۰۳ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۱
کد خبر: ۶۴۰۹۷۴

پالانی که به کمک انگلیس به سلطنت رسید

پالانی که به کمک انگلیس به سلطنت رسید
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ نقطه عطف قدرت‌یابی رضاخان است که بر اساس آن سلسله قاجار منقرض شد و قدرت به پهلوی رسید. طراح اصلی این کودتا افسر انگلیسی، آیرون‌ساید بود که با هم‌دستی سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج انجام شد.

به گزارش خبرگزاري رسا، سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان با کودتای نظامی وارد تهران شد و ادارات و نهادهای دولتی را به اشغال درآورد. بر اثر این کودتا بسیاری از شخصیت‌های برجسته و آزاداندیش آزاد شدند، مطبوعات سرکوب شد که ضیاءالدین طباطبایی از همدستان رضاخان در طراحی کودتا، به نخست‌وزیری رسید و رضاخان نیز شخصا به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد. کودتای ۱۲۹۹ را می‌توان نقطه عطف قدرت‌یابی رضاخان دانست که بر اساس آن سلسله قاجار منقرض شد و قدرت به پهلوی رسید.

* فرمانده اصلی

ادموند آیرون‌ساید فرمانده اصلی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بود که نقش اصلی در به قدرت رساندن رضاخان داشت. آیرون‌ساید در سال ۱۸۸۰ در انگلستان متولد شد. در دوران جنگ جهانی اول فرماندهی قوای متفقین در شمال روسیه را برعهده داشت و پس از پایان جنگ جهانی با درجه سرلشکری چون دیگر افسران ارتش بریتانیا مدتی بیکار بود. در این مدت به نگارش کتاب پرداخت که مربوط به دوره فرماندهی وی در شمال روسیه بود. سپس مأموریت‌های تازه‌ای به وی ارجاع شد که عبارت بودند از مأموریت در مجارستان برای تسهیل عملیات عقب‌نشینی قوای رومانی از خاک این کشور، فرماندهی نیروهای بریتانیا در ازمیر و سرانجام به ظاهر مأمور فرماندهی نیروهای بریتانیا در شمال ایران و اعزام این قوا به بین‌النهرین شد. ولی هدف وی از این مأموریت چیزی بیش از این نبود.

ژنرال آیرون‌ساید در مهر ۱۲۹۹ به ایران وارد شد و اولین هدفش فراهم کردن زمینه برای اخراج فرمانده روسی قوای قزاق سرهنگ استارو سلسکی از ایران و در اختیار گرفتن این قوا بود. دربار همایون از سوی شاه به ظاهر ریاست قوای قزاق منصوب شد، ولی در واقع اختیار کامل این قوا را سرهنگ اسمایس و ژنرال آیرون‌ساید برعهده داشتند.

آیرون‌ساید در این زمان بود که با فرمانده واحد تبریز، یعنی رضا میرپنج آشنا شد. البته پیش از این، عامل بریتانیا در تهران، او را متوجه این فرد کرده بود. آیرون‌ساید در مورد اولین دیدارش با رضاخان می‌نویسد: «رفته رفته توجه من و سرهنگ اسمایس به واحد تبریز جلب شد. فرمانده آن‌ها مردی بلندقامت بود. شانه‌هایی فراخ و چهره و نگاهی مشخص داشت. نامش رضاخان بود. بدین ترتیب مردی که بنا بود در سرنوشت کشورش تأثیری آن همه عظیم برجای گذارد، رفته رفته مورد توجه قرار گرفت. به یاد دارم نخستین باری که او را دیدم بدنش از حمله جدی مالاریا می‌لرزید. فکر کردم او کسی نیست که با این بیماری‌ها از پا درآید. ما تصمیم گرفتیم او را فوری ولو به طور موقت به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کنیم».

آیرون‌ساید در همان حین که مشغول مذاکره و طراحی کودتا در شاخه نظامیان بود دستور عقب‌نشینی به قوای انگلیس را هم صادر کرد و خروج این نیروها بر شایعاتی همچون حمله بلشویک‌ها دامن می‌زد و بر وحشت مردم می‌افزود. آیرون‌ساید که در اجرای عملیات خود موفق شده بود در روز ۲۸ بهمن ۱۲۹۹ ایران را به قصد بغداد ترک کرد. او در مورد این مأموریت خود نوشت: «مدت خدمتم در ایران آن قدر زیاد نبود که بتوانم اطلاعات عمیقی در مورد این کشور به دست آوردم... یک چیز برایم مسلم بود، تلاش صد ساله ما برای اعمال نفوذ در ایران از طریق زور به سر رسیده بود».

آیرون‌ساید پس از بازگشت به بغداد مأمور شد در کنفرانس قاهره که از سوی چرچیل وزیر مستعمرات بریتانیا برای حل مسأله عراق تشکیل شده بود، شرکت کند. در بازگشت از این کنفرانس هواپیمایش دچار سانحه شد و به علت شکستگی پا مدتی بستری بود. پس از بازگشت به انگلیس به فرماندهی ستاد کمبرلی منصوب شد.

آیرون‌ساید که دارای سه نشان از ملکه انگلستان بود در سال ۱۹۵۹ درگذشت. کتاب خاطرات او تحت عنوان «شاهراه فرماندهی» در سال ۱۹۷۲ توسط فرزندش لرد آیرون ساید در لندن منتشر شد، اما این خاطرات کامل نبود و قسمت مربوط به کوتای سوم اسفند آن منتشر نشده بود.

* حامی قرارداد، نخست‌وزیر کودتا

از دیگر شخصیت‌هایی که نقش مهم و محوری در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ داشت، سیدضیاءالدین طباطبایی فرزند سیدعلی آقای یزدی بود که در سال ۱۳۶۸ در شیراز متولد شد. او ایام کودکی را در تبریز و شیراز طی کرد. در تبریز به مدرسه ثریا رفت و زبان فرانسه و انگلیسی را در این مدرسه فرا گرفت.

با آغاز نهضت مشروطه‌خواهی به مشروطه‌خواهان پیوست و ۱۸ سال بیشتر نداشت که اقدام به انتشار روزنامه‌ای به نام «اسلام» و سپس «ندای اسلام» کرد.

پس از بمباران مجلس توسط محمدعلی شاه و قلع و قمع مشروطه‌خواهان در مغازه یکی از نمایندگان مجلس دور اول که از طرفداران شاه بود، بمبی منفجر شد که منجر به کشته شدن او شد و سیدضیاء از متهمان نخست این بمب‌گذاری بود که از بیم جان ابتدا به سفارت عثمانی پناهنده شد؛ ولی سایر پناهندگان سفارت عثمانی با حضور وی در سفارت مخالفت کردند. سفارت انگلیس نیز از پذیرفتن وی سر باز زد و او ۶ ماه در سفارت اتریش پناهنده بود تا اینکه تهران توسط مشروطه‌خواهان فتح و شاه خلع شد. اولین اقدام سیدضیاء در این دوره انتشار روزنامه‌ای به نام «شرق» بود که از حمایت مالی اعضای لژ فرماسیونری بیداری ایران برخوردار بود.

این روزنامه به علت سیاست تندی که در پیش داشت، چند بار توقیف شد و هر بار پس از چندی مجددا اقدام به انتشار آن می‌کرد تا آنکه پس از انتشار شماره ۱۰۶ برای همیشه توقیف شد، ولی سیدضیاء از روزنامه‌نگاری دست برنداشت و این بار به انتشار روزنامه‌ای به نام «برق» اقدام کرد. اما این روزنامه نیز دیری نپایید و تعطیل شد و صاحب امتیاز آن پس از محاکمه به اجبار برای مدت سه سال به فرانسه رفت.

پس از بازگشت از این سفر اجباری سید ضیاء که حال دیگر در بازی سیاست زبردست شده بود، بار دیگر اقدام به انتشار روزنامه‌ای به نام «رعد» کرد. او در انتشار این روزنامه از حمایت سفارت انگلیس برخوردار بود. این روزنامه مدتی منتشر شد و پس از ۲۴۶ شماره صاحب امتیاز آن اعلام کرد که روزنامه تا چندی موقتا تعطیل خواهد بود. علت تعطیلی روزنامه، سفر سید ضیاء به روسیه بود که خود هرگز این مطلب را بیان نکرد، ولی در گزارش سفارت ایران در پترزبورگ اشاره شده است.

روزنامه پس از ۱۴ ماه تعطیلی مجددا انتشار یافت و سیاست آن دفاع از دولت وثوق‌الدوله بود. سال ۱۳۳۷ قمری از سوی دولت وقت در رأس هیاتی ۱۴ نفره مأمور مذاکره با دولت‌‌های قفقازیه و انعقاد قرارداد مودت شد. پس از بازگشت از روزنامه‌اش رعد، به حمایت از قرارداد استعماری منعقده بین وثوق‌الدوله و امپراتوری انگلستان تحت عنوان قرارداد ۱۹۱۹ پرداخت و به عاقد قرارداد دست‌مریزاد گفت و انعقاد این قرارداد را آرزوی دیرین خود خواند و او به صورت علنی با سفارت انگلیس رابطه‌ای کاملا نزدیک داشت و با اعضای آن رفت و آمد می‌کرد. مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ سرانجام منجر به سقوط دولت وثوق‌الدوله شد و حال باید انگلیس راهی دیگر برای تثبیت قدرت خود در ایران می جستم. در این حال سید ضیاء به راهنمایی سفارت اقدام به تأسیس کمیته‌ای به نام کمیته آهن در منزل خود در زرگنده که به سفارت انگلیس بسیار نزدیک بود کرد. 

این کمیته که انگلیسی‌ها نیز با آن ارتباط داشتند برای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ طرح شد و در چهارم اسفند احمدشاه حکم نخست‌وزیر او را تحت فشار قوای قزاق صادر کرد. اکثر اعضای کابینه سیدضیاء را که به کابینه سیاه معروف بود، اعضای کمیته زرگنده تشکیل می‌دادند. در شرایط جدید که انگلیس موفق به تشکیل کمیته دولت در ایران شده بود، دیگر به قرارداد ۱۹۱۹ نیاز نداشت. لذا از اولین اقدامات این دولت دست‌نشانده اعلام لغو آن قرارداد بود. 

در خرداد ۱۳۰۰ بنا به مصالحی دولت کودتا کنار گذارده شد و سیدضیاء تهران را به قصد اروپا ترک کرد. او ۱۶ سال در اروپا و ۶ سال نیز در فلسطین به سر برد و در این مدت همواره با عوامل انگلیس در ارتباط بود. پس از سقوط رضاشاه در سال ۱۳۲۲ به ایران بازگشت و حزب اراده ملی را تأسیس کرد و به عنوان نماینده یزد به مجلس چهاردهم وارد شد. سال ۱۳۲۵ در دولت قوام به جرم وابستگی به انگلیس مدتی را در حبس گذراند و سال ۱۳۲۹ قصد نخست‌وزیری داشت که پس از شکست در این مورد تنها مشاورت غیررسمی محمدرضا شاه را عهده‌دار شد. به کشاورزی در باغ خود در سعادت‌آباد روی آورد و در سال ۱۳۴۸ به علت حمله قلبی درگذشت.

* از پالانی تا پهلوی

از دیگر عوامل اصلی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج بود. رضا فرزند عباسعلی خان داداش‌بیگ، افسر فوج قزاق سال ۱۲۵۶ در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران به دنیا آمد. رضا در کودکی آموزشی ندید و ۱۵ سال بیشتر نداشت که به بریگاد قزاق پیوست و پس از ۳ سال به استخدام فوج سوادکوه درآمد. از انتقال به تهران نیز مدتی در سفارت هلند مأمور نگهبانی بود. سال ۱۲۹۴ به همراهی چند تن دیگر از افسران قوای قزاق فرمانده روسی این قوا سرهنگ کلرژه را مجبور به استعفا کردند و سرهنگ استارو سلسکی به جای وی فرماندهی قوای قزاق را برعهده گرفت. 

رضاخان در عملیات قزاق علیه نیروی بلشویک در شمال ایران شرکت داشت و زمانی که این قوا شکست خورد به قزوین آمد. او دارای درجه میرپنجی بود. پس از آنکه انگلیسی‌ها قوای قزاق را در اختیار گرفتند و استارو سلسکی از فرماندهی برکنار شد، میرپنج مورد توجه آنان قرار گرفت و ژنرال آیرون‌ساید که وصف وی را از اردشیر جی عامل بریتانیا پیش از این شنیده بود با او از نزدیک آشنا شد.

اردشیر جی در مورد اولین ملاقاتش با رضاخان می‌نویسد: «رضاخان فرمانده آتریاد تبریز بی‌تردید یکی از بهترین‌هاست. اسمایس رضاخان را فرمانده واقعی صحنه قلمداد می‌کند. او زیر دست یک مافوق سیاسی که در تهران نصب شده است، کار می‌کند». 

او از دیدگاه عوامل انگلیسی، بهترین مهره برای اجرای کودتا بود و به همین منظور مورد استفاده قرار گرفت. پس از آنکه با عوامل کودتا در تهران مرتبط شد، فرمانده ایرانی قوای قزاق، سردار همایون از قزوین رفت، رضاخان فرماندهی قوای قزاق را در دست گرفت و با هماهنگی به سوی تهران راه افتاد.

پیش از آن جلسه‌ای با آیرون‌ساید داشت. آیرون‌ساید که در صدد خروج از ایران بود، پس از توصیه‌های فراوان به وی از او خواست تا از پشت سر به قوای وی حمله نکند و شاه را نیز سرنگون نسازد. رضا صراحتاً قول داد و من با او دست دادم.

رضاخان در دوم اسفند ۱۲۹۹ با سیدضیاء و دیگر عوامل کودتا در شاه‌آباد ملاقات و با یکدیگر سوگند وفاداری یاد کردند و در نیمه شب‌، تهران را به تسخیر خود درآوردند. او در ۴ اسفند از سوی شاه به سردار سپهی ملقب و به فرماندهی کل قوای قزاق منصوب شد.

رضاخان که در پی کسب قدرت بود در فروردین ۱۳۰۰ به وزارت جنگ منصوب شد؛ در حالی که پس از سقوط دولت سیدضیاء بسیاری از عوامل کودتا از کار برکنار شدند، برای او تازه ابتدای راه بود. قدرت‌طلبی و حمایت مستمر انگلستان از این قزاق، او را به نخست‌وزیری و سپس در سال ۱۳۰۴ به سلطنت رساند.

رضاخان در دوره ۱۶ ساله سلطنت خود بسیاری از مخالفان و یاران هم‌پیمان خود را سرکوب کرد. او به خوبی نیازهای استعمار را برآورده ساخت تا اینکه در شهریور ۱۳۲۰ آنان که او را بر تخت سلطنت نشانده بودند، به تبعید در جزیره موریس و بعد ژوهانسبورگ فرستادند. رضاخان در تبعید چندان دوام نیارود و در ۴ مرداد ۱۳۲۳ درگذشت. 

پی‌نوشت:
خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرون‌ساید در ایران، ترجمه بهروز قزوینی
محمدرضا شیرازی تبریزی، زندگی سیاسی، اجتماعی سید ضیاءالدین طباطبایی،‌موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران

/1360/

منبع: فارس
ارسال نظرات