پیشینه «رزمندگان بدون مرز» در تاریخ معاصر
به گزارش خبرگزاري رسا، «سپاه قدس یک نیرویی است که با سعهی صدر به همه جا و همه کس نگاه میکند. رزمندگان بدون مرزند؛ رزمندگان بدون مرز. رزمندگانی که هرجا نیاز باشد، آنها در آنجا حضور پیدا میکنند». این بیانات حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در نماز جمعه بیستوهفتم دی ماه در تهران، توصیفی بود از نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مفهوم جدیدی را در ادبیات مقاومت بنا نهاد.
استفاده از عبارت «رزمندگان بدون مرز» و نیز نامبردن از «سپاه قدس» هرچند برای نخستین بار بود که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی انجام شد، اما این مفهوم، پیش از این نیز توسط گروههای مختلف مقاومت در سراسر جهان تجربه شده است؛ گروههایی که برای حفظ کرامت، استقلال، آزادی و حاکمیت سرزمینی خود با کشورهای تشکیلدهنده مفهوم «امپریالیسم، استعمار و استکبار جهانی» مبارزه میکنند. این گروهها بعد از آن که با زیادهخواهی، دستاندازی و تحمیل خواسته از سوی کشورهای محور سرمایهداری و لیبرالیسم مواجه شدند، وقتی شاهد پیشروی این محور با استفاده از قوه قهریّه بودند، سلاح به دست گرفته و جریان مقاومت را از درون تا بیرون مرزهای وطن خود آغاز کردند.
این گروهها شامل هر نوع نیروی مسلح غیرمنظم و چریکی هستند که در برابر دولتهای دستنشانده غربگرا یا اشغالگری استکبار جهانی قیام کردهاند. از این رو همین کشورهای استعمارگر که داعیهدار مهد تمدن بودن، هستند، بعضاً واژه «تروریست» یا «سازمان تروریستی» را برای این گروهها به کار میبرند تا پایگاه اجتماعی آنها را تخریب کرده و چهره بینالمللی موجه آنها را مخدوش کنند.
برخی از همین کشورهای مدعی دموکراسی، مانند ایالات متحده، انگلیس و فرانسه که در اوان انقلابهای خود و دهههای گذشته با جنبشهای مقاومت ضد سرمایهداری و لیبرالیسم مواجه بودند، از تمام قوای نظامی خود برای سرکوب آن گروهها استفاده کردند.
در این گزارش به معرفی کوتاه چند نمونه از مهمترین و مشهورترین گروههای مقاومت جهانی که مبارزه با امپریالیسم را سرلوحه کار خود قرار دادند، پرداخته شده است؛ گروههایی که تداوم آنها و جنبشهای امروزین مشابه آنها، میتوانند با همافزایی اتصال به نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سازمان بینالملل رزمندگان بدون مرز را تقویت کنند.
ارتش آزادیبخش ملی بولیوی
این گروه مقاومت چریکی در بولیوی به رهبری چهره مشهور ضد آمریکایی «اِرنستو چهگوارا» فعالیت خود را در سال ۱۹۶۶ میلادی از استان «کوردیلِرا» آغاز کرد و پایگاه خود را در مزرعهای نزدیک رودخانه «نیاناکاهوازو» در ۲۵۰ کیلومتری جنوب غربی شهر «سانتا کروز دو لا سیهرا» بنا نهاد.
ارتش آزادیبخش ملی بولیوی مصمم بود به امپریالیسم آمریکا در کشورش پایان دهد و با رهبری چهگووارا آرژانتینی، نبرد مسلحانهای را ضد دولت نظامی «رنه بارینتوس» رئیسجمهور وقت بولیوی آغاز کرد.
وی در برههای از فعالیت ضد استکباری خود، به کنگو سفر کرد تا گروههای چریکی مسلح و ضد سرمایهداری را هدایت کند. هدف چهگوارا، صدور انقلاب ضد امپریالیستی مردم بولیوی به کنگو بود.
این گروه کار خود را با ۲۹ تبعه بولیوی، ۲۵ کوبایی و تعداد کمی خارجی، که خود چهگوارا نیز یکی از آنها بود، شروع کرد و در بهار ۱۹۶۷ دو عملیات موفق را علیه پایگاههای ارتش بولیوی اجرا کردند.
با این حال مابقی گروههای مخالف بولیوی به ارتش آزادیبخش خیانت کرده و محل اختفای آنها را به دولت بارینتوس لو دادند. چیزی نگذشت که ماموران سازمان جاسوسی ایالات متحده (سیا) و مستشاران نظامی آمریکایی به کمک دولت بولیوی آمده تا این جنبش مقاومت را سرکوب کنند.
بارینتوس که از احتمال پا گرفتن جنبش گوارا بسیار نگران بود، مناطقی را که ارتش آزادیبخش بولیوی در آن فعالیت میکرد، زیر مشت آهنین گرفت.
ویِت کُنگ
جبهه آزادیبخش ملی ویتنام، سازمانی سیاسی در جنوب ویتنام و کامبوج، که صاحب نیروی نظامی مخصوص خود بود و در زمان تهاجم نظامی ایالات متحده به این کشور، در برابر آمریکاییها مقاومت مسلحانهای را آغاز کردند.
سازمان ویتکنگ، دارای یگانهای نظامی جداگانه چریکی و ارتش منظم بود که در کنار آنها نیز شبکههای از «کادرها» برای ساماندهی به قیام مردمی علیه حضور نظامی آمریکاییها در ویتنام، فعالیت میکرد.
نظر دولتهای آمریکا و ویتنام درباره این سازمان مختلف بود. کمونیستها و فعالان ضد جنگ ویتکنگها را «شورشیان بومی» در شمال ویتنام مینامیدند اما آمریکا و دولت ویتنام جنوبی، این سازمان را ابزار نظامی هانوی میخواندند.
برخی منابع ادعا میکنند دولت ویتنام شمالی در تاریخ بیستم دسامبر ۱۹۶۰ جبهه آزادیبخش ملی را سازماندهی کرد تا جنگی نامنظم را علیه دولت جنوبی و نظامیان آمریکایی پیش ببرند. با این حال گفته میشود تعداد زیادی از ویتکنگها داوطلبانی بودند که تهاجم نظامی امپریالیسم را برنمیتابیدند.
این سازمان ویتنامیهای ساکن بخش جنوبی را دعوت میکرد تا «رژیم استعماری پنهان امپریالیستهای آمریکایی» را ساقط کنند و اقداماتی را برای رسیدن به صلح و اتحاد دوباره ملی انجام دهند.
جنگ ویتنام در سیام آوریل ۱۹۷۵ رسما با شکست نظامی و مفتضحانه آمریکا پایان یافت. سازمان ویتکنگ نیز بعد از اتحاد دوباره شمال و جنوب ویتنام، منحل شد.
جنبش 26 جولای کوبا
«فیدل کاسترو» مبارز ضد استکباری کوبایی، در سال ۱۹۵۳ با سازماندهی گروه مقاومت چریکی به نام «جنبش ۲۶ جولای»، انقلابی را علیه دولت «فولخنثیو باتیستا» دیکتاتور نظامی کوبا آغاز کرد و فعالیت خود را تا زمان پایان دادن به حضور باتیستا در روز پایانی دسامبر ۱۹۵۸ ادامه داد.
از آن زمان به بعد، تاریخ بیستوششم جولای (۱۹۵۳) در تقویم کوباییها با نام «روز انقلاب» جشن گرفته میشود. جنبش ۲۶ جولای بعد از تشکیل شدن دولت جدید کوبا، در ماه اکتبر ۱۹۶۵ تغییر ساختار یافته و به حزب کمونیست تبدیل شد.
این انقلاب در کنار پیامدهای جدی داخلی و خارجی که داشت، منجر به قطع روابط دیپلماتیک کوبا و آمریکا در سال ۱۹۶۱ شد. مبنای تاریخی این خیزش ضد امپریالیستی کوباییها نیز تهاجم آمریکا به این کشور در سال ۱۸۹۸ بود که بعد از آن منجر به روی کار آمدن دیکتاتوری نظامی و وابسته باتیستا شد.
یکی از عواملی که بر عکس جنبش انقلابی لیبی، منجر به پیروزی آزادیطلبان کوبایی شد، حمایت و همراهی قشرهای مختلف جامعه این کشور با جنبش ۲۶ جولای بود.
بعد از انقلاب کوبا و علیرغم تغییر ساختار جنبش ۲۶ جولای، مبارزان ضد استعماری و ضد امپریالیسم کوبایی به نبرد خود ادامه داده و به کمک همفکران خود در بحران جنگ داخلی آنگولا و انقلاب نیکاراگوئه رفتند.
جنبش استقلال هند و پاکستان (سلطنت بریتانیا)
امپراتوری هندِ بریتانیا بعد از حدود یک قرن حکمرانی بر شبهقاره هندوستان و تاراج منابع و ثروت این منطقه حاصلخیز، رو به زوال رفت و با تلاشهای رهبران آزادیخواه از جمله «مهانداس کارامچاند (مهاتما) گاندی» فروپاشید. این اتفاق به شکل معاهده سال ۱۹۴۷ نمود بیرونی پیدا کرد که منجر به تشکیل دو کشور جدید قلمرو پاکستان و قلمرو اتحادیه هند شد.
اولین جنبش ملیگرای انقلابی از سال ۱۸۵۷ در بنگال سابق (بنگلادش امروزی) آغاز شد و سپس به کنگره ملی هند تسرّی پیدا کرد. در ابتدا رهبران این جنبش فقط خواستار حقوق بنیادین انسانی برای مواردی از جمله حقوق اقتصادی و اداره خدمات مدنی هند (زیر نظر امپراطوری بریتانیا) بودند.
این جنبش در سازمانهای متعددی از جمله نهادهای سیاسی، فلسفی و عقیدتی اقشار مختلف هند نفوذ کرده و رویکرد واحد آن پایان دادن به استعمار طولانیمدت انگلیسیها در شبهقاره بود.
این جنبش البته سیاست مسالمتآمیز و سرکشی مدنی «مهاتما گاندی» یکی از رهبران خود را سرلوحه کار قرار داد اما در برخی برههها مجبور به دادن خونهای زیادی و مبارزه مسلحانه نیز شد.
«محمد علی جناح» نیز به عنوان رهبر «اتحادیه تمام مسلمانان هند» که سال ۱۹۰۶ ذیل امپراطوری هندِ بریتانیا تشکیل شد، مبارزات خود را از سال ۱۹۱۳ برای تشکیل یک دولت اسلامی و مستقل آغاز کرد که نهایتا منجر به تاسیس جمهوری اسلامی پاکستان شد.
لیبرتادورِس (رهبران آزادیبخش آمریکای لاتین)
نیمی از کشورهای قاره آمریکای جنوبی که برای سالها تحت کنترل و اشغال پادشاهی اسپانیا قرار داشتند از ماه سپتامبر سال ۱۸۰۸ سلسله نبردهای نظامی و مسلحانهای را با نیروهای استعمارگر اسپانیایی آغاز کردند.
این جنگها که ۲۵ سال به طول انجامید و نهایتاً به اشغالگری اسپانیا در آمریکای جنوبی پایان داد، توسط رهبرانی هدایت میشد که به آنها «لیبرتادورِس» (به زبان لاتین) یا رهبران آزادیبخش گفته میشد.
بعضی از این افراد نظامیان «کریولاهای بورژوا» (افرادی طبقه متوسط جامعه آمریکای جنوبی که از تیره و نژاد اسپانیایی یا پرتغالی بودند) و برخی دیگر بومیان این قاره بودند. از جمله مهمترین این رهبران میتوان به «سیمون خوزه آنتونیو د لا سانتیسیما ترینیداد بولیوار ی پالاسیوس پونته-آندراده ی بلانکو» یا به اختصار سیمون بولیوار اشاره کرد.
مبارزان آزادیطلب آمریکای جنوبی با استفاده از تاکتیکهای جنگ منظم و نامنظم، علیه اشغالگران اسپانیایی تاختند و در یک ربع قرن تا سال ۱۸۳۳ آنها را برای همیشه مجبور به عقبنشینی از کشورهای خود کردند.
بولیوار که در فرهنگ انقلابی آمریکای جنوبی، شخصا به عنوان «اِل لیبرتادور» شناخته میشود، یکی از فرماندهان نظامی و رهبر سیاسی ونزوئلایی بود که جنگ علیه سلطنت اسپانیا در چندین کشور را هدایت کرد. رهبری وی در این دوران منجر به استقلال کشورهای ونزوئلا، بولیوی، کلمبیا، اکوادور، پرو و پاناما از زیر یوغ اسپانیاییها شد.
بولیوار علیرغم اینکه در خانوادهای کریولا، اشرافی و مرفه زاده شده بود، در سالهای اولیه برای تحصیل به مدرسهای در اسپانیا فرستاده شد و در سن ۱۶ سالگی نیز به فرانسه رفت تا تحصیلات عالیه را در آنجا طی کند. وی بعد از آشنا شدن با سیاستهای استعماری و امپریالیستی کشورهای اروپایی، مصمم شد به وطن خود بازگشته و به اشغالگری اسپانیا در آمریکای جنوبی پایان دهد.
ارتش جمهوریخواه ایرلند و ارتش آزادیبخش ملی ایرلند (شمالی)
پادشاهی متحده بریتانیا از اواخر قرن دوازده میلادی بعد از حمله آنگلو-نورمن به جزیره ایرلند، حکومت خود را بر این کشور گسترانید. از آن زمان به تناوب گروههای متعدد آزادیطلبی بودند که برای خارج شدن از زیر سلطه بریتانیاییها مسلحانه یا غیرمسلحانه تلاش میکردند.
جدیترین اقدامات ایرلندیها برای استقلال از سلطنت بریتانیا از سال ۱۹۱۷ با تشکیل نهاد نظامی به نام «ارتش جمهوریخواه ایرلند» و با محوریت تفکر تشکیل جمهوری مستقل ایرلند آغاز شد.
این ارتش از داوطلبان ایرلندی که در زمان جنگ جهانی اول در ارتش بریتانیا خدمت نکرده بودند، اعضای گروه شبهنظامی و کوچک ارتش مدنی ایرلند و دیگر شهروندان ایرلندی تشکیل شده بود. همچنین تعداد زیادی از نظامیان ایرلندی در ارتش بریتانیا که بعد از جنگ جهانی اول به کشورشان بازگشته بودند، به این نهاد نظامی پیوسته و آن را تقویت کردند.
بعد از شکل گرفتن این ارتش، جنگ چریکی و نامنظمی بین ایرلندیها و نظامیان سلطنتی بریتانیا از سال ۱۹۱۹ در گرفت که بعد از دو سال و پنج ماه، منجر به استقلال و تشکیل مستقل دولت ایرلند شد. با این حال، طبق رویه همیشگی پادشاهی انگلیس که هنگام از دست دادن سرزمینهای خود سعی در تکه تکه کردن کشور مستقل جدید داشت، این بار نیز ایرلند دو پاره شد. بخش جنوبی آن تحت نام جمهوری ایرلند به کشور مستقل تبدیل شد اما بخش شمالی آن با یک دولت مشروطه سلطنتی همچنان تحت سلطنت لندن باقی ماند.
مردم ایرلند شمالی اما همچنان دست از تلاش ضد استعماری خود نکشیدند و در سال ۱۹۷۴ نهادی تحت نام «ارتش آزادیبخش ملی ایرلند» تشکیل دادند که هدف آن خارج شدن از سلطنت بریتانیا و تشکیل کشوری متحد با جمهوری ایرلند است.
مبارزات این نهاد با حمله به ارتش بریتانیا و ترور برخی چهرههای برجسته سیاسی لندن آغاز شد و هرچند که در حال حاضر به دلیل موافقت با آتشبس در سال ۱۹۹۸ از شکل مسلحانه خارج شده اما همچنان به فعالیتهای سیاسی استقلالطلبانه ادامه دارد.
جنبش مقاومت حزبالله لبنان
جنبش سیاسی-نظامی حزبالله سی و پنج سال پیش با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی ایران و تفکرات امام خمینی (ره) بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی در سال ۱۹۸۵ در لبنان بهوسیله «سید عباس موسوی» تاسیس شد.
بعد از ترور و به شهادت رسیدن موسوی توسط رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۹۲، «سید حسن نصرالله» دبیرکلی حزبالله را برعهده گرفت.
این جنبش در زمان تاسیس، اهداف خود را اینگونه عنوان کرد: «اخراج آمریکاییها، فرانسویها و متحدانشان از لبنان برای همیشه، پایان دادن به حضور نهادهای استعماری در خاک [لبنان]، تسلیم شدن فالانژها در برابر عدالت و مجازات آنها به دلیل جرائمی که علیه فرزندان [لبنان] انجام دادند، و برقراری نظام اسلامی در لبنان».
یکی از مهمترین اقدامات نظامی حزبالله، مبارزات چریکی و نامنظم با نظامیان اشغالگر رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان بود که به تبع آن صهیونیستها در ۲۴ مه ۲۰۰۰ عقبنشینی کرده و شبهنظامیان «جیش لحد» که با تلآویو همکاری میکردند، تسلیم شدند.
شاخه سیاسی حزبالله نیز بخشی از ائتلاف هشت مارس است که در حال حاضر ۱۳ کرسی پارلمان لبنان و دو وزارت دولت این کشور را در اختیار دارد.
جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)
سازمان سیاسی-نظامی حماس به عنوان بخشی از نهضت اسلامی در سال ۱۹۸۷ و در مدت کوتاهی بعد از آغاز انتفاضه اول فلسطینیان در اراضی اشغالی، توسط شیخ «احمد یاسین»، «عبدالعزیز الرنتیسی»، «محمود الزهار» و چهار نفر دیگر از رهبران مقاومت فلسطین در غزه تاسیس شد.
میثاقنامه حماس که یک جنبش مردمی است، یک سال بعد از تاسیس با هدف آزادسازی تمام اراضی اشغالی از چنگ صهیونیستها و تاسیس دولت اسلامی در تمام سرزمین فلسطین از نهر (اردن) تا بحر (مدیترانه)، از جمله کرانه باختری و نوار غزه، تدوین و تصویب شد.
«افریم اینبار» پژوهشگر و استاد دانشگاه «بار-ایلان» در کتاب خود تحت عنوان «امنیت داخلی اسرائیل: مشکلات و چالشها از جنگ یوم کیپور»، ادعا میکند که حماس، به رژیم صهیونیستی پیشنهاد داده بود که در ازای بازگشت این رژیم به مرزهای ۱۹۶۷ و اعطای مجوز بازگشت آوارگان فلسطینی ۱۹۴۸، با آتشبسی ۱۰ ساله موافقت میکند اما این به معنی به رسمیت شناختن اسرائیل یا پایان جنگ با آنها نیست.
شاخه سیاسی حماس با نام حزب «الدعوه» و شاخه نظامی آن تحت عنوان «گردانهای عزالدین القسام» شناخته میشود که بعد از آزادسازی نوار غزه در سال ۲۰۰۷ از اشغال صهیونیستها، اداره و کنترل این منطقه را در دست دارد.
جنبش جهاد اسلامی فلسطین
جنبش جهاد اسلامی، سازمانی سیاسی نظامی در فلسطین و یکی دیگر از گروههای مقاومت فلسطین است که در سال 1981 به مرکزیت دمشق، پایتخت سوریه تاسیس شد.
این جنبش به همراه حماس و شش گروه مقاومت فلسطینی دیگر، «اتحادیه نیروهای فلسطین» را تشکیل میدهند که با توافق اسلو مخالف بوده و خواستار تاسیس دولت اسلامی فلسطین هستند.
دبیر کلی این جنبش، که بعد از سال 2006 تقریبا در روند سیاسی مداخله نکرده، هماکنون بر عهده «زیاد النخاله» است. این جنبش به دلیل ارتباطاتی که با کشورها و گروههای محور مقاومت در منطقه از جمله حزبالله دارد، از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا گروهی تروریستی قلمداد میشود.
این جنبش مانند حماس و بر خلاف کشورهای عربی، فلسطین را از نهر تا بحر میداند و خود را به مبارزه برای آزادسازی خاک اشغالی فلسطین از رژیم صهیونیستی متعهد میداند.
جهاد اسلامی، رژیم صهیونیستی را نوک پیکان جنگ با طرح استعماری غرب میداند که علیه امت اسلامی در حال اجراست و هرگونه استمرار وجودی رژیم صهیونیستی را استمرار سلطه بر وطن اسلامی به حساب میآورد. آزادسازی کامل فلسطین از مهمترین اهداف این جنبش تلقی میشود./1360/