یادداشت حمید حسام برای روای کتاب «آب هرگز نمیمیرد»
به گزارش خبرگزاري رسا، حمید حسام نویسنده کتاب «آب هرگز نمیمیرد» همزمان با انتشار خبر شهادت سردار سلگی یادداشتی را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داد.
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ
برای نفس مطمئنه حاج میرزا
در روزهای خلوت خیابانها و سکوتِ دور از هیاهوی شهرها، عبور از نشئه دنیا و رسیدن به چشمه بقاء، طعمی دارد از جنس طعم غریبی حضرت زهرا(س) که تو حاج میرزا، ای رفیق خوبِ خدا، دیشب آن را چشیدی.
انگار که 35 سال با دو پای بریده و زخم پهلو و سرفههای شیمیایی مانده بودی که این نوع شهادت در سکوت را به ما نشان دهی؛ شهادت غریبانه و دفن شبانه و اصرار و تاکید برای نیامدن مردم یک شهر - که همواره متحدثان حُسنت بودند- جگرم را در گلزار شهدای نهاوند سوزاند، ثانیههای خلوتم را پر از روضه کرد.
دیشب هرکس پیامی فرستاد، برایش نوشتم: نمیدانی چقدر سخت است دفن شبانه و غریبانه مردی که «آقا» تمنای دیدنش را داشت.
***
«آقا» هنوز تو را ندیده بود و فقط حدیث میانداری اباالفضل گونه ات را در «آب هرگز نمیمیرد» خوانده بود، فرمود: «اگر برای من ممکن بود پا میشدم. میرفتم به همدان برای دیدن این مرد».
این خبر را محسن مومنی تلفنی به من داد و من به تو دادم و فردایش، من و علی خوش لفظ را -که او هم کتیبه زخم بود- صدا کردی و گفتی: «برای اینکه غرور نگیردمان، برویم به گلزار شهدا و زیارت حاج حسین همدانی».
آن روز علی خوش زخم از شدت درد حتی نتوانست روی مزار خم شود و کنار مزار ایستاد.
درست همان نقطهای که یک سال بعد مزار خودش شد. و تو با آن دو پای مصنوعیات خم شدی و صورت چسباندی به سنگ مزار. ما دو نفر با گریه تو گریه میکردیم که میخواندی:
ما تشنه یک جرعه سخاوت هستیم
مَشک تو هنوز آب دارد عباس
***
دیشب شب سختی بود برای هزاران نفر که از خانه با اشک بدرقهات کردند و شب راحتی بود برای تو که 35 سال پیش مخاطب ندای «ارجعی الی ربک» شدی و ماندی تا «علم الهدایی» باشی در عصر غبارها و دلتنگیها.
خداحافظ پهلوانِ اباالفضل مرام روزهای رزم شلمچه و مجنون و فاو و مرصاد.
حال که به سرچشمه بقا رسیدی، سلام ما را به همه شهیدان که خون قلبشان را نثار راه سیدالشهدا کردند برسان، سلام همه فرشتگان یک جرعه سخاوت را.
حمید حسام
15 فروردین 1399
/1360/