۲۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۲
کد خبر: ۶۵۴۸۹۷
تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران (9) | استاد قاسم تبریزی مطرح کرد:

تلاش آدمیت برای حذف اصل اسلامیت از انقلاب مشروطه

تلاش آدمیت برای حذف اصل اسلامیت از انقلاب مشروطه
آدمیت تلاش می‌کند رسالة نائینی را برگرفته از «طبایع الاستبداد» مرحوم عبدالرحمن کواکبی، عالم، محقق و اندیشمند اسلامی سوری نشان دهد.

 

اشاره

استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخ‌نگاری کمونیستی در ایران، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران، تاریخ‌نگاری شرق‌شناسی در ایران و تاریخ‌نگاری اسلامی در ایران.

پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در ادامه آشنایی با تاریخ‌نگاران غرب گرای ایرانی، در ادامه معرفی آثار فریدون آدمیت، کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» و «اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده» را معرفی می کند. او کتاب اول را تلاشی برای پنهان کردن اصل اسلامیت انقلاب مشروطه و کتاب دوم را در صدد ایجاد دوگانه اسلام با ناسیونالیسم ایرانی ارزیابی می کند. در ادامه قسمت نهم از گفت و گوی خبرنگار خبرگزاری رسا با استاد قاسم تبریزی را می خوانیم.

تلاش آدمیت برای حذف اصل اسلامیت از انقلاب مشروطه

در اینجا (ادامه مروری بر چند اثر فریدون آدمیت ) ضمن بیان برخی مواضع و تحلیل‌های فریدون آدمیت در آثارش، آن را نقد کلی کنیم.[1]

 

ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران

آدمیت در بخش نهم کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» با عنوان «مشروطگی از نظر ملایان» به اصل «اجتهاد در نظام شیعی» اشاره نموده است؛ «به اجتهاد برخی مجتهدین در علوم جدید، بسط عدالت، تعمیر و آبادی و تسهیل، تعلیم و تعلم» می‌پردازد، اما در ادامه، مشروطیت را «از بنیادهای اصلی مدنیت غربی» دانسته که «عنصر مترقی طبقه روحانی به آن گرایش یافت». او در ذهن خود فقط یک مشروطه را می‌شناسد، آن هم در انگلستان. حتی مدعی است آیت‌الله سید محمد طباطبایی «معترف» بوده که «ملایان، مبتکر مفهوم مشروطیت نبودند»؛ در صورتی که در همان دوران عمدة عالمان دینی معتقد بودند، فکر، ایده و ماهیت مشروطیت از دین نشأت می‌گیرد. او طرح «مشروطه مشروعه» را از آن آدم‌های «بی‌مغز» دانسته؛ گویی، نه لوایح شیخ را دیده و نه به پیام و اطلاعیه‌ها و اعلامیه‌های مراجع توجه داشته است؛ حتی به خود زحمت مطالعه رسائل خطی عالمان دینی را نداده است.

او فقط یک «خط» را خوانده است؛ آن هم «دیدگاه و تفسیر» جریان غرب‌گرا و ماسون‌ها، و تلاش دارد روش اصلی مشروطه را از آن منظر تفسیر و تحلیل نماید. مشکل امثال آقای آدمیت عدم شناخت و آگاهیشان نسبت به اسلام و معارف شیعه است. آدمیت ضمن معرفی ناقص و نارسای دو رساله در مشروطه، یعنی «تنبیه الامه و تنزیه المله»[2] و «رساله انصافیه»،[3] علاوه بر آن‌که این دو را نوعی متفاوت و در جای دیگر «مکمل یکدیگر» می‌داند، اولی را اثر یک «بازنمای تعقل حکیم اصولی» و نوشته ملا عبدالرسول کاشانی را «نماینده تفکر ملایی بیداردل که معتقد به دانش جدید بود» معرفی می‌کند. آنچه او سعی دارد پنهان کند اصل اسلامیت انقلاب مشروطه است؛ لذا به تقریظ آیت‌الله میرزا عبدالله مازندرانی ایراد می‌گیرد که چرا در مقدمه تنزیه المله تکیه بر «مأخوذ بودن مشروطیت» از اصول شریعت دارد، و این، تأکید مراجع ثلاثه نجف به اصل مشروطیت می‌باشد. آنچه محل اختلاف بود، «مشروطیت غربی» است که مدافعان آن، جریان «ماسونی» بودندو نه  مشروطیت برگرفته از «اصول شرعی» اسلام که علمای اسلامی تأکید داشتند. آنچه او «مجلس ملی» می‌نامد، در نامة آخوند و علماء «مجلس شورای اسلامی» بود. آدمیت تلاش می‌کند رسالة نائینی را برگرفته از «طبایع الاستبداد»[4] مرحوم عبدالرحمن کواکبی، عالم، محقق و اندیشمند اسلامی سوری نشان دهد.

کتاب اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده اثر آدمیت[5]

آخوندزاده اندیشمند ناسیونالیست، غرب‌گرا، ماسون، معارض با اسلام و دین، مورخ ایران باستان (1295-1225)، از نوآوران اندیشه خطا و انحراف و اعوجاج در ایران و نجسی از قفقاز.

او در اوایل مدافع «پروتستانیسم اسلامی» اما بعدها مخالف اسلام شد. او که مدافع تغییر خط و تغییر الفباء پارسی بود، اصلاح و تغییر خط را ابزار شرقی می‌شمارد و این اندیشه استعماری در آن روزگار تا سال‌های 1336ش ادامه داشت و کسانی چون تقی‌زاده، سعید نفیسی، احمد کسروی... موانع آن بودند؛ حتی او تعبیر الفبای ترکی و اخذ الفبای لاتینی را پیشنهاد می‌کرد که در دوران کمال آتاتورک سال‌های بعد از مرگ آخوندزاده عملی شد. مسلماً این حرکت نسل‌های آینده را از فرهنگ، اندیشه و آثار اسلامی گذشتگان محروم می‌کرد که در ترکیه به‌وقوع پیوست.

کتابچه الفبای جدید را در سال 1274ق به وسیله میرزا حسین‌خان مشیرالدوله کنسولی ایران در تفلیس برای میرزا محمدخان معتمدالملک انصاری فرستاد.

موضوع ناسیونالیسم دغدغة به‌ظاهرِ او بود. میرزافتحعلی در سفر به استامبول با ملکم‌ ارتباط گرفت. این دو در بسیاری موارد با هم متحد و متفق‌الفکر بودند. او و جلال‌الدین میرزای قاجار (1289-1246) را می‌توان به‌عنوان نمایندگان اولیه ناسیونالیسم ایرانی دانست. او در رساله مکتوبات کمال‌الدوله، بر سیاست و دیانت اسلام انتقاداتی دارد؛ یعنی مهم‌ترین بنیاد اجتماعی آن دوران. او به تقلید از غرب (که ناسیونالیسم جای دین و دیانت را گرفته) کلمه وطن و ملت را مترادف با ناسیونالیسم و اندیشه سیاسی جدید می‌شمارد؛ حتی قدم را جلوتر می‌گذارد و موضوع وطن را، افضل از حب دین می‌داند و همواره تکیه بر سیر ناسیونالیسم در غرب دارد.

فتحعلی در مکتوبات به ساحت مقدس پیامبر (ص) اسائه ادب نموده است. آدمیت، این حرکت را انتقاد علمی و نقد ادیان و جوهر دیانت می‌داند و می‌گوید: امروز خرابی کل دنیا حاصل ظهور دین‌آوران است. مثلاً دانش عقلی نمی‌پذیرد که حضرت پیغمبر به آسمان رفت. این حرف آدمیت در نفی رسالت پیامبر (ص) عمدتاً به نفی توحید هم می‌رسد!

با این همه آدمیت او را برجسته‌ترین چهره علمی عقلی دانسته که نمونه‌ای بسیار باهوش و بااستعداد بود. مسلماً باید گفت آدمیت امثال آخوندزاده را ابزار دین‌ستیزی و اسلام‌ستیزی نموده است.

آدمیت معترف است که میرزا آقاخان کرمانی در پروراندن ناسیونالیسم ایرانی، بیشتر از هر کس از آخوندزاده تأثیر پذیرفت و رساله «سه مکتوب» خود را به روال «سه مکتوب» به میرزا فتحعلی نگاشت و دیگر، «ناسیونالیسم اروپایی» بود که در ذهن میرزا آقاخان اثر داشت. حرکت ناسیونالیسم هم با مدیریت غرب در جهان اسلام گسترش می‌یابد و آدمیت و امثال وی که استعمار را ندیده یا نمی‌خواهند ببینند و آن را زائیده حرکت روشنفکری می‌دانند، می‌نویسد:

«فرض تفوق‌ نژاد آریایی» بر نژاد «سامی» در آن زمان ورد زبان عده‌ای از اهل سیاست و دانش بود. فرقه «ترکان جوان» عثمانی هم تحت نفوذ اندیشه‌های غربی، فکر «توران پرستی» و «ترک پرستی» (پان توریسم و پان ترکیسم) را رواج می‌دادند.

میرزا آقاخان با همه آن شیوه‌های فکری و مرام‌های سیاسی آشنا بود و البته مسئله واماندگی اجتماعی ایران از جهان نو، عقدة ذهنی او بود؛ لذا به تحلیل آدمیت، میرزا آقاخان کرمانی «به پرداختن ایدئولوژی ملی ایران دست زد. در این کار به تمام عناصر سازنده فلسفه ناسیونالیسم جدید توجه داشته و از تاریخ و فرهنگ غنی ایران هنرمندانه بهره‌برداری کرده است. آقاخان «در خصوص دین ایرانی به‌عنوان عنصر دیگر ناسیونالیسم، زردشت بزرگ را می‌ستاید و معتقد است قانون زند کامل‌ترین و مترقی‌ترین کیش‌های عهد باستان و با خوی ایرانیان از هر آیینی دیگری سازگارتر است. مشخص می‌شود آقاخان نیز با مانکچی آشنایی و ارتباط داشته است؛ لذا می‌نویسد: خوب بود مانکچی پارسی که به ایران آمده بود (زمان ناصرالدین‌شاه) در تاریخ اصیل ایران و فلسفه زرتشت تحقیق می‌نمود. آدمیت می‌نویسد او قوم آریایی و نژاد آریایی را می‌ستاید و آیین بزرگی و سروری آن را به «ایرانی‌گری» و «کیانی‌گری» وصف می‌کند و در برابرِ نه‌تنها مسلمانان ایران که امت اسلامی را به سبک اروپاییان و استعمارگران این‌گونه تحقیر می‌کند: «امروزه امت اسلام، اذل و ارذل تمام اهم و مذاهب و نحل عالم است. یک باغیرت و همت در جمع مسلمانان نیست».

 از شاخه‌های ناسیونالیسم در تفکر آقاخان، «زبان ملی» است. جریان ضدیت با اسلام عرب در این دوره گسترش یافته و توسط جواسیس غرب، مراکز شرق‌شناسی مطرح می‌شد؛ آدمیت معتقد است این حرکت فکر ضد عرب، آزاد نشأت نگرفته است، بلکه قبل از او جلال‌الدین‌میرزا و میرزا فتحعلی آخوندزاده از نکوهش خوی و روش متعدیانه تازیان چیزی فروگذار نکرده‌اند. میرزا آقاخان نیز همان اندیشه را پرورانده است.

تلاش آدمیت برای حذف اصل اسلامیت از انقلاب مشروطه

گفتگو از: محمد مهدی زارع

ویرایش: سید مجتبی رفیعی

 

[1] مطالب این قسمت از گفت و گو به قلم استاد قاسم تبریزی است.

[2] کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» نوشته آیت الله العظمی میرزا محمد حسین نائینی درباره مبانی فکری و ابعاد گوناگون حکومت مشروطه است. این اثر فقهی معاصر به زبان فارسی است. هدف اصلی کتاب، اقامه دلیل بر درستی حکومت مشروطه بر اساس مکتب تشیع و پاسخ به اشکالات و شبهات مخالفان مشروطه است. (ویراستار)

[3] کتاب «رساله انصافیه» نوشته ملا عبدالرسول کاشانی (1280 – 1366 ه. ق) در دفاع از مشروطه است. او در این کتاب در پی اثبات این نکته است که اصل مشروطه، اصول و مبانی آن، با قوانین شریعت سازگار و برگرفته از اسلام است.(ویراستار)

[4] تفسیر طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد اثر عبدالرحمن کواکبی از متفکران، نویسندگان و دولتمردان برجسته سوری در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است. وی هنگام اقامت در مصر در سال ۱۳۱۸ مقالاتی در زمینه سازش علم و دین در روزنامه‌ها نوشت؛ سپس بر آنها افزود و کتابی مستقل گرد آورد. در این کتاب، با همین گرایش، آیاتی از قرآن را تفسیر نموده است. (ویراستار)

[5] اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، فریدون آدمیت، تهران، خوارزمی، 1349، 290 ص، وزیری (ویراستار)

 

محمد مهدی محققی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۶
هشدار اول و سوال :
حوزه علمیه ، علما ، اساتید ، شورای مدیریت ، دادگاه ویژه روحانیت ، اداره اطلاعات و سپاه در ده سال گذشته چه اقداماتی را در جهت حراست و حفاظت از قم که خاستگاه انقلاب اسلامی است در مقابله با خط نفوذ به عمل آورده اند ؟
این جهاد کبیر از حیث تبیین ،رصد و عملیات (کشف و خنثی سازی ) در ده سال گذشته چه دستاوردهایی را به دنبال داشته است ؟

-هشدار دوم و سوال :
آیا شیوع سبک زندگی غربی و شیوع بدحجابی سازمان یافته و عمدی و انتشار مدلینگ غربی در قم مکمل آنتی تز انقلاب نیست؟
-هشدار سوم :

ای بزرگان و مسئولین استان قم شما را به مقدسات دینی و ملی قسم که آمار آسیب های اجتماعی ، خلوتی نمازهای جمعه و جماعات را لاپوشانی نکنید و اقدامات عملی و ملموس جهت پاکسازی شهر مقدس قم از هر پلیدی ناشی از شیطنت های آنتی تز انقلاب است شروع کنید و به مردم ولایتمدار قم گزارش کنید .

ألا إنَّ نصر الله قریب
3
0
قربان پور سلطانی
Iran, Islamic Republic of
۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۶
آخوندزاده را در زمره گروهی قرار می‌دهند که «به ظاهر فرهنگی است؛ یعنی ابتدا چنین به نظر می‌رسد که پای سیاست در او و امثال او کمتر مطرح بوده است. افراد این جریان شخصیت‌های به‌ظاهر فرهنگی بودند کـه در کسوت مطبوعاتی جلوه داشته و کارشان فرهنگی و نویسندگی بـود».1 اما درواقع افراد این گروه و شخص آخوندزاده در کنار فعالیت‌های فرهنگی، دارای اندیشه‌های سیاسی خاصی بودند که محوریت آن را مسائلی چون تقلید از غرب، سکولاریسم و آزادی غربی تشکیل می‌داد. آخوندزاده دغدغه ایران و علل عقب‌ماندگی ایران را داشت. او معتقد بود که علت عقب‌ماندگی ایرانیان ناآگاهی است، اما تجویز او در مداوای این عقب‌ماندگی، سنخیتی با فرهنگ ایران نداشت. بر این اساس، «در تلقی آخوندزاده عقب‌ماندگی و ضعف جامعه ایران، بیش و پیش از هر چیز، ریشه در دو عامل استبداد سیاسی حکومت و تحجر مذهبی داشت. وی مهم‌ترین راهبرد برای برون‌رفت جامعه ایرانی از پیامدهای زیانبار استبداد سیاسی و استبداد مذهبی را در انتشار و ترقی علوم در جامعه و افزایش آگاهی‌ها و آزاداندیشی مردم می‌دانست».2 بر اساس این تفکر، او یکی از مؤلفه‌های آزاداندیشی را عدم دخالت روحانیون در سیاست و جدایی دین از سیاست می‌دانست.
0
1
علی از قم
Iran, Islamic Republic of
۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۵
خوب بود به خبر کد 577208 با عنوان میرزا فتحعلی آخوندزاده چه کسی بود لینک می کردید
0
0
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۸
تأثیرپذیری آخوندزاده از نواندیشان مغرب زمین همچون ولتر، روسو، مونتسکیو، میرآبو به گونه‌ای است که پیامبران و فیلسوفان را به درخواست از ستمگر برای دست برداشتن از ظلم و ستم متهم می‌کند و مدعی است که نواندیشان، ستمدیدگان را به مقابله با ستم ستمگران تشویق می‌کنند.

از این رو، آخوندزاده در جایگاه نواندیشان، مردم را به برانداختن ناصرالدین شاه از اریکه قدرت مطلقه از طریق تأسیس پارلمان ملی، متشکل از دو مجلس شورا و سنا تشویق می‌کند
0
1
موسوی
Iran, Islamic Republic of
۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۰
آنان که خواستند آرزوی فتحعلی را برآورند، ساده‌اندیشانِ ملت خویش را گرفتارِ رسومِ پلشت‌تری ساختند.
1
0