چرا بر خلاف آنچه انفعالطلبان میگویند، پاسخ قاطع ایران خطر جنگ را رفع میکند
به گزارش خبرگزاري رسا، شهادت سردار سپهبد سرافراز قاسم سلیمانی، خوانخواهیاش را آرزوی همگان کرده است؛ انتقامی که منابع غربی نیز بر سخت بودنش تاکید دارند و حتی کسانی که زاویهای آشکار با جمهوری اسلامی ایران دارند نیز حق میدهند که ایالات متحده در انتظار انتقامی سخت باشد. موج ایجادشده از همدلی با جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش آمریکا را در فضایی ملتهب قرار داده، از اینرو ایالات متحده سعی دارد با جوسازی از سویی جنایت خود را تا حد امکان موجه جلوه دهد –اگرچه تلاشی بینتیجه است- و از سوی دیگر با ترسیم فضایی جنگی سعی دارد خود را از انتقام سخت ایران دور نگه دارد. بهطور کلی میتوان گفت جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این جنایت کمسابقه و تروریستی ایالات متحده آمریکا میتواند چند اقدام و موضع در پیش گیرد.
1- وارد جنگی تمامعیار با آمریکا شود؛ گزینهای که همانطور که بارها نیز از سوی مقامات رسمی کشور اعلام شده، خواست جمهوری اسلامی نیست و ایران تا امروز نیز در این مسیر گام برنداشته و از اینرو گزینهای غیرمحتمل است.
2- سکوت و عبور از خون سردار سپهبد سلیمانی نیز گزینه دیگری است که در این میان احتمالی برابر با صفر خواهد داشت.
3- همانگونه که طبق قوانین بینالمللی با توجه به جنایت آمریکا این حق برای جمهوری اسلامی وجود دارد، ایران نیز بهصورت نقطهای و مشخص به اقدامی متقابل در برابر جنایت و ترور سردار سپهبد سلیمانی دست بزند.
4- اقدام از طریق حامیان منطقهای نیز از دیگر امکانات پیشروی جمهوری اسلامی ایران است. محور مقاومتی که سردار سلیمانی نه بهعنوان یک شخصیت برجسته ایرانی که بهعنوان یکی از چهرههای برجسته مقاومت، بهتنهایی نیز منتقمی برای این جنایت محسوب میشود.
5- واکنش دیپلماتیک و تلاش برای کاهش نفوذ آمریکا در منطقه از طریق رایزنیهای دیپلماتیک از دیگر گزینههای پیشروی جمهوری اسلامی است.
با این وصف بهنظر میرسد پیگیری همزمان گزینههای ذکرشده سهگانه نهایی، محتملترین و عقلانیترین گزینههای پیشروی جمهوری اسلامی برای اجرای انتقام سخت باشد.
انفعال در پاسخ قاطع چگونه امنیت ملی را به خطر میاندازد؟
با گذشت دو روز از ترور سردار شهید حاجقاسم سلیمانی، واکنشها به این عملیات تروریستی حسابی بالا گرفته است. نقطهعطف این واکنشها اما انتقامی است که بهتصریح مقامات ارشد نظام از آمریکاییها گرفته خواهد شد. گروهی از همان ساعات اولیه به گمانهزنی درباره پاسخ احتمالی ایران نشستند. گروهی دیگر با حضور میدانی و تجمعهای گسترده از آمادگیشان برای مشارکت در این انتقام گفتند. گروه دیگری هم البته در این میان هستند که ضمن تولید ترس از سایه جنگ، نقش ترمز را برای هرگونه واکنش متقابل از سوی ایران ایفا میکنند تا با تولید ابهام و نگرانی، دستاندرکاران و بیش از همه افکارعمومی را از تبعات واکنش ایران بهراسانند و از همین ابتدای کار تیغ انتقام را کند کنند.علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت از نفسهای بهشماره افتاده بابت واکنش ایران نوشت و با بیان آنکه مقامات دو کشور خواهان جنگ نیستند مدعی شد برخی در داخل بر آتش جنگ انتقامجویانه میدمند. آنطور که شکوریراد متوجه شده، وضعیت پس از ترور شهید سلیمانی بیش از هر زمان دیگر آبستن بروز جنگ شده و چنین جنگی درصورت وقوع ممکن است از کنترل طرفین خارج شده و دامنه آن بهشدت گسترش یابد. نسخه پیشنهادی شکوریراد و همفکرانش البته چیز غیرقابل پیشبینیای نبود. خویشتنداری و تاکید بر وعده انتقام سخت بهجای فکر کردن به راهبردهای عملیاتی کردن این وعده! چراکه صرف همین وعده برای آمریکاییها نگرانکننده و فرساینده است و آنها را در موضع انفعال نگاه میدارد.
در همین راستا دیروز تعدادی از فعالان اصلاحطلب –نظیر محسن آرمین، ابراهیم اصغرزاده، جواد امام، علی تاجرنیا، سیدمصطفی تاجزاده، محسن امینزاده، سعید حجاریان، محمدرضا خاتمی، عبدالله رمضانزاده و...- هم دست به قلم شدند و در بیانیهای ضمن ابراز نگرانی از باز شدن راه برای ماجراجویی و تشدید تنشها، مسئولان را از افتادن در آنچه «دام جنگسالاران آمریکایی و اسرائیلی برای ایجاد اختلال در روند طبیعی تحولات در ایران و گسترش بیثباتی و ناامنی در منطقه و فروش سلاح بیشتر» میخواندند، دعوت و از آنها درخواست کردند با این جنایت مصیبتبار، هوشیارانه و همهجانبه مواجه شوند و حفظ امنیت عمومی، ملی و نیز آبادانی و رفاه ملت را بر هر موضوع دیگری اولویت دهند.حسین مرعشی، سخنگوی کارگزاران هم به ارگان رسمی حزب متبوع خود گفت لازم نیست ما اقدام خاصی انجام دهیم و به هر حال سردار سلیمانی در جبهه مقاومت دارای جایگاهی بوده که بدون نیاز به طراحی اقدامات خاصی از سوی ایران، بدونشک مقاومت از آمریکاییها انتقام سختی خواهد گرفت. اینها البته مشتی بود نمونه خروار و حامیان ایده «تنشزدایی به هر قیمتی!» در یکی، دو روز گذشته در رسانههای رسمی و غیررسمی خود با ردیفکردن استدلالهای ریز و درشت همه تلاششان را کردهاند تا رویکرد مطلوبشان را در افکارعمومی به کرسی بنشانند؛ استدلالهایی ازجمله آنکه با پاسخ نظامی ایران جنگی وسیع و همهجانبه حتمی است و در این شرایط اقتصادی نمیتوان فشار بیشتری را بر اقتصاد کشور بار کرد و اقتصاد کشور تاب هزینههای یک جنگ فراگیر را ندارد و... .
همه اینها در حالی است که اقتضای عقلانیت انقلابی از سویی و تجربیات مشابه در همین سالها، چشمانداز متفاوتی از آنچه را کاسبان ترس این روزها در بوق و کرنا کردهاند، به تصویر میکشد. خودداری جمهوری اسلامی ایران از پاسخ قاطع و متناسب و توسل صرف به اقدامات حقوقی نظیر شکایت از ایالات متحده در مجامع حقوقی بینالمللی، بیش از هرچیز راه را بر اقدامات مشابه بعدی و تعرضهای مشابه باز میگذارد؛ تعرضهایی که در آینده میتواند ابعاد متفاوتتری از ترور یک فرمانده عالیرتبه نظامی به خود گیرد و مثلا با توهم پایان یافتن «دوره بزن و در رو تمام شد» حتی به تجاوز به خاک ایران یا به تعرض به منافع آن نیز منجر شود.این را دیگر تقریبا همه حقوقدانان و دانشگاهیان و دیپلماتها بهخوبی میدانند که در دنیایی که همهچیز با مولفههای قدرت تعریف میشود، از مجامع حقوقی بینالمللی آبی برای ایران گرم نمیشود که اگر میشد امروز برجام حال و روز متفاوتی داشت. این یعنی دلخوش کردن به پیگیریهای حقوقی و بهظاهر صلحجویانه برای انتقام از آمریکا در سازمانملل و شورای امنیت و باقی مجامع یعنی کشک! گذشته از آن پیام کوتاه آمدن از انتقام سخت در محیط بینالملل چیزی جز عقبنشینی ایران فهم نمیشود و همین موضع بهنوبه خود میتواند در آینده کشور را با مخاطراتی جدیتر مواجه سازد و راه را برای تجاوز به منافع ایران از سوی دیگر کشورها هموار کند.
تصور کنید اگر ایران پاسخ توقیف نفتکش گریس-1 از سوی نیروی دریایی ارتش انگلستان را با متوقف کردن استناایمپرو نمیداد یا تجاوز به حریم هوایی خود توسط پهباد گلوبالهاوک را بیپاسخ میگذاشت، امروز کشور با چه شرایطی مواجه بود.در کنار این موارد نمیتوان منکر آن شد که حاجقاسم برای امنیت جامعه ایرانی ارزشی نمادین داشت. مردم امنیت خود را علاوهبر مدافعان حرم که در بیرون از مرزها، کشور را از تهدیدات داعش حفظ کردند، تا حد زیادی مرهون تلاشهای سردار سلیمانی میدانند؛ کسی که سالها با حضور میدانی و فرماندهی محور مقاومت، توطئههای زیادی را علیه ایران خنثی کرد و نگذاشت جنایاتی که در سوریه و عراق رخ داد در خیابانهای تهران، اصفهان، تبریز، اهواز، مشهد و... تکرار شود.بیپاسخ گذاشتن ترور چنین شخصیتی که قاطبه مردم ایران آن را نماد تامین امنیت خود میدانند و تقریبا در همه نظرسنجیها او را بهعنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای نظام معرفی میکنند در داخل نیز تبعات ناخوشایندی خواهد داشت و میتواند بهنوعی موجب سرخوردگی و افت اعتمادبهنفس ملی شود.در چنین شرایطی احتمالا تشدید فشارهای اقتصادی یکی از در دسترسترین گزینهها برای آمریکا و متحدانش خواهد بود. در نگاه آنها ایرانی که ترور بلندپایهترین فرمانده نظامی خود در محور مقاومت را بیپاسخ میگذارد، احتمالا برای تکانههای اقتصادی و جنگ ارزی و... نیز پاسخ و تدبیر درخوری نخواهد داشت و چه چیزی از این بهتر برای ترامپ و رفقا؟ فشار بیشتر و مقاومت کمتر، روشنترین پیامی است که انفعال ایران در پاسخ به ترور سردار سلیمانی به بیرون مخابره میکند؛ پیامی که میتواند فارغ از حوزه امنیت، در سایر حوزهها نیز از سوی دشمن بهکارگیری شود.
چرا آمریکا امکان ورود به جنگ با ایران را ندارد؟
فارغ از سطح و نوع پاسخ ایران به ترور شهید سلیمانی، آیا آمریکا در شرایط ورود به جنگی فراگیر با ایران و متحدان منطقهای آن قرار دارد؟ این مهمترین سوالی است که در رابطه با واکنش تهران باید پاسخی روشن برای آن داشت. عملیات نظامی مختصات خاص خود را دارد. کارشناسان نظامی بر این واقعیت متفقالقولند که جنگ از روی ناو آن هم با کشوری همچون ایران بیمعنی است، چراکه یکی از مهمترین اقتضائات چنین جنگی، بهطور مشخص در اختیار داشتن عقبه زمینی قابلتوجه است.اگرچه آمریکا در کشورهای همسایه ایران از پایگاههای نظامی متعددی بهره میبرد و همین پایگاهها را روی کاغذ میتوان عقبه زمینی ارتش این کشور در مواجهه با ایران تلقی کرد، اما بعید بهنظر میرسد هیچیک از این کشورها حاضر باشند به سکویی برای عملیات نظامی علیه ایران تبدیل شوند. تجربه صدام همچنان در دسترس است و ایران هم، ایران سه دهه قبل نیست. دود هر تنشی پیش و بیش از همه به چشم همسایگان خائن خواهد رفت و این تازه اول ماجراست.
آمریکا با پایان بهرهگیری از خاک کشورهای میزبان پایگاههای خود یا آنها را در مقابل ایران رها خواهد کرد یا آنکه مانند رویهای که در مواجهه با ریاض طی کرد، هزینه تامین امنیتشان را بالا خواهد برد. این یعنی آنها یا باید سرکیسه را شل کنند و مثل سعودیها نقش گاو نه من شیرده را ایفا کنند یا آنکه پیه تبعات ورود به درگیری نظامی با ایران را به تن خود بمالند و به بیان دقیقتر به بازی دو سر باخت تن دهند؛ اتفاقی که دور از ذهن به نظر میرسد حاکمان کنونی منطقه توانی برای پذیرش آن داشته باشند.
هیچانگاری توان نظامی کشور در مقابل توان دشمن از سوی کاسبان ترس در حالی است که حضور هزاران سرباز آمریکایی در منطقه از یکسو و توانمندیهای محور مقاومت از دیگرسو، این امکان را فراهم آورده که آنها بهجای اقدام در یک نقطه، شبح وحشت و کابوس مرگ را در پاکستان، هند، عراق، افغنستان، قزاقستان، امارات، عربستان و... بگسترانند و ضرب شصت خود را به آنها نشان دهند.گذشته از اینها موقعیت سیاسی دونالد ترامپ در آستانه استیضاح و انتخابات 2020 اساسا هرگونه امکانی برای ورود به درگیری فراگیر نظامی را منتفی میکند. آینده سیاسی ترامپ بهطور حتم نسبت به هرچیز دیگری برای او اولویت دارد و نیاز به توضیح نیست که ورود به هرگونه جنگ نظامی با ایران و متحدانش ابتدا درهای کاخ سفید را روی او خواهد بست. ترامپ با شعار بیرون کشیدن پای آمریکا از جنگ و خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه، رئیسجمهور ایالات متحده شد و حالا در سال انتخابات هرنوع جنگی بهمنزله خودکشی سیاسی برای او خواهد بود. نگاهی به منازعات داخلی آمریکا و خیز دموکراتها برای بهرهبرداری سیاسی از این ماجرا نیز موید همین موضوع است. رئیسجمهور آمریکا اگرچه در خصومت با ایران به حد و مرز خاصی قائل نیست، اما واقعیتهای بیرونی تا حد زیادی او را در این مسیر محدود خواهد کرد.
چرا پاسخ قاطع ایران جنگ افروزی نیست؟
خون بهناحق ریختهشده حاجقاسم سلیمانی چنان شوری در خلق عالم بهپا کرده که مطالبه خونخواهی و انتقام را نه از جانب تنها دوستان، که حتی از جانب کسانی که شاید چهرههای نزدیک به جمهوری اسلامی ایران نیز محسوب نشوند به گوش میرساند. حتی اگر از جایگاه و اهمیت شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی توسط جنایتکاران آمریکایی بهعنوان یک چهره مهم، موثر و کاریزماتیک جمهوری اسلامی بگذریم، نباید فراموش کرد که ایالات متحده در جنایتی بیسابقه بهصورت علنی به ترور یکی از ارکان و شخصیتهای کشوری دیگر اقدام کرده است. این جنایت تروریستی حتی توسط قوانین آمریکایینوشت نیز محکوم است و از اینرو انتقام و اقدام متقابل ایران حتی به جهت بازدارندگی و برای جلوگیری از جنگافروزی و جنایات بیش از پیش دشمنان، باید اقدامی قاطع و بهعبارتی انتقامی سخت باشد. اگرچه آمریکاییها که حالا با این جنایت آشکار، دیگر حتی میان مردم خود نیز حق به جانب نیستند، سعی دارند خونخواهی از این جنایت را معادل جنگافروزی ترسیم کرده و برخی کاسبان ترس داخلی نیز بر این فرضیه ساختگی میدمند. در حالی که بدیهی است عدم اقدام قاطع از سوی جمهوری اسلامی ایران و عدم واکنشی در اندازه جنایت آمریکا، بیتردید محملی برای جنایات بیش از پیش دشمنان را فراهم خواهد کرد؛ گزارهای که پیش از این در مقاطع مختلف نیز آزموده شده است و عقل سلیم آزمودنش را خطایی نابخشودنی میداند.
یکی از مسائلی که بهعنوان آینه تمامنما امروز پیش چشمان همگان قرار دارد، بحث مذاکرات هستهای است. چه در دهه 80 که هر زمان کوتاه آمدیم زیادهخواهیها بیشتر شد و چه امروز و در توافق هستهای موسوم به برجام! توافقی که تیرماه 94 امضا و از دیماه همان سال بهصورت رسمی اعمال شد. ایران طبق آن توافق تعداد سانتریفیوژها و درصد غنیسازی را کاهش داد و قلب رآکتور اراک نیز با سیمان پر شد و... برابر گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرد ولی از میان 1+5 آمریکا که از برجام خارج و عزمش را برای تحریمهای گسترده ایران جزم کرده و سه کشور اروپایی باقیمانده در برجام نیز که تاکنون به قول دیپلماتهای کشورمان نخواستند یا نتوانستند به تعهدات خود عمل کنند! از سوی دیگر هم هرچند وقت یکبار شاهد اظهاراتی زیادهخواهانه از سوی آنان هستیم و گاهی از برجام موشکی سخن میگویند و گاهی از ضرورت برجام منطقهای! کار به اینجا رسیده که حتی اینستاگرام نیز میگوید موظف به رعایت قوانین تحریم آمریکا علیه ایران است تا بیش از پیش اثبات شود راهبرد لبخند در برابر دشمنان راه بهجایی نخواهد برد.از سوی دیگر در مقاطع مختلف شاهد بودیم که اقدامات قاطع و البته بههنگام چگونه دست دشمنان را از زیادهخواهی قطع کرده است. حتی در همان مذاکرات هستهای نیز زمانی که به غنیسازی 20 درصد رسیدیم توان مذاکره برد-برد را پیدا کردیم اگرچه باز نیز بازی را واگذار کردیم...
بامداد روز پنجشنبه 30 خرداد ۹۸، پهپاد فوقپیشرفته جاسوسی گلوبالهاوک از پایگاهی آمریکایی در نزدیکی ابوظبی امارات به پرواز درآمد و وارد مرزهای هوایی کشورمان شد. نقض مرزهای کشورمان از دید چشمان تیزبین پدافند هوافضای جمهوری اسلامی مغفول نماند و توسط سامانه پدافندی سوم خرداد سرنگون شد. سردار حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز تاکید کرد در چندین مرحله به این پهپاد تذکر داده شده بود و زمانی که بهرغم تاکیدات از آبهای سرزمینی ما خارج نشد مورد هدف پدافند جمهوری اسلامی قرار گرفت و سرنگون شد؛ چراکه همانگونه که بارها تاکید شده امنیت خطقرمز ماست و نخواهیم گذاشت سرزمینمان جولانگاه دشمنان باشد.
مجله آمریکایی تایم در این خصوص به نقل از ایمی زگارت، عضو ارشد اندیشکده «موسسه هوور» و «موسسه مطالعات بینالملل فریمن اسپوگلی» در دانشگاه استنفورد مهمترین قدرت دفاعی این پهپاد آمریکایی را ارتفاع پرواز آن دانسته بود و تاکید کرد: «گلوبالهاوک در ارتفاع بسیار بالایی پرواز میکند، بنابراین اینکه ایرانیها توانستهاند آن را هدف قرار دهند نشان میدهد ظرفیتهای واقعا چشمگیری دارند. سرنگونی این پهپاد بهنوعی یک مکانیسم برای ارسال این پیام به آمریکاست که ایران از آنچه احتمالا تصور میکردیم، قدرتمندتر است.»
مجله نیوزویک آمریکا نیز شاهین ادعایی جهانی آمریکاییها را از گرانترین و بزرگترین پهپادهای این کشور خوانده بود که تا به حال توسط هیچکس شکار نشده و حالا با سامانه بومی ایرانیها این اتفاق افتاده است. ایالات متحده که از یکسو عملیات جاسوسیاش را ناکام و از سوی دیگر آبروی نداشتهاش را بر باد رفته میدید ابتدا سعی کرد با بلوف جنگافروزی و ترسیم سایه جنگ بر سر ایران، افکارعمومی را از اقدام بههنگام جمهوری اسلامی منحرف کند. اگرچه رشادت و توان نظامی جمهوری اسلامی ایران خیلی زود ایالات متحده و رئیسجمهور سبکسرش را مجبور به عقبنشینی کرد و از سوی دیگر پهپاد جاسوسی و نقض آشکار حریم هوایی و دریایی جمهوری اسلامی ایران توسط ایالات متحده آمریکا بار دیگر امیال مغرضانه حاکمان این کشور را بیش از پیش آشکار کرد.در موردی دیگر سیزدهم تیرماه 98 نفتکش ایرانی گریس-1 که بعدها به نام آدریان دریا خوانده شد، بهصورت غیرقانونی توسط نیروی دریایی انگلستان در جبلالطارق توقیف شد، مقامات جمهوری اسلامی این اقدام را بهصراحت دزدی دریایی خواندند و تاکید کردند این اقدام بیپاسخ نخواهد ماند. از اینرو در ۲۷ تیرماه نقض قوانین بینالمللی توسط نفتکش انگلیسی استنا ایمپرو هنگام عبور از تنگه هرمز از دید سپاه پاسداران مغفول نماند و این نفتکش توقیف شد. رسانههای غربی ابتدا سعی کردند پروپاگاندای رسانهای خود را روی احتمال درگیری نظامی متمرکز کنند و از سوی دیگر عدهای از فعالان سیاسی داخلی نیز همچون همیشه با ایجاد دوگانه کاذب جنگ و صلح بر چشمپوشی از نقض آشکار قوانین بینالمللی توسط نفتکش انگلیسی تاکید داشتند. اگرچه اقدام بههنگام و قاطع جمهوری اسلامی ایران باعث شد علاوهبر آزادسازی ابرنفتکش ایرانی، خطونشانها برای سایر نفتکشهای جمهوری اسلامی نیز به پایان برسد.
نمونهای دیگر از عقبنشینی آشکار دشمنان هنگام دریافت پاسخ قاطع را میتوان در واکنش به حمله نظامی صهیونستها به پایگاه تیفور جستوجو کرد. به روایت سردار سلامی، فرماندهکل سپاه پاسداران وقتی صهیونیستها در فروردین 97 پایگاه تیفور سوریه را بمباران کرده و تعدادی جوان را به شهادت رساندند تصور داشتند پاسخی دریافت نمیکنند و فکر میکردند پشتیبانی آمریکا و انگلیس میتواند جبهه مقاومت را در ارعاب فرو برد و فکر کردند کسی پاسخ نمیدهد. تا آنجاکه تاکید داشتند «اگر پاسخ دهید نظام سوریه را پایان میدهیم اما در جولان پاسخ داده شد و دهها فروند موشک پرواز کرد و پیغام داده شد اگر پاسخ دهید قلب تلآویو را با خاک یکسان میکنیم و خفه شدند و از آن روز هیچ غلطی نکردند.»
تروریستهایی که شنبه 31 شهریورماه 97 همزمان با رژه نیروهای مسلح بهسوی مردم و نیروهای نظامی در اهواز شلیک کرده بودند، بامداد دوشنبه 9 مهر 97 کرمانشاه را میزبان موشکهای بومی دیدند تا مطمئن شوند اگر یکی بزنند 10 تا خواهند خورد و خیال خام تجاوز به خاک مقدس سرزمین ایران را از سر بیرون کنند. عملیات «ضربت محرم»، پاسخ مقتدرانه موشکهای بومی بالستیک ذوالفقار و قیام به تروریستها بود. این تروریستهای تحت حمایت آمریکا در منطقه موسوم به شرق فرات (البوکمال و دیرالزور کشور سوریه) مورد ضربه موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی قرار گرفتند و طی این عملیات، سرکردگان جنایت تروریستی اهواز و فرماندهان داعش کشته یا زخمی شدند.
اقدام ایران از آنجایی اهمیت بیشتری مییافت که این منطقه تحت تسلط ارتش آمریکاست و همین موضوع بالش نرمی را زیر سر تروریستها نهاده بود. از طرف دیگر مهم این بود که پهپادهای جمهوری اسلامی با عبور از یکی، دو کشور خود را به این مناطق رسانده و موشکهای بومی ایران با طی مسافت طولانی چنین دقیق هدف را نشانه گرفته بودند. از این رو است که تسلیحات دفاعی ایران خار در چشم دشمنان شده و مانعی بزرگ در راه دسترسی به امیال شومشان.ملت ایران در برابر حمله تروریستی گروهک داعش به مجلس شورای اسلامی و اقدامات تروریستی در اطراف حرم امامخمینی(ره) که منجر به شهادت حدود 20 نفر و زخمیشدن 52 نفر از هممیهنانمان شد نیز خواهان خونخواهی و انتقام بودند. از دشمنانی که جرات کرده بودند و گمان میکردند امنیت جمهوری اسلامی را میتوانند با خدشه مواجه کنند. آن زمان نیز عدهای در برابر داغ ملت لب میگزیدند و دوگانه کاذب جنگ و صلح بهراه انداختند و نجوای ضرورت فراموشی آنچه بر سرمان آمده سر دادند. اگرچه آن روز نیز بدیهی بود که دشمنان با حمله به بهارستان در حال امکانسنجی هستند، امکانسنجی برهم زدن امنیت جمهوری اسلامی ایران؛ البته رشتههای خام خیال شومشان با موشکهای بالستیک قیام و ذوالفقار طی عملیات «لیلهالقدر» پاسخ داده شد و تروریستهای داعشی بیش از پیش فهمیدند که به اتکای والدان آمریکاییشان نخواهند توانست به امنیت جمهوری اسلامی ایران دستدرازی کنند. البته باید در نظر داشت که اقدام و انتقام سخت ایران لزوما اقدامی فوری نخواهد بود ولی بهدور از هر گونه احساس و با سنجیدن تمامی جوانب، حتما باید قاطع باشد./1360/