معاون آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی:
کمبود اعتماد علمی علوم انسانی و اسلامی به یکدیگر مانع اسلامی شدن علوم است
خبرگزاری رسا ـ معاون آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، کمبود اعتماد علمی طرفین(متخصصان علوم انسانی و متخصصان علوم اسلامی) به یکدیگر را از موانع گرایش علوم انسانی به علوم اسلامی برشمرد و گفت: بخشی از این بی اعتمادی به این دلیل است که هر کدام با گروه مرجع علمی یکدیگر به اندازه کافی آشنا نیستند.
با توجه به تأکید مقام معظم رهبری مبنی برضرورت اسلامی شدن مبانی علوم انسانی، در گفت و گویی با حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی، معاون آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به بررسی ابعاد و چگونگی تحقق این امر می پردازیم:
رسا ـ به نظر شما راهکارهای عملی اسلامی کردن علوم انسانی چیست؟
علوم انسانی نیز مانند هر دانش دیگری متکی بر مبادی خاصی است که آن دانش بر آن استوار است، مسائل معین، روش هایی برای حل مساله و مجموعه پاسخ هایی که به این مسائل با روش های آن علم داده می شود به عنوان گزاره های آن علم شناخته می شود.
رسا ـ به نظر شما راهکارهای عملی اسلامی کردن علوم انسانی چیست؟
علوم انسانی نیز مانند هر دانش دیگری متکی بر مبادی خاصی است که آن دانش بر آن استوار است، مسائل معین، روش هایی برای حل مساله و مجموعه پاسخ هایی که به این مسائل با روش های آن علم داده می شود به عنوان گزاره های آن علم شناخته می شود.
علوم انسانی با همه گستردگی که دارند در عین حال مبادی معرفت شناختی مشترکی دارند که برخی از این مبادی ممکن است از جهت فلسفی تکیه گاه استواری نبوده و مبتنی بر انگاره های فلسفی و مادی یا روش های تجربی غیر اطمینانی در حوزه مسائل معرفتی باشد.
بخشی از این فرآیند (اسلامی شدن علوم انسانی) می تواند به سمت تعدیل این مبادی باشد یعنی در واقع پایه های معرفت شناختی علوم می تواند مجددا مورد بازنگری قرار گیرد و به همین جهت یکی از اقدامات لازم برای حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای اسلامی این است که این مبادی بازنگری شود.
از تئوری های فیزیک، شیمی و علوم تجربی گرفته تا جامعه شناسی و مدیریتی، گاهی مبتنی بر انکار بخش ملکوتی انسان و جبر تاریخی هستند که قابل مناقشه است و بحث درباره فلسفه و مبادی معرفت شناختی این علوم آن هم به شکل مقایسه ای و بین رشته ای می تواند کمک کند که این مبادی تصحیح شده و از التقاط های احتمالی پالایش شوند.
از سوی دیگر مسائل یک علم که فربهی یک علم متکی به تعداد مسائل آن است، تحت تأثیر ایده های متخصصان آن رشته، در عرصه های مختلفی قابل قبض و بسط است به این معنا که یک دانش وقتی مسائل خود را گسترده می کند، بستگی به احساس ضرورت و نبازی که متخصصان آن رشته تشخیص می دهند، مسائلی را اولویت می دهد، در یک دامنه از آن علم گستردگی و در بخش دیگر قبض و محدودیت ایجاد می کند.
داشتن دغدغه ارزش های متعالی دینی و اسلامی می تواند حوزه ای از مسائل جدید برای علوم انسانی بیافریند که پیش تر یا نبوده و یا کم سابقه است و یا حوزه هایی از آن مسائل را کمرنگ کند یعنی در درجه دوم اهمیت قرار دهد، به عنوان نمونه یک تحقیق همبستگی بین احساس رضایت از زندگی و میزان پایبندی به نماز که این موضوع ممکن است به خودی خود در یک دانشی مثل علوم تربیتی و روانشناسی انجام شود اما زمانی که یک متخصص روانشناس با صبغه دینی می خواهد این تحقیق را انجام دهد، آن را به عنوان یک کیس مهم دنبال می کند و به عکس به جای این موضوع، می تواند تحقیقات دیگری در مورد مظاهری از زندگی که جنبه های اخلاقی زیادی را برای ما تأمین نمی کند، انجام دهد.
بنابراین اینکه مسائل یک علم به کدام سمت گسترده و در کدام قسمت جمع شوند، تابع احساس نیاز و ضرورت و اراده متخصصان یک دانش است که اگر این اراده ها جنبه متعالی داشته باشد، مسائل آن علم هم در همان بخش گسترده خواهد شد؛ وقتی جهت گیری دانش ها، توسعه رفاه و لذت باشد، طبعا مسائل علوم هم تابعی می شود از همان چیزهایی که در حیطه توسعه رفاه و لذت قدم بر می دارد، به عنوان مثال تحقیق درباره اینکه کارها چطور آسان تر انجام می شود، یا چطور می شود بر افراد مسلط شد و اراده های آن ها را تحت تأثیر قرار داد، اینکه چطور می شود اراده یک زندانی سیاسی را برای اعتراف در هم شکست این ها هم مسائل یک علم است که در صورت عدم توجه به جنبه های دینی می تواند مورد پژوهش قرار گیرد.
حوزه سوم برای پیشبرد علوم انسانی به سوی اسلام، که خیلی دقیق باید با آن تعامل کرد، حوزه روش است نه به این معنا که علوم، روش های خود را از معارف اسلامی بگیرند بلکه بدین معنا که معارف اسلامی پیشنهادها و ایده هایی برای بازسازی روش های علمی دارند و این معنایش این نیست که روش های علمی، اسلامی شود؛ به عنوان نمونه، اینکه می گوییم معارف اسلامی در زمینه میزان تکیه ای که می توانیم به روش های مبتنی بر آزمایش و خطا و استقرا داشته باشیم، پیشنهادها و ایده هایی دارد، معنایش این است که این ایده ها از آن طرف می تواند گرفته شده و با منطق همان علم تنها به عنوان ایده بررسی شود شاید بتواند تغییراتی در روش، از سوی خود آن دانش به وجود بیاید و معنای دستوری ندارد که بگوییم فلان روش علمی، اسلامی است و فلان روش علمی اسلامی نیست.
حوزه چهارم نیز گزینه هایی در پاسخ های احتمالی است؛ همیشه وقتی در یک علم با مساله ای مواجه می شویم، فرضیه هایی را مطرح می کنیم، می توانیم برای فرضیه سازی از معارف اسلامی کمک بگیریم(دست کم به اندازه فرضیه).
این مدل یک راه عینی و منطقی است مابین یک افراط (که ما گزاره هارا از معارف اسلامی بگیریم و به علوم تحمیل کنیم) و یک تفریط (که اساسا هیچ ارتباطی بین گزاره های علمی و دینی نبینیم).
به عنوان مثال اینکه «اسلام معتقد است که بین دوری از گناه و رذایل اخلاقی با نماز روزانه همبستگی وجود دارد» در علمی مانند علوم اجتماعی یا تربیتی ، به عنوان یک فرضیه قابل پیگیری و بررسی است.
بنابراین، مبادی، اهداف و جهت گیری ها و مسائل علم، الهام گرفتن از روش های علوم انسانی و بهره گیری از ایده های علوم اسلامی به عنوان فرضیه در علوم انسانی، حیطه هایی است که می شود مدل هایی را برای بازسازی علوم انسانی با رویکرد اسلامی در نظر گرفت.
رسا ـ به نظر شما ایجاد رشته های میان رشته ای چه تاثیری در روند ارتقای سطح علمی کشور خصوصا علوم انسانی می گذارد؟
مهم اینست که بازسازی علوم انسانی با رویکرد اسلامی باید طبیعی اتفاق بیفتد؛ یعنی بستر اجتماعی اش این است که باید سه گروه از افراد در این فرآیند مشارکت داشته باشند، متخصصان علوم انسانی، متخصصان علوم اسلامی و پژوهشگران بین رشته ای(علوم انسانی ـ اسلامی).
ما مترجمانی می خواهیم که بتوانند این دو گروه را با هم آشنا و از ظرفیت های یکدیگر آگاه کنند، بنابراین توسعه دانش های بین رشته ای انسانی و اسلامی، بستر اجتماعی بسیار مهمی است.
پیشنهاد می کنم در حوزه های علمیه مدخل هایی نسبت به علوم انسانی مرتبط گنجانده شود و همچنین در علوم انسانی، واحدهایی برای آشنایی با بنیادهای علوم اسلامی در نظر گرفته شود که این امر به تدریج موجب می شود تا علاقمندانی به صورت بین رشته ای علوم اسلامی را دنبال کنند.
رسا ـ در زمینهى علوم انسانى، کار بومى و تحقیقات اسلامى تا چه حد رضایت بخش می باشد؟
پزوهشکده علوم انسانی در قم و پژوهشکده «مطالعات اسلامی در علوم انسانی» در دانشگاه فردوسی مشهد و مجموعه پژوهشگاه هایی که در تهران و قم فعالیت می کنند، تجارب خوبی در این زمینه و پیشرفت هایی در حقوق، اقتصاد و علوم تربیتی و روانشناسی و تا حدی جامعه شناسی داشته اند اما هنوز کافی نیست و جای کار بیشتری هست.
رسا ـ چه راهکارهایی برای تسریع بازسازی علوم انسانی بر مبنای اسلامی پیشنهاد می کنید؟
همفکری ها و پژوهش های مشترک می تواند بسیار در این زمینه کمک کند؛ یعنی اگر ما در توسعه پژوهش هامان، پژوهش هایی داشته باشیم که مشاوران آن از دو دانش علوم انسانی و اسلامی برخوردار باشند یا از دو تیپ مشاور استفاده شود تا مسائلی را به صورت مشترک مورد تحقیق قرار داده و در یک سمپوزیم عرضه کنند، این فضاهای گفت و گویی می تواند اعتماد علمی برای طرفین ایجاد کند چرا که یکی از ضعف ها و موانعی که در این مسیر وجود دارد، کمبود اعتماد علمی طرفین به یکدیگر است.
شاید بخشی از این بی اعتمادی به این دلیل است که هر کدام(متخصصان علوم انسانی و متخصصان علوم اسلامی) با گروه مرجع علمی یکدیگر به اندازه کافی آشنا نیستند، بنابراین ممکن است با بخشی از متخصصان آن رشته برخورد داشته باشند که تصادفا قله های آن رشته نیستند و نمی توانند اعتماد علمی طرف مقابل را جذب کنند.
این اشکال در یافتن منابع قوی و علمی هم تا حدودی وجود دارد که این مراودات می تواند معارفه و آشنایی متقابلی را به وجود آورد تا در گام بعدی خود بخود تغییراتی ایجاد شود.
رسا ـ کتاب های منتشر شده در زمینه علوم انسانی را تا چه حد تامین کننده اهداف اسلامی ارزیابی می کنید؟
وقتی کتابی به نام فقه تربیتی داریم نشان می دهد که تعامل این دو گروه باعث شده در حوزه هایی از فقه، مسائل جدیدی متولد شود یعنی این تعامل نه تنها در علوم انسانی که در علوم اسلامی نیز دامنه مسائل را جابه جا می کند و شاید در روش ها تغییراتی ایجاد کند.
رسا ـ روش های کاربردی کردن آموزه های دینی در جهت اسلامی کردن علوم توسط دستگاه های زیربط را شرح دهید؟ سطح فعالیت حوزه های علمیه را برای حرکت به سمت تولید علوم انسانی اسلامی چطور ارزیابی می کنید؟
در دوره های آموزشی دفتر تبلیغات خراسان در بیشتر رشته های علوم اسلامی ما واحدهای علوم انسانی مرتبط گنجانده شده است، به عنوان مثال از 80 واحد فقه، 12 تا 14 واحد آن به علوم انسانی اختصاص دارد. همچنین در رشته های حقوق، فلسفه و اقتصاد.
اگر این فرآیند با حوصله و تدبیر پیموده شود به تدریج اتفاقات مبارکی می افتد که نیاز به صبر دارد؛ نه مطالبات علوم انسانی زود به نتیجه می رسد و نه علوم اسلامی، بعضی ادعاها که در زمینه علوم انسانی و اسلامی می شود هنوز واقعا زود است.
وقتی سیر تغییر را در علوم انسانی ملاحظه کنیم، اگر این فرآیندهای مبادی و مسائل و روش و فرضیه اتفاق بیفتد، به تدریج نظریاتی در آن دانش پدید می آید که می توانیم بگوییم نظریات اسلامی است یعنی یک نظریه روانشناختی با صبغه اسلامی.
این نظریه، منطقش، منطق درون دانش روانشناسی است و روش اثباتی اش هم روانشناختی است اما از همان مدل برای ایجاد یک نظریه متفاوت بهره گیری کرده است، با تراکم این نظریات می توان دل بست که یک مکتب خاص در آن رشته علوم انسانی متولد شود.
شاید بعد از چند دهه یک مکتب بتواند شاخه جدیدی را در یک دانش علوم انسانی به وجود آورد و اینکه فکر کنیم با قدم های اولیه می شود روانشناسی اسلامی به عنوان یک علم ایجاد کرد این خطاست؛ در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت روانشناسی اسلامی اکنون در فاصله بین نظریه و یک مکتب قرار داشته دارد، قطعا هنوز یک رشته و شاخه علمی و یک دانش به نام اقتصاد یا جامعه شناسی اسلامی متولد نشده است.
بناربراین باید در کاربرد این ها بسیار دقیق بود چون همین کاربردهای غیر دقیق از این واژه ها، یکی از راه های گریزان کردن متخصصان علوم انسانی در روی آوردن به علوم اسلامی است.
این روند یک منطق تدریجی و هویت جمعی و تاریخی دارد و تاسیس یک رشته علمی به اراده یک یا دو فرد بستگی ندارد بلکه اتفاقی است که باید در بستر همان دانش بیفتد.
رسا ـ آسیب های پیش روی آموزش علوم انسانی غربی را در دانشگاه ها بفرمائید؟
این بحث های شعاری و کلیشه ای است که بیشتر گفته می شود علوم غربی بد است و همه اش اومانیستی است. علاقه ای به بحث در این زمینه ندارم./گ 402
ارسال نظرات