مثال از جامعه مدرسين يا مراجع انقلابي و شخصيت‌هاي انقلابي درون حوزه فاصله بگيرند. امام فاصله گرفتن و جدايي انقلابيون جوان با روحانيون پر سابقه در مبارزات را جزو آسيب‌هاي حوزه علميه انقلابي مي‌داند. نفوذ بيگانگان در حوزه نيز از ديگر مصاديق آسیب‌های حوزه است. وقتي نهادي تا اين حد اهميت دارد و درواقع محور توسعه و پيشرفت کشور است، حتماً خطر نفوذپذيري دارد. نفوذی‌ها می‌آیند تا حوزه را به سمتي منحرف کنند که تبديل بشود به جايگاهي براي به فساد کشاندن نظام.

بايد مراقب نفوذی‌ها باشیم و حضرت امام نگران نفوذی‌های بيگانه در حوزه‌ها بود. معمولاً اين نفوذی‌ها باواسطه کارشان را پيش مي‌برند. انگليس، عربستان، آمريکا، اسرائيل، بهاييت و... بافاصله در حوزه نفوذ می‌کنند. وقتي می‌خواهند شیعه انقلابي را تبديل به شیعه منحرف کنند تا در زمین ‌بازی دشمن کار کنند، با واسطه مي‌آيند. آن‌ها حتماً نفوذي دارند. گاهي با حوصله چند نفر را براي سي سال آينده تربيت می‌کنند تا آنجا که در پست‌هاي بلند حوزوي و حتي نظام آن‌ها را بگمارند. ما بايد خيلي هوشيار باشيم.

حوزه‌ای که به نظر امام آسيب پيدا می‌کند، حوزه‌ای است که از اهداف کلان و بلندش، غفلت يا آن‌ها را فراموش مي‌کند. نبايد از اين سخن بترسيم که بگوييم اين حوزه بايد در خدمت به بار نشستن نظام اسلامي باشد. نترسيم از اينکه بگوييم ما بايد شيعه را در سراسر دنيا تقويت کنيم. نترسيم از اينکه بگوييم بايد وحدت اسلامي را در دنيا برقرار کنيم. نترسيم از اينکه بگوييم دشمنِ خير و مصالح مردم را بايد در هرکجای عالم که باشد، زمين بزنيم.

حوزه بايد بتواند، نرم‌افزار اين تحولات را بسازد. حوزه‌ا‌ي که به اين اهداف توجهي نداشته باشد، نمی‌تواند نرم‌افزارهاي لازم و ادبيات آن را بسازد و نيروهاي کارآمد را براي اين عرصه‌ها تربيت کند. محصور شدن در امکانات موجود و قانع شدن به آن‌ها، مانع رشد ما می‌شود. حوزه بايد برنامه‌اش را مشخص و امکاناتش را فراهم کند. حوزه نبايد از تکلیف گرایی‌ خود عدول کند. عدول از تکليف از نظر امام، عدول از مصالح امت اسلامي است. امام نسبت به ترحم بيجا و بي‌مورد حوزه و نسبت به دشمنان اسلام و مخالفان و متخلفان نظام اسلامي حساسيت نشان می‌داد. کساني در نظام تخلف می‌کنند، بايد سيلي بخورند. کساني که با نظام اسلامي دشمني می‌کنند، بايد سيلي بخورند. زبان سيلي حوزه، زبان خاصي است و بايد منطق و ادبيات خودش را داشته باشد. ترحم بيجا را بايد کنار گذاشت؛ يعني تبري طلبه‌ها از دشمني با اسلام و دشمنان اسلام بايد در حوزه موج بزند. اين همان حوزه‌ای است که در مسير صلاح جامعه حرکت می‌کند.

يکي از نگراني‌هاي ديگر اين است که يکسري آدم مقدس‌مآب و روحاني‌نما کاري مي‌کنند که اصل نظام زير سؤال برود. در اين صورت نظام به‌جایی نمی‌رسد. امام نگران تأثيرپذيري طلاب از اين مقد‌س‌مآب‌ها و روحاني‌نماها بود که هدفشان تخريب اصل نظام است و مي‌خواهند کاري کنند که روحانيت از تعقيب اصل نظام يا تلاش براي تحقق آن و بالندگي آن کنار بکشد و عطايش را به لقايش ببخشد، امام نگران اين بود که حوزويان قدرت تحليل مناسب را نداشته باشند./998/د101/ب1

میثم صدیقیان
ارسال نظرات