۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۵
کد خبر: ۶۱۱۷۹۵
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی مطرح کرد؛

فقه تخصصی؛ پاسخ به مسائل جدید

فقه تخصصی؛ پاسخ به مسائل جدید
حجت الاسلام و المسلمین مبلغی نماینده خبرگان رهبری در گفت وگویی ابعاد فقه تخصصی در حوزه های علمیه و تأکیدات رهبر انقلاب در این زمینه را مورد بررسی قرار داده است.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار رمضانی طلاب در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۱۸ نسبت به وجود فقه‌های تخصصی در حوزه تأکید کردند وفرمودند: «فقه یعنی اداره‌ی زندگی، یعنی تبیین نظام زندگی اجتماعی و سیاسی. بالاخره اینکه ما در این زمینه تخصّص‌گرایی کنیم و تخصّصها را هر چه ریزتر کنیم، البتّه فکر خیلی خوبی است، دارد هم میشود، منتها غفلت نشود از برخی از عیوب تخصّص.» به همین مناسبت بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری و استاد دروس خارج فقه و اصول، ابعاد فقه تخصصی را بررسی کرده است.


* باتوجه به اینکه در دیدار اخیر طلاب با رهبرانقلاب مسئله‌ی فقه تخصصی مطرح شد به عنوان اولین سؤال بفرمایید منظور از فقه تخصصی چیست؟
«فقه تخصصی»، فقهی است که از فقه عام منشعب می‌شود و در آن سه تخصص لحاظ می‌شود؛ تخصص موضوعی، تخصص روشی و تخصص ساختاری. البته همراه با این سه تخصص، یک اختصاص هم باید صورت گیرد. مقصود از «اختصاص»، اختصاص مجموعه‌ی مطالعات فقهی و گزاره‌های فقهی پیرامون یک موضوع است، که این خصوصیت، فقه تخصصی را از فقه عام منشعب می‌کند. اگر شما آمدید و بحث مطالعاتی فقهی را به یک موضوع متمرکز کردید و فضای مطالعاتی خود و تلاشتان را در این فضای اختصاص یافته، به انجام رساندید، اولین گام فقه تخصصی شکل می‌گیرد. البته فقه تخصصی با این اختصاص کامل نشده و باید با همراهی آن سه تخصص دست به دست هم دهند تا فقه تخصصی شکل ‌گیرد.
 
* این سه تخصص که به آن اشاره کردید چیست؟
«تخصص موضوعی» یعنی شما باید ماهیت‌شناسی دقیقی نسبت به این موضوع داشته باشید و این مسأله به شکل علمی بدست خواهد آمد. این مقدار که موضوع کلی را بدانید کافی نیست، چون این موضوع، ریز موضوعاتی دارد که آن ریز موضوعات، مسائل آن فقه تخصصی هستند، به عنوان مثال بحث آبها، بحث زمین، بحث لایه‌ی ازُن و... درون موضوعی کلی به نام محیط زیست جای می­گیرد. باید نسبت به آن موضوعات هم یک نگاه تخصصی وجود داشته باشد. پس ماهیت‌شناسیِ موضوعِ کلانِ فقه تخصصی و ریز موضوعاتِ ذیل آن موضوعِ کلان، امری ضروری است.

تخصص دوم ، «تخصص روشی» است. اصولاً، فقه از یک روش برخوردار است که در فقه عام به کار گرفته می‌شود و اتفاقاً یک بحث تخصصی هم هست، یعنی روش فقه عام، اگرچه اسمش فقه عام است ولی بسیار تخصصی است. یک فرآیند پیچیده است که شما با ادله‌ی مختلف، با منابع مختلف، با تبصره‌های مختلف، با قواعد مختلفی که باید به کار بگیرید و... سعی در یافتن حکم می­کنید.
متأسفانه در حوزه‌ی علمیه، با وجود روش خاص فقهی، علم «روش‌شناسی» نداریم، یک علمی که روشهای فقها را استخراج کند و اینها را منضبط کند و تحت تعلیم و آموزش قرار بدهد، نداریم.
متأسفانه در حوزه‌ی علمیه، با وجود روش خاص فقهی، علم «روش‌شناسی» نداریم، یک علمی که روشهای فقها را استخراج کند و اینها را منضبط کند و تحت تعلیم و آموزش قرار بدهد، نداریم. نیاز به تأسیس یک علم است به نام روش شناسی، حالا بعضی این را در فلسفه‌ی فقه می­گنجانند، من می گویم نه! باید این را مستقلش کنیم، چون خیلی مهم است باید مستقلش کنیم و به آن پرداخته شود.

روش‌شناسی فقهی انواعی دارد، گاهی توصیفی است، شما می روید روش فقهای بزرگتان را شناسایی و توصیف می‌کنید، ارائه می‌کنید، خودش یک بابی است در گام اول و اساسی هم هست، گاهی روش‌شناسی هنجاری است، یعنی شما اظهار نظر اجتهادی می‌کنید، می­گویید مثلاً این روش نائینی، درست است یا آن روش درست است، یا این بخشی از این چنین است و بخش دیگر نادرست. بنابراین روش در فقه یک روش تخصصی است؛ اما وقتی همین روش عام را در یک شاخه‌ی تخصصی می‌آورید باید این روش به تناسب این رشته، بومی وتخصصی شود.
شهید صدر درباره‌ی ساختار دیدگاه خوبی دارد، که در کتاب «الفتاوی الواضحة» آورده است، آنجا اشاره دارد که بعضی از موضوعات هستند که  چون درون این فقه کلاسیک در این فقه جاری و ساری، عنوان ندارند، گم شدند.
تخصص سوم، «تخصص ساختاری» است. در علم، ساختار حرف می‌زند، بعضی‌ها خیال می‌کنند ساختار هیچ نقشی ندارد، نه! «کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه»، ساختار شاکله است، یعنی عمل و چارچوب شما. حرکت شما، چارچوب‌پذیری شما، نوع پرداختن و میزان پرداختن شما، کم یا زیاد، همه‌ی اینها براساس ساختار است، این ساختار است که مجال می‌دهد گزاره‌هایی، مسائل و موضوعاتش بیاید و بررسی شود، این ساختار است که گاهی تنگنایی دارد و خیلی از موضوعات را خارج می‌کند، این ساختار است که موضوعات را به هم مرتبط می‌کند، و یک منطق واحدی را در اینها ساری و جاری می‌کند، این ساختار است که به شما یک دقت اجتهادیِ معناداری می‌دهد که شما می‌توانید اجتهاد در این سرزمین و در این ریل به انجام رسانید؛ لذا ساختار خیلی مهم است.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/42949/C/13980409_0242949.jpg

 الآن فقه عام ما هم ساختاری دارد، این ساختار فقه عام الآن نیاز به نوسازی دارد، چون بسیاری از مسائل، حتی مسائل مربوط به فقه سنتی، خارج از ساختار ماندند و امکان بررسی ندارند. شهید صدر درباره‌ی ساختار دیدگاه خوبی دارد، که در کتاب «الفتاوی الواضحة» آورده است، آنجا اشاره دارد که بعضی از موضوعات هستند که  چون درون این فقه کلاسیک - حالا کلاسیکش را من می­گویم- در این فقه جاری و ساری، عنوان ندارند، گم شدند؛ چون گم شدند حقش ادا نشد، بعضی‌هایش هم خارج  هستند، خیلی­‌ها هم مسائل مستحدثه‌ی آن موضوعات هستند، ولی اگر یک مسئله‌ی مستحدثه‌ای مربوط به یک موضوع تخصصی باشد، اصلاً باید شاخه را جدا کرد، خب وقتی شما شاخه را جدا می­کنید، اگر ساختار نداشته باشید، نمی­دانید از کجا به کجا می­روید؟ نمی­دانید ده تا مسئله دارید یا سی تا مسئله؟ نمی­دانید ابتدا کجاست، انتها کجاست؟ ریز موضوعات کجاست؟ ساختار است که فقه را معنا می­دهد. این باید تخصصی باشد، نه اینکه من بنشینم برای خودم فهرست بنویسم و بگویم ما رشته‌ی تخصصی ایجاد کردیم! باید رابطه‌ی معنایی موضوعات بررسی شود و ساختار را هم با توجه به تخصص‌های علمی ببندید، اینکه می­گویم تخصصی است، یعنی باید بر اساس نگاه دقیق عالمانه باشد.
 
* آیا شما قائل به این هستید که برای موضوعات تخصصی از آن روش عام فقهی نباید استفاده کرد؟
خیر، استفاده همان است؛ منتهی به نحو کانالیزه شده، هوشمندسازی شده و بومی. در این مسیر احیاناً باید بعضی عناصر را از جایگاه محوری به یک جایگاه پایین‌تر تنزّل داد. مثلاً در فقه عام، به شدت مسأله‌ی احتیاط مدخلیت دارد، اما اگر شما آمدید در یک بحث اجتماعی-سیاسی با اصالة الاحتیاط سرنوشت خیلی از احکام را درست کنید، جامعه را مختل خواهید کرد. خب این اصالة الاحتیاط، موضوعش موضوع خاصی است، یک قیودی دارد، که در آن رشته‌ی تخصصی به آن قیود توجه می‌شود و جایگاه طبیعی، علمی و مورد پذیرش خود را بدست می­‌آورد. یا مثلاً فرض کنید اگر شما آمدید و خواستید فقه سیاسی را بنا کنید، ممکن است یک قاعده‌ای نیاز باشد که این قاعده در فقه عام، خیلی به آن توجه نمی‌شود و در حاشیه است؛ مانند قاعده‌ی اختلال نظام، اینجا که می­‌آیید یک دفعه فعال می­شود، خیلی هم پرکارکرد خواهد شد.
 
* جهان‌بینی و نگاه دینی چه تأثیری بر فقه تخصصی و روش­‌شناسی آن دارد؟
روش‌شناسی عبارت است از شناخت قواعد فقهی، اصولی و... که برای کشف حکم باید به کار گرفته شود. شما باید جهان­‌بینی خاصی داشته باشید، شما دارید در مسأله‌ی پیچیده‌ی جهانی وارد می‌شوید، آن جهان­‌بینی در روش، اِعمال می‌شود، البته خود مسأله‌ی جهان‌بینی را در جای دیگر باید بررسی کنید. به تعبیر دیگر می‌خواهم بگویم جهان­‌بینی قاعده‌ای نیست که بخواهد اعمال شود، ولی یک سکوی پرشی است که نگاه شما را و فهم شما را نسبت به نص مشخص می‌کند.
فقه تخصصی غیر از مسائل هزار بار تکرار شده فقه عام است، این مسائل اجتماعی است، مسائل پیچیده‌ی زمان است، و چون از مسائل پیچیده‌ی زمان است، شما باید هم از خاستگاه دین اقدام کنید و هم در روش‌شناسی مجموعه‌ای از قواعد را آماده کنید.
شما باید این را بدانید که جهان‌بینی، سایه‌ی تأثیرگذاری را بر عملیات فهم نص می‌گذارد. این نظریات، سکوی پرش هستند، یعنی شما از این سکوی پرش می‌پرید به سمت متن، اگر این سکوی پرش را نداشته باشید تصور نکنید شما پرش ندارید، شما از یک جای دیگر می‌پرید، یا بر اساس ذهنیت ساده‌ای که خودتان دارید می‌پرید که آن دیگر دین نیست، یا بر اساس دستگاه‌ها، نگاه‌ها و ذهنیت‌ها و نظریه‌های این و آن می‌پرید و نص را جور دیگر معنا می­کنید. چون فقه تخصصی غیر از مسائل هزار بار تکرار شده فقه عام است، این مسائل اجتماعی است، مسائل پیچیده‌ی زمان است، و چون از مسائل پیچیده‌ی زمان است، شما باید هم از خاستگاه دین اقدام کنید و هم در روش‌شناسی مجموعه‌ای از قواعد را آماده کنید، و هم باید مجموعه‌ای از نظریه‌های احیاناً قابل شناخت و ضروری برای اِعمالِ اینها را شناسایی کنید؛ تنظیم و ترتیب اینها هم بخشی از روش است.
 
* الآن فقه تخصصی با این ابعاد و ویژگی‌هایی که به آن اشاره کردید در حوزه‌ی علمیه وجود دارد؟
در حوزه‌ی ما بیش از آنچه که فقه تخصصی شکل گیرد، ما چهارچوب‌سازی و باکس‌سازی می­کنیم، مدام تحت یک عنوان باکس می­‌سازیم، این همان چیزی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند که فقه تخصصی منافع و مضاری دارد. یک مضرت اینجاست که شما می­‌آیید و یک دفعه شعبه‌ها و شاخه‌هایی درست می­کنید بدون اینکه لوازم آن را از قبل آماده کرده باشید، لذا این تخصصی نیست، و ضررش هم زیاد است، چون این نه فقه عام است با آن تخصص روشیِ دقیق پیچیده و نه چیزی است که از  عهده نیازها برآید. یک چیزی است که درست نکردنش بهتر از درست کردنش است.
الآن در حوزه‌ی علمیه به این سه تخصص توجه نمی­شود. یک رشته تخصصی ایجاد می­شود و فقط عنوان تخصصی را یدک می‌کشد. من دیدم گاهی اوقات مسائل اقتصادی مطرح می­شود، ولی حقش ادا نمی­شود.
الآن در حوزه‌ی علمیه به این سه تخصص توجه نمی­شود. یک رشته تخصصی ایجاد می­شود و فقط عنوان تخصصی را یدک می­کشد. من دیدم گاهی اوقات مسائل اقتصادی مطرح می­شود، ولی حقش ادا نمی­شود، ممکن است یک اطلاعاتی باشد اما آن اجتهاد نیست، آن اجتهادِ دقیقی که حوزه و فقها را قانع کند و حقیقتاً ارزش افزوده‌ای را ایجاد کند، آن نیست.
 
* آیا فقه تخصصی، اصول فقه خاص خودش را دارد؟
نه، اصول فقه را دستکاری نکنیم، اصول فقه مسیر خودش را طی می­کند. ما یک وضعیتی را در طول تاریخ داشتیم که فقه، از اصول تقاضای کمک می کرده است؛ یعنی فقیه می رسید به یک جایی، می‌دید اینجا با کمبود روش اصولی یا قاعده­‌ی اصولی روبرو است، حالا آنجا ارتکازاً قاعده‌ای را اعمال می­کرد یا می­‌ساخت و بعد تراکم پیدا می­کرد. خاستگاه اصول، فقه بوده است، این فقه است که در دامان خودش، اصول را شکل داده است.

 ولی اینکه ما یک بحثی را در ارتباط با رشته‌ی تخصصی داشته باشیم -که آن تخصص روشی است و چون اصول فقه بخشی از آن روش است- بیاییم و از آنجا نقد بزنیم به اصول موجود و سفارش جدید بدهیم و اصول را عوض کنیم، یک دور باطلی است. شما از نیاز بیایید به سمت آن مبدأ علمی که می­خواهد به شما پاسخ دهد.
 
* این فقه تخصصی با همه این نواقصی که ممکن است داشته باشد، برای آن پیشنیه‌ای در تاریخ فقهی ما هست؟
شیخ بهایی هم عالم دینی و فقیه بود و هم منجم، علوم دیگری هم داشت، شاید اولین کسی است که رجوع به تخصص را در فقه کلید زده، ایشان باشد.
ببینید علمای قدیم رساله می­‌نوشتند، گاهی فقهای ما احساس می­‌کردند یک موضوعی خیلی مهم است، می­‌آمدند رساله‌ای را در آن موضوع می‌­نوشتند. شاید اگر بخواهیم پیشینه­‌ایی برایش پیدا کنیم، شیخ بهایی و فعالیت اوست؛ چون شیخ بهایی هم عالم دینی و فقیه بود و هم منجم، علوم دیگری هم داشت، شاید اولین کسی است که رجوع به تخصص را در فقه کلید زده، ایشان باشد. وی می­گوید باید در ارتباط با مسائل و موضوعات نجوم به متخصص و اهل خبره مراجعه کنیم، و ظن و گمان را برای این کافی نمی‌­بیند. وجود این رساله‌ها از ذهنیت و ارتکاز نهفته در درون فقها برمی­‌خاسته که بعضی از جاها باید فضا را اختصاص داد و به شکل ویژه کار کرد، مثل همین مشی­ای که در فقه شیخ بهایی وجود داشته است.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/42949/C/13980409_0442949.jpg
 
* در دهه‌های اخیر، بحث فقه نظام و فقه حکومتی، بیش از پیش مطرح شده است، این را ذیل همین فقه تخصصی تعریف می‌کنید یا نه؟ و اینکه اساساً ما در قضیه‌ی «فقه نظام» کجا هستیم؟
حضرت امام فرمودند حکومت آمده است تا فقه را شکل و سامانی بدهد و عینیتی ببخشد تا این حکومت به معنای کامل شکل بگیرد، یعنی شخص فقیه که دارد فقه را بررسی می‌کند، عینک حکومت را از روی چشم خودش بر نمی­‌دارد، بنابراین نباید فقه را مربوط به یک جمع کوچکی ببینید.
رابطه‌ی حکومت و فقه چند معنا دارد؛ یک معنا این است که حضرت امام فرمودند حکومت آمده است تا فقه را شکل و سامانی بدهد و عینیتی ببخشد تا این حکومت به معنای کامل شکل بگیرد، خب این یک بحثی است که در فلسفه‌ی فقه مطرح می­شود، در واقع ماهیتِ فلسفه­‌ی فقهی دارد، چون درواقع یک مسأله‌ی فقهی نیست، از دور دارد فقه را بررسی می‌کند، این باید ابعاد، زوایا، پیشینه و پیش فرض­هایش در فلسفه فقه بررسی شود. بحث مهمی است که یک بار نسبت حکومت و فقه را با هم بسنجیم، این نسبت سنجی یک روش است؛ یعنی شخص فقیه که دارد فقه را بررسی می‌کند -حالا در هر زمینه‌ای اعم از فقه اقتصادی، فقه محیط زیستی و...- عینک حکومت را از روی چشم خودش بر نمی­‌دارد، این از آن اصل فلسفه­‌ی فقهی بر می­‌خیزد، آنجا چون فقه، رابطه­‌ی ویژه­‌ی فلسفه­‌ای با حکومت دارد، بنابراین شما در اینجا نباید به کنج عزلت بروید و فقه را مربوط به یک جمع کوچکی ببینید، نه! باید این ابعاد حضور فقه حتی آن بخشهای به ظاهر فردی و خصوصی‌اش، آنها را هم با بهره‌گیری از این زاویه به انجام برسانید، خب این یک بحث روشی است که در روش فقهی مطرح می‌شود. روش فقه خیلی ضرورت دارد، یعنی ما در فرآیند استنباط، همیشه چند تا عینک باید داشته باشیم که حالا این عینک­ها ممکن است از نظریات فلسفی، کلامی و... برخاسته باشد.

یک رابطه‌ی دیگر «پرداختن» است، یعنی شما یک رشته‌ی فقهی می­سازید؛ خب باید جدایش کنید. مثلاً باید به فقه محیط زیست مستقل بپردازید، ولی عینک حکومتی را در هنگام استنباطش داشته باشید، حتی در هنگام استنباط «صلاة» هم شما باید آن عینک را داشته باشید، چون مباحث اجتماعی دارد، و آن نوع نگاه از حیث فکری و فلسفی همه‌ی اینها را پوشش می‌دهد، بر همین اساس فقه سیاسی خودش یک رشته است، یعنی فقه سیاسی دو معنا دارد، یک فقه سیاسیِ «روشی» داریم که آن در همه‌ جا جریان دارد، باید معنای خودش را پیدا کند، یک فقه سیاسیِ «شاخه‌ای» داریم که باید مستقلاً بحث شود؛ پس رابطه را این‌جور بگویم که شما سه مجال و سه زمینه را در رابطه با نسبت فقه سیاسی یا حکومتی با فقه باید ببینید، یکی مجال فلسفی، یکی مجال روشی، یکی هم مجال شاخه‌ای.

شما باید در روش، نظریه‌ی فقه سیاسی را آنجا بگنجانید ولی موقع پرداختن باید پرداختن‌هایتان جدا باشد و گرنه همه چیز مخلوط می‌شود و شاید بعضی که هنوز در بحثهای تخصصی راه نیافتاده‌اند، یک وقت خلط کنند. باید متوجه بود آنکه حضرت امام فرمودند یا رهبر معظم انقلاب تأکید دارند، آن از حیث روشی است که شما دیدتان، دید فردی نباشد، اینجا هیچ فرع فقهی نیست مگر اینکه دارای یک بُعد قویِ حکومتی و دارای یک نسبتی با حکومت است و یک بار حکومتی و تمدنی بر دوش دارد.

یک بحث دیگر، بحث نظام است، نظام هم به معانی مختلفی به کار گرفته می­‌شود؛ یک وقت شما می­‌گویید ما نظام فقهی اقتصادی می­‌خواهیم، مثل آنچه که شهید صدر ایجاد کرده، خب اینها جداست، آن فقه التنظیر است نه فقه الاستنباط و استنباط حکم، بلکه فقه تنظیر است؛ یک فقهی است که ما باید آن را ایجاد کنیم، اگر نداشته باشیم فقه استنباط احکاممان هم در خلأ شکل می­گیرد، یعنی آن است که پشتوانه است، خود همین فقه التنظیر انواعی دارد، شما نظریه‌ی نظام اقتصادی می­‌دهید، نظریه نظام اجتماعی یا نظریه نظام سیاسی می­دهید، اینها تنظیر است، آنها می­‌آیند بستر ایجاد می‌کنند، تا این فقه استنباط ما روی یک مسیر و جاده­‌ی درستی قرار گیرد، در واقع خروجی فقه التنظیر با خروجی فقه الاستنباط، رابطه‌شان، رابطه بستر با چهارچوب است. پس یک بار نظام به این معنا گفته می‌شود، یک بار هم فقه نظام به این معناست که شما همین رشته‌های تخصصی‌تان باید در یک چهارچوبی مرتبط با هم باشند که اینها را هماهنگ کنیم، مثلاً بگوییم فقه سیاسی فقه دارای شمول و گستره است که در ذیل آن قرار می­گیرد، این یک نظریه است، که به نظر من در فلسفه‌ی فقه باید بررسی شود و محصول، همان فقه نظام است، آن فقه نظام معنای اولش باید پا بگیرد، نظریه‌ها باید شکل بگیرد، آن‌وقت شما اینجا بیایید و یک چینشی را انجام دهید و بگویید سهم این، این مقدار است، سهم آن، آن مقدار است، اینکه نظام باید به سمت تمدن برود، یک نظریه­‌ی عامی است که به نظرم از آن نگاه تخصصی بر می­‌خیزد.
 
* برخی معتقدند این تخصصی شدن فقه، به جزیره‌ای شدن فقه می‌انجامد و سؤال اینجاست که این تخصص‌گرایی در فقه چه فؤاید و چه آسیب‌هایی دارد؟
دو آسیب اساسی وجود دارد، که این آسیب‌ها قابل حل و رفع است واگر توجه نکنیم این آسیب‌ها دامن همه را می‌گیرد. آسیب اول این است که گاهی یک موضوعی که در بیرون رخ می­دهد و فقه می‌­خواهد به آن بپردازد و یا آن را معالجه کند، موضوعی دارای ابعاد مختلف است، یعنی بُعد سیاسی دارد، بعد اقتصادی دارد، بعد تمدنی و فرهنگی دارد، بعد عبادی دارد، مجموعه‌ای از ابعاد است، شما اگر به‌عنوان فقیه متخصص اقتصادی بر آن بُعد تخصصی تمرکز کنید و از ابعاد دیگر غفلت بورزید، آن چه شما ارائه می­کنید، آن فقه نیست، چرا؟ چون آن یک موضوع ممزوج یافته و امتزاج یافته از هویت‌های مختلف است. امروز بحث میان­‌رشته‌­ای که مطرح می‌شود، علتش این است که رشته‌­های تخصصی جدای از هم، هر کدام از زاویه‌ی دید خود به آن نگاه می­کنند در حالی که آن موضوع بیرونی مجموعه‌ایی از ماهیت‌های مختلف یا ابعاد مختلف است، کسی می­تواند از عهده‌ی آن موضوع برآید که شناختی از ابعادش داشته باشد، اینجاست که نیاز به تخصص­‌های مختلف ظهور می­کند و بر همین اساس است که دانشمندان حوزه‌های تخصصی را گاهی گرد هم می­‌آورند تا اینها در تبادل نظری که با هم دارند آن موضوع را به گونه­‌ای تصویر کنند که مجموع این نگاه‌های تخصصی، یک صورت واقعی را ارائه کند.
این را باید بدانیم هر چه زمانه جلوتر می‌رود مجموعه‌ای شدن موضوعات و چند بُعدی شدن موضوعات بیشتر می­شود، یعنی موضوعات چند بُعدی و چند لایه‌ای می­شوند، همان‌طور که در علوم امروزی نیاز به مطالعات میان­‌رشته‌ای شده است، مطالعات میان­‌رشته‌ای اهمیتش از مطالعات درون رشته‌ای کمتر نیست.

این را باید بدانیم هر چه زمانه جلوتر می‌رود مجموعه‌ای شدن موضوعات و چند بُعدی شدن موضوعات بیشتر می­شود، یعنی موضوعات چند بُعدی و چند لایه‌ای می­شوند، همان‌طور که در علوم امروزی نیاز به مطالعات میان­‌رشته‌ای شده است، مطالعات میان­‌رشته‌ای اهمیتش از مطالعات درون رشته‌ای کمتر نیست و بدون مطالعات بین‌­رشته‌ای گاهی رشته‌ها دچار یک نوع ایستایی و رکود و توقف می‌شوند. پس باید یک فرآیندی در حوزه‌ها طی شود که طلاب ابعاد عمومی و فقه عام را به شکل دقیق مطالعه کنند، سپس به یک سمت و تخصصی بروند، این یک تدبیر است. تدبیر دیگر مدیریت علم است، یعنی کسانی که می‌خواهند از این دانش بهره گیرند - حالا یا فقها کنار هم بنشینند یا مدیریتی که در حوزه  است بیاید این کار را بکند و یا فرآیندهای دیگر- همان‌طور که مطالعات بین­‌رشته‌ای داریم، مطالعات بین­‌تخصصی فقهی هم جریان پیدا کند، که مثلاً شما روی فرهنگ متمرکز نشوید اما از بُعد اساسی عبادی­‌اش یا سیاسی­ مسأله غفلت بورزید.

آسیب دیگر این است که شما رشته­‌ی تخصصی را به گونه‌ای بر پا کنید که مقوّمات و مؤلفات این تخصص اصلاً شکل نگیرد، در واقع این هم یک مضرت است. یک مضرت دیگر این است که اگر آمدید و روشتان را روی یک موضوع بردید، ممکن است از عناصر روش که در فقه عام جایگاه اساسی دارند، غافل شوید و غفلت از آنها مُضر است، چون اینجا به تناسب خودش یک روشی اعمال می­شود، و تحت ممارست قرار می­گیرد. باید خیلی متوجه باشیم و اگر چنین بکنیم از تراث فقهی عقب می‌افتیم و ضربه‌ای به تراث فقهی ما می­خورد. چون تراث فقهی، تراث مادر است، می‌بینید که این رشته‌های تخصصی، نسبتشان با فقه عام، نسبت فرزند با مادر است، اگر مادر از بین رفت یا کوچک و تضعیف شد، آن وقت خاستگاه حرکت ما به سمت فقه تخصصی، خاستگاه نادرست یا ضعیف خواهد بود.
محمد قمین
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
طباطبایی رضا
Iran, Islamic Republic of
۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۸
تخصصی شدن مبادا نگاه کلان به فقه را بگیرد.
1
0
فروغی
Iran, Islamic Republic of
۱۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۰
ظرفیت فقه برای تخصصی شدن توسعه پذیر است. برای توسعه ظرفیت های مغفول فقهی بایدبه برخی مبانی توسعه دهنده ظرفیت فقهی پرداخته شود. توسعه پذیری فقه می تواند از طریق انتزاع حکم کلی از قضایای جزئی، انتزاع حکم کلی از قسمتی از یک دلیل و امکان استنباط حکم فقهی از منابع غیرفقهی پدید آید.
0
0
طلبه روشنفکر انقلابی
Iran, Islamic Republic of
۱۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۲
با وجود گستره فراوان دانش فقه، متد و راه های کشف ظرفیت های نوین فقهی برای تخصص گرایی لازم است. راههایی چون: الغای خصوصیت، تأویل و نگاه جامع.
0
0