توطئهپردازی انتحاری برای قم هراسی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سیدنی هوک فیلسوف مارکسیست سابق و شاگرد جان دویی، با همکاری جمعی از برجستهترین روشنفکران و نویسندگان از جمله حلقه نویسندگان مجله «پارتیزان ریویو»، تروتسکیستها و سوسیالیستهای مستقل به راه افتاد و او در سال 1949 در جمله معروفش مینویسد: «به من 100 میلیون دلار و هزار انسان مصمم بدهید، تضمین میکنم چنان موجی از ناآرامیهای دموکراتیک در میان تودهها، بلکه حتی در میان سربازان امپراتوری استالین ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.»
روایت تاریخ گذاری رو به عقب نیست بلکه در مسیر آینده طی طریق میکند و طرح ریزی یک استراتژی کلان برای مدیریت اندیشه و گرایشهای انسانهای آینده درباره نسل ماست. همان طور که نگاه ما به گذشتهمان مسیر آینده را میسازد.
سیدنی هوک یکی از منابع جریان ضد انقلاب برای شستشوی ذهنی نسل جوان است تا با مطالعه کتابهای او و هاناآرنت به اصالت خود تردید کنند و مسیر را به سمت نرمالیزاسیون پیش ببرند.
حتما با بررسی توئیتر و جنگ روایتی که به راه افتاده است، کمی گیجتر از قبل در حیرت ماندهاید که بالاخره جواب معماهای در هم تنیده گذشته و آینده چه میشود، امید دانا کیست؟ علی علیزاده چه کسی است و افراد دیگری که از میان جریان حزب الله آمدهاند، از کجا جمع شدهاند؟
سازنده تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی
بدون شک برنامههایی همچون خشت خام از حسین دهباشی، رو در رو از امیرحسین ثابتی و بعضی از این دست گفتگوهای دونفره میتواند روایتی مستدل و جدی برای آیندگان از تاریخ شفاهی امروز انقلاب اسلامی باشد اما چه میشود که راوی خود در فقر روششناسی و بیان مستدل قرار میگیرد؟
همه چیز از روایت ناقص حسین دهباشی برای تاریخسازی شروع میشود، دهباشی در توییت معروف خود مینویسد: «تاریخ را فاتحان مینویسند. اما سهم من هم –بمانم یا نمانم- باشد این گواهی به آیندگان که اگر بعدها پرسیدند که چرا 22 استان از این گربه مظلوم جغرافیا چنین تا پای مرگ بیمار شد، نوشته باشم به خاطر خودخواهی آخوندهایی که به اعتبار عمامههایشان زور گفتند و نگذاشتند قم قرنطینه شود.»
سوای پاسخ به این مسئله که قم نه بندری دارد و نه فرودگاهی و چگونه میتواند آغازگر موضوعی باشد و از کجا معلوم که علما و روحانیون نگذاشتند که قم قرنطینه بشود؟ پاسخ به این سوالات باشد برای وجدان بیدار و آگاهی که آیندگان درباره بی کفایتی همین دولت مورد پذیرش دهباشی قضاوت خواهند کرد.
قصه از کجا شروع میشود
این نوع ادبیات و این نگاه دهباشی به اندیشه تئوریسین خودشان بازمیگردد و در واقع نگاه توهم توطئه در میان این طبقه بسیار است، عبدالکریم سروش مینویسد: «در تاریخ فلسفه سیاسی یک نظریه به نام «نظریه توهم» وجود دارد. فیلسوفان سیاسی به ما آموختهاند که از منحطترین بینشهای سیاسی این است که آدمی تصور کند جهان و تاریخ به دست چند نفر توطئهگر میچرخد.»
دهباشی در گردونه روایتگری در فقر روششناسی رسیده است و از آنجایی که گاهی دلار وزن نوشتهها، مستندات و کلیپها را تغییر میدهد، این بار دوباره به نظریه توهم توطئه رسیده است تا بتواند کمی از بار مانده بر زمین را بلند کند و دین خود را به جریان روشنفکری در لگد زدن به روحانیت ادا نماید.
جریان روشنفکری همواره مقابله با روحانیت را جزئی از روششناسی خود داشته است و از کسروی تا شریعتی زیر بار این دین نماندهاند و در صحنههایی از تاریخ بی رحمانه بر آن شوریدند و گل درشت اتفاقات تاریخ معاصر اعدام شیخ فضل الله نوری بود که هدیه سیاست به روشنفکری برای التیام دردهایی است که از دین در جان روشنفکری به جای مانده بود.
به نام من، به کام کی؟
این نکته بماند که در عملیاتهای شناختی دشمن برای عرصهسازی و ایجاد نمودی از حقیقت در اندیشههای مختلف فعالیت جدی دارد و چقدر جریان حزب الله باید ساده باشد که در دعواهای حاشیهای میان علیز تا امیددانا یا حسین دهباشی تا بعضی خودراوی پنداشتههای سیاستزده بماند.
قاب روایت را رسانهها میبندند و با کاشت فکریشان به اندیشههای ما جهتدهی میدهند.
این دعواها و نفوذی که در جریان رسانهای حزب الله شکل گرفته است، نشانهای از نداشتن نقشه عملیاتی و پیوست فرهنگی در فعالیتهای رسانهای کلان جریان حزب الله دارد تا با هر بادی به این سو و آن سو نرود و از سوی دیگر با روشنفکران جریان حزب الله کاری کرد که در میان سنت و تجدد، روایت غرب یا اسلام و فمینیسم اسلامی ماندهاند.
عملیات شناختی دشمن بیشترین تاثیر را بر روی نخبگان جریان انقلاب دارد تا اینکه بخواهد افکار عمومی را برباید، در کلان روایت تاریخ بیش از اینکه سازهها مهم باشند، سازمانها مهم هستند و قبل از اینکه فرد را به دامان ابتلا بگیریم، جریان را بشکافیم و روایت را درنظر داشته باشیم.
سکوت را فریاد کن
قبل از همه اینها مسئله فقر روششناسی، نداشتن نقشه عملیاتی، خط مشی و مسترپلن یکی از مسائلی است که در کلان عرصه رسانهای باید برای جریان انقلاب حل شود تا به بیراههها حرکت نکنیم. نقشهای که بتواند مسیریابی کند و دست کنشگر را باز بگذارد که حتی مسیرسازی نماید.
در این صورت است که میتوانیم به دنبال ساخت سوخت اصلی و نیروی محرکه جریان انقلاب برویم تا در میانه راه در مقابله با دشمنان واندهیم و عرصه را واگذار نکنیم. مهمترین موضوع در نیروهای انقلاب تربیت است، نیروهای انقلابی فعال در عرصه «تربیت» نشدهاند و به حکم آتش به اختیار گاهی خودی را آماج بمباران قرار میدهند.
از این دست توییتها همیشه خواهد آمد و در مسیرمان ایجاد بحران میکند اما خیمه را باید آنقدر محکم بنا نمود که بتوانیم ادبیات مقابله روش مبارزه با لیبرالیسم وطنی را در دست داشته باشیم تا با هر عملیات رسانهای یا انتحار توییتری درگیر اضمحلال نشویم.
در آینده از این دست انتحارهایی که حسین دهباشی کردند، بیشتر از قبل صورت خواهد گرفت و افراد دیگری هستند که به نام حزب الله کنشگری فعال رسانهای دارند اما اهل فن به انتهای مراتب داستان پی بردهاند. /882/ 702/
مهدی کمالی، طلبه حوزه علمیه قم
ولی باید از طریق دادستانی هم پیگیری بشه،تقصیر خودمان است که هر بار گزاف گویی کردند و ما پیگیری نکردیم.اگر همان اول که اربابانشان دروغ گفتند میزدیم تو دهانشان وضع به اینجا نمیرسید...
ولی باید از طریق دادستانی هم پیگیری بشه،تقصیر خودمان است که هر بار گزاف گویی کردند و ما پیگیری نکردیم.اگر همان اول که اربابانشان دروغ گفتند میزدیم تو دهانشان وضع به اینجا نمیرسید...
ین یادداشت خودش فاقد روش شناسی و نظم و شیوه صحیح تحلیل بود. اصلا معلوم نشد چطوری از آرنت اومد سراغ دهباشی!