۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۵۵
کد خبر: ۶۵۱۳۸۵

ماجرای عجیب ستمی که حاج‌قاسم به یک پاسدار روا داشت!

ماجرای عجیب ستمی که حاج‌قاسم به یک پاسدار روا داشت!
یکی از خاطرات سال‌های جنگِ سردارسلیمانی مربوط به ستمی است که به‌قول خودش و یکی از شهدا، در حق آن‌شهید کرد.

به گزارش خبرگزاري رسا، ناکامی در عملیات کربلای ۴ و شروع کربلای ۵، مرزبندی‌های سردارسلیمانی در بیان مفاهیم تدبیر و از جان‌گذشتگی، چرایی تشکیل نیرو‌های مدافع حرم و حضور ایران در سوریه، مسائل روز و سیاسی جامعه، تحلیل‌های سردارسلیمانی درباره آمریکا و حضورش در خاورمیانه، عماد مغنیه، برخی مسائل بی‌تعارف تاریخی از سال‌های دفاع مقدس و چندنقل‌قول از سردارسلیمانی، ۸ محوری هستند که در این‌مطلب قصد داریم به آن‌ها بپردازیم.

* ۱- درباره عملیات‌های کربلای ۴ و کربلای ۵

دو عملیات کربلای ۴ و ۵ از جمله عملیات‌های مهم دوران دفاع مقدس هستند و از نظر تاریخی به یکدیگر ارتباط مستقیم و مهمی دارند. چندسال پیش حول مساله لو رفتن عملیات و تلفات سنگین نیرو‌های ایران در کربلای ۴، جریاناتی در فضای مجازی شکل گرفت و گفت‌وشنود‌های مختلفی به وجود آمد. ماجرای اجرای عملیات با وجود لو رفتنش، فاجعه زنده‌به‌گور کردن غواص‌های ایرانی توسط نیرو‌های بعثی عراق و دیگر مسائل غمباری که در این‌عملیات رخ داد از جمله‌موضوعاتی هستند که طی این‌سال‌ها مورد توجه قرار گرفته‌اند. به‌بیانی ساده، عملیات کربلای ۴، یک‌شکست و کربلای ۵ یک‌عملیات پیروز تلقی می‌شود که به‌سرعت جایگزین طرح کربلای ۴ شد.

موفق و ناموفق‌بودن کربلای ۴

یکی از نکاتی که درباره کربلای ۴ مطرح شده، این است که اجرای عملیات از قبل، نزد نیرو‌های دشمن افشا شده و در نتیجه محکوم به شکست بوده است. اما سردارسلیمانی در خاطرات و گفته‌های شفاهی خود، جمله جالبی درباره این‌عملیات دارد که به این‌ترتیب است: «خب، عملیات کربلای ۴، همان‌لحظه قبل از شروع عملیات لو رفت و دشمن روی ساحل خودمان آتش باز کرد.» این‌عملیات سوم دی سال ۶۵ در غرب اروندرود آغاز شد و پس از ۲ روز با نرسیدن به اهداف از پیش‌تعیین‌شده (تثبیت جای‌پای نیرو‌های ایرانی برای فتح شهر بصره) به پایان رسید.

سردار سلیمانی سخن جالبی درباره کربلای ۴ دارد که خلاف تصورات عمومی درباره این‌عملیات است: «بچه‌ها رفتند ساحل را شکستند. من به‌رغم این‌که بعضی‌ها تصور می‌کنند کربلای ۴ عملیات ناموفقی بود، فکر می‌کنم این‌عملیات، جز موفق‌ترین عملیات‌ها بود.» دلیلش هم برای بیان این‌مساله، شجاعت و ایثار زیاد نیرو‌های ایرانی است. شهید سلیمانی ضمن تاکید بر این‌شجاعت و نترسیدن از مرگ، به تهوّر یکی از فرمانده‌گردان‌های حاضر در این‌عملیات اشاره کرده که با وجود آتش سنگین دشمن، از ابتدا تا انتهای پل دریاچه ماهی را به‌طور ایستاده و نه‌خمیده طی کرده است. سردار سلیمانی از سوی دیگر به ناکامی نظامی در کربلای ۴ هم اشاره کرده و گفته عدم‌موفقیت در این‌عملیات، تأثیر روحی و روانی بدی در جبهه ایران داشت. او گفته است: «ناموفق‌بودن عملیات کربلای ۴، منشأ تبلیغات وسیعی برای دشمن شد و همه شکست‌های خود را در فاو و کربلای ۱ در پشت این‌عملیات پنهان کرد و به‌صورت آمار‌های کاذب، تلفات ما را اعلام نمود.» به‌تعبیر سردارسلیمانی در نتیجه ناکامی در کربلای ۴، نگرانی عمومی جبهه‌های ایران را فرا گرفته بوده است. البته این‌نگرانی با پیش‌کشیدن طرح کربلای ۵ برای اجرا، تبدیل به انگیزه عمل و پیشروی در جبهه شد.

کربلای ۵، عملیات باورنکردنی

عملیات کربلای ۵، پانزده‌روز پس از عملیات به‌سرانجام‌نرسیده کربلای ۴ انجام شد و از آخرین عملیات‌های جنگ بود. کربلای ۵، ۱۹ دی ۶۵ شروع شد و محل انجامش هم شلمچه و شرق بصره بود. این‌عملیات پس از ۴۵ روز نبرد به پایان رسید که باعث آزادسازی ۱۵۰ کیلومتر از منطقه شلمچه و تصرف بخش‌هایی از جنوب خاک عراق توسط نیرو‌های ایرانی شد. در این‌عملیات نیرو‌های سپاه و ارتش، تا حدودی به شهر بصره و پتروشیمی آن نزدیک شدند که با دیواره پدافندی سنگینی حفاظت می‌شد.

سردارسلیمانی در خاطرات خود درباره کربلای ۵ به این‌مساله اشاره کرده که زمان اجرای این‌عملیات، عراق در بیشترین حد امکانات و اوج بالندگی خود بوده است: «او (دشمن) سازمان نظامی خود را ۱۰ برابر افزایش داده و از نظر کیفی رشد فزاینده‌ای پیدا کرده بود. حجم نیرو‌های مسلح عراق به اندازه هر پنجاه‌نفر، پنج‌نفر نظامی بود و از نظر تجهیزات نظامی و امکانات از عملیات خیبر به این‌طرف، بخش عظیمی از تجهیزات بسیار مهم دنیا در اختیار دشمن قرار گرفت. آمار تانک‌ها به پنج‌هزار دستگاه و نفربر‌ها بالغ بر چهارهزار دستگاه می‌رسید.» یکی از موضوعات مهمی که سردار سلیمانی در خاطرات خود درباره کربلای ۵ به آن اشاره کرده، این است که عراق تحت حاکمیت صدام، باور نمی‌کرد نیرو‌های ایرانی، ۲ هفته پس از کربلای ۴، بزرگ‌ترین عملیات تاریخ جنگ را انجام بدهند. برای هرعملیات از عملیات‌های ایران در دوران دفاع مقدس، حداقل ۶ ماه زمان، برای شناسایی و آماده‌سازی زمین عملیات نیاز بوده است. اما پس از ناکامیِ کربلای ۴، جلسات فشرده‌ای با حضور فرماندهان نظامی ایران و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برگزار شدند تا نیرو‌های رزمی، با وجود مشکلات زیاد، آماده نبرد شوند. در نتیجه این‌جلسات، زمین منطقه شلمچه برای عملیات انتخاب می‌شود. این‌زمین به شهر بصره نزدیک است که آن‌زمان، بیش از ۶۰ درصد توان نظامی عراق، اطراف آن قرار گرفته بود. سردار سلیمانی در خاطراتش گفته: «این‌زمین، در کل جنگ، سخت‌ترین زمین بود.»

«اگر یک‌لشگر وارد عمل بشود، حداقل سه‌لشگر احتیاط او هستند. ما این‌طوری نبودیم. ما یک‌لشگرمان کار ۱۰ لشگر را می‌کرد. از آن‌طرف، در مقابل لشگر‌های ما، شاید ده‌پانزده تیپ ارتش عراق جابه‌جا می‌شدند. هی ضربه می‌خورند، عوض می‌شدند. آن‌چیزی که ما اصلاً نمی‌توانیم برای مردم خوب بیان کنیم و هنر جنگ ما هم بوده، در همین‌جاست؛ وگرنه در هر جنگی معمولاً تهور وجود دارد، شجاعت‌های زائدالوصفی وجود دارد، مفقود و اسیر و کشته وجود دارد. این‌ها در هر جنگی است. هنر ما در این بود که با سازمان کمی که داشتیم، در این ۸۰۰ کیلومتر هم دفاع می‌کردیم، هم هجوم می‌کردیم.»


شواهد نشان می‌دهد، درباره عملیات کربلای ۵ هم نگرانیِ ناشی از لو رفتن عملیات وجود داشته است. سردارسلیمانی در خاطراتش گفته پیش از غروب شبی که بنا بود عملیات آغاز شود، وحشتی بر فرماندهان ایرانی حاکم شد، چون این‌احساس به‌وجود آمده بود که عملیات لو رفته است. اما همزمان با نگرانی‌های فرماندهان، اتفاقی می‌افتد که می‌توان آن را، در زمره امداد‌های غیبی (که نمونه‌های مشابه زیادی در طول سال‌های جنگ دارد) محسوب کرد؛ به‌این‌ترتیب که همزمان با نگرانی فرماندهان و انگیزه‌وشوقِ متقابلِ رزمندگان برای عمل در شلمچه و شرق بصره، مه غلیظی منطقه عملیات را می‌گیرد که تا ۱۲ روز در منطقه بوده و باعث ازکارافتادن رادارها، رازیت‌ها و ماهواره‌های حامیان غربی عراق می‌شود.

ایران در اولین‌روز کربلای ۵، توانست بخش زیادی از منطقه عملیات را آزاد کرده و خط دفاعی خود را با استفاده از غنایم عراقی، تثبیت کند. اما در روز دوم این‌عملیات، نیرو‌های عراقی با امکانات و نیرو‌های گسترده، پاتک کرده و نصف خط را از ایرانی‌ها پس می‌گیرند. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که در زمان شروع عملیات و روز‌های اول و دوم آن، فاصله نیرو‌های ایرانی تا شهر بصره، ۱۲ تا ۱۴ کیلومتر تخمین زده شده است؛ همان هدفی که پس از فتح خرمشهر، تسخیرش در دستور کار ایران قرار گرفت؛ تا پاسخی مقابل زیاده‌خواهی‌های عراق و غرب علیه ایران و همچنین گرفتن امتیاز برای مذاکرات پس از جنگ باشد؛ بنابراین با نزدیکی زیاد ایرانی‌ها به شهر استراتژیک بصره، می‌توان از میران نگرانی عراق و حامیانش متوجه شد.

یکی از خاطرات مهم سردارسلیمانی درباره کربلای ۵ که باید آن را در زمینه اطلاعات و تحلیل‌های نظامی بررسی کرد، توان لشگر‌های ایرانی و عراقیِ داخل در عملیات است. طبق عرف سازمان‌های نظامیِ دنیا، یک‌لشگر، یا خط‌شکنی می‌کند، یا پاکسازی، یا تثبیت می‌کند و یا در احتیاط است. سردار سلیمانی می‌گوید: «اگر یک‌لشگر وارد عمل بشود، حداقل سه‌لشگر احتیاط او هستند. ما این‌طوری نبودیم. ما یک‌لشگرمان کار ۱۰ لشگر را می‌کرد. از آن‌طرف، در مقابل لشگر‌های ما، شاید ده‌پانزده تیپ ارتش عراق جابه‌جا می‌شدند. هی ضربه می‌خورند، عوض می‌شدند. آن‌چیزی که ما اصلاً نمی‌توانیم برای مردم خوب بیان کنیم و هنر جنگ ما هم بوده، در همین‌جاست؛ وگرنه در هر جنگی معمولاً تهور وجود دارد، شجاعت‌های زائدالوصفی وجود دارد، مفقود و اسیر و کشته وجود دارد. این‌ها در هر جنگی است. هنر ما در این بود که با سازمان کمی که داشتیم، در این ۸۰۰ کیلومتر هم دفاع می‌کردیم، هم هجوم می‌کردیم.»

پس از شکست‌هایی که عراق در سال‌های دوم به بعدِ جنگ طمع‌شان را چشیده بود، کربلای ۵ یک‌نبرد حیثیتی محسوب می‌شد و صدام تقریباً تمام توان خود را برای بازپس‌گیری مواضع از دست‌داده به کار گرفت و تلفات زیادی هم به نیرو‌های ایرانی وارد کرد. سردارسلیمانی درباره این‌عملیات گفته است: «عملیات ما تماماً استشهادی بود و ما به وسعت جبهه، نیروی اشتشهادی داشتیم.»

طبق خاطرات سردارسلیمانی، روز سوم عملیات کربلای ۵ بوده که نیرو‌های ایرانی احساس می‌کنند کار دیگر تمام است و مواضع را به‌زودی از دست می‌دهند. چون عراق با رویکردی که در این‌عملیات ایرانی‌ها در پیش گرفت، طی مدت ۷ روز شدیدترین پاتک‌ها را انجام داد و در همان‌روز‌های ابتدایی عملیات بوده که عدنان خیرالله وزیر دفاع صدام (که سردار سلیمانی او را مقتدرترین فرمانده عراقی معرفی کرده)، مأمور پس‌گرفتن دریاچه ماهی را از ایرانی‌ها می‌شود. شهیدسلیمانی پس از پایان عملیات کربلای ۵، یک‌سخنرانی داشته که در ادامه، به آن خواهیم پرداخت، اما در این‌جا، باید به‌طور خلاصه به این‌فراز از این‌سخنرانی مذکور اشاره کنیم که بیانگر چگونگی ایستادگی رزمندگان ایرانی مقابل امکانات گسترده عراق است: «بالاترین فتح برای ما همین است که در اوج ناامیدی و نااطمینانی از زمین و موقعیت نظامیان، توکل کردیم بر خدای تبارک و تعالی و حمله کردیم.»

وقتی حاج‌قاسم به یک پاسدار ظلم کرد/ کربلای چهار شکست نبود

نقشه عملیات کربلای ۴ و ۵

سردارسلیمانی درباره کربلای ۵ جملاتی دارد که مخاطب و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس را به یاد عملیات‌های الی‌بیت‌المقدس و فتح‌المبین می‌اندازد: «زمین را هرچه نگاه می‌کردی، به‌جای این‌که نفر عراقی ببینی، ما تانک می‌دیدیم. یک‌حجم وسیعی بود. یا وقتی دشمن شروع می‌کرد به آتش ریختن، با این‌گروه‌های موزیک که یک‌ریتم منظمی دارند، هیچ‌تفاوتی نداشت.» یا مثلاً «گلوله بر جای گلوله فرود می‌آمد.» دنبال‌کردن یک‌لشگر تانک‌ونفربر عراقی به‌وسیله پنجاه‌شصت نفر از نیرو‌های دست‌خالی تخریب‌چی هم از دیگر نکات مشابهی است که کربلای ۵ با بیت‌المقدس و فتح‌المبین دارد. به‌هرحال سردار سلیمانی می‌گوید «در غرب کانال ماهی، مقاومت عجیبی انجام شد.» و درباره توصیف نیرو‌های درگیر در معرکه چنین جملاتی دارد: «این‌ور بسیجی‌ها بودند و خدای بسیجی‌ها و یک مقدار کمی مهمات آرپی‌جی کنارشان. مجموع توپ‌های ما و آقامرتضی قربانی به ۲۰ قبضه نمی‌رسید؛ ۲۰ قبضه بدون مهمات. آن‌جا ۵۰۰ تانک مقابل ما قرار داشت، ما ۲ تا تانک داشتیم…»

در لحظه‌ای که بسیجی‌ها داخل آب شدند، تا پشت سیم‌خاردار که در مهتاب شب دهم مثل روز روشن بود، در آب می‌دیدم، با دوربین خودم و کنترل می‌کردم تا پشت میدان مین، دیواره کیلومتری بسیجیان را و بدنم می‌لرزید و از ترس گریه می‌کردم و می‌گفتم هیچ‌کدام از این بسیجی‌ها به دشمن نمی‌رسند.

کربلای ۵ عملیاتی است که در آن، نیرو‌های ایرانی به‌طور کامل با تمام ارتش عراق درگیر می‌شوند و صدام نیز در برهه‌ای از آن، هدایت و دادن‌دستور مستقیم به نیرو‌های عراقی را به عهده می‌گیرد. اما یکی از نکات مهم درباره کربلای ۵، همان‌طور که اشاره شد، نگرانی و هراس از لو رفتن عملیات و همچنین شکست در این‌تدارک عظیم بوده است. به‌هرحال کربلای ۵ را بزرگ‌ترین عملیات دوران دفاع مقدس می‌دانند و اگر بخواهیم به نیرو‌های تحت فرمان سردار سلیمانی در آن رویداد توجه داشته باشیم، در بیان خود این‌فرمانده، کاری که لشگر ثارالله انجام داده، به‌تنهایی، برابر با ۳۰ سال کاری بوده که ارتش مصر برای عبور از کانال سوئز انجام داده است. سردارسلیمانی درباره این‌عملیات می‌گوید «۳ بار نوشتم عملیات را لغو کنید!»، اما احتمالاً بیشتر مخاطبان فضای مجازی و علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران، فیلم سخنرانی بعض‌آلود و گریه‌های سردارسلیمانی را درباره حضور معنوی حضرت زهرا (س) در نبرد‌های کانال ماهی و حمایتش از رزمندگان دیده‌اند. درمجموع، عاملی که باعث ازبین‌رفتن هول‌وهراس اجرای کربلای ۵ شده، اعتقاد به حضرت زهرا (س) و ائمه بوده که سردارسلیمانی درباره این‌مساله گفته است: «همه کار‌ها را یک‌نفر کرد، قطعاً یک‌نفر. آن‌هم بی‌بی زهرا بود. مادری که دست همه ما را گرفت.» او در خاطراتی که در این‌زمینه دارد، گفته است: «در لحظه‌ای که بسیجی‌ها داخل آب شدند، تا پشت سیم‌خاردار که در مهتاب شب دهم مثل روز روشن بود، در آب می‌دیدم، با دوربین خودم و کنترل می‌کردم تا پشت میدان مین، دیواره کیلومتری بسیجیان را و بدنم می‌لرزید و از ترس گریه می‌کردم و می‌گفتم هیچ‌کدام از این بسیجی‌ها به دشمن نمی‌رسند. فکرم همین را می‌گفت. علم هم همین را می‌گفت. عقل هم همین را می‌گفت. تجربه‌ام هم همین را می‌گفت. همه این‌ها را می‌گفت که این‌بسیج به خط نمی‌رسد. این‌عمل ناموفق است؛ ولی عشق این را نمی‌گفت.»

در ادامه سخنانی که شهیدسلیمانی درباره نقش و حضور معنوی حضرت زهرا (س) در عملیات کربلای ۵ داشته، می‌توان به این‌جملات هم توجه کرد: «شاید هیچ‌کس باور نمی‌کرد لشگر ثارالله از دریاچه ماهی عبور کرده باشد. فقط این را من‌باب غرور نمی‌گویم. چون همه هیچ‌کاره بودند و همه‌کاره او بود.»

شهیدسلیمانی در همان‌سخنرانی مورد اشاره که پس از پایان عملیات کربلای ۵ ایراد شده، به ارائه آمار تلفات جبهه دشمن هم پرداخته و گفته تا آن‌بازه زمانی، حداقل ۴۰ تیپ از ارتش عراق، به‌طور کامل از رده خارج شده‌اند. همچنین از ابتدای عملیات تا پایانش، لشگر گارد عراق، بیش از ۵ بار به دریاچه ماهی حمله کرده، اما ناموفق بوده و نتوانسته آن‌موضع را پس بگیرد. یکی از مسائل مهمی هم که در این‌سخنرانی مطرح شده، این است که مقطعِ پس از کربلای ۵، زمان و مجال مناسبی برای ادامه جنگ با عراق، است. همان‌طور که دیدیم، این‌سخنرانی سردارسلیمانی، علاوه بر مسائل نظامی و آمار‌های نیرو‌های خودی و دشمن، موضوعات معنوی و اعتقادی را هم شامل می‌شود. در این‌سخنان می‌توان همان‌باور همیشگی به شهدا و مرامشان را نزد سردارسلیمانی مشاهده کرد. او معتقد بوده با زبانی که طهارت ندارد، نمی‌تواند برای دیگران درباره شهدایی مثل یونس زنگی‌آبادی صحبت کند.

آرزو‌های دنیایی شهدا هم از جمله‌موضوعات معنوی دیگری هستند که سردارسلیمانی در سخنرانی مورداشاره به آن پرداخته است: «شهدا شاید یک یا دو خواسته دنیایی داشتند و می‌گفتند خدایا ما خون بهای این باشیم که برویم و این‌ملت از پیروزی و فتحی که به دست می‌آید، خندان باشند. می‌گفتند ما برویم و نباشیم که امام، خدای ناکرده نگران و ناراحت باشد. آرزوی دنیوی‌شان این بود که ملت ایران شاد و خندان باشد.»

* ۲- مرزبندی سردار سلیمانی بین ازجان‌گذشتگی و عدمِ تدبیر

سردار سلیمانی چندسال پیش بین مدافعان ایرانی و غیرایرانی فاتح بوکمال، یک‌سخنرانی داشت که بخشی از آن، مخاطب را به یاد فرازی از سخنان احمد متوسلیان فرمانده وقت لشگر ۲۷ (تیپ ۲۷ آن‌زمان) محمدرسول‌الله (ص) پس از عملیات فتح‌المبین می‌اندازد. جان کلام متوسلیان در بخشی از آن‌سخنانش این بود که شهادت هدف نیست، بلکه پاداش مجاهدت و سختی‌های راه هدف است. جان کلام سردار سلیمانی هم در سخنرانی مورد اشاره، این است که ازجان‌گذشتگی مدافعان حرم و نیرو‌های مقاومت (مقابل استکبار) به‌معنی نداشتن تدبیر نیست و اگر کسی طالب شهادت باشد، به این‌معنی نیست که اصطلاحاً خود را به کشتن بدهد.

وقتی حاج‌قاسم به یک پاسدار ظلم کرد/ کربلای چهار شکست نبود

سردار سلیمانی در بوکمال

البته ما از جان گذشتیم، نه این‌که تدبیر نکنیم. نه این‌که بر مبنای تدبیر عمل نکنیم، نه. با تدبیر عمل می‌کنیم، دشمن را در نظر می‌گیریم، همه‌چیز را در نظر می‌گیریم؛ اما ترس از جان خودمان نداریم؛ لذا کسی که ما را از کشتن بترساند، مثل کسی است که به ما مدال می‌دهد...

فرمانده نیرو‌های مدافع حرم در همین‌سخنرانی، ضمن اشاره به بالاتر بودن اراده الهی می‌گوید، اگر آمریکا و عربستان سعودی بخواهند کاری کنند، خواسته‌شان، مقابل اراده خداوند پشیزی نیست. برابر آمریکا و سعودی هم ملت ایران قرار دارد که دلیل لیاقتش برای پیروزی، این است که ملتی آماده جان‌فشانی است. سردارسلیمانی معتقد است عامل پیروزی در صدر اسلام هم ایمان بوده نه قدرت شمشیر یا تعداد نفرات. ۲ مفهومِ «لیاقت پیروزی به‌دلیل از جان‌گذشتگی» و «ترجیح قدرت ایمان بر نیرو و نفرات نظامی» را می‌توان در این‌فراز از سخنرانی این‌فرمانده مشاهده کرد: «آمریکا بیش از یک میلیون نفر نیرو دارد. این‌نیرو با همه امکاناتی که دارد، وقتی قدرت ایمان ندارد، به عراق که می‌آید، برای سرباز خودش پوشاک بچه‌ها را برای بزرگسالان تهیه می‌کند و به پای او می‌کند که از ترس از تانک خارج نشود؛ اما شما با این کِلاش‌تان، با این اسلحه عادی‌تان، افتخار آفریدید. چرا؟ چون از جان گذشتید.».

اما به‌کارگیری همزمان ۲ عامل تدبیر و ازجان‌گذشتگی را هم می‌توان در این‌جملات سردار سلیمانی شاهد بود: «البته ما از جان گذشتیم، نه این‌که تدبیر نکنیم. نه این‌که بر مبنای تدبیر عمل نکنیم، نه. با تدبیر عمل می‌کنیم، دشمن را در نظر می‌گیریم، همه‌چیز را در نظر می‌گیریم؛ اما ترس از جان خودمان نداریم؛ لذا کسی که ما را از کشتن بترساند، مثل کسی است که به ما مدال می‌دهد. آن نوشته شهیدمان یادم آمد؛ شهید علی محمدی‌پور؛ فرمانده گردان بود. او در دفترچه‌اش نوشته بود:‌ای برادر عرب که تو به‌دنبال منی و من به‌دنبال تو! به خدا قسم اگر مرا شهید کنی، شفاعتت می‌کنم.

* ۳- چرایی تشکیل نیروی مدافعان حرم و ورود ایران به سوریه

یکی از موضوعات مهمی که باید از سخنان سردار سلیمانی به‌عنوان یک فرمانده و استراتژیست نظامی استخراج کرد، چرایی به‌وجودآمدن جریان مدافعان حرم است. او در یکی از سخنرانی‌های خود در این‌باره، به دو کلیدواژه مهم اشاره می‌کند؛ جریان تکفیری و دیپلماسی. سردار سلیمانی ضمن این‌که می‌گوید پیش از تشکیل نیرو‌های مدافعان حرم، جریان تکفیری به نزدیکی مرز‌های ایران رسیده بوده، اضافه می‌کند که چندمساله وجود دارد که حل‌شان از طریق دیپلماتیک غیرممکن است. ادامه سخنان او منتهی به این‌جمع‌بندی می‌شود که مبارزه با جریان تکفیری هم یکی از آن مسائلی است که نمی‌شود از طریق دیپلماتیک حل‌شان کرد.

فرمانده پیشین سپاه قدس ضمن این‌که به اظهارنظر‌های ناسنجیده و سخن‌پراکنی‌های نادانسته درباره این‌مساله اشاره دارد، به مخاطبانش می‌گوید: «وقتی‌که منطق طرف مقابل این است که شما از نظر دینی واجب‌القتل هستی و کشتن تو و هرچه میزان بیشتر کشتن تو، بهشت را بر او واجب می‌کند، برای کسی‌که تو را واجب‌القتل می‌داند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟ این‌جا جهاد می‌خواهد.»

فرمانده پیشین سپاه قدس ضمن این‌که به اظهارنظر‌های ناسنجیده و سخن‌پراکنی‌های نادانسته درباره این‌مساله اشاره دارد، به مخاطبانش می‌گوید: «وقتی‌که منطق طرف مقابل این است که شما از نظر دینی واجب‌القتل هستی و کشتن تو و هرچه میزان بیشتر کشتن تو، بهشت را بر او واجب می‌کند، برای کسی‌که تو را واجب‌القتل می‌داند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟ این‌جا جهاد می‌خواهد.» او همچنین در یک‌سخنرانی دیگر، به عدمِ وجود امنیت در کشور‌های اطراف ایران و منطقه خاورمیانه اشاره کرده است: «ما یک خرمن از آتش در اطراف‌مان وجود دارد. نگاه بکنید! این عراق است، این افغانستان است، این پاکستان است که صاحب بمب اتمی است، این قفقاز است، این ترکیه است. این اطراف ماست.»

چرایی ورود ایران به سوریه را می‌توان در این‌فراز از سخنان سردارسلیمانی استنباط کرد: «ما می‌توانستیم بنشینیم نگاه کنیم ببینیم سوریه کی سقوط می‌کند، عراق کی سقوط می‌کند. او تجهیز بشود و با قدرتی ۱۰ برابر و ۱۰۰ برابر بعد بیاید به مرز‌های ما، وارد کشور بشود، صف‌آرایی کند و شروع کند به کشتار. هیچ‌انسان هوشمندی، هیچ‌مدیری مدبری، هیچ‌انسان مسئولی این را قبول نمی‌کند و می‌گوید باید رفت به سمت این‌شجره خبیثه، آن را در ریشه خشکاند.» او در همان‌فراز‌هایی که درباره عدم کارایی دیپلماسی در مقابله با جریان تکفیری سخن می‌گوید، به این‌مساله اشاره دارد که منطقی که باعث اقدام ۱۵۰۰ نیروی انتحاری در طول ۷ ماه در عملیات موصل شده، و قتل ایرانی‌ها و مسلمانان و غارت ناموس‌شان را واجب می‌داند، نیازمند رویارویی با منطق جهاد است.

علت مقابله با داعش و تفکیری‌ها

شهید سلیمانی در یکی از سخنرانی‌هایش، تکفیر و تکفیری را آتشی در خانه اهل‌سنّت عنوان می‌کند و می‌گوید کسانی که این‌جریان را خلق کرده‌اند، قصد به زانودرآوردن ایران و شیعه را داشتند. او در همان‌سخنرانی ضمن این‌که می‌گوید «جان ما، همواره سپر سنّی‌ها بوده»، خطر جریان تکفیری را بیشتر متوجه مسلمانان اهل‌سنت عنوان کرده و می‌گوید: «امروز حریم انسانیت در جهان اهل‌سنت توسط گروه‌های تکفیری بیش از هرجای دیگری مورد هجوم قرار گرفته است.» در ادامه همین‌سخنان است که سردار سلیمانی، دفاع از جان مسلمانان، چه‌شیعه و چه‌سنی را مرام جمهوری اسلامی ایران عنوان می‌کند؛ بنابراین این‌نتیجه حاصل می‌شود که مبارزه با جریان تکفیری و داعش، یک‌وظیفه است؛ وظیفه‌ای که جریان مدافعان حرم در امتداد آن قرار می‌گیرد.

چگونگی انتخاب اسم مدافعان حرم

کسی که عنوان «مدافعان حرم» را انتخاب کرده و موجب ترویج آن شده، سردار سلیمانی است که در خاطرات شفاهی خود، درباره چگونگی این‌اتفاق، می‌گوید با شروع بحران در سوریه، به‌دنبال نامی برای جریان دفاع بوده و به‌نظرش رسیده پرجاذبه‌ترین نامی که می‌شود برای دفاع و حرکت جهادی از آن استفاده کرد، نام «مدافعین حرم» است. چون «همه این کسانی که به نام شهدای حرم به شهادت می‌رسند، شهید حرمی هستند که حرم حضرت زینب (س)، چون قمری در وسط آن قرار دارد.»

سردار سلیمانی معتقد بود دفاع از حرم، یک‌دفاع عادی و کوچک نیست. تصمیم کوچک و ناقصی هم نیست و در این‌زمینه، مخاطبش را به سخن امام خمینی (ره) ارجاع می‌داد که «اگر شما مقابل دین ما بایستید، ما با همه قدرت‌مان در مقابل همه دنیای شما می‌ایستیم.» او درباره نیرو‌های مختلف مدافع حرم که از کشور‌های مختلف در این‌زمینه اقدام کردند، جملاتی به این‌ترتیب دارد: «این‌ها نه داوطلبانه که ملتمسانه برای جهاد با جریان تکفیری و مبارزه آمدند؛ همه این‌ها بدون استثنا، چه از عراق که به‌نام حیدریون آمدند، چه از افغانستان که به‌نام فاطمیون آمدند، چه از پاکستان که به‌نام زینبیون آمدند، همه این‌ها بدون استثنا داوطلبانه آمدند.»

سردارسلیمانی معتقد است ممزوجیت اسلام با ملیت ایران، عاملی است که باقی کشور‌های اطراف ایران از داشتنش محروم‌اند و به‌همین‌خاطر در آتش جنگ هستند

* ۴- مسائل روز و موضوعات سیاسی جامعه

یکی از مسائلی که امام‌خمینی (ره) درباره آن صحبت کرده، واجب‌بودن حفظ نظام اسلامی و بالاتر بودن وجوب این‌کار نسبت به نماز است که این‌مساله باعث شکل‌گیری بحث‌های موافق و مخالف حول آن شده است. سردار سلیمانی هم در بخشی از سخنان سیاسی‌اجتماعی خود به این‌مساله اشاره دارد که در یکی از صحبت‌هایش، استدلال‌هایی دراین‌باره ارائه کرده است. او معتقد است ممزوجیت اسلام با ملیت ایران، عاملی است که باقی کشور‌های اطراف ایران از داشتنش محروم‌اند و به‌همین‌خاطر در آتش جنگ هستند. استدلال منطقی سردار سلیمانی درزمینه واجب‌بودن حفظ نظامی اسلامی، از این‌قرار است: «امروز دفاع از نظام اسلامی، مساوی است با دفاع از اسلام. چرا امام فرمود دفاع از نظام از اوجب واجبات است و هیچ‌واجبی به پای دفاع از نظام نمی‌رسد؟ آن را از نماز واجب‌تر دانست. نماز اگر قضا شد، امکان قضای مجدد آن وجود دارد؛ اما نظام اگر آسیب دید، نماز آسیب می‌بیند، دین آسیب می‌بیند.»

ارزش پاسپورت ایرانی

ارزش پاسپورت ایرانی، یکی از مسائلی است که بحثش در برهه‌هایی از دهه‌های گذشته داغ شده و مورد توجه قرار گرفته است. سردار سلیمانی هم درباره این‌مساله جملاتی دارد. او بدون داشتن موضعی افراطی و بدون این‌که اهمیت پاسپورت شهروندان یک‌کشور را انکار کند، آن را مسأله‌ای مهم می‌داند، اما اولویت دوم را برای آن قائل است. فرمانده پیشین نیرو‌های سپاه قدس می‌گوید این‌که دیگران پاسپورت ما را قبول داشته باشند یا نه، مهم است، اما آیا مهم‌تر از عزت است؟ «عزت ما و عزت این ملت و استقلال این ملت امروز بر هر چیزی ارجحیت دارد.»

خدشه‌دار شدن مفهوم مسئولیت در جامعه

«نتیجه‌اش این می‌شود که شما وقتی آمدید به یک‌مدیری اعتراض کردید، او برای خودش یک پوششی، ساتری و منطقه امنی درست می‌کند و بلافاصله برخورد با خودش را، برخورد با جناح، برخورد با یک گروه، برخورد با یک شخصیت در حزبی نسبت می‌دهد.»
مسئولان و مسئولیت هم از جمله موضوعاتی هستند که می‌توان در سخنان به‌جامانده از سردارسلیمانی درباره شرایط روز جامعه به آن‌ها پرداخت. او در یکی از سخنرانی‌ها خود به خدشه‌دارشدن ارزش و اهمیت مسئولیت در کشور پرداخته و با آوردن مثال از سال‌های دفاع مقدس گفته: «آن‌زمان برای دادن مسئولیت به کسی، از او نمی‌پرسیدند در چه خطی است؟ چپی است یا راستی؟ اصلاح‌طلب است یا اصول‌گرا؟» سردارسلیمانی در جایی از همین‌سخنرانی درباره نگاه فسادآوری که بر برخی مسئولان و مسئولیت‌ها حاکم شده، می‌گوید: «(در زمان جنگ) به لیاقت‌ها نگاه می‌کردند. به قابلیت‌ها نگاه می‌کردند. به تطبیق فرد با مسئولیت نگاه می‌کردند. به امتحان‌داده‌ها نگاه می‌کردند. این مال حزب من است، این دوست من است، این از من تعریف کرده است؛ این‌نگاه فسادآور است.»

سردار سلیمانی اساس فساد را نگاه حزبی و جناحی در انتخاب مدیران می‌داند و می‌گوید: «نتیجه‌اش این می‌شود که شما وقتی آمدید به یک‌مدیری اعتراض کردید، او برای خودش یک پوششی، ساتری و منطقه امنی درست می‌کند و بلافاصله برخورد با خودش را، برخورد با جناح، برخورد با یک گروه، برخورد با یک شخصیت در حزبی نسبت می‌دهد.» او درباره رویکرد مدرک‌گرایی هم سخنانی دارد و ضمن این‌که مدرک را موضوع مهمی عنوان کرده، علمی ارزشمند دانسته که قابل تطبیق با عمل باشد.

شکست‌ناپذیربودن انقلاب اسلامی

فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله در سال‌های جنگ، در یکی از سخنرانی‌های پس از جنگ خود، انقلاب اسلامی ایران را شکست‌ناپذیر توصیف می‌کند و ضمن تاکید بر مفهوم «بنای الهی» می‌گوید بنای الهی این است که این‌انقلاب بماند و پیروز بشود. سردارسلیمانی در همین‌سخنرانی خود می‌گوید به‌جز ایران، هیچ‌کشوری در جهان اسلام نیست که زیر سلطه قدرت‌های غربی یا به‌تعبیر او «صلیبی‌ها» نباشد. وی با رویکردی تاریخی، به دوران سقوط امپراطوری عثمانی اشاره می‌کند و می‌گوید از زمان سقوط عثمانی‌ها، سیطره غرب بر جهان اسلام، یکپارچه بوده است. در ادامه هم، جمهوری اسلامی را تنها منادی دفاع از اسلام می‌خواند و تاکید می‌کند که این‌حرف را نه از سر شعار و لقلقه زبان که با علم و یقین می‌گوید.

تحلیل سردار سلیمانی از حرکت انقلابی امام‌خمینی (ره) برای برپایی حکومت اسلامی در ایران و ارزش این‌حرکت، این‌چنین است: «امام هنرش فقط این نبود که یک‌حکومت را بر مبنای اسلام و احکام اسلام بنا کرد. هنر امام این بود که یک‌کشور را آن هم وابسته‌ترین کشور را از زیر یوغ صلیبیت خارج کرد و ایستاد و آن را موفق کرد. همه این فشاری که روی ما هست، برای این است که ما را از این خروش برگرداند.» و درباره ایرانِ پیش از انقلاب هم چنین‌جمله‌ای دارد: «آمریکایی‌ها کشور ما را از درون تهی کردند.»

وقتی حاج‌قاسم به یک پاسدار ظلم کرد/ کربلای چهار شکست نبود

طی دهه‌های گذشته، یکی از موضوعات داغ و جنجالی مربوط به ایران معاصر، پایبندی به انقلاب اسلامی و بریدن از اصول آن است. در سال‌های گذشته چهره‌ها و سیاستمدارانی بوده‌اند که پس از سال‌ها فعالیت در جبهه انقلاب، به جبهه مقابل رفته‌اند. سردارسلیمانی در فرازی از گفتار‌های خود، درباره تحمل و پایبندی به انقلاب، جملاتی دارد و مثالی هم از بحث‌وجدل یکی از همین‌چهره‌های جداشده از انقلاب با شهید همت دارد که با وجود خاطرات به‌جامانده از آن‌دوران، به‌نظر می‌رسد منظورش اکبر گنجی باشد: «خیلی‌ها مثل کف روی آب بودند. تحمل نکردند. فرار کردند. رفتند. من دیدم روزی کسی در همین سپاه تهران با تز انقلابی به صورت شهید همت سیلی زد. امروز همان آدم، مزدور آمریکا در آمریکا است و علیه ملت ایران جاسوسی می‌کند.»

بعضی‌ها در کشور ما یک‌برداشت غلطی می‌کنند. فکر می‌کنند و بعضی‌ها می‌گویند و بر زبان جاری می‌کنند و من شنیده‌ام. دلسوزانه هم ممکن است این‌حرف را بگویند که همان‌طوری که امام در قصه قطعنامه و آتش‌بس، جام زهر را نوشید، امام امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام بدهد. این چه غفلت بزرگی است؟ این چه سفسطه خطرناکی است؟


سفسطه جام زهر امروزی

تحریم و جامِ زهرِ امروزی هم، از دیگرموضوعاتی هستند که سردار سلیمانی در سال‌های پس از جنگ درباره‌شان صحبت کرده است. او ضمن این‌که به تمایل برخی به آمریکا و غرب و وادادگی مقابل آن‌ها اشاره می‌کند، می‌گوید «هم‌پیمانان آمریکا، همه‌چیزشان را، اعتبار و آبروی خودشان را تحت اختیار آمریکا گذاشته‌اند، ببینیم چه‌وضعی دارند، تحریم اقتصادی هم نیستند. با همه دنیا ارتباط دارند. آمریکا و غرب هم از آن‌ها حمایت می‌کنند.»، سردار سلیمانی با اشاره به برخی که «دنبال نوعی‌ارتباط با آمریکا هستند»، می‌گوید «بعضی‌ها در کشور ما یک‌برداشت غلطی می‌کنند. فکر می‌کنند و بعضی‌ها می‌گویند و بر زبان جاری می‌کنند و من شنیده‌ام. دلسوزانه هم ممکن است این‌حرف را بگویند که همان‌طوری که امام در قصه قطعنامه و آتش‌بس، جام زهر را نوشید، امام امروز هم باید در مقابل آمریکا این کار را انجام بدهد. این چه غفلت بزرگی است؟ این چه سفسطه خطرناکی است؟»

* ۵- آمریکا و ترامپ _ افغانستان، عراق، لبنان و یمن

صحبت درباره آمریکا را نه‌تن‌ها در سال‌های اخیر بلکه در سال ۶۵ و همان‌سخنرانیِ پس از کربلای ۵ هم، می‌توان در سخنان شهیدسلیمانی مشاهده کرد. او در سخنرانی مورداشاره سال ۶۵ گفته بود: «چه باک آمریکا توی میدان باشد یا صدام باشد؟ برای ما بسیار زیبا است که دشمن اصلی که در پشت پرده زندان‌های خونین و کثیف خودش را مخفی کرده، نمایان شود.» سال‌ها بعد هم وقتی دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا می‌شود، سردار سلیمانی از تعبیر «قمارباز» برای اشاره به او استفاده می‌کند: «وقتی (ترامپ) با جهان حرف می‌زند، انسان احساس می‌کند که یک قمارباز دارد حرف می‌زند. این، شأن یک ملت را شکستن است.»

درخواست فرمانده آمریکایی از سردار سلیمانی

شهیدسلیمانی در یکی از سخنرانی‌های خود، به‌طور مستقیم ترامپ را مورد خطاب قرار داد و گفت: «شما در طول این‌بیست‌سال چه می‌توانستید بکنید و نکردید؟ شما با صدوده هزار سرباز و هزاران دستگاه تانک و نفربر و امکانات نظامی وصد‌ها فروند هواپیمای جنگی و صد‌ها فروند هلی کوپتر‌های پیشرفته، آمدید به یک‌سازمان کم‌بینه که از سلاح ابتدایی برخوردار بود، آن هم بعد از آن حادثه سنگین یازده سپتامبر، به افغانستان حمله کردید و این جنایت‌ها را انجام دادید.» یکی از فراز‌های همین‌سخنرانی که نباید آن را از نظر دور داشت، اشاره سردارسلیمانی به شکست آمریکا در افغانستان و تقاضای صلح با نیرو‌های طالبان است که این‌روز‌ها در سخنان ترامپ و مایک پمپئو وزیرامورخارجه آمریکا، به‌صراحت مشهود است.

سردارسلیمانی در سخنان خود خطاب به ترامپ گفته بود: «شما بعد از سال ۲۰۰۱ که الان ۲۰۱۸ است، ۱۷ سال با ۱۱۰ هزار سرباز و بسیج‌کردن دنیا با خودتان و اعلام این‌که هرکه با ما است، با ما است، هرکه با ما نیست، با تروریسم است، چه غلطی کردید؟ مگر نه این است که امروز دارید پیش طالبان التماس می‌کنید برای صلح و گفتگو؟» او در همین‌سخنرانی به حضور آمریکا در عراق هم اشاره کرد و گفت: «بپرسید از فرمانده وقت خودتان که چه‌کسی را فرستاد به ایران آمد پیش من _ پیش این سرباز کشور، نه رئیس‌جمهور این‌کشور _ گفت آیا می‌شود به ما مهلت بدهید، از نفوذتان استفاده کنید، سربازان ما این چندماه را مورد حمله مجاهدین عراقی قرار نگیرند، ما از عراق خارج بشویم؟ شما یادتان رفته برای سربازان‌تان در درون تانک پوشاک بزرگسالان تهیه می‌کردید؟ امروز کشور ما را تهدید می‌کنید؟ با چه‌پیشینه‌ای تهدید می‌کنید؟ شما جنایتی بود که انجام نداده باشید؟ وحشتناک‌ترین جنایت‌هایی که در قرون وسطا نمونه نداشت، شما در عراق انجام دادید. شما با تانک وارد خانه‌های مردم شدید و زن‌وبچه‌های مردم را زیر گرفتید. حادثه زندان ابوقریب علی‌الابد ننگ شما است.»

سردار به سلیمانی در همین‌گفتار خود به جنگ سی‌وسه‌روزه حزب‌الله لبنان و اسرائیل هم اشاره دارد و خطاب به ترامپ و دولتمردان آمریکایی، پذیرش شرایط حزب‌الله را برای پایان جنگ یادآور می‌شود: «غیر از این است که همه شروط حزب‌الله را در جنگ سی‌وسه‌روزه پذیرفتید؟»

بپرسید از فرمانده وقت خودتان که چه‌کسی را فرستاد به ایران آمد پیش من _ پیش این سرباز کشور، نه رئیس‌جمهور این‌کشور _ گفت آیا می‌شود به ما مهلت بدهید، از نفوذتان استفاده کنید، سربازان ما این چندماه را مورد حمله مجاهدین عراقی قرار نگیرند، ما از عراق خارج بشویم؟

ابهتی که آمریکا داشت و دیگر ندارد

شکست آمریکا و عربستان سعودی در یمن، از دیگر موضوعاتی است که سردارسلیمانی در رصد موضوعات بین‌الملل به آن اشاره کرده است. او ضمن اشاره به امکانات اعطایی دوهزارمیلیارد دلاری آمریکا به دولت‌های عربستان سعودی و امارات برای جنگ با یمن، می‌گوید آمریکا در یمن هم شکست خورده است. یکی از نکات سردارسلیمانی در سخنانش درباره آمریکا که باید به آن توجه داشت، این است که «قبلا آمریکا ابهتی داشت.» بنابراین این‌استراتژیست ایرانی، معتقد است آمریکا روزی برای خود، ابهت و هیمنه‌ای داشته که آن‌ابهت امروز دیگر وجود ندارد. پس سردار سلیمانی منکر ابهت گذشته آمریکا نیست بلکه معتقد است دوران آن به پایان رسیده است. او با اشاره و کنایه به سال‌های دفاع مقدس، عملیات کربلای ۵ و نمونه‌های مشابه آن، خطاب به ترامپ و دولت آمریکا جمله‌ای که دارد که کلیدواژه مهمی در آن نهفته و عبارت است از: «جنگ نامتقارن». او می‌گوید: «قدرت ما را در منطقه می‌دانید. می‌دانید توان ما را. می‌دانید توان ما در جنگ نامتقارن چگونه است.»

جمله «این جنگ را شما شروع می‌کنید، اما پایانش را ما ترسیم می‌کنیم.» هم که تبدیل به یک‌عبارت مشهور و به‌اصطلاح هشتگ شده، یکی از جملاتی است که سردارسلیمانی خطاب به ترامپ گفته است. در ادامه همین‌سخنان است که شهیدسلیمانی خطاب به ترامپ گفت: «بدانید اشهدبالله هیچ‌شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم. به شما می‌گویم آقای ترامپ قمارباز! من به شما می‌گویم! بدان در آن‌جایی که فکر نمی‌کنی، ما نزدیک شما هستیم.»

* ۶- نکاتی درباره عماد مغنیه

عماد مغنیه معروف به حاج‌رضوان، یکی از فرماندهان لبنانی جبهه مقاومت بود که مشابه سردارسلیمانی توسط جوخه‌های ترور رژیم صهیونیستی ترور شد. البته ترورسردار سلیمانی به‌دست تروریست‌های آمریکایی انجام شد، اما به‌هرحال این‌دو فرمانده مقاومت، بایکدیگر آشنایی و دوستی نزدیک داشته‌اند. سردارسلیمانی در سخنرانی‌هایش درباره عماد مغنیه، او را به‌عنوان شخصیتی معرفی کرده که با منفجرکردن پایگاه افسران صهیونیست، شهر بیروت را نجات داده و درنهایت، اسرائیل را وادار به فرار از جنوب لبنان کرد.

شهیدمغنیه به‌تعبیر شهیدسلیمانی، علم، عقل و شجاعت خود را در کنترل ایمان قرار داده بوده و یک‌نکته جالب تاریخی درباره این‌دوشخصیت، این است که سردار سلیمانی، پس از شهادت عماد مغنیه، درباره قصاص و انتقام خون او سخنانی دارد که کاملاً مشابه سخنان و واکنش‌هایی هستند که در شهادت سردارسلیمانی مطرح شدند: «دشمن می‌داند، اما باید با جدیت بداند که قصاص خون عماد مغنیه، شلیک موشک و کشتن یک‌نفر نیست. قصاص این‌خون‌ها، نابودی رژیم صهیونیستی است و دشمن می‌داند که این، یک امر حتمی است.

وقتی حاج‌قاسم به یک پاسدار ظلم کرد/ کربلای چهار شکست نبود

سیدحسن نصرالله، حاج‌قاسم سلیمانی و عماد مغنیه در یک قاب

* ۷- مسائل بی‌تعارف از دوران دفاع مقدس

همان‌طور که می‌دانیم حاج‌قاسم سلیمانی سال‌ها فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود، اما شاید عده‌ای علت انتخاب این‌نام را برای تیپ که بعدهاتبدیل به لشگر ثارالله شد، ندانند. پیش از تشکیل این‌تیپ، یکی از جبهه‌های ایران مقابل عراق، جبهه شوش بود که نام این‌جبهه، خط ثارالله بوده است. علت انتخاب این‌نام هم، به‌گفته سردار سلیمانی، حجم بالای شهادت‌هایی بوده که در آن خط واقع می‌شدند. طبق گفته‌های شهیدسلیمانی، در آن‌سال‌های ابتدایی جنگ و زمانی‌که انجام عملیات فتح‌المبین و سپس الی‌بیت‌المقدس در دستور کار قرار داشته، جبهه دشت‌عباس به او، جبهه شاوریه به احمد متوسلیان، جبهه عین‌خوش به حسین خرازی و جبهه تا مقابل شوش هم تقریباً بین ۶ تا ۷ نفر از فرماندهانِ به‌تعبیر سردارسلیمانی جوان و بین ۲۱ تا ۲۳ سال واگذار شد. درنتیجه نیرو‌های کرمان جبهه دشت‌عباس را تحویل می‌گیرند و برای این‌که نیرو‌های این‌استان پراکنده نباشند، با پیشنهاد حسن باقری، تیپ ثارالله تشکیل می‌شود که محل استقرار اولیه‌اش هم پادگان دوکوهه بوده است. این‌تیپ هم مانند تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در ابتدای راه، هیچ امکاناتی نداشت، اما به‌مرور و با گذشت زمان، تبدیل به یک واحد نظامی خودکفا شد که امکاناتش را تهیه و تأمین می‌کرد. کلمه ثارالله که برای نامگذاری این‌تیپ استفاده شده، از همان‌خط ثاراللهِ جبهه شوش گرفته شده است. عملیات فتح‌المبین هم، اولین‌حضور این‌تیپ در دفاع مقدس بوده و در این‌عملیات ۲ وظیفه عمده به عهده داشته است: ۱- تصرف ارتفاعات کمرسرخ، امام‌زاده عباس و حدفاصل این‌دو. ۲- تصرف ارتفاعات ۲۰۲ و تنگه ابوغریب.

سردارسلیمانی درباره عقب‌نشینی والفجر ۱ گفته است: «واقعا تلفات زیادی توی عقب‌نشینی دادیم. ضربه خوردیم از عقب‌نشینی؛ ولی چاره‌ای نداشتیم.»

درباره عقب‌نشینی والفجر ۱

یکی از موضوعات بی‌تعارف جنگ، عقب‌نشینی نیرو‌های ایرانی از جمله نیرو‌های تیپ ۴۱ ثارالله در عملیات والفجر ۱ است. حاج‌قاسم سلیمانی در سخنرانی خود در روز ۲۳ فروردین سال ۶۲ در این‌باره سخنانی دارد که درخلال این‌سخنرانی می‌گوید نیرو‌های ایرانی از این‌عقب‌نشینی ضربه خورده‌اند. در این‌عملیات تنها معبری که باز می‌شود، مربوط به نیرو‌های تحت امر سردار سلیمانی بوده که با وجود موفقیت در رسیدن به اهداف از پیش‌تعیین‌شده با دستور عقب‌نشینی روبرو می‌شوند و پس از عملیات، مرتب این‌سوال را مطرح می‌کردند که چرا با وجود رسیدن به اهداف، باید عقب‌نشینی می‌کردیم؟ علت، این بوده که با وجود رسیدن نیرو‌های تیپ ۴۱ به اهدافشان، دیگر جناح‌های شرکت‌کننده در عملیات، موفق به رسیدن به نقاط موردنظر نشدند. سردارسلیمانی درباره عقب‌نشینی والفجر ۱ گفته است: «واقعا تلفات زیادی توی عقب‌نشینی دادیم. ضربه خوردیم از عقب‌نشینی؛ ولی چاره‌ای نداشتیم.»

آدم‌های جنگ و حکومت امام زمان

شهید سلیمانی در بسیاری از خاطرات شفاهی و سخنرانی‌های خود، فرماندهان و شهدای عارف‌مسلک جنگ را معرفی کرده است. پس از عملیات کربلای ۵ هم در سخنرانی‌اش، با بیان این‌که «آدم در دوران دفاع مقدس، بوی بهشت را حس می‌کرد»، به این‌مساله اشاره دارد که «هیچ‌کدام از فرماندهان با حکم مأموریت سر کار مسئولیت نیامده‌اند.» و خاطره‌ای هم از عملیات بدر دارد که ضمن تعریف آن، شهید محمدحسین یوسف‌اللهی را به‌واسطه کرامات معنوی، یک‌عارف و عابد حقیقی می‌خواند. حین بیان همین‌سخنان است که سردار سلیمانی جمله مهمی درباره شهدای انقلاب و جنگ و حکومت امام زمان (عج) بیان می‌کند: «معتقدم امام زمان (عج) که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد می‌کنند، قله آن‌حکومت، آن‌دوره‌ای بود که در دفاع مقدسِ ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد.»

اشاره به استشمام بوی بهشت در سال‌های جنگ، باعث می‌شود جمله مهم دیگری از سردار سلیمانی را درباره جنگ و آدم‌هایش مرور کنیم: «من واقعاً با تمام وجودم اعتقادم این است که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان بود.» تعریف خاطرات همین‌بهشتیان توسط سردارسلیمانی برای آیت‌الله سیدرضا بهاالدینی از عرفای معاصر، باعث می‌شود این‌عالم و عارف دینی، بیش از ۱۰ دقیقه گریه کند.

سختی کار در والفجر ۸

دفاع مقدس و عملیات‌هایش، سختی‌ومرارت‌های زیادی داشته‌اند که بروزوظهور یکی از این‌سختی‌ها، مربوط به عملیات والفجر ۸ در زمستان ۶۴ است. این‌عملیات روز ۲۰ بهمن ششمین سال جنگ آغاز شد و ۷۵ روز طول کشید که در نهایت با ثبیت موقعیت رزمندگان ایرانی و تصرف شبه‌جزیره فاو در عراق، به پایان رسید. شهیدسلیمانی درباره سختی کار غواص‌هایی که برای والفجر ۸ تمرین می‌کردند، گفته است: «به‌دلیل این‌که بچه‌ها با جزرو مد سروکار داشتند، یا با آب شور دریا؛ جا‌های حساس بدن بچه‌ها تاول زده بود. توی فصل زمستان بود. در دل زمستان، توی آب سرد و سخت، توی این باتلاق‌ها، شب‌تاصبح تمرین می‌کردند.» او همچنین درباره پشتکار و معنویت این‌غواص‌ها گفته است: «تک‌تک این نیرو‌های غواص که عموماً هم جوان و نوجوان بودند، مثل یک‌عارف واقعی و عامل هفتادساله بودند.»

عملیات والفجر ۸ هم از دیگر بزنگاه‌های تاریخی دفاع مقدس است که سردار سلیمانی در آن‌ها از توسل به حضرت زهرا (س) صحبت کرده است. در کربلای ۵ صحبت عبور از کانال پرورش ماهی و دریاچه مطرح بوده و در والفجر ۸ عبور از رودخانه خروشان و اصطلاحاً وحشیِ اروندرود. شهیدسلیمانی درباره آن‌برهه گفته است: «ما پیش‌بینی کرده بودیم که ظرف یک‌ساعت از اروند عبور کنیم. یک ساعت خاصی برنامه‌ریزی کرده بودیم که با غواصی، با شنا از اروندرود با عرض یک‌کیلومتر عبور کنیم؛ ولی این امواج خروشان آب، بچه‌های ما را ظرف نیم‌ساعت به آن‌طرف ساحل برد.» و همچنین «الطاف خداوند بر سر بچه‌ها سایه افکنده بود. از موانع عبور کردند و بر پشت دشمن استقرار یافتند. شکستن خط اروند یکی از سخت‌ترین عملیات‌های نظامی بود. تا حالا هیچ‌فرد نظامی از اروند عبور نکرده بود.»

وقتی حاج‌قاسم به یک پاسدار ظلم کرد/ کربلای چهار شکست نبود

شهیدان مهدی باکری و احمد کاظمی

درباره آخرین مکالمه بی‌سیم باکری و کاظمی

علاقه‌مندان به حاج‌قاسم سلیمانی و پژوهشگران تاریخ جنگ، از میزان علاقه و دوستی بین او و احمد کاظمی فرمانده لشگر نجف اشرف _که پس از جنگ در سانحه هواپیمای فرماندهان سپاه به شهادت رسید_ آگاه هستند. یکی از خاطرات مهم مربوط به عملیات بدر، درباره صمیمت احمد کاظمی و مهدی باکری است که توسط شهید سلیمانی روایت شده است. این‌خاطره درباره نوار یا فایل‌صوتی به‌جا مانده از مکالمه بی‌سیم باکری و کاظمی است که در آن باکری، از کاظمی دعوت می‌کند به سمتش برود. سردار سلیمانی این‌واقعه را این‌گونه تعریف کرده است: «مهدی رفت در غرب رودخانه دجله، آن‌جا در کنار یک گروهان ماند. همه ما باید این‌نوار صدای شهید باکری را بشنویم. همه ملت ایران باید بشنوند این‌نوار را.» و در فراز دیگری از این‌خاطره گفته است: «مهدی عادی نبود. او در گودال نشست، در گودالی در کنار جاده عماره. این‌صدایش ضبط است خطاب به شهید احمد کاظمی که تا آخر تا زمان شهادتش از این درد به خود می‌پیچید. صدا و حرف این‌نوار این است: «احمد، بیا این‌جا. این‌جا من چیزی می‌بینم که اگر تو بیایی و ما با هم باشیم، تا ابد از هم جدا نخواهیم شد.» پس از همین‌اتفاقات بوده که مهدی باکری فرمانده لشگر عاشورا، به شهادت می‌رسد و پیکرش پس از گذاشتن در قایق برای انتقال به عقبه، به‌واسطه انفجار قایق با گلوله دشمن، در آب‌های دجله، مفقود می‌شود.

ظلم حاج‌قاسم به یک‌پاسدار نمونه

جنگ ما افتخارش این است که رتبه‌ای نبود. این پارچه‌ها و درجه‌های روی دوش من نبود. کلمه رایج، کلمه سردار و سرهنگ نبود. کلمه رایج، کلمه برادر بود؛ برادر حسین، برادر احمد، برادر مهدی. کلمه رایج این بود. کسی فکر نمی‌کرد و باور نمی‌کرد حقوق فرمانده سپاه دوهزاروپانصد تومان است، حقوق رزمنده عادی هم دوهزاروپانصد تومان است. این جنگ ما بود. این زیبایی‌ها جنگ ما را به این‌جا رساند


یکی‌دیگر از خاطرات سال‌های جنگِ سردارسلیمانی مربوط به ستمی است که به‌قول خودش و یکی از شهدا، در حق آن‌شهید روا داشته است. این‌خاطره مربوط به روز‌های پس از عملیات والفجر و روز پاسدار است که شهیدسلیمانی در آن گفته، به‌واسطه پیشنهاد فردی، بنا را بر انتخاب و معرفی پاسدار نمونه لشگر ۴۱ ثارالله می‌گذارد. او در دو جمله جدا، در این‌باره گفته است: «ما از این کار‌ها نمی‌کردیم. من خامی کردم، پذیرفتم.» و «معرفی پاسدار نمونه در جنگ کار خیلی‌خطایی بود. من خطای بزرگی کردم.» شخصیتی هم که سردارسلیمانی به‌واسطه این‌اشتباه به او ظلم روا داشته، شهیدی به‌نام مهدی زندی است.

خلاصه خاطره مذکور، این است که پس از اعلام نام مهدی زندی به‌عنوان پاسدار نمونه در حسینیه لشگر، این‌فرد در حالی‌که از آمدن به محل اجرای مراسم انتخاب پاسدار نمونه امتناع داشته، با کمک دیگرْرزمندگان و در حالی‌که زیربغل‌هایش را گرفته بوده‌اند، پیش آمده و به سردار سلیمانی می‌گوید: «به من ظلم کردی.» سردارسلیمانی در ادامه بیان این‌خاطره و توضیح رفتار شهید مهدی زندی گفته است: «جنگ ما افتخارش این است که رتبه‌ای نبود. این پارچه‌ها و درجه‌های روی دوش من نبود. کلمه رایج، کلمه سردار و سرهنگ نبود. کلمه رایج، کلمه برادر بود؛ برادر حسین، برادر احمد، برادر مهدی. کلمه رایج این بود. کسی فکر نمی‌کرد و باور نمی‌کرد حقوق فرمانده سپاه دوهزاروپانصد تومان است، حقوق رزمنده عادی هم دوهزاروپانصد تومان است. این، جنگ ما بود. این زیبایی‌ها جنگ ما را به این‌جا رساند.»

* ۸- برخی جمله‌های شهیدسلیمانی درباره شهدا و شهادت

پایان‌بندی این‌مطلب، برخی نقل‌قول‌های مستقیم از شهیدسلیمانی است که درباره شهدا، خانواده‌هایشان و مفاهیم مشابه گفته شده‌اند:

«من هیچ‌وقت مانع گریه مادر شهید، پدر شهید، نه‌تن‌ها نمی‌شوم، بلکه توصیه دارم. باید این‌صدا تا وقتی او حیات دارد، در گوش ما باشد.»

«من معتقد هستم هر ایرانی باید در خانه خود یک‌عکس شهید داشته باشد. ما نباید راه نور را ببندیم.»

«شهدای ما معصوم نیستند، اما اتصال کامل و انتصاب کامل به معصوم دارند. مرکز توسل‌اند، مرکز توجه‌اند.»

«شما هرکه باشی، سرلشگر یا فرمانده، تا شهید نشوی، آن‌جا جایت نمی‌دهند.»/1360/

منبع: مهر

ارسال نظرات