کرسی ترویجی عرضه و نقد دیدگاه علمی فقه تحزب برگزار شد
به گزارش خبرگزاری رسا، کرسی ترویجی عرضه و نقد دیدگاه علمی فقه تحزّب با حضور اساتید و صاحب نظران این حوزه در موسسه آموزش عالی طلوع مهر قم برگزار شد.
حجتالاسلام محسن مهاجرنیا عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه به عنوان ارائهدهنده این کرسی علمی با بیان اینکه حزب از امور نااندیشیده در اسلام و در ایران است، گفت: اگر چه در سده اخیر به تبع دنیای مدرن حزب در جهان اسلام و در ایران مطرح شد و در قانون اساسی مشروطیت و سپس در اصل ۲۶قانون اساسی جمهوری اسلامی، وجود حزب با احتیاط کامل و با قید سازگار با اسلام، که نشان از مستحدثه بودن آن داشت، پذیرفته شد. اما در طول این سالیان هم هیچگاه نه حزب غربی بومی سازی و اسلامی سازی شد تا تأییداتی از نصوص را برای آن پیدا کنند و نه کسی متصدی تولید دانش حزب و نظریه پردازی دینی در پیرامون آن شد. سعی ما بر آن بود که به جای مراجعه به دانش شکل گرفته دیگران و ورود برای بومی سازی و یا اسلامی سازی ، مستقیم به سراغ نصوص دینی برویم و با استفاده از روش اجتهادی مرسوم فقیهان و روش های تفسیری مفسران ، به کشف منظر جریانی قرآن و سنت، اهتمام نماییم. اما به علت گستردگی نصوص قرآنی فرصت زیادی برای ورود به روایات ایجاد نشد تا نگارنده این مهم را در زمانی دیگر پیگیری می کنیم. در این گفتار با مروری استنتاجی بر مطالب قبلی،گوشه ای از دستاوردهای تحقیق ، به مثابه یک مدل نظری از تحزب اسلامی ارائه خواهیم داد.
مهاجرنیا در بیان ماهیت جریانی تحزب در قرآن همچنین افزود: مروری بر آیات قرآن، در دوره حیات بیست و سه ساله پیامبر اسلام (ص) و نقل ماجراهای تاریخ رسالت انبیاء ، بیانگر آن است که وحی علاوه بر ابعاد اعتقادی و نظری به واقعیت های اجتماعی هم نظر داشته است و جریانات اجتماعی به مثابه واقعیت هایی همزاد با شکل گیری اولین جامعه بشری از منظر آیات پنهان نمانده است گزارش رسالت پیامبران(ع) از حضرت نوع(ع) به بعد حاکی از آن است که عنصر جریانی تأثیر گذار بر روند بینش و تفکر، عقاید و گرایش ها و کنش های اجتماعی ، بسیار برجسته است و ادبیات ارزشی انبیاء هم حقایق کلی را به گونه ای بیان کرده است که هم اتفاقات جزئی،موردی، فردی وخارجی، را به سطح جریانی و اجتماعی ارتقاء داده است و هم آنها را منشأ انتزاع برای ورود به حقایق کلی تلقی کرده است. نمونه آن در رسالت تک تک انبیاء دیده می شود هر پیامبری مبعوث می شد عده ای موافق و مخالف داشت قرآن مخالفان سیاسی را در قالب یک جریانی سیاسی به نام « ملأ » بازسازی می کند و در همه جا از آن یاد می کند به گونه ای که در ادبیات قرآنی ملأ یک اصطلاح جریانی در روند تاریخ انبیاء شده است بعد این جریان را به یک جریان کلی تری مانند کافرون و کاذبون ارجاع می دهد و آن را در ذیل بالاترین لایه جریانی به نام حزب شیطان بازسازی مجدد می کند و سپس با یک حکم کلی آن می فرماید « أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمْ الْخَاسِرُونَ» آن مخالفانی که انبیاء را تکذیب کردند و جزء اشراف و ملأ بودند ، اینها بخشی از حزب شیطان هستند و حزب شیطان هم در هندسه وحی جایگاه مشخصی دارد.
وی تصریح داشت: مخالفان تحزب اسلامی برای دیدگاه خود هفت دلیل مطرح می کنند که حزب امروزی مورد پذیرش نصوص دینی نیست:
الف) یکی به دلیل فقدان نص است. میگویند؛ هیچ دلیلی از آیات و روایات نداریم که حزب بهمعنای امروزی را قبول داشته باشد.
ب) هرجا قرآن از تحزب و تشیع و گروه و فرقه اسمی آورده، معمولاً نگاه منفی به آن داشته و آن را عامل تفرقه دانسته است؛ لذا این هم دلیلی است بر اینکه نمیتوان حزب تشکیل داد.
پ) دلیل سومشان این است که میگویند حزب با ادلۀ ولایت فقیه منافات دارد. با تشکیل حزب، مرجعیتی جمعی در جامعه ایجاد میشود. کسانیکه عضو حزب میشوند، حزب مرجع فکری آنهاست و براساس آرمانهای مشترک حرکت میکنند. ادلۀ ولایت فقیه بر این استوار است که بر همه افراد جامعه واجب است که فقط به ولی فقیه مراجعه کنند و «للعوام ان یقلدوا» در همهچیز و در همه کارهای فردی، جمعی، تشکیلاتی، سیاسی و فرهنگی مصداق دارد و در همهچیز ولی فقیه حرف نهایی را میزند. برای مثال، در ایام انتخابات حزب مردم را تشویق میکند به فلان کاندیدا رأی دهید؛ ولی اگر نظر فقیه چیز دیگری بود. در این موقعیت چه باید کرد؟ به حرف کدامیک باید عمل کرد؟ این تزاحم عملی ولایت فقیه که ریشه در تعارض ادلّه دارد ، باعث میشود حزب منبع و مشروعیت دینی نداشته باشد.
ت)چهارمین استدلال آنها این است که منافع حزبی همیشه بر منافع عمومی ترجیح داده میشود؛ چون هیچوقت حزب منافع جمع را بهخاطر منافع جامعه رها نمیکند و معمولاً بهدنبال عقلانیت خودساختۀ خویش است؛ بنابراین با نظر دین که منافع عمومی را بر منافع فردی، جمعی، گروهی و حزبی مقدم میداند، منافات دارد؛ لذا بازهم مشروعیت آن اشکال دارد.
ث) پنجمین استدلال مخالفان این است که حزب باعث سلب آزادی و ارادۀ اعضا میشود.
ج) ششمین استدلال آنها ترجیح وابستگی حزب بر شایستهسالاری است. گاهی دیده میشود که مثلاً تشخیص فرد این است که فلان نامزد یا کاندیدا اصلح است؛ ولی حزب کس دیگری را درنظر گرفته است و او طبق مسئولیت و تعهدی که در قبال حزب دارد، باید از دستورالعمل حزب تبعیت کند؛ بنابراین ترجیح وابستگی حزبی بر شایستهسالاری اتفاق میافتد؛ یعنی فرد باید اصلح را رها کرده و بهدنبال کسی برود که حزب معرفی میکند که حتی ممکن است اصلح نباشد.
چ) استدلال آخر مخالفان برای رد حزب، مرجوحبودن مزایای تحزب است؛ یعنی اگر چند مزیت هم برای حزبی پیدا شود، ضررهایش آنقدر زیاد است که نباید به آن یکیدو منفعت توجه کرد و آن منافع کم ترجیحی ندارند.
عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی نصگرایان اخباریگرا، نصگرایان با گرایش مقاصدالشریعۀ محوری، مقاصدگرایان افراطی که همهچیز را در مقاصدالشریعه جستوجو میکنند، ضرورتگرایان، حسبهگرایان و نظامگرایان فقهی را از دیدگاه های ششگانه موافقان تحزب از منظر فقه دانست و گفت: موضوعی که با مبنای فقهی برخی از فقیهان موافق با تحزب و سایر پدیده های اجتماعی مستحدثه، سازگار است، اینکه چه لزومی دارد که ضرورت وجودی حزب به صورت حکم توقیفی، از درون منابع نقلی و فقهی و آیات و روایات استخراج شود ؟ این سؤال بر می گردد به دعوایی که سال ها است در باب اسلامیسازی علوم، وجود دارد که در آن سه رویکرد ، مطرح شده است.
۱٫ عدهای بر این باورند که بشر موفق شده است بسیاری از دانش های نظری و عملی را کشف کند و علوم انسانی و علوم تجربی مورد نیاز را در اختیار قرار دارد و دیگر نباید علم را از صفر تأسیس کنیم؛ بلکه همین سطح از دانش را بومی سازی باید کنیم .
۲٫ رویکرد دیگر معتقد است با بومی سازی ما نمی توانیم به ارزش های دینی و آرمان های متعالی اسلامی برسیم بنابراین همین دانش موجود را یا رها می کنیم و یا آن را از طریق مبناسازی های لازم اسلامی می کنیم. برخی ها معتقدند از راه منگنه کردن مبانی دینی و اعتقادی خودمان به آنها، اسلامی می شوند.
۳٫ آنچه ما در مقوله تحزب دنبال آن هستیم، نه بومی سازی و نه اسلامی سازی محض ، هیچکدام از این دو ، مشکل سبک زندگی دینی ما را در همه ابعاد و زوایای آن حل نمی کنند. ما دنبال ایده تولید علم دینی باید باشیم ؛ ما یعنی نمیخواهیم به حزبی که دنیای غرب در تجربه زندگی خودش تولید کرده، رنگ و روغن بزنیم و آن را اسلامیزه کنیم و کلیتی تحت عنوان مبانی حزب اسلامی را به آن بچسبانیم و ادعا کنیم اسلامی شده است؛ بلکه دنبال این هستیم که بررسی کنیم آیا میتوان تحزب را از آیات قرآن استنباط کرد؛ ولو اینکه واژۀ حزب در آنها بهکار نرفته باشد؛ خواه تشکلی مثل تشکلات امروزی معادل آن باشد یا نباشد.
این استاد حوزه و دانشگاه همچنین در بیان دلایل عقلی ضرورت تحزب اسلامی ادامه داد: با وجود نصوص فراوانی که از آنها در تعریف حزب و کارکرد حزب استفاده شد، می توان مدعی تولید دانش اسلامی برای این پدیده اجتماعی شد. همان طوری که به ادله عقلی هم می توان رجوع کرد . در ادامه بخشی از استدلال های عقلی که در گفتارهای قبل به آنها اشاره شد ، مرور می کنیم تا در جمع بندی نهایی مشخص شود عقل و نقل در کنار هم تحزب را در زندگی امروزی ضروری می دانند. افزایش زمینۀ مشارکت مردم در قدرت : یکی از دلایل عقلی برای وجود حزب، مشارکت آن در قدرت و افزایش زمینۀ مشارکت مردم است. اگر حزب چنین کارکرد و ظرفیتی داشته باشد که بتواند جامعۀ اسلامی را پشتسر ولی فقیه در نظام اسلامی بسیج کند و حضور مردم را افزایش دهد، همین دلیل عقلی بر لزوم و ضرورت حزب است.
آموزش و ارتقای سطح آگاهی مردم درخصوص قدرت، حکومت، ولایت و دولت از کارکردهایی است که دلیل عقلی بر وجود حزب است.
ایجاد همدلی و وحدت میان طیف گستردهای از همفکران که میتواند آن را بهعنوان یک زمینۀ اجتماعی گسترش دهند، این کار بسیار مهمی است. اگر یک حزب اسلامی داشته باشیم که وحدت ایجاد کند، به حکم عقل ، آن حزب ضروری می شود . همانند؛ حزب جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب که توانست در مقابل ضد انقلاب ، طیف گستردهای از جامعه را همدل و همراه نظام کند.
قدرت نظارت بر دولت و حکومت : که به دلیل گرایش حکومت ها به بی نظمی ، فساد و استبدا ، این کارکرد بسیار ضروری عقلی است.
ایجاد رقابت منطقی و شفاف در جامعه ؛ نظام مردم سالاری دینی بر اساس رقابت شفاف و منطبق بر قواعد و ضوابط خاصی شکل گرفته است.
محسن مهاجرنیا در پایان دلایل نقلی تحزب در نصوص را این چنین برشمرد: پیش از این بیان شد که منشأ تحزب اختلافات طبیعی و اختلافات ایدئولوژیک بوده است؛ یعنی دو نوع اختلاف باعث میشود احزاب شکل بگیرند و دو جناح، دو گروه، دو طیف و دو بخش از جامعه در قالب دو نوع عقلانیت جمعی فعالیت کنند. یکی اختلافات طبیعی است که براساس آیۀ ۲۱۳ سورۀ بقره، ناشی از ثروت و تبار و قدرت است. این سه منشأ طبیعی باعث میشود جامعه بهصورت دسته ها و جمع های حزبی درآید و گروهبندی شود. منشأ دیگر ایدئولوژی است که ناشی از ادیان، اعتقادات و باورهای دینی است. باورهای دینی باعث میشود که عدهای معتقد به دین باشند و عدۀ دیگر نباشند. همین بود و نبود اعتقاد باعث ایجاد دو جناح فکری در جامعه میشود که آنها را در قالب دو تفکر حزبی، می توان بازسازی کرد؛ یعنی همۀ ویژگیهای مربوط به ایمان و اعتقاد و وحی و رسالت را میتوان در قالبهای مختلف بازسازی کرد. قرآن این ویژگیها را تحت عنوان حزبالله و ویژگیهای مقابل آن را تحت عنوان حزبالشیطان بازسازی کرده است. نکتۀ بعدی دراینباره این است که قرآن همۀ کسانی را که در حال حاضر در جامعه بینش و گرایش دینی دارند و به اصول و مبانی دین معتقدند، ولو اینکه در عمل و رفتار ممکن است سلیقههایشان مختلف باشد، تحت عنوان حزبالله معرفی میکند؛ به این ترتیب تمام گروههایی را که با عناوین مختلف چون؛ مؤمنون، آمرون بالمعروف، ناهون عن المنکر ومطیعون، صادقون، صالحون، راسخون، عابدون، حافظون،متقون، معرفی شده و در مسیر رسالت انبیا و وحی بودند، تحت عنوان حزبالله بازسازی کرده و عیناً عبارت «أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ» را برای آنها بهکار برده است. از آن طرف تمام جریانهایی که در مقابل انبیا ایستادند و آنها را تکفیر و تکذیب کردند و با آنها مقابله کردند، مثل ملأ و مترفین، قومگرایان، کفار، منافقان و طاغیان را تحت عنوان حزبالشیطان بازسازی کرده است.
حجتالاسلام سیدکاظم سیدباقری عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه به عنوان ناقد حاضر در این جلسه دو اشکال اساسی و کلی را به مباحث آقای مهاجرنیا داشتند:
اشکال اول: بحث فقه تحزب، بسیار گسترده مطرح شده است و از این جهت، آقای مهاجرنیا به درستی نتوانستند همه جوانب آن را تبیین نمایند. اگر ایشان در بحث خود، به یک بخش از موضوع حزب میپرداختند، به صورت جامعتری میتوانستند همه جوانب آن را تبیین کنند.
اشکال دوم: بحث از فقه، بحث از بایدها و نبایدهای مکلفین است. بنابراین، استخراج حزب از فقه کار دقیقی نخواهد بود. علاوه بر این، بحث از قرآن کریم درخصوص حزب، دارای اشکال است؛ چرا که حزب از اصطلاحات جدید و ادبیات سیاسی مدرن است و چنین اصطلاحی، سابقهای در گذشته نداشته است تا ما بخواهیم آن را از قرآن کریم که مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش است، استخراج کنیم. اینکه در قرآن کریم، واژه «حزب» به کار رفته است، کافی نیست؛ چرا که آن حزب در اصطلاح قرآنی با این حزب دنیای مدرن، خیلی متفاوت است.
در ادامه این کرسی علمی ترویجی حجتالاسلام علی بنایی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان ناقد دوم کرسی، ضمن تأیید اشکالات ناقد اول (آقای سیدباقری)، در مورد ارجاع مفهوم حزب به قرآن کریم و فقه اسلامی، به این نکته تأکید کردند که انتظار این است که ما بتوانیم یک الگوی کارآمد اسلامی از حزب در نظام اسلامی ارایه کنیم. در قرآن کریم کلیاتی در این خصوص مطرح شده است اما نیاز به الگویی برای نظام اسلامی داریم و چنین الگویی در نظریه آقای مهاجرنیا مشاهده نمیشود./998/ج