منطق هشتسطحی دانایی و اندیشهورزی + نمودار
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، ارائهی سلسلهمراتب اندیشهورزی و دانایی، از مهمترین وظایف و مبانی «مدیریت دانش» است. تدقیق سلسله مراتب دانایی، منطق و معیار سنجش افراد و همچنین زیربنای برنامهریزی و مدیریت در جهت رشد علم و جامعه علمی و استفادهی بهینه از ظرفیتهای نیروهای مختلف حوزهی تفکر و اندیشه است.
متاسفانه نبود یک مراتب مشخص علمی و در نتیجه عدم به کارگیری از منطق منضبط در این زمینه، صدمات جبرانناپذیری به حوزه فرهنگ و دانش، خصوصا به جریان اندیشه انقلاب اسلامی وارد کرده و میکند. نبود منطق معین علمی، سبب شده معیارهای رسانهای بر ارزیابی و سنجش علمی افراد حاکم شود؛ ازاینرو متاسفانه افراد دغدغهمندی که صرفا از قدرت اقناع و خطابهی قوی برخوردارند، توسط رسانهها بهعنوان اندیشوران و استراتژیستهای ناب انقلابی به مخاطبان معرفی میشوند و از طرف دیگر برای انبوهی از جوانان و طلاب بادغدغهی انقلابی به عنوان مرجع فکری پذیرفته شدهاند. ناگفته پیداست با این رویه، خطر پوکشدن از درون، اندیشه اسلامی را تهدید میکند.
«دانایی» از مفاهیم مشکک، یعنی دارای سلسله مراتب است. با بیان سلسله مراتب و تحلیل جایگاه هر سطح، نهتنها دورنمای جریان علمی را میتوان مشخص کرد، میتوان برنامهی رشد داد و از ظرفیت هر شخص، متناسب با توانایی او برای رشد علم و جامعهی علمی بهرهبرد.
تشکیکیبودن سلسلهمراتب، این نکته را درون خود دارد که تمامی مراحل، هرچند در وجهی اشتراک دارند که همان «دانایی» است، اما هر سطح بالاتر، ارزشی افزوده نسبت به سطوح پایینتر دارد. در واقع در هر مرحله، جنبهای «معرفتی»، «گرایشی» یا «رفتاری» به فرد افزوده میشود:
1.«پیشامعرفت»: این سطح، شامل افرادی میشود که علم و اندیشه، دغدغهای از دغدغههای زندگی آنها را شکل نداده است. بهعبارتی، دانش و معرفت به عنوان یکی از عناصر کلیدی حیاتشان مطرح نیست. این افراد در حد مطالعات جراید یا رسانههای جمعی مثل تلویزیون یا گفتوگوهای روزمره با افراد مختلف، به منابع معرفت و دانش متصل هستند. این سطح، ابتداییترین مرحله دانایی است و ازآنرو که حیات انسان به لحاظ فلسفی، حیاتی علمی است، هر انسانی –تامادامی که انسان است- حداقل در این سطح از دانایی قرار دارد و از منابع معرفتی بهره میبرد. اکثر افراد جامعه در همین سطح قرار دارند و بعد از دوران تحصیلات آکادمیک، به معنای واقعی کلمه، خود را «فارغالتحصیل» کردهاند. البته باید توجه داشت که پیشامعرفت بودن انبوهی از افراد جامعه به معنای عدم نیاز آنها نیست. وظیفهی متفکرین جامعه است که با استفاده از ابزارهای ارتباطی روز به صورت قابل استفاده، معارف مورد نیاز عموم افراد را به آنان القا کنند.
2.«معرفتدوست رسانهای»: افرادی را شامل میشود که دانش و اندیشه برایشان مهم است و یکی از دغدغههای آنان را شکل داده، اما یا منبع موثقی اتخاذ نکردهاند و یا نهایتا افراد «رسانهای» را به عنوان مراجع فکری خود برگزیدهاند. این افراد صراحتا میگویند «دنبال ارتقای تفکر و دانش خود هستیم و فلان سخنران را دنبال میکنیم یا در فلان کانال تلگرامی عضو هستیم و مطالبش را پیگیری میکنیم»، اما منابعی که برگزیدهاند، افرادی نیستند که خود نظریهپرداز واقعی و دارای نظام اندیشه باشند.
معمولا افراد معرفتدوست، سخنرانان پرانرژی و چیرهدستی که با عناوینی همچون استاد و دکتر و استراتژیست و... در موضوعات مختلف روز اظهارنظر میکنند و کلیپهای کوتاهشان در پیجهای اینستاگرام و تلگرام، دستبهدست میچرخد را به عنوان متفکرین مورد علاقهی خود معرفی میکنند؛ سخنرانانی که میتوان آنها را «سلبریتیهای فکری» نامید.
منطق حاکم بر تولیدات و محتواهای این سطح منطق «رسانهای» است. رهبران فکری این سطح در بهترینحالت، «مروجین» اندیشه محسوب میشوند؛ نه مراجع تام و تمام فکری. در بهترین حالت، افرادی که در این سطح قرار دارند، با انبوهی گزارههای متفرق آشنا میشوند، بدون اینکه دارای سازواری و هماهنگی و انسجام با یکدیگر باشد. چنین فردی اگر در این مسیر مصر باشد و با گزارههای کسب کرده، به مباحثه با دیگران یا تفکر با خود بپردازد، آرامآرام دچار تناقضات متعدد فکری خواهد شد.
افراد معرفتدوست در نسبت با مراجع فکری رسانهای خود، در خطر مغالطهی «انگیزه و انگیخته» هستند. سلبریتیهای فکری نیز در نسبت با مخاطبین و طرفداران خود، در خطر «نفاق و التقاط» هستند.
این سطح از نظام دانایی، خطرناکترین سطح آن است. خطر مهمی که معرفتدوستها و سلبریتیهای فکری را تهدید میکند، توهم دانایی و ایجاد اعتمادبهنفس کاذب است. معرفتدوستهای رسانهای و سلبریتیهای فکری در خطر قرارگیری در «قله حماقت» نمودار اثر دانینگکروگر قرار دارند.
3.«نظامدوست»: افرادی که معرفت را دوست دارند ولی خودشان اهل تخصص و تحقیق نیستند، اما در عین حال مرجع فکری و تمسکشان به افراد عمیق و نظریهپرداز است. این افراد از سطح معرفتدوستی گذر کرده و دنبال افراد نظامساز و نظریهپرداز هستند. بااینحال اینگونه نیست که بهصورت نظاممند و روشمند، آثار و بیانات متفکرین درجهیک را دنبال کنند. درواقع این افراد صرفا نظریهپردازان و نظامسازان را دوست دارند و هنوز خود به صورت عملی برای یافتن نظامفکری آنان برنخواستهاند.
هنگامی که از این افراد درباره متفکرین موردعلاقهشان پرسیده شود، از امام خمینی، آیتالله خامنهای، شهیدمطهری، علامهطباطبایی و... نام میبرند. البته نامبردن از امام و آقا، معیار مناسبی برای سنجش افراد نیست؛ چراکه بر حسب عادت عموم افراد از این دو شخصیت نام میبرند. نفر سومی که بعد از آقا و امام نامبرده میشود، نشاندهندهی مرجعیت فکری واقعی افراد است. اگر فرد متفکرین ناب اندیشه اسلامی نظیر علامهطباطبایی، شهیدمطهری، شهیدصدر، امام موسی صدر، آیتالله جوادی، آیتالله مصباح را به عنوان «مرجع فکری» خویش نام برد، در سطح «نظامدوست»ی دانایی قرار دارد.
4.«نظامیاب مانوس»: فردی که مرجعیت فکری متفکرین درجهیک را پذیرفته و در عینحال در حد حرف و مطالعات پراکنده ارتباط نگرفته، بلکه با آثار او به شیوهی روشمندی انس نیز گرفته است. برای نمونه، کتابهای او را خوانده؛ سخنرانیهای او را گوش کرده و دنبال میکند؛ برای یادگیری کتاب او، استاد دیده؛ کتابها را خلاصهنویسی یا فیشبرداری کرده و یا از این قبیل فعالیتهایی که نشانگر ارتباط عمیق و روشمند و انس عملی با متفکر است.
5.«نظامیاب مولد»: فردی که علاوه بر انس با متفکر و نظریهپرداز نظامسازی، «ارزش افزوده» نیز داشته است. بهعبارتی، فردی که علاوه بر کسب نظامفکری یک متفکر، سعی کرده آن نظام فکری را قدری امتداد دهد و بر اساس آن تولیدی داشته باشد. برای نمونه بر اساس نظام فکری آن متفکر، سخنرانی کرده یا یادداشتنویسی میکند، موسسهای تاسیس کرده، مقاله نوشته، داستان یا فیلم ساخته و... . بهعبارتی، سعی کرده است علاوه بر اینکه نظامفکری نظریهپرداز را بفهمد، متناسب با آن استفادهای برای حل یک مسئله نیز داشته باشد.
از منظر مدیریت دانش، در یک سیستم دانایی سالم و مطلوب، حداقل سطح دانایی «مروجین»، نظامیاب مولد است. افرادی لیاقت ترویج علم و دانش و نظریات را دارند که دستکم خود نظام فکری حداقل یکی از اندیشمندان ناب انقلاب اسلامی را کسب کرده و متناسب با آن به مسائل جزئی فکری روز، پاسخ دهند.
6.«نظامگرا»: نظامیاب مولد میتواند در شغلهای جامعه فعالیت کند؛ مثلا یک سخنران یا یک یادداشتنویس یا مدیر یک نشریه یا موسسه فیلمسازی باشد؛ اما «نظامگرا» شخصی است که هدف زندگی و برنامهریزی علمی و تحصیلی خود را، در همین مسیر قرار داده و افقش امتداد چارچوب فکری متفکرین نظامساز است و میخواهد در این زمینه به اجتهاد و تخصص دست پیدا کند. در واقع معیار این سطح، آن است که دستیابی به نظامات اسلامی جزء «هدف زندگی» فرد شده است.
7.«نظامساز متخصص»: شخصی که بهصورت بالفعل در یک یا چند دانش به نظام دانایی و نظریه نائل شده و به تخصص رسیده است. چنین فردی یا به اشاعهی تخصصی نظریات متفکرین مشغول است یا نظرات خویش را تدریس و ارائه میکند.
8.«نظامساز جریانساز»: اگر نظامساز متخصص، علاوه بر نظریهپردازی به رهبری عملی نیز دست پیدا کند، به بالاترین درجه نظام دانایی دست یافته است. نظامسازی که به تعداد قابلتوجهی از افراد جامعه علمی را تحت تاثیر خود قرار داده باشد و با تربیت شاگردان، جریان علمی ایجاد کرده باشد، نظامساز جریانساز محسوب میشود.
نمونهی اعلای نظامساز جریانساز در عصر حاضر، حضرت امام خمینی و علامه طباطباییرضواناللهتعالیعلیهما هستند که با نظریهپردازی کلان در علوم اسلامی و تربیت شاگردان قابلتوجه، نقاط عطفی در تاریخ علوم اسلامی ایجاد کرده، جریان علمی پرقدرتی ایجاد کردند.
بر دغدغهمندان نظام علمی و حوزوی کشور فرض است تا با تدقیق بیشتر روی مراتب و منطق دانایی و اندیشهورزی، به نظام منضبط و کارایی دستیابند تا با تزریق آن به دانش عامه، جامعه از آفات آشفتگی فکری، التقاط و نفاق اندیشهای در امان ماند و نقاط مطلوب مسیر رشد و اعتلای علمی، بیشازپیش روشن گردد./918/ی701/س
علی ابراهیمپور
ممنون