لبیک همگانی به ندای الهی
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری رسا، نخستین شماره از سلسله یادداشت های حضرت آیت الله صافی گلپایگانی درباره ماه مبارک رمضان با «عنوان لبیک همگانی به ندای الهی» منتشر شد، متن این مقاله بدین شرح است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» مردان و زنان با ايمان! سخن خدا را گوش دهيد. شما و فقط شما در اين آيات، مشرّف به خطاب خداى جهان شدهايد! خدا شما را مىخواند؛ شما را ندا مىكند. از حضرت امام جعفر صادق عليهالسّلام روايت است كه فرمود: «لَذَّةُ مَا فِي النِداءِ ازالَ تَعَبَ العِبَادَةِ وَالعَناء؛ اين لذّت و احساس افتخار كه خدا مؤمنان را ندا كرده و خوانده، زحمت و رنج عبادت را برده است.»
يا ايُّهَا الذينَ آمَنُوا ...
اى مؤمنان! اى مسلمانان! اى مرد و زنى كه به خدا و پيغمبرش ايمان آوردهايد! اى گروندگان!
مخاطب شما هستيد؛ خدا با شما است. به هوش باشيد! خدا شما را ندا كرده است! شما بايد به نداى خدا پاسخ بدهيد! شماييد كه دعوت او را اجابت مىكنيد! شماييد كه فرمان خدا و حلال، حرام، واجب و هر حكم و دستور اسلام را پذيرفتهايد!
شماييد كه خدا را ولى تمام امور و صاحب اختيار مطلق و نازلكننده شرايع و جاعل احكام مىدانيد؛ و براى او در جعل احكام و امر و نهى و تحريم و تحليل، و وضع نظامات و انشاى قوانين، شريك و انبازى نمىشناسيد!
شماييد كه به حكم ايمان و عقيده، فقط ملتزم به احكام اسلام و تعاليم قرآن مىباشيد؛ و التزام به هر برنامه و روش و هر نظام و قانون و هر ترتيبى را كه غير از احكام خدا و بيرون از حدود تعاليم قرآن باشد، باطل و انحراف و گناه مىدانيد!
به شما كه اسلام را عقيده و كيش و برنامه زندگى، حكومت و ملّيت، قانون اجتماع، صلح و جنگ و همه چيز خود مىدانيد و بيرون از حصار و صداى اسلام، به هيچ صدايى پاسخ نمىدهيد، و به هيچ دعوت ديگر نگرويدهايد!
به شما كه از بركت ايمان به خدا، آزادى واقعى يافته و در جامعه انسانهاى آزاد- كه غير از خدا صاحب اختيار و معبودى ندارند- وارد شدهايد!
به شما انسانها كه شيرينى آزادى اسلام را چشيده و از بند رقيت و اسارت حكّام و صاحب اختياران دروغين، رها شده و از ذلّت استعباد اولياى اديان باطله و حكومتهاى مستبده و قوانين موضوعه انديشههاى عليل و مغزهاى ناتوان نجاتيافته و به عزّت پرستش خداى يگانه و تعبّد به احكام و التزام به قوانين و فرامين او گرامى و سرافراز شدهايد!
خداوند به شما خطاب فرموده است كه: «يا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ »
اكنون الطاف خداى مهربان را بنگريد. خدايى كه ما و تمام افراد بشر و ساير موجودات كوچك و بزرگ عالم را آفريده است. خدايى كه اين همه نعمت در درون و بيرون وجود ما به ما بخشيده است.
دست تربيت تكوينى و تشريعى خداوند متعال به سوى همه دراز شده، تا همگان از نقص به سوى كمال ترقّى كنند؛ و مؤمنان و بندگان خاص و خالص خود را در اداى تكاليف و اطاعت و روزهدارى و رياضت و تربيتى كه از آن منظور است، آماده ساخته و به فرمان برى تشويق فرموده، تا با نشاط و معرفت و بينش هر چه بيشتر، فرمان او را پذيرفته و محروميت از لذايذ حيوانى، خورد و خوراك و نگاهدارى اين رژيم الهى بر آنان دشوار نگردد. در آيات ۱۸۳ ، ۱۸۴ و ۱۸۵ دوّمين سوره قرآن مجيد، به نوزده خطاب و در آيه ۱۸۷ به بيست خطاب، در اين باره مخاطب و مشرّف فرموده است؛ در اين آيات، عنايات و الطافى به كار برده است كه هم دليل اعجاز بلاغت و هم گواه كمال عنايت به جنبههاى نفسى، روانى و نكات تربيتى است.
تعابير موجود در اين آيات نشانگر آن است كه احكام اسلام تنها يك سرى قوانين خشك و بى روح و برنامههايى براى حفظ و انتظام روابط اجتماعى و سياسى افراد با حكومت نيست؛ كه غير از قدرت سرنيزه و ارعاب و بيم از كيفر و مجازات، تضمين اجرايى ديگرى نداشته باشد.
اسلام، اطاعت و تمكين و احترام در مقابل قانون را با توجّه به تمام مصالح و نواحى باطن و ظاهر وجود انسان، در خود او ايجاد مىنمايد؛ و پيش از هر چيز از او مىخواهد به خدايى كه شارع احكام و قوانين، و پيامبرى كه آورنده آن هاست، از صميم جان گرويده و ايمان آورد.
در احكام اسلام به جنبههاى عقيده و ايمان، عقل و ضمير، عواطف و احساسات، مصلحت و خير، راحتى و آسايش و به توان روحى و جسمى بشر توجّه شده است تا همه، به اجراى آن علاقهمند و تخلّف از آن را تخلّف از عقيده و ايمان، هدايت و حكومت، عقل و نداى وجدان، و تخلّف از خير و مصلحت بدانند.
اسلام پايه اجراى قوانين را بر قلب و ايمان بشر گذاشته است؛ چرا كه بخش عمدهاى از احكام و برنامههاى اسلامى را نمىتوان با اعِمال زور و قدرت انتظامى به مرحله اجرا گذارد؛ زيرا با اتّكاى به قدرت و سلاح مادّى، كنترل بشر به طورى كه همواره در راه راست قدم بردارد و از روش صواب منحرف نگردد، امكان پذير نبوده و آن چه با قدرت مادّى و نظامى، قابل اجراست از حدود حفظ ظواهر، تجاوز نكرده و در نهايت، زور و قدرت نمىتواند عامل اساسى و پايه منحصر به فرد يك اجتماع منظّم، مرتّب و قانونى باشد.
با اين وجود، اسلام از اين موضوع هم چشم نپوشيده و در مورد لزوم وجود قدرت براى پيشبرد اصلاحات و اجراى احكام، غافل نگشته و براى حفظ امنيت و عدالت اجتماعى، احقاق حقوق و دفع تجاوز و بيدادگرى، كيفر و مجازات را پيشبينى نموده و اجراى آن را وظيفه صالح ترين و قوى ترين قوه اجراييه و دفاعيه قرار داده است.
امّا نكات، دقايق، لطايف و تعبيرات بلاغت آميز آيات شريفه:
۱ . خطاب «يا ايُّها الَّذينَ آمَنُوا»، توجّه به ايمان و عقيده، عمل به مقتضاى ايمان به خدا و پيامبر صلّى الله عليه وآله و يادآورى شرافت مؤمن است كه به مناسبت مقام ايمان، شايسته خطاب خاصّ الهى شده است.
ايمان به خداى يگانه، شخص را براى اطاعت احكام آمادهتر ساخته، مصالح و مفاسد واقعى امور و خير و صلاح بندگان را نمايان و روح مؤمن را سرشار از عزّت نفس و بزرگوارى و شرافت كرده، و او را از نزديكشدن به كارهاى زشت و سرپيچى از فرمان خدا باز مى دارد.
بنده مؤمن و خداشناس، قانون خدا را محترم مىشمارد و بيش از هر قانون و قاعدهاى، قانون خداوند نزد او مورد احترام است. احكام و قوانينى كه ساخته فكر بشرى است، جايگزين احكام خدا نمىشود و علم، تبليغات و قدرت حكومت نمىتواند اين احترام و اعتبار را به او ببخشد.
به عنوان مثال، قواعد بينالمللى يا منشور سازمان ملل و نظاير آن، از جمله قوانينى است كه تا حدّى حكومتها و برخى از سران ملل تظاهر به احترام آن داشته و خود را طرفدار آن معرفى مىكنند؛ امّا آيا حقيقتاً نيز اينگونه است؟ يا اين احترام به جهت ناچارىهاى سياسى و در حدود حفظ منافع و مصالح شخصى يا مملكتى است؟! و اگر اين منافع در بين نباشد و يا در خطر افتد به خاطر نفس اين اصول كسى به آن احترام و اعتنا خواهد كرد؟! آيا همان كسانى كه در مجامع بينالمللى عضويت دارند و يا همانها كه خود را مؤسّس اين سازمانها مىدانند، هنگامى كه منافعشان اقتضا كند، اين اصول را پايمال نمىنمايند؟!
شايد تاكنون ديده و يا شنيده نشده است كه در مواقع خطير و حسّاس حق و عدالت از سوى آن مجامع رعايت شده و به نداى وجدان پاسخ داده شود!
فقط ايمان به خدا است كه حقّ و قانون را به خودى خود در نظر شخص مقدّس مىسازد و از او مىخواهد تا همهجا جانب حق را بگيرد و به او مىگويد: «وَلا يَجرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قُومٍ عَلي ان لا تَعدِلُوا اعدِلُوا هُوَ اقرَبْ لِلتَّقْوي؛ البتّه نبايد دشمنى گروهى، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است.»
هر كجا عامل ايمان وجود يافت، متن قانون اجرا مىشود. افراد مؤمن در برابر قانون خدا حتّى به فلسفه و فايده و حكمت آن نيز توجّه نداشته و فقط ايمان وسيع و محكمشان، آنان را مقيد و ملتزم به آداب دينى مىنمايد؛ در حالى كه از بيشتر مصالح و فلسفه احكام اطّلاع ندارند.
از جمله مثالها براى اين موضوع، همين دستور روزه است. يقيناً روزه فوايد صحّى و جسمى دارد و در روايات هم به آن اشاره شده است: «صوموا تصحّوا؛ روزه بگيريد تا سالم بمانيد»
پزشكان حاذق و مشهور دنيا نيز فوايد بهداشتى و درمانى روزه را تصديق كردهاند، و راه علاج برخى بيمارى ها تقريباً منحصر به امساك از غذا است؛ و افراط در تغذيه، سبب ايجاد بسيارى از بيمارى ها مىگردد. بسا بيمارىهايى كه روزه درمان آن است و بسا بيمارانى كه با برنامه روزهدارى درمان يافتهاند.
روزه، از نظر اقتصادى نيز داراى فوايد بوده و از اين جهت روزه را با مصلحت شناختهاند.
امّا با تمام اين فوايدى كه روزه دارد و بيشتر ما از آن آگاه مىباشيم، آيا در سال چند نفر براى اين فوايد و منافع بهداشتى، جسمى و ... بدون نظر به اطاعت خدا حاضرند روزه بگيرند، و طى يك ماه، روزانه خوردنىها و آشاميدنىها و لذايذ جنسى را ترك كنند؟ و يا اگر اين برنامه روزه، از جانب پزشكان بزرگ پيشنهاد مىگرديد، چند نفر همه ساله به آن عمل مىكردند؟!
بىشك، كمتر افرادى حاضر مىشدند به اين پيشنهاد عمل نمايند و آمار عاملان به اين پيشنهاد در برابر آمار كسانى كه ماه رمضان را فقط براى اين كه روزه يك وظيفه شرعى و سبب تقرّب به خدا و كسب ثواب است، روزه مىگيرند بسى ناچيز جلوه مىكرد!
امّا مسلمانان اعم از مكلّف و غيرمكلّف، معذور و غيرمعذور و حتّى اطفال غيربالغ فقط براى اطاعت خدا در سختترين شرايط آب و هوايى روزه مىگيرند و نزديك به چهارده قرن است كه آداب و برنامههاى ماه رمضان، زندگى فردى و اجتماعى مسلمانان را در اين ماه تحت تأثير قرار داده و متّحدالشكل مىسازد؛ و اين نمونهاى از تأثير عامل ايمان در افراد است.
از اين جا در مىيابيم كه افتتاح آيه به خطاب: (يا ايُّها الَّذِينَ آمَنُوا ...)، تا چه حد اعجازآميز بوده و چه حقايق و معانى بلندى در آن مندرج است.
قرآن، مؤمنان را ندا مىدهد و فرمان تشريع روزه را ابلاغ مىكند و مؤمنان - كه گوش به فرمان خداى شان سپردهاند- به محض صدور امر الهى براى اطاعت، بدون هيچ درنگ و ترديدى اقدام كرده و روزه مىگيرند و به مجرّد رؤيت هلال ماه، خويش را با يك جهش معنوى از قيد عاداتى كه داشتهاند، آزاد مىسازند.
۲ . جمله: «كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم»
بيان اين است كه روزه تكليفى تازه و بىسابقه جهت پرهيز از خوردنىها، نوشيدنىها، التذاذ جنسى و ساير مفطرات نيست؛ بلكه در اديان و شرايع گذشته نيز فرض و واجب بوده است.
اين بيان، كه حاكى از دل جويى خاصّ ربوبى است، احساس زحمت و رنجى را كه در ترك مفطرات است كم مىكند و از جنبه روانى، روزهدار را نيرومند و با شكيب مىسازد.
۳ . جمله: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
اشاره است به فوايد بزرگِ رياضتى، تربيتى، روحانى و معنوى روزه و تأثير آن در تهذيب اخلاق و حصول ملكه پرهيزكارى و تقوا و تسلّط بر غرايز و قواى نيرومند حيوانى كه از اين لحاظ آن چه از روزه به روزهدار مىرسد، داراى فوايد و بركاتى است كه شرح اهميت و عظمت آن ممكن نيست و شخص سالك و فردى كه در مقام اصلاح باطن و تصفيه و تزكيه نفس و رياضت دادن آن به تقوا و پارسايى است، حتماً بايد ماه رمضان را روزه بدارد.
به جرأت مىتوان گفت: آنگونه كه درك ثواب و كسب اخلاق حميده و صفات ملكوتى، تملّك نفس و مجاهده با هوى، تحصيل قوّت اراده و تقرّب به درگاه قادر متعال در اين ماه براى همگان ميسّر است، در هيچ زمان ديگر چنين فرصتى فراهم نيست.
۴ . جمله: «اياماً مَعدودات» در ابتدای آیه بعد نيز، يك لطف و عنايت ديگر است و دلجويى از بنده است تا روزهدار، با معرفت زحمت روزه را بزرگ و زمان آن را دير سپر نشمارد.
۵ . جمله: (شَهرُ رَمَضان ...) در آیه بعدی نیز، بيان فضيلت و بركت ماه مباركى است كه در آن روزه واجب شده است. اين ماه به علّت نزول قرآن مجيد، مبدأ بزرگترين تحوّلات تاريخ زندگى انسان و آغاز عالىترين نهضتهاى دينى و اجتماعى و سرفصل حيات نوين علمى و اخلاقى است. قرآن- كه هادى و راهنماى عموم انسانها بوده و آخرينِ تعليمات آسمانى و برنامههاى سعادت جاودانى را داراست- در اين ماه نازل گرديده. از اين رو، اين ماه بر تمام ماههاى سال، فضيلت دارد. روزهايش از همه روزها با ارجتر و شبهايش از همه شبها گرامىتر است. اين ماه، يادبود نزول قرآن و سالگرد تاريخ مجد و شرف انسان و اعلام حقوق واقعى و آزادى حقيقى بشر است.
۶ . جمله: «فَمَن شَهِدَ مِنكُم» تا جمله «وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ العُسر»
دلالت مىكند كه در تعاليم اسلام يسر، آسانى و سهولت، مراعات شده و دشوارى، سختگيرى و تحميل بر فطرت و خواستههاى واقعى بشر در آن وجود ندارد.
خداوند پيغمبر عالى مقام اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم را بر شريعتى سهل و آسان برانگيخته است؛ كه فرمود: «ما بُعِثْتُ بِالرهبانيَّةِ الشَّاقَّة وَلكنْ بِالحَنَفِيَّةِ السَمحة»
۷ . نكته ديگر كه از آيات شريفه با نظر به عموميت خطابات و توجّه كلّى به همه آن ها استفاده مىشود، «مساوات همه در تكليف» است. هر كس صاحب هر مقام و هر درجه و هر شغل باشد، بايد روزه بگيرد و از فوايد تربيتى، دنيوى و اخروى آن بهرهمند شود، و همه ساله در اين مدرسه كمال، رياضت ديده و تربيت گردد و قواى عقلانى و انسانى خود را نيرومند ساخته و بر قواى شيطانى و حيوانى مسلّط شود، و دريابد كه انسان، فقط اين جسم ظاهر و گوشت و استخوان نيست و قدرت انسان، فقط نيرومندى جسم و شكست حريف زورمند نمى باشد.
قدرت واقعى انسان، تسلّط بر نفس، شهوت، غضب و پايدارى در برابر مشكلات و صبر و شكيبايى است:
مردى گمان مبر كه به پنجه است و زور كتف
با نفس اگر برآيى، دانم كه شاطرى
با شير مرديت، سگ ابليس صيد كرد
اى بىهنر بمير كه از گربه كمترى
هشدار تا نيفكندت پيروى نفس
در ورطهاى كه سود ندارد شناورى
مردان به سعى و رنج به جايى رسيدهاند
تو بىهنر كجا رسى از نَفْس پرورى!
پرخورى و تن پرورى آفات و خطرات زيادى را در پى داشته و سبب تيرگى روح، تاريكى دل و كورى بصيرت است.
اندرون از طعام خالى دار
تا در آن نور معرفت بينى
اگر تربيت جسم- كه در عصر ما به آن اهميت فراوان مىدهند- مقدمه تربيت روح و پرورش افكار و اخلاق سالم نباشد، هيچ سودى نخواهد داشت.
در هر چيزى بايد اعتدال رعايت گردد؛ تربيت بدن نيز بايد در حدّ اعتدال باشد و همه به آن توجّه كرده و ضعف و ناتوانى را از جسم و روح خود دور سازند؛ نه آن كه تربيت بدنى هم به عنوان يك فن از فنون و پيشه و شغل مطرح گرديده و افراد را از توجّه به روح و وظايفى كه در اجتماع دارند باز بدارد!
اسلام دين خدا و دين عقل و منطق است. از اين رو، در مواردى كه تربيت و تعليم سربازان و افسران مجاهدِ مدافع از دارالاسلام و وطن مسلمانان و نگهبانان امنيت و انتظامات به اجراى مسابقات بدنى- جسمى وابسته باشد و هم چنين در مواردى كه سبب تقويت قواى علمى و صنعتى گردد، برپايى آن و اعطاى جايزه در آن را صحيح دانسته است.
به هر حال مكتب «صوم»، كلاس خودسازى و نردبان عروجى است كه همه مسلمانان بايد از آن بهره برند.
هم اكنون اى مسلمانان و مؤمنان! به استقبال ماه مبارك رمضان بشتابيد و از رحمتهاى واسعه خداوند متعال استفاده بريد.
بكوشيد تا مراسم روزهدارى اين ماه را- كه از شعائر بزرگ اسلام و نمايش وفادارى و استقامت و مساوات و التزام جامعه ما به احكام دين است- با احترام و ادب هر چه بهتر انجام دهيد.
بدبخت آن كسى است كه بدون عذر شرعى، از سعادت روزه و بركات آن محروم گردد. و گستاخ، آن شكمپرستى است كه بدون عذر شرعى (العياذ بالله)، روزه اين ماه را افطار كند؛ يا با داشتن عذر، آشكارا روزه را بخورد، و حكم خداى جهان را خوار شمارد و به عقايد و احساسات صدها ميليون مسلمان نقض ادب و احترام كرده و حرمت اين ماه شريف را رعايت ننمايد.
بدا به حال كسى كه ماه رمضان را به گناه و معصيت سر برد و از آمرزش خدا محروم گردد. بكوشيد تا علاوه بر مراسم و آداب ظاهرى روزه و خوددارى از خوردن و نوشيدن و ترك ساير مفطرات اندام و اعضا، خود را نيز به پرهيز از گناهان عادت داده و فكر و انديشه خود را نيز از افكار پليد و انديشههاى ناپاك و شيطانى، پاك و منزّه سازيد.
بكوشيد تا كار و رفتارى را كه با آثار، فوايد و مقاصد معنوى، تربيتى، جسمى و ... روزه سازش ندارد، انجام ندهيد.
از غيبتكردن بپرهيزيد؛ دشنام ندهيد؛ بدخويى ننماييد؛ سخنان تند و درشت نگوييد؛ كمحوصله و بىشكيب نباشيد؛ به دنبال بىعفتى نرويد؛ از چشمچرانى و نگاه به نامحرم بپرهيزيد؛ با دست و زبان، مردم را نيازاريد؛ حرام نخوريد؛ مفاخره نكنيد؛ به هم بزرگى نفروشيد؛ به زيردستان ترحّم كنيد؛ به سالخوردگان احترام نماييد؛ صلهرحم به جاى آوريد؛ از فقرا و بىنوايان دستگيرى كنيد؛ از بيماران عيادت و پرستارى نماييد و حيا و آزرم پيشه سازيد.
ادعيهاى را كه در اين ماه در اوقات مختلف: سحر، شب و روز وارد شده بخوانيد و نكوتر آن كه در مضامين و معانى آموزنده آن تأمّل فرماييد.
در حالات، اخلاق و روش و رفتارى كه داريد، مطالعه و رسيدگى نماييد. مبادا كار و پيشه شما حرام باشد. به دقّت نهانىها و پنهانىهاى روح و ضمير خود را بازرسى كنيد؛ سعى در جبران گذشته را نموده تا پاك و منزّه از ماه بيرون شويد.
در اين ماه از مرگ و عاقبت اين جهان و زندگى مادّى و عوالم بعد از مرگ و قيامت و حشر و نشر و سؤال و حساب، بسيار ياد كنيد، و براى مواقفى كه در پيش داريم گريه كنيد و اين جملات دعاى ابى حمزه را زمزمه كنيد: «أبكِي لِخُروجِ نَفسي، ابكِي لِظُلمَةِ قَبْرِي، ابكِي لِضِيقِ لَحدِي، ابْكِي لِسئوالِ مُنكَرٍ وَنَكِيرٍ ايّاي، ابكِي لِخُرُوجِي مِن قَبري عُرياناً ذليلًا حاملًا ثِقلْي عَلي ظَهرِي؛ براى بيرون رفتن جانم مىگريم؛ براى تاريكى قبرم مىگريم؛ براى تنگى لَحَدم مىگريم؛ براى سؤال منكر و نكير از من، مىگريم؛ براى بيرون شدنم از قبر، برهنه و خوار با بار سنگين گناه بر دوشم مىگريم .»
پس، توبه نماييد و به سوى خدا بازگشت كنيد. مبادا از رحمت خدا مأيوس و نا اميد شويد: «الهي حَقِّقْ رَجائِي وَآَمِنْ خَوفِي فَانَّ كَثْرَةَ ذُنُوبِي لا ارْجُو فِيها الّا عفوك؛ خدايا! اميدم را محقّق ساز، و بيم مرا ايمن گردان؛ زيرا با بسيارى گناه به جز عفو تو اميد ندارم.»
هر كه هستى و هرحال كه داشته باشى و به هر شكل كه تا كنون زندگى كرده اى اصلاح كار تو آسان است. و آلودگىهاى تو با آب توبه و استغفار و گريه در حال مناجات و دعا شسته شده و تو پاك و بىآلايش مىگردى. پس، طلب رحمت كن و بگو: «الهِي ارحَمنِي اذَا انقَطَعَت حُجَّتِي وَكَلَّ عَن جَوابِكَ لِسانِي، وَطاشَ عِندَ سُؤالِكَ ايّاي لُبِّي فَيا عَظِيمَ رَجائي لا تُخَيِّبني اذَا اشتَدَّت فَاقَتِي الَيْكَ؛ معبود من! آن گاه كه برهانم قطع شود و زبانم از جوابت كُند گردد و در هنگام پرستش تو عقلم برود بر من رحم كن. پس اى بزرگ! اميد من! مرا نااميد مكن؛ آن گاه كه نيازم به تو شديد شود .»
بيا كه توشه اين راه، ناله و آه است
بنال بر در او كو به ناله آگاه است
اگر چه غرق گناهى، از او مشو نوميد
بيا بيا كه هنوزت به سوى او راه است
آرى، فقط با يك جهش از عالم تاريك شهوات وهواپرستى، دنياطلبى، بىرحمى، ستمگرى و ... به عالم سراسر نور و روشنايى، فضيلت و شرافت، پارسايى و بندگى خدا پرواز كن و هر آن چه در پى هواى نفس رفته و گناه كردى، و خداى يگانه را معصيت نمودهاى؛ هرچه به شهوترانىهاى نامشروع آلوده شدهاى، هرچه از جاده عفاف و پاكدامنى بيرون رفتهاى، هر چه تملّق و مدح بىجا نمودهاى، هرچه گردن كشانه و متكبّرانه بر روى زمين راه رفتى و به بندگان خدا و زيردستان، ظلم و ستم كردهاى، همه را واگذار و به درگاه الهى اشك ندامت بريز، و براى سفر آخرت توشهاى برگير:
«الهِي وَسَيِّدي وَعِزَّتِكَ وَجَلالِكَ لَئِنْ طالَبتَنِي بِذُنُوبِي لَاطالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ وَلَئِنْ طَالَبتَنِي بِلؤُمي لَاطالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ؛ معبود من! آقاى من! به عزّت و جلالت سوگند كه اگر مرا به گناهانم بازخواست كنى، من البتّه به عفوت، تو را خواستار مىشوم و اگر به پستى من، مرا بازخواست نمايى، البتّه من تو را به كرمت خواهان مىگردم .»
نزد خداوند توّاب، پشيمانى عرضهدار و عفو و آمرزش از او بخواه و بگو:
«يا قابِلَ التَّوْبِ يا عَظِيمَ المَنِّ اينَ سَترُكَ الجَمِيل اينَ عَفوُكَ الجَلِيل اينَ فَرَجُكَ القَرِيبُ اين غَياثُكَ السَّرِيعُ اينَ رَحْمَتُكَ الواسعةُ؛ اى پذيرنده توبه! اى بزرگ نعمت! اى قديم الإحسان! پرده پوشى نيك تو كجاست؟! گذشت با جلالَت تو كجاست؟! گشايش نزديك تو كجاست؟ فرياد رسى شتابان تو كجاست؟ رحمت با وسعت تو كجاست؟»
همواره بنده خدا باش تا آزاد باشى؛ و از نفس امّاره بگريز تا بزرگى يابى.
از گناه بپرهيز و به سوى خداى آمرزنده پوزش پذير قدم بردار. حيف است كه عمر و وقت و نعمتهايى را كه خداى سبحان عطا فرموده، بيهوده تلف نمايى! بيا و طعم بهره روحانى و لذّت بندگى و پرستش خدا و تسلّط بر نفس را تجربه كن!
بر سر اين سفره گسترده ضيافت الهى در اين ماه بنشين و از موائِد آن تناول كن. و خود را در معرض نسيم رحمت الهى قرار ده.
به جاى نغمات موسيقى و اصوات طربانگيز، به نواى زيباى تلاوت قرآن و مناجات با خدا و دعا، گوش خود را آشنا ساز و در يك عبارت، برادر و خواهر عزيز! در انديشه فردا و پايان كار خويش باش:
«تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الارضِ وَلا فَسَاداً وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام [خويش ] از آنِ پرهيزكاران است.»/998/