«رزمندگان بدون مرز» در میدان رزم؛ نیروی قدس در کدام جنگها حضور یافت؟
به گزارش خبرگزاري رسا، نیروی قدس که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «رزمندگان بدون مرز» هستند؛ از بدو تأسیس تاکنون به ویژه طی دو دهه گذشته همواره وزنهای تاثیرگذار و بازیگری کلیدی در راستای حمایت از مسلمانان جهان و به ویژه منطقه غرب آسیا بوده است.
در گزارش قبلی به روند شکلگیری و چگونگی تأسیس نیروی قدس سپاه پرداختیم، در این گزارش به سوابق حضور این نیرو در میادین رزم خواهیم پرداخت.
مقابله با تهدیدات خارجی که منشأ فرامنطقهای ناشی از اشغالگری در دو کشور عراق و افغانستان دارند، عمده وظیفه نیروی قدس در طول سالهای گذشته بود؛ از سوی دیگر اشغالگری نیروهای فرامنطقهای زمینه لازم را برای توسعه تروریسم در منطقه فراهم کرد که در هر دو محور یعنی مقابله با اشغالگری و مبارزه با تروریسم، نیروی قدس سپاه عملکردی فعال و برجسته داشته است.
حمایت از مسلمانان بوسنی، آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، وارد کردن فشار بر اشغالگران در عراق و افغانستان برای ترک منطقه، شکست رژیم صهیونیستی در برابر حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه و شکست این رژیم در جنگهای ۲۲ روزه و ۸ روزه غزه و اثرگذاری در دیگر محورهای مقاومت از جمله یمن را میتوان دستاوردهای برجسته این نیرو برشمرد.
** بوسنی؛ نخستین میدان جدی نیروی قدس
در جریان جنگ بوسنی در سالهای آغازین دهه ۹۰ میلادی و در شرایطی که ایران به تازگی از جنگ هشت ساله رها شده و با تحریمهای سنگین آمریکا و تهدیدات صدام رو به رو بود کمکهای نظامی شایان توجهی به ارتش مضمحل شده مسلمانان بوسنی در برابر صربها ارائه کرد. در جریان جنگ بوسنی بیش از یکصد هزار تن از مسلمانان قتل عام شدند.
جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۹۲ برای کمک به بوسنی و پیوستن به بوسنیاییها در جنگ با صربها اعلام آمادگی کرد. این تصمیم در پی شکست تلاشهای بین المللی برای مهار بحران و توقف کشتار اتخاذ شد دو هفته پیش از آن تهران یادداشت اولیه را توسط صباح زنگنه نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی تقدیم کرد که در آن خواستار لغو تحریم تسلیحاتی شده بود.
شهید رسول حیدری نخستین شهید ایرانی در جنگ بوسنی
هم پیمانان ایالات متحده مانند عربستان سعودی و ترکیه نیز به منظور سد کردن راه ورود ایران به بوسنی تلاش کردند به حامیان بوسنی به پیوندند، اما «علی عزت بگوویچ» رئیس جمهوری بوسنی به آنان روی خوش نشان نداد. بگویچ به همراه حزب متبوعش یعنی حزب «اقدام دموکراتیک» از اولین کسانی بود که تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت و در سال ۱۹۹۲ به تهران سفر کرد او پیش از این نیز در سال ۱۹۸۲ فرستادگانی را برای شرکت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به ایران فرستاد.
به این ترتیب سپاه پاسداران با محوریت نیروی قدس و حزب الله لبنان وارد بوسنی شدند تا به مسلمانان بوسنیایی که ضعیفترین حلقه در مثلث قومی این کشور بودند کمک کنند. مسلمانان بوسنی با وجود تعداد نیروهای کمشان که شامل ۶۰ هزار عضو بود، فاقد تجهیزات و تسلیحات کافی بودند و آمادگی ورود به جنگ را نداشتند. در این ایام افرادی، چون آیتالله احمد جنتی بعنوان نماینده رهبر معظم انقلاب در بوسنی و فرماندهانی، چون سردار محمدرضا نقدی و سردار مصطفی ربیعی بعنوان فرماندهان میدانی نیروی قدس در این کشور، نقش مؤثری را در توانمندسازی نیروهای مردمی مسلمان بوسنی ایفا کردند.
آیتالله جنتی در بوسنی
نیروی قدس در بوسنی زیرساختهایی ایجاد کرد که اقدامات لجستیکی برای انتقال نیرو ورود داوطلبان با تابعیتهای گوناگون و سازماندهیشان برای نبرد فراهم شد. زیرساختهای ایجاد شده در مسیر عکس نیز به منظور تسهیل انتقال رزمندگان بوسنیایی به ایران و آموزش آنان در داخل ایران نیز استفاده شد، موضوعی که نگرانیهای غرب را برانگیخت چرا که نفوذ جمهوری اسلامی ایران به اروپا به عنوان متحد استراتژیک آمریکا میتوانست منافع ایالات متحده را با خطر مواجه کند.
حضور نیروی قدس در بوسنی معادلات نظامی را دچار تغییراتی کرد و این تغییرات به گونهای بود که نیروهای مسلمان بوسنیایی از مرحله عقبنشینی در سرزمینهای خود به مرحله پیشروی و آزادسازی برخی سرزمینهای از دست رفته رسیدند.
** جنگ افغانستان
ماموریت نیروی قدس در افغانستان همزمان با تغییر فرماندهی در این نیرو آغاز شد و سردار احمد وحیدی مسئولیت فرماندهی را به سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله استان کرمان واگذار کرد. تجارب سردار سلیمانی در مبارزه با اشرار جنوب شرق ایران از جمله عواملی بود که فرمانده معظم کل قوا وی را به فرماندهی نیروی قدس منصوب کرد و در حقیقت، افغانستان نخستین ماموریت حاج قاسم بود.
ورود نیروی قدس به افغانستان در ابتدا کمک به مجاهدین افغانی در مقابله با اشغالگران شوروی سابق در دهه ۸۰ میلادی و سپس اشغالگران آمریکایی در سالهای اول قرن ۲۱ بود در این فاصله ارتباط با مجاهدین به ویژه در دوران به اوج رسیدن جنبش طالبان ادامه یافت؛ نیروی قدس ضمن حمایت از احمدشاه مسعود در دوران حاکمیت طالبان بر افغانستان، کمکهای شایانی را بدون عضویت در ائتلاف آمریکایی برای نجات افغانستان از اشغال طالبان ارائه کرد، اما پس از آزادسازی افغانستان، البته جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا کمکهای ایران را با ایراد اتهام «محور شرارت» پاسخ داد.
در ادبیات رسانههای غرب ایران بارها متهم به همکاری با طالبان شده است، اما در سال ۱۹۹۸ نیروهای طالبان در حمله به کنسولگری ایران در مزار شریف ۹ دیپلمات ایرانی را به شهادت رساند و ایران نیز در پاسخ به این حرکت ۲۰۰ هزار نیروی نظامی خود را در مرز افغانستان به حالت آماده باش درآورد و چیزی نمانده بود به دلیل این موضوع وارد جنگ با نیروهای طالبان شود؛ به همین دلیل ایران هیچگاه دولت طالبان را به رسمیت نشناخت.
مأموریتهای نیروی قدس در افغانستان جایگاه جمهوری اسلامی ایران را در این کشور مستحکم کرد تا جایی که وزارت دفاع آمریکا در گزارشی درباره وضعیت افغانستان سیاستهای ایران در افغانستان را موفق خوانده است.
** جنگ عراق
پس از حمله آمریکا و نیروهای متحدش به عراق در سال ۲۰۰۳، نیروی قدس با هدف کمک به ثبات و امنیت عراق و حمایت از مردم این کشور در برابر اشغالگری آمریکا و متحدانش وارد صحنه عراق شد. این کمکها عمدتا حالت مستشاری داشت و با توجه به مناسبات دیرینهای که میان ایران و گروههای معارض عراقی به ویژه گروههای شیعی از جمله حزب الدعوه و مجلس اعلا وجود داشت، نیروی قدس و فرمانده آن که مسئولیت پرونده عراق رسما به او سپرده شده بود، جای خود را در عراق باز کردند.
در کنار روند سیاسی، پرونده امنیتی عراق از دغدغههای مهم ایران بود، به همین علت در زمانی که نوری المالکی نخست وزیر وقت عراق در سال ۲۰۰۸ مشغول چانهزنی با آمریکا درباره توافقنامه امنیتی میان عراق و آمریکا بود، کمکهای مستشاری سردار سلیمانی موجب شد هزینههای این توافقنامه برای عراق و ایران به حداقل برسد از جمله موارد تعدیل شده حق مصونیت قضایی نیروهای آمریکایی و موضوع ایجاد پایگاههای نظامی دائمی در عراق بود.
بعدها رقبای منطقهای ایران خصوصاً مقامات سعودی آمریکاییها را نکوهش کردند که با حمله به عراق و سرنگونی نظام صدام حسین این کشور را دو دستی تقدیم ایران کردند.
رشد شاخه القاعده در عراق به رهبری «ابومصعب زرقاوی» از دیگر مواردی بود که نگرانی عراق و نیز جمهوری اسلامی را برانگیخت و به همین دلیل همکاریهای امنیتی نیروی قدس با دستگاههای ذیربط عراقی در مقابله با تروریسم در این کشور شکل گرفت. در شرایط بعد از ظهور و نفوذ داعش نیز این نقش به موازات حضور نیروی قدس در مبارزه با داعش در سوریه، در عراق ادامه یافت به نحوی که عملکرد این نیرو در تشکیل نیروی مردمی حشدالشعبی و در راستای آن آزادسازی مناطق استراتژیک عراق ازجمله «آمرلی»، «بیجی»، «الرمادی»، «موصل» و «جرف الصخر» کاملاً نمایان بود.
در عین حال حمایت و پشتیبانی از حکومت اقلیم کردستان عراق برای بازپس گیری مناطق اشغالی نیز با جدیت پیگیری شد و در حقیقت سیاستهای مستشاری نیروی قدس در عراق فارغ از رنگ و بوهای قومی و مذهبی به خوبی نشان داد که حمایت این نیرو مختص به شیعیان نبوده و در آزادسازی تمامی مناطق منتسب به شیعیان و یا اهل سنت و کردها حضور یکسانی داشته است.
** جنگ ۳۳ روزه لبنان
جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان که در اسرائیل به جنگ دوم لبنان و در لبنان به جنگ جولای یا جنگ تموز معروف است، نبرد ۳۳ یا ۳۴ روزه بین ارتش اسرائیل و حزب الله لبنان بود که در ۱۲ جولای ۲۰۰۶ آغاز شد و دامنه آن شمال اسرائیل و سراسر لبنان را در بر گرفت. این جنگ با قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۱۴ اوت ۲۰۰۶ پایان یافت.
اسرائیل و آمریکا بعد از سال ۲۰۰۰ توافق کرده بودند که باید حزب الله لبنان را حذف کنند، تعبیر آنها نیز این بود که ماری وجود دارد که سر آن در تهران، وسط آن در سوریه و دم آن در لبنان است و مناسبترین جایی که میتوان به این ما لطمه زد دم آن است؛ چرا که نزدیک بودن لبنان به اسرائیل تهدید خطرناکی برای آنها بود و قرار بر این شد در جولای که با ماه رمضان مصادف بود، سید حسن نصرالله و کل شخصیتهای طرفدار وی به هنگام سخنرانی روز قدس از فراز آسمان بیروت ترور شوند. نقشه آنها این بود که در هفته اول آن چنان مناطق حزب الله در بیروت و لبنان را بمباران کنند که بخش اعظم نیروها از بین برود. در تبادل اسرا با رژیم صهیونیستی ایهود اولمرت نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی با دستور مستقیم جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا حمله همه جانبه به لبنان را آغاز کرد.
سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در اولین و تنها مصاحبه مطبوعاتی خود در این خصوص گفتند: در تمام دورهای که رژیم صهیونیستی در آغاز جنگ ۳۳روزه اجرای عملیات کرد خصوصاً در ساعات و روز اول و روزهای اول، او اهداف موجود در بانک اطلاعاتی از قبل آمادهی خود را هدف قرار داد. رژیم، همهی آن بانک اطلاعاتی که از قبل آماده کرده بود را به نیروی هوایی خود واگذار کرد و نیروی هوایی بر مبنای آن بانک که مختصات دقیق مکانهای متعلق به حزبالله در آن وجود داشت، وارد عمل شد. اما بهدلیل تدابیری که حزبالله انجام داده بود - هم در بُعد نیروی انسانی و هم در بُعد امکانات – حزبالله حداقل آسیب را دید و یا میتوان گفت در لحظات اولیه هیچ آسیبی ندید.
برخلاف آنچه که اتاق فکرهای کاخ سفید پیش بینی کرده بود، حملات و بمباراهای هوایی اسرائیل در طول این جنگ حتی یک مورد نتیجهبخش نداشت و برای ایجاد فشار و قتلعام غیرنظامیان تنها به انهدام زیرساختهای شهر لبنان اقدام میکرد.
در مقابل نیروهای حزب الله با کنترل دامنه جنگ و به کارگیری مرحلهای موشکهای دوربرد خود موفق شدن صدمات زیادی را در بعد سیاسی و نظامی به اسرائیل وارد کند که غرق کردن ناو اسرائیلی ساعر در سواحل لبنان را میتوان از جمله نقاط عطف این جنگ برای حزب الله لبنان برشمرد.
در بحبوحه این جنگ سردار قاسم سلیمانی، پیامی از رهبر انقلاب به دبیرکل حزب الله لبنان ارسال کرد که حاکی از حمایتهای مادی و معنوی کامل جمهوری اسلامی ایران از حزب الله لبنان بود. سردار سلیمانی این پیام شفاهی و فوری را روز دهم جنگ به مقامات حزب الله منتقل کرد.
در این نامه آمده است: «سلام مرا به تک تک برادران برسانید این جنگ سخت خواهد بود، اما توکل بر خدا کنید و پایداری نمایید ما به پیروزی مقاومت یقین کامل و حتی بیش از یقین داریم. مقاومت پیروز شده و به یک قدرت منطقهای تبدیل میشود. اطلاعات موجود در طول جنگ چنین برمی آید که دشمن خود را آماده کرده بود که در آغاز پاییز حملهی را ضد شما انجام دهد. اسرائیلیها با توافق آمریکا بدون دلیل یا با به دست آوردن یک بهانه با استفاده از عنصر غافلگیری میخواستند این جنگ را بر افروزند.»
حضرت آیت الله خامنهای در پایان پیام خود خطاب به سید حسن نصرالله تاکید کرد: «ما با شما هستیم و در همه حال از شما حمایت خواهیم کرد؛ نگران نباشید مهم این است که صبر کنید و در برابر این دشمن بایستید توجه زیادی به مردم داشته باشید چرا که آنها میخواهند مردم را از شما دور کنند. اگر خداوند شما را پیروز گرداند به قدرتی تبدیل خواهید شد که هیچ نیرویی نمیتواند در برابر آن بایستد.»
نقش نیروی قدس و شخص سردار سلیمانی در این جنگ نقش موثر و تاثیرگذاری بود و همانطور که خود گفته است در آن ایام بیشتر در لبنان و در کنار دوستان حزب الله بوده و برای فرماندهی جنگ در اتاق ویژه عملیات حضور داشته است. سردار سلیمانی در این خصوص میگوید: «بعد از هفته اول جنگ به تهران آمدم و بعد از جلسه با آقای لاریجانی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با هم به مشهد رفتیم خدمت حضرت آقا تا گزارش آخرین وضعیت را بدهیم در آن جلسه مقام معظم رهبری سفارشاتی فرمودند که آنرا جزو الهامات الهی باید در نظر گرفت که انصافاً سرنوشت جنگ را تغییر داد.»
** جنگ ۲۲ روزه غزه
جنگ ۲۲ روزه در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ با تهاجم گسترده هوایی رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه آغاز شد و در خلال این جنگ بیش از ۷ هزار فلسطینی به شهادت رسیدند یا زخمی شدند. در اسرائیل از این جنگ به عنوان عملیات «سرب گداخته» و در میان اعراب با نام «کشتار غزه» یاد میشود.
برخلاف جنگ ۳۳ روزه که رژیم صهیونیستی به صراحت هدف جنگ و نابودی حزب الله و آزادی اسرای اسرائیلی اعلام کرده بود، در آغاز تهاجم نظامی ارتش صهیونیستی به غزه، هیچ سخنی از سرنگونی دولت حماس در غزه یا آزادی «گیلعاد شالیت» سرباز به اسارت گرفته شده مطرح نشد، بلکه بهبود اوضاع امنیتی در جنوب را هدف اصلی جنگ نامیده و بازه زمانی مشخصی را برای تحقق این هدف در نظر نگرفت.
در این جنگ حماس با موشکهایی که در اختیار داشت به حملات رژیم صهیونیستی پاسخ داد؛ اما سوال ناظران نظامی آن بود که این موشکها از کجا و چگونه بدست حماس رسیده است؟ نیروی قدس در راستای حمایت از آرمان فلسطین ارتباط خود را با گروههای مقاومت از جمله حماس و جهاد اسلامی افزایش داد و با توجه به پیش بینی تجاوزات رژیم صهیونیستی به تقویت بنیه نظامی و تسلیحاتی این گروهها پرداخت که از جمله این کمکها ارسال قطعات مختلف موشک به داخل نوار غزه بود.
نیروی قدس این کار را از طریق سودان و خاک مصر انجام داد و نهایتاً به شکل پنهانی از تونلهای زیرزمینی حفر شده در صحرای سینا به داخل غزه منتقل میشد و به دست فلسطینیان میرسید؛ این روند در مراحل بعدی ادامه یافت و در جنگ ۸ روزه رشد قابل توجهی یافت.
** جنگ ۸ روزه غزه
جنگ ۸ روزه غزه چهارشنبه چهاردهم نوامبر ۲۰۱۲ میلادی با ترور «احمد الجعبری» معاون فرمانده گردانهای عزالدین قسام شاخه نظامی حماس مصرف اشغالگران صهیونیست با عنوان عملیات «ستون ابرها» آغاز شد و پس از ۸ روز در چهارشنبه ۲۱ نوامبر با برقراری آتش بس میان طرفین به پایان رسید. در جنگ ۸ روزه غزه حمایتهای ایران از مقاومت فلسطین از حمایتهای تبلیغی و سیاسی فراتر رفت و برای نخستین بار و به طور رسمی اعلام شد که ایران موشکهای پیشرفته «فجر۵» و یا دست کم فناوری ساخت آن را در اختیار فلسطینیان قرار داده است، متولی اصلی این حمایتها نیروی قدس بود.
سردار محمدعلی جعفری فرمانده وقت کل سپاه این موضوع را اینگونه تشریح میکند که ایران برای کمک به مسلمین و مظلومان جهان برای مقابله با زورگویان و نظام استکباری کمک تکنولوژیکی و فناوری دارد و کاری هم که در روز انجام دادیم بر همین منوال است موشکهای فجر ۵ را مستقیماً به غزه نفرستادیم بلکه فناوری آن از ایران به مقاومت منتقل شده و مقدار بیشماری از این موشکها در حال تولید است.
**جنگ سوریه
بحران سوریه در اوایل سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شود و در سال ۲۰۱۲ شاهد خطرناکترین مرحله بحران خود بود چراکه پس از آغاز اغتشاشات در شهرهای حمص و حماه و آغاز حمله نظامی به مراکز دولتی و امنیتی، گروههای تروریستی به تدریج به شهرهای بزرگ مانند دمشق و حلب رسیدند و اقدامات خطرناکی را علیه نظام سوریه سازماندهی کردند.
شرایط حاکم بر سوریه در آن مقطع به گونهای بود که کمتر کسی به بقای نظام سوریه امید داشت هجمه سنگین تبلیغاتی رسانههای منطقهای خصوصاً شبکههای الجزیره و العربیه و شمارش معکوس برای سرنگونی بشار اسد به گونهای بود که حتی مسئولان سوری را دچار دستپاچگی کرده بود در آن اوضاع بحرانی که هم صحنه میدانی و هم وضعیت روانی کاملا به نفع مخالفان و علیه دولت سوریه رقم خورده بود، جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت با جدیت در کنار سوریه بایستد و مانع سقوط نظام شود.
بر اساس این راهبرد و در شرایطی که سوریه دشوارترین مرحله بحران را سپری میکرد، بر اساس تصمیم عالیترین مقامات نظام، نیروی قدس مامور شد تا با جدیت بیشتری وارد صحنه سوریه شود و ضمن مقابله جدی با تروریستها مانع سقوط نظام این کشور شود.
نیروی قدس در چارچوب وظایف و ماموریتهای قانونی خود از دیرباز در سوریه کم و بیش حضور داشت البته ارتباط نیروی قدس با سوریه تا پیش از بحران عمدتا در حیطه پشتیبانی از گروههای مقاومت لبنان و فلسطین بود و تعامل گستردهای با نظام دمشق وجود نداشت. وقوع بحران، اما زمینه ارتباطات بیشتر نیروی قدس را با ساختارهای این کشور از دولت و ارتش گرفته تا بالاترین سطح یعنی ریاست جمهوری فراهم کرد. ابتدا حضور نیروی قدس در سوریه و اقدامات آن در این کشور بعد رسانهای نداشت، اما با تشدید بحران و ضرورت حضور پررنگتر در سوریه به تدریج مقامات سپاه از این واقعیت پرده برداشتند.
نخستین حضور و اقدام نیروی قدس در سوریه حالت توجیهی، مستشاری و آموزشی داشت. با هماهنگی مسئولان نیروی قدس، کارشناسانی از نیروی انتظامی به توجیه و آموزش پلیس سوریه در برخورد با شورشهای خیابانی پرداختند. کمبود تجهیزات پلیس سوریه از جمله مشکلاتی بود که کار آنان را در مدیریت بحران دشوار ساخته بود و به همین دلیل در مقاطع اولیه برخی تجهیزات به آنان ارائه شد. هرچند ورود سریع بحران به فاز مسلحانه و جنگ مجال چندانی برای اقدام انتظامی باقی نگذاشت، اما این کمکها در مقاطع بعدی کم و بیش تداوم یافت.
اعزام تعدادی از افسران امنیتی سوریه به ایران به منظور آموزش مدیریت بحران و کار اطلاعاتی-امنیتی در شرایط بحران از دیگر اقدامات مستشاری نیروی قدس در آن برهه به سوریها بود. جمعبندی کارشناسان ایرانی این بود که برخورد اولیه نظام با معترضان فاقد پشتوانه کافی اطلاعاتی بوده و برآورد درستی از بحران و ریشههای آن وجود نداشت، در نتیجه به جای برخورد انتظامی برخورد نظامی صورت گرفت و این موضوع به نوبه خود به وخامت اوضاع افزود.
با ادامه درگیریها در سوریه و ورود قدرتهای فرامنطقهای به این کشور و حمایت آنها از جریانات تکفیری برای شورش علیه دولت سوریه و عراق، همزمان گروهک تروریستی-تکفیری داعش نیز در این دو کشور اعلام موجودیت کرد و فصل جدیدی از مبارزه با تروریسم در این دو کشور با محوریت نیروی قدس سپاه شکل گرفت.
در همین حال ادامه نبرد نیروهای مقاومت و مدافعان حرم با تروریستهای تکفیری داعش که برای خود سرزمینی برای خلافت ساخته بودند، با نابودی کامل این خلافت خودخوانده در سوریه و عراق همراه بود. این پیروزی با هدایت و فرماندهی میدانی نیروی قدس سپاه و در رأس آن سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در سوریه و عراق به دست آمد./1360/
منبع: فارس