تحول در اصول به معنای کنار زدن بزرگان و آثار گذشتگان نیست
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جعفر سبحانی در همایش بزرگ «نقش علم اصول در تفسیر قرآن کریم» که شامگاه چهارشنبه در دارالقرآن علامه طباطبایی(ره) برگزار شد، با بیان این که علم اصول فقه در شیعه سابقه ای طولانی دارد، خاطرنشان کرد: جامع ترین کتاب اصول تذکره شیخ مفید است که یک دوره اصول فقه است ولی متأسفانه اصل آن به دست ما نرسیده است و مختصر آن در دست ما است.
وی افزود: بعد از ایشان شاگردشان سید مرتضی الذریعه را نوشته که کتابی کامل و جامع است، بعد از ایشان شاگردشان شیخ طوسی العده را نوشت و به تدریج علم اصول تا قرن دهم در بین شیعه تکامل پیدا کرد.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه با تأکید بر این که در قرن دهم اخباری ها بر اصولی ها غلبه پیدا کردند، گفت: دو قرن تمام علم اصول درس و بحث می شد ولی هرگز تکامل پیدا نکرد تا زمان مرحوم وحید بهبهانی که در زمان ایشان علم اصول شروع به تکامل پیدا کرد.
وی افزود: اخباری نمی تواند بگوید علم اصول بدعت است بلکه نتیجه تحقیقات ما در عقل و آیات و روایات است، مرحوم شیخ حرّ عاملی نیز قواعد اصولی از بین روایات را بیان کرده است که نشان می دهد روایات ما حافظ و گوینده بسیاری از اصول فقه ما است و این تقریبا ریشه فقه در شیعه است.
این مرجع تقلید در ادامه عنوان کرد: اهل سنت دو نوع اصول فقه دارند، یکی اصول حنفی و دیگری اصول فقه شافعی؛ حنفی ها علم اصول را از فقه می گیرند و قواعد اصولی را از احکام فقهی برداشت می کنند و برای اصولی ارزش قائل هستند که با نظر ابوحنیفه موافق باشد، اما شوافع برای اصول استقلال قائل هستند هرچند فقه با آن موافق با امام شافعی نباشد.
وی با بیان این که قواعد کلی در اصول فقه نزد شیعه اصالت دارد، گفت: آن قاعده اصولی برای ما مهم است که خلاف اجماع نباشد و از آن طرف خود قاعده هم برای آن محترم است و اگر روایتی را مخالف قاعده دیدیم به توجیه آن روایت می پردازیم.
حضرت آیت الله سبحانی تحول در علم اصول را نیز مسأله ای قدیمی دانست و تصریح کرد: «نهج الحدیث فی اصول الفقه» برای تحول در این علم بود که از زمان مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی پایه گذاری شد و در واقع می خواستند اصول فقه جدیدی را ارائه کنند، البته این ها نتوانستند به جایی برسند و شهید صدر در حقیقت توانست تحولاتی ایجاد کند که ما در آن دو نظر داریم.
وی خاطرنشان کرد: تحول اگر ریشه ای باشد به گونه ای که ما را از کتاب قدما بیگانه کند هرگز مصلحت نیست، چون این ها مایه های علمی ما هستند و باید تدریجی حاصل شود؛ علم اصول باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد ولی نه این که از این گونه آثار منقطع شویم.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه با تأکید بر این که علم اصول باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد و الا خواهد مرد، بیان داشت: علم موجود زنده ای است که باید تکامل پیدا کند و نباید فکر کنیم که به آخر علوم رسیده ایم و برای این کار در درجه اول باید به بحث ادله علم اصول یعنی قرآن و عقل و اجماع و سنت مراجعه کنیم.
وی افزود: در بحث کتاب نباید صرفا به موضوع ظواهر پرداخته شود چون ظاهر کتاب یکی از موضوعات مربوط به این دلیل است بنابراین جا دارد بحث مفصلی از کتاب در علم اصول صورت بگیرد؛ یکی دیگر از ادله ما سنت است که آن را نیز بیشتر در باب حجیت خبر واحد خلاصه کرده اند.
حضرت آیت الله سبحانی اضافه کرد: سومین کار این است که باید بابی برای حجیت اجماع داشته باشیم، شیخ انصاری حجیت اجماع را در اجماع منقول بحث کرده است در حالی که باید بابی کلی برای اجماع باز شود و چهارم لازم است بابی برای حجیت عقل باز کنیم چون فقها به صورت مستقل در مورد آن بحث نکرده اند.
این مرجع تقلید در ادامه عنوان کرد: تحول دومی که باید در اصول انجام بدهیم این است که مسأله حسن و قبح را مستقلا بحث کنیم، شیخ انصاری اجمالا در تقریرات خود از حسن و قبح بحث کرده است ولی هنوز جای کار زیادی هست از جمله این که بدانیم حسن و قبح صرفا شناسایی افعال خدا است نه مصالح و مفاسد و خیر و شر.
وی با بیان این که تحول سوم در علم اصول مربوط به شناسایی ظنون غیر معتبر نزد ما و معتبر نزد اهل سنت است، گفت: قواعد سبعه اهل سنت از جمله حجیت قول صحابی، قیاس، استحسان، سد ضرایع و فتح ضرایع و امثال آن را هرچند قبول نداریم ولی باید بشکافیم یعنی اگر بخواهیم میدانی اصول فقه را بحث کنیم و به مقام عالیه آن برسانیم باید از این ها آگاه باشیم.
حضرت آیت الله سبحانی تصریح کرد: باید عظمت اصول فقه خودمان را به جهان اسلام بشناسانیم که این مسأله بدون شناخت اصول فقه اهل سنت ممکن نیست و باید از تحولات فکری امروز جهان اسلام نیز آشنا باشیم.
وی در بخش دیگری ازسخنان خود در ارتباط با اندیشه اصولی علامه طباطبایی(ره) ابراز کرد: ایشان بر تفکیک حقایق از امور اعتباری تأکید داشت، مثلا اعتقاد داشت که قاعده «الواحد لایصدر منه الا الواحد» ربطی به اصول دارند و ایشان می گفت هر علمی مبادی دارد و باید آن از مبادی خودشان نگاه کنیم از این رو می گفتند که نباید فلسفه را داخل اصول کنیم.
این مرجع تقلید در ادامه عنوان کرد: ایشان به ظواهر قرآن ظنی نگاه نمی کرد بلکه ایشان با ظواهر قرآن معامله قطعی می کرد، در حالی که در حوزه ما نسبت به ظواهر نگاه قطعی نداریم ایشان می گفتند که مراد استعمالی قرآن قطعی است ولی مانع ندارد که در احکام شرعی تخصیص بخورد.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در پایان با تأکید بر لزوم شناختن و معرفی جنبه اصولی مرحوم علامه طباطبایی(ره) یادآور شد: ایشان حاشیه ای بر کفایه دارند که خیلی مختصر است ولی دروسی دارند که بخشی از به صورت مکتوب منتشر شده که امیدوارم این اثر کامل شود تا اندیشه ایشان در علم اصول آشکار بشود./1330/