وصیتنامه دلانگیز شهید حزبالله لبنان
به گزارش خبرگزاری رسا، از این شهید مدافع حرم، وصیتنامهای خواندنی باقی مانده است که در بخشی از آن میخوانیم: «مادرم! مرا ببخش. رضایت تو مدخل بهشت است. دوست داشتم تو را در آغوش بگیرم و ببوسم اما هر بار خجالت میکشیدم و دور میشدم. حرارت دستانت شوق را در من بر میانگیزد. فرزندم! ای فرشتهام؛ ای بزرگترین دارایی که خداوند به من بخشید؛ ای شادی عمرم؛ ای گنج گرانبهایم تو را با قلب و روحم در آغوش میکشم و شوقم را به تو منتقل میکنم، آن زمان که احساس دلتنگی کردی، رفتم و وصیتم را برای تو گذاشتم. تو را میبینم و صدایت را میشنوم و لبخندت مرا تسلی میدهد...خواهر عزیزم، همسرم و همسایهها و فرزندانم! مرا یاد کنید. با من سخن بگویید؛ من میشنوم. مزارم را تنها نگذارید و مرا رها نکنید. برایتان قصه خود را خواهم گفت. من همانم که در غمها و شادیهایتان شرکت کردم و کنارتان بودم. هنگام کودکی فرزندانم «کرار» و «آدم» در کنارشان نخواهم بود. به تربیتشان بپردازید و دست نوازش بر سرشان بکشید...عزیزم، دوست و پسر عمهام «محمدعلی شراره» در نبرد تموز (جنگ 33 روزه) مرا تنها گذاشت. زمانی که عکسش را در دستم میگیرم و آن را در کنار عکس سایر شهدایی که زینت اتاقم هستند قرار میدهم، به چشمانش نگاه میکنم و به او میگویم: «دوستم، دیدارمان طولانی نخواهد شد؛ سفرم نزدیک است. پسر عمه جان مشتاق دیدار توام.»