۱۴ دی ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۶۳۳۶۶۳

حاج قاسم در فاصله دو نقطه؛ از قنات ملک تا بغداد

حاج قاسم در فاصله دو نقطه؛ از قنات ملک تا بغداد
فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در سال‌های جنگ، سازمان‌دهنده نیرو‌های حزب الله در جنگ ۳۳ روزه لبنان و فرمانده نیروی قدس سپاه ایستاده در صف مقدم مبارزه با داعش هدف اقدام تروریستی دولت امریکا قرار گرفت و به یاران شهیدش پیوست.

به گزارش خبرگزاري رسا، واکنش‌ها به شهادت سرلشکر سلیمانی که برای بسیاری همچنان همان «حاج قاسم» سال‌های جنگ بود در ۶۳ سالگی و پس از نزدیک به چهار دهه مبارزه بی وقفه نشان از محبوبیت کمیاب یک چهره نظامی داشت.

کسی که سعی کرد به رغم تلاش بسیاری از مرافقانش از وارد شدن به دعوا‌های سیاسی اجتناب کند و هر جا که پا گذاشت نه فقط با سلاح به جنگ تروریسم و ناامنی رفت که در قامت یک دیپلمات به میانجیگری ایستاد. قاسم سلیمانی به روایت زندگینامه‌نویسان به سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده «قنات ملک» در شهرستان «رابر» استان کرمان به دنیا آمد.

نوجوانی و سال‌های ابتدای جوانی‌اش به کار نه‌چندان آسان بنایی و البته فعالیت‌های انقلابی گذشت. پیروزی انقلاب برای او آغاز پیوستن به سپاه پاسداران بود و در سال‌های جنگ از فرماندهی دو گردان نیرو‌های کرمانی به فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله رسید؛ لشکری از رزمندگان سه استان کرمان، سیستان‌وبلوچستان و هرمزگان که در عملیات‌های متعدد از جمله والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و تک شلمچه حضور مؤثر داشتند. جنگ، اما برای حاج قاسم در تابستان ۶۷ تمام نشد.

میدان نبرد او چند سالی به مرز‌های شرقی منتقل و بر مبارزه با اشرار و باند‌های مواد مخدر در مرز‌های ایران و افغانستان متمرکز شد. تا سال ۱۳۷۶ که مسئولیت نیروی قدس سپاه، نیروی برون‌مرزی سپاه پاسداران به او سپرده شد و مسئولیت او را به گستره‌ای بدون مرز تسری داد. نیرویی که بر اساس مأموریت تعریف شده‌اش همانقدر در همراهی با حزب‌الله لبنان برابر ارتش اسرائیل مسئولیت داشت که در دفاع از مسلمانان سارایوو در قلب اروپا و در جریان جنگ بوسنی.

با این حال این نقش‌آفرینی سردار ایرانی در سازمان دادن دوباره و تقویت نیرو‌های لبنان و فلسطین و ناچار کردن اسرائیل به عقب‌نشینی در جنگ ۳۳روزه لبنان و ۲۲ روزه غزه از او چهره‌ای متفاوت در مناسبات نظامی- سیاسی خاورمیانه ساخت و حضورش در خط مقدم مبارزه با گروه‌های تروریستی و تکفیری در زمانه هراس جهانی از سبعیت کوری که داعش و جبهه‌النصره چکیده‌های آن بودند او را به شخصیتی مورد توجه همه رسانه‌های جهان تبدیل کرد.

زیرا بخش قابل توجهی از خاک عراق و سوریه جولانگاه تروریست‌هایی بود که نه فقط تیغ‌شان بر گلوی مردمان آن دیار نشسته بود که تهدیدشان علیه امنیت و حاکمیت کشور‌های دیگر از جمله ایران جایی برای بی‌اعتنایی باقی نمی‌گذاشت.

طبیعی بود که کشور‌هایی که خود به عنوان مسبب، پشتیبان و حامی در شکل‌گیری این گروه‌ها نقش داشتند در قالب «ائتلاف ضد داعش» به مبارزه‌ای نمایشی روی آوردند و در نهایت ناچار شدند نقش‌آفرینی کسی را که «مقتدرترین ژنرال خاورمیانه» معرفی می‌کردند به رسمیت بشناسند و بر اساس برخی اقوال غیررسمی حتی خود را در اقدامات نظامی با او و استراتژی‌اش هماهنگ کنند. گفتن این جمله از سوی معاون وزیر خارجه وقت امریکا که «ایران بازیگر بسیار مهمی در منطقه است و اگر منفعت مشترک امریکا و ایران این است که داعش از بین برود ما از همه طرف‌ها در این باره استقبال می‌کنیم» اعترافی پیدا و پنهان به همان محوریت بود.

حاج قاسم در عراق «حشدالشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی» (قوات دفاع وطنی) را شکل داد و با این حال این همه مانع از آن نبود که خود لباس رزم از تن جدا کند و به فرماندهی از پشت بی‌سیم‌ها بسنده کرده باشد. سلیمانی در خط مقدم بود و از شهادت ابایی نداشت. مبارزی بی‌قرار بود که پابند نمی‌ماند و در هر جبهه‌ای بر حسب ضرورت حضور داشت. تحرکی که باور بسیاری به تشکیل زنجیره به هم پیوسته‌ای از نیرو‌های مبارز میان ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین مؤثر بود. سردار در سایه خوانده می‌شد و با این حال تصاویر متعددی از او رسانه‌ای می‌شد.

حاج قاسم بعد از شکست سلطه داعش در آخرین سنگرگاه‌های متمرکزشان در اسفندماه ۱۳۹۷ نشان ذوالفقار را به عنوان عالی‌ترین نشان نظامی ایران از سوی فرمانده معظم کل قوا دریافت کرد و سحرگاه ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۸ سینه‌اش به نشان شهادت مزین شد؛ شهادتی که این بار شایعه نبود.

واکنش‌ها به خبر ترور و شهادت سردار قاسم سلیمانی، اما متفاوت از هر رویداد مشابه دیگری بود. درست از لحظه تأیید خبر شبکه‌های اجتماعی شاهد همصدایی طیف گسترده‌ای از ایرانیان بود که اگر چه در مواضع سیاسی‌شان و حتی در موضوع سیاست منطقه‌ای کشور با یکدیگر تعارض داشتند، اما در یاد کردن از سردار سلیمانی به عنوان سرباز وطن، محکوم کردن ترور او و ضرورت نشان دادن واکنش درخور به آن اشتراک نظر داشتند؛ بازتابی از موقعیت فراسیاسی که حاج قاسم برای خود برگزیده بود و بویژه در سال‌های اخیر به‌رغم تلاش بعضی جریان‌های سیاسی برای دوگانه‌سازی میان او و فرماندهان جبهه دیپلماسی بر آن تأکید داشت و از همین رو او و محمدجواد ظریف بار‌ها به حمایت عیان از یکدیگر پرداختند. جز آن در شرایطی که برخی جریان‌های سیاسی سعی داشتند از حاج قاسم آلترناتیوی برای دولت بسازند و گمانه‌زنی‌هایی برای نقش‌آفرینی او به عنوان یک رئیس جمهوری در آینده ایران را پررنگ سازند، او خود در موضعگیری تأکید کرد: سپاه پاسداران خود را فراتر از هر جریان و جناح سیاسی و جلودار پاسداری از انقلاب می‌داند. هشداری به همه گمانه‌زنان و همقطاران.

با این حال او سربازی بود که در خارج از مرز‌ها گاه رخت دیپلماسی هم به تن می‌پوشید. سال ۹۵ در جریان بوجود آمدن شرایط بحرانی میان اقلیم کردستان عراق و دولت این کشور که به تجزیه‌طلبی منتهی شده بود، میانجیگری حاج قاسم در حل منازعه بی‌تأثیر نبود. او که به واسطه نجات اربیل از سقوط به دست داعش در سال ۹۳ حرمتی میان کرد‌ها داشت برای این مهم بار‌ها با هر دو طرف مذاکره کرد. اعتقاد او به اهمیت یکپارچگی و انسجام داخلی بار‌ها در سخنانش تأکید شد؛ میانه ایستادنی که از او یک سردار محبوب ساخت و شهادتش را به دلیلی برای همصدایی ایرانیان تبدیل کرد./1360//101/خ

ارسال نظرات