۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۱
کد خبر: ۶۵۱۴۸۸

خاطره‌ای که بعد از ۵۰ سال با ماهواره «نور» زنده شد

خاطره‌ای که بعد از ۵۰ سال با ماهواره «نور» زنده شد
روزگاری مدام و مدام سخن از این بود که ایرانی‌ها نمی‌توانند؛ خیلی از جوان‌تر‌ها آن روز‌ها را ندیده‌اند، اما ایران کهن‌سال آن تحقیر‌ها را فراموش نمی‌کند.

به گزارش خبرگزاري رسا، «نور» که پرتاب شد و در مدار قرار گرفت چشم خیلی‌ها را کور کرد! گردان ۱۸ نیروی هوافضای آمریکا در مدار قرار گرفتن آن را تأیید کرد تا کسانی هم که هنوز چشمشان به دهان خارجی‌هاست، باور کنند که ایرانی‌ها می‌توانند. دیگر آن روزگار گذشت که آمریکایی‌ها می‌خواستند برایمان ماهواره بسازند؛ حالا «نور» را داریم که روزی ۱۶بار دور زمین می‌چرخد و بار‌ها از فراز آسمان آمریکا هم رد می‌شود تا ایرانی‌ها رصد دقیق‌تری بر زمین و آسمان گیتی داشته باشند. اما همه ماجرا این نیست؛ موفقیت نور یک یادآوری تاریخی هم داشت. روزگاری مدام و مدام سخن از این بود که ایرانی‌ها نمی‌توانند؛ خیلی از جوان‌تر‌ها آن روز‌ها را ندیده‌اند، اما ایران کهن‌سال آن تحقیر‌ها را فراموش نمی‌کند.

خاطره‌ای که بعد از ۵۰ سال با ماهواره «نور» زنده شد

رزم‌آرا، سپهبد ارتش و نخست‌وزیری بود که به جای تکیه بر غرور ملی به تحقیر توانایی ایرانی‌ها پرداخت

تحقیر ملی در این حد؟!

چند دهه قبل بی‌اعتمادی به توانایی ایرانی‌ها و ضعف خودباوری به جایی رسیده بود که سپهبد «حاجعلی رزم‌آرا»، نخست‌وزیر دوره پهلوی در جلسه‌ای در مجلس به تعدادی از نمایندگان فراکسیون اکثریت حرف‌هایی تلخ زد؛ «ما لیاقت لولهنگ سازی هم نداریم. ۵۰ سال است که آن را می‌سازیم، ولی ترقی نکرده‌ایم. ما چطور می‌توانیم خودمان صنعت نفتمان را اداره کنیم؟». لولهنگ یعنی آفتابه سفالی که در مقابل آفتابه برنجی یا مسی، ساده‌تر و کم‌ارزش‌تر است. تحقیر ملی در این حد! این حرف‌ها همان موقع که علنی شد و به گوش دیگران رسید دل‌ها را به درد آورد. گویا در همان جلسه گفته‌شده بود ایرانی‌ها حتی نمی‌توانند یک کارخانه سیمان را اداره کنند و «غلامحسین فروهر» وزیر دارایی وقت نیز از ناتوانی ایرانی‌ها در پیشبرد کار‌های کشور سخن رانده بود.

خاطره‌ای که بعد از ۵۰ سال با ماهواره «نور» زنده شد

شاه پهلوی به برتری ذاتی غربی‌ها و ضعف ایرانی‌ها و ملت‌های خاورمیانه معتقد بود

ایرانی‌های تنبل، شاه آزاد!

اعتقاد به برتری ذاتی غربی‌ها و ضعف ملت ایران در دوره پهلوی و به‌ویژه نزد شاه و درباریان رایج بود؛ در خفا و عیان. محمدرضا پهلوی هم در سال ۱۳۵۵ این حرف را به دهانش انداخته بود که مردم ایران تنبل هستند. ابتدا در یک سخنرانی در جمع دانشگاهیان در شهریورماه به این نکته اشاره کرد و بعد در ۳ آبان ماه در مصاحبه با روزنامه کیهان دوباره مدام از تنبلی ایرانی‌ها دم زد. بنا به کتاب «یادداشت‌های علم» معلوم می‌شود شاه این‌گونه حرف زدن را نشانه شجاعت خود می‌دانست، طوری که به علم گفته بود: آدمی که متکی به آراء مردم نباشد آزاد است!

محمدرضا پهلوی استبداد شخصی‌اش را هم با همین بهانه توجیه می‌کرد و یک نمونه اینکه در مصاحبه با «اوریانا فالاچی» خبرنگار ایتالیایی در سال ۱۳۵۲ می‌گوید که باید مستبد باشد، چون در کشوری مثل ایران که فقط ۲۵درصد مردم سواد دارند، نمی‌شود مستبد نبود! وی در کتاب «پاسخ به تاریخ» حتی علت سقوطش را عقب‌افتادگی مردم ایران می‌داند و بزرگ‌ترین اشتباهش را اینکه سعی می‌کرده به‌زور، ایران را به سمت استقلال و پیشرفت ببرد!

خاطره‌ای که بعد از ۵۰ سال با ماهواره «نور» زنده شد

حضور پرتعداد مستشاران آمریکایی در ایران حتی اعتراض و نارضایتی دولتمردان رژیم پهلوی را هم در پی داشت

مستشاران می‌آیند!

بنا به نوشته‌ها و خاطرات به‌جامانده از اطرافیان، شاه پهلوی درواقع مردم را اصلاً قبول نداشت و از وی نقل‌شده است که: «این مردم قادر به انجام هیچ کاری نیستند.» نتیجه این بی‌اعتمادی به ایرانی‌ها در اداره کشور هم اینکه ایرانی‌ها در کشور خودشان هیچ‌کاره بودند؛ رشته کار در همه ادارات و بخش‌های مهم کشور حتی در ارتش به دست آمریکایی‌ها افتاده بود. آمریکا در ایران چقدر مستشار داشته باشد خوب است؟ یعنی باید پرسید واقعاً چه تعداد مستشار آمریکایی برای ایران بس بود؟ یک هزار نفر؟ ده هزار نفر؟ در حالی که تعداد مستشاران آمریکایی در دهه ۳۰ حدود ۱۰۰ نفر و در سال ۱۳۴۵ حدود ۱۰ هزار نفر بود، در ۱۳۵۶ حدود ۵۰ هزار نفر مستشار آمریکایی در همه بخش‌های اقتصادی، اداری و نظامی ایران حضور داشتند. البته «یرواند آبراهامیان» مورخ و استاد دانشگاه آکسفورد در کتاب «ایران میان دو انقلاب» تعداد مستشاران آمریکایی را ۶۰ هزار نفر می‌داند.

مستشار نیستند، دستوردهنده هستند!

در ارتش تکلیف معلوم بود؛ هم تجهیزات آمریکایی بود هم فرمانده‌ها! آمریکایی‌ها همه‌کاره بودند و حرف، حرف آن‌ها می‌شد! کار به جایی رسیده بود که یک گروهبان آمریکایی به سرهنگ ایرانی دستور می‌داد. قسمت تلخ ماجرا این بود که برخلاف آنکه مستشاران افرادی دارای درجات نظامی بالا و تخصص‌های ویژه تصور می‌شوند مستشاران آمریکایی اغلبشان در رده گروهبانی بودند. در ارتش مشهور بود که حتی اعطای درجه افسری به ارتشی‌های ایران به تأیید مستشاران نیاز داشت و این موضوع برای خیلی‌ها تحقیرآمیز بود. بی‌دلیل نیست که برخی کارشناسان دلیل نهایی سقوط حکومت پهلوی را تحقیر ملی ایرانی‌ها می‌دانند.

خاطره‌ای که بعد از ۵۰ سال با ماهواره «نور» زنده شد

مستشاران آمریکایی با درجه‌هایی در حد گروهبانی به افسران عالی‌رتبه ارتش ایران دستور می‌دادند

در باقی بخش‌های کشور نیز شرایط بهتر نبود. «احمد آرامش» وزیر کار دولت قوام و از دولتمردان حکومت پهلوی که در سال ۱۳۵۲ توسط ساواک ترور شد در نطقی در ۶ تیر سال ۱۳۴۰ دردنامه‌ای به این شرح ارائه داد: «سال‌ها است که دولت آمریکا با تمام قوا، ولی با عناوین به‌ظاهر فریبنده در تمام شئون زندگی ما دخالت کرده و هر زمان به طریقی برای ما حادثه آفریده و تعیین سرنوشت می‌کند. تمام وزارتخانه‌ها و بنگاه‌های تجاری و اقتصادی و عمرانی وابسته به دولت ایران زیر نظر مأموران و نمایندگان مختلف آمریکایی قرارگرفته و آنان در غالب جا‌ها نه‌تن‌ها به‌عنوان مشاور و مستشار بلکه به‌صورت دستوردهنده و کارفرما در زندگی ما مداخله می‌کنند.»

و، اما داستان فضا...

محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۴۱ در سفر به آمریکا از اداره کل ملی هوانوردی و فضا این کشور یا همان سازمان فضایی آمریکا (ناسا) بازدید کرد و بیش از قبل مرعوب قدرت تکنولوژی غربی‌ها شد. ۱۴ سال بعد یعنی در سال ۱۳۵۵ شاه پهلوی که دلش می‌خواست با پول بادآورده ناشی از افزایش قیمت نفت در آن سال‌ها کار‌های پر سر و صدا انجام دهد، به فکرش رسید که یک پروژه ماهواره‌ای به اسم خودش راه بیندازد. این بود که یک‌راست رفت به سراغ آمریکایی‌ها. پیش از آن در سال ۵۳ کارشناسان شرکت «جنرال الکتریک» آمریکا پس از کسب اجازه از دولت ایالات متحده به ایران آمده‌بودند تا یک ایستگاه زمینی برای دریافت اطلاعات مخابراتی و امواج تلویزیونی از ماهواره‌های بین‌المللی در ماهدشت کرج راه اندازی کنند که البته فاز اولش با تاخیر طولانی بالاخره در سال ۵۷ آماده استفاده شد. در سال ۵۵ نیز مهندسانی از شرکت «بل» آمریکا باز هم البته با اجازه دولت این کشور به ایران آمدند تا ماهواره زهره را بسازند. زهره ماهواره‌ای مخابراتی با کاربرد‌های رادیویی و تلویزیونی بود که البته هیچ‌گاه ساخته نشد. ناهید هم ماهواره دیگری بود که فقط طرحش ریخته شد تا در حد یک آرزوی دست نیافتنی باقی بماند.

اما چندی نگذشت که تاریخ ورق خورد و آن‌ها که نمی‌توانستند و گمان می‌کردند مردم هم نمی‌توانند برای همیشه رفتند. حالا ماهواره‌های ایرانی یکی بعد از دیگری از راه می‌رسند، آن هم بدون آتش زدن پول‌های نفتی و بدون التماس به شرکت‌های خارجی؛ فقط با اتکا به توان همین مردم./1360/

منبع:فارس

ارسال نظرات