بحران جمعیت پیامد بی تدبیری و سیاستهای غلط دولتها
اشاره: جمعیت و ابعاد آن نقطه مرکزی هر نظام اجتماعی محسوب میشود، تحولات جمعیتی تقریباً تمام جنبههای زندگی انسان و جهان پیرامون انسان را تحت تاثیر قرار میدهد اثرات متعددی بر خرده نظامهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی وارد میکند و منشاء تحولات چشمگیر در این حوزهها میشود.
در حال حاضر با وجود نزولی شدن روند رشد جمعیت، کارشناسان، نظر بر اثرات کاهش جمعیت در آیندهای نه چندان دور در جامعه ایران دارند، در جهت اطلاع از مشکلات ناشی از این پدیده جمعیتی خبرنگار خبرگزاری رسا با یکی از اساتید جامعهشناسی، حجت الاسلام دکتر اسماعیل چراغی کوتیایی، استاد حوزه و دانشگاه و عضو کارگروه تغییرات جمعیتی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به بحث نشسته است.
رسا ـ در بحث کاهش موالید و عدم رغبت به فرزندآوری، یکی از مشکلات، نوع نگاه زوج ها است که در طول این سال ها با تبلیغات سوء انواع دستگاه های دولتی و غیردولتی تغییر پیدا کرده و با نوعی تلقین و فرهنگ سازی اشتباه در جامعه ترویج شده است؛ به عنوان مثال یکی از تصورات غلط در بحث فرزندآوری، دوگانه تشکیل خانواده و دانشگاه است؛ یعنی فرزندان مانع پیشرفت والدین هستند، دیدگاه خود را در این مورد بیان کنید.
بدون شک هر کاری هزینه دارد، هزینهها گاه مادی و گاهی غیرمادی است؛ فرزندآوری نیز برای پدر و مادر امری هزینهبردار است. هم بر هزینه اقتصادی خانواده میافزاید و هم هزینههایی چون هزینه عاطفی و هزینه فرصت را افزایش میدهد. هزینه فرصت به معنای از دست دادن برخی از فرصتها با گزینش یک فرصت خاص از میان فرصتهای دیگر است.
زنی که نقش خانهداری و مادری را انتخاب میکند ممکن است از فرصت پیشرفت تحصیلی و یا اشتغال باز بماند؛ چنین هزینههایی در همه کنشها، واکنشها و مناسبات اجتماعی و در سپهر همه گزینشهای ما وجود داشته و در اغلب موارد بر بستر گزینش عقلانی، سبک و سنگین کردن و سود و زیان سنجی، اتفاق میافتد اما با این همه چند نکته لازم است که بیان شود:
ابتدا باید تعریف ما از پیشرفت به روشنی بیان شود؟ ما پیشرفت را در چه میدانیم؟ اساسا پیشرفت چیست که فرزندآوری می تواند مانع آن باشد؟
هر کدام از کنشگران اجتماعی بر اساس مبانی فکری و باورهایشان ممکن است تلقی خاصی از پیشرفت داشته باشند، تلقی بسیاری از کنشگران از مفهوم «پیشرفت» پیشرفتهای مادی است.
یکی ممکن است ارتقای شغلی را پیشرفت خود بداند و دیگری افزایش ملک و املاک و مستغلات خود را، دستیابی به آنچه پیشرفت میدانیم ممکن است نوعی رضایتخاطر را برای ما به ارمغان آورد و هزینههای فرصت رسیدن به این اهداف را امری پسندیده بدانیم و بگوییم ارزشش را داشت که فلان کار را نکردم و این کار را انجام دادم. عقل انسان این هزینهها را میپذیرد و حس بدی در خصوص آنها ندارد.
اما آنچه در این میان مورد غفلت قرار میگیرد، پیشرفتهای معنوی و غیرمادی است، غلبه نگرش مادی در برخی افراد زمینهساز این غفلت است؛ فرزندآوری و صرف هزینه عاطفی، زمانی و فرصت برای آنها در باور انسانهایی که نگرش مادی در آنان غلبه نیافته است امری پسندیده و قابلقبول و رضایتبخش است؛ زنی که مادری را انتخاب میکند، معتقد است فرزندآوری و تربیت انسان، نوعی پیشرفت است. پیشرفتی که هم آثار مادی خواهد داشت و هم آثار معنوی.
نکته دوم آنچه ممکن است مانع پیشرفت باشد صرف فرزندآوری نیست بلکه عدم مدیریت زمان و فقدان برنامهریزی در زندگی است. نظم و نسق دادن به امور زندگی زمینه استفاده از فرصتها در همه زمینه را فراهم میآورد. داشتن یک برنامه دقیق برای اقتصاد خانواده، برنامهریزی واقعبینانه تحصیلی و شغلی و... زمینه پیشرفت در این عرصه را برای کنشگر اجتماعی فراهم میآورد. در آموزههای دینی هم بر تدبیر معیشت تاکید شده است: من الدین التدبیر فی المعیشه
رسا ـ با توجه به سیاست کنترل جمعیت از سوی دولت ها و شعارهایی که به جامعه القا میشد، نسبت فرزند بیشتر، وقت کمتر را نیز تبیین بفرمایید؟
همان گونه که در پاسخ به سوال پیشین اشاره شد، یکی از مسائلی که زمینهساز مشکلات بسیار در زندگی خصوصا در دنیای جدید، شده است، بینظمی و عدم مدیریت زمان است.
بدون شک هر شخصی با عدم مدیریت زمان، فرزندی هم که نداشته باشد باز هم ممکن است وقت کم بیاورید، این بدان معناست که بین فرزندان داشتن و کم آوردن وقت ملازمهای وجود ندارد. از آن سو ممکن است شخصی فرزندان زیادی داشته باشد اما با مدیریت زمان هیچ گاه از کمبود وقت در رنج و عذاب نباشد.
نکته دیگر این که یک تصور قالبی وجود دارد مبنی بر این که وجود هر فرزند بیشتر موجب کم شدن وقت پدر و ومادر است. این پیشداوری کاملا غلط است و اتفاقا قضیه کاملا برعکس است؛ بدین معنا که خانوادههایی که فرزند کمتر دارند، از کمبود وقت رنج میبرند در حالی که وجود یک فرزند به معنای همکار و همبازی برای فرزند بعدی است، بچههای زیاد یکدیگر را مدیریت میکنند و وقت زیادی را با هم میگذرانند و این به معنای فراغت بیشتر پدر و مادر است.
برخلاف زمانی که تکفرزندی در خانواده باشد؛ پدر و مادر ناگزیرند علاوه بر ایفای نقشهای پدری و مادری به ایفای نقش همبازی بپردازند؛ یعنی گاهی هم زمان باید چند نقش را ایفا کنند و این سبب ساز کمبود زمان برای آنها خواهد بود. پس بر خلاف تصور غالب کمفرزندی بیش از پرفرزندی، والدین را با کمبود زمان روبرو میکند.
رسا ـ آیا سالمندی برای کشوری همچون ایران فرصت است یا تهدید شمرده می شود؟
سالمندی مرحلهای طبیعی در دوره عمر هر انسانی است؛ از این رو مانند هر مرحله دیگر برای فرد انسانی و جامعه انسانی فرصتی بیبدیل برای لذت بردن از زندگی و طی نمودن مراحل بیشتری از پیشرفت و ترقی است؛ اما در این میان یک نکته را نباید فراموش کرد و آنچه در مورد سالمندی اهمیت دارد، نوع تعامل و مواجهه جامعه با مقوله سالمندی است.
نوع نگرش ماست که موضعگیری رفتاری ما را شکل میدهد؛ از این رو سالمندی هم میتواند فرصت باشد و هم تهدید. این بسته به تعامل جامعه و فرهنگ به مقوله سالمندی است.
البته از لحاظ ترکیب جمعیتی، سالمندی جمعیت اتفاق پسندیدهای نیست؛ به این جهت که سالمندی جمعیتی به معنای کم شدن نیروهای انسانی در سن فعالیت است، روشن است اگر نیروی فعال جامعه کاهش یابد از یک سو چرخه تولید اقتصادی با چالش روبرو میشود و از سوی دیگر جمعیت در سن وابستگی که شاخص آن مصرفی بودن است، افزایش مییابد که این هم برای یک اقتصاد پیشرونده و در حال توسعه، چالشی سهمگین است.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، جمعیت ما به سالمندی میرسد، چون سالمندی مرحله ای از عمر هر جامعه است اما آنچه امروز بر آن تاکید میشود، به عقب انداختن زمان سالمندی جمعیت و استفاده بهینه از پنجره جمعیتی است و این امر جز از راه افزایش باروری و جمعیت، میسر نیست.
در این میان نباید از این نکته غفلت کرد که سالمندی میتواند فرصتی برای جامعه نیز باشد و این زمانی است که فرهنگ و جامعه ما مواجهه درستی با مقوله سالمندی داشته باشد. به عنوان مثال باید نگرش مخاطبان را به سالمندان به عنوان موجوداتی مصرفی و بیخاصیت به موجوداتی با کارکردهای مختلف تغییر دهد.
سالمندان کولهباری از تجربه هستند که می توان از تجربیات آنها در خصوص زندگی استفاده کرد؛ افزون بر آن میتوان با توجه به علاقه و انگیزه آنان در خصوص مراقبت از فرزندان نیز از کمک آنان استفاده کرد. این استعدادهای سالمندان را باید به زوجهای جوان معرفی کرد؛ اگر جامعه ما نگرشش به سالمندان، به منزله یک موجود از کارافتاده، بیخاصیت و مصرفی باشد، هیچ تکریمی نسبت به او نخواهند کرد و دست کم این است که سالمندان نگاه سنگین آنها را احساس میکنند و این در سلامت جسمی و روانی آنان تاثیرگذار است و به خطر افتاندن سلامت آنها به معنای افزایش وابستگی اقتصادی و افزایش هزینههای درمانی بدون استفاده از استعدادها و ظرفیتهای وجودی آنهاست.
به نظر من اولین کاری که حاکمیت با استفاده از رسانه باید انجام دهد بیان دیدگاه و رویکرد دین در خصوص سالمندان و تکریم آنهاست. این کار، به معنای زنده کردن انگیزههای دینی مخاطبان در خصوص تکریم سالمندان است و زمینه را برای شادی و نشاط آنها و نیز استفاده از ظرفیت آنها در عرصههای مختلف اجتماعی فراهم میآورد.
رسا ـ به نظر شما با وجود شرایط موجود جامعه چند بچه کافی است؟
در خصوص تعداد فرزندان خانواده نباید نگاه تحکمی داشت؛ این بسته به موقعیت و شرایط اقتصادی و فرهنگی هر خانواده است. به نظر من باید در این خصوص کار فرهنگی کرد و نگرش خانوادههای ایرانی نسبت به ارزش فرزندان و نیز ضرورتهای اجتماعی تغییر داد.
سوگمندانه باید گفت در خصوص فرزندآوری، نگاه خانواده های ایرانی نگاه بلند مدت و نیز جمعگرایانه نیست؛ به عبارات دیگر به جای این که ضرورتهای اجتماعی را درک کرده و ساحت کلان اجتماعی را مورد توجه قرار دهند، بیشتر به نگاهی فردگرایانه به مساله فرزندآوری نگاه میکنند.
البته خود همین مساله عللی دارد که باید به آن پرداخت که در این خصوص هم مساله نفوذ فرهنگ فردگرایانه غرب و هم سختی شرایط اقتصادی دست به دست هم داده و این مساله را بوجود آورده است؛ اما به نظرم اگر نخبگان جامعه بتوانند ضرورت فرزندآوری را برای خانوادههای ایرانی به خوبی تبیین کنند و کارکردهای منفی کم فرزندآوری را در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی برای بانوان توضیح دهند بخش زیادی از خانوادهها همراهی خواهند کرد.
اگر بخواهم در خصوص تعداد فرزندان قدری انضمامیتر صحبت کنم باید به این نکته اشاره کنم که معیار حداقلی در فرزندان باید عدد جانشینی باشد، یعنی 1/2.
بدین معنا که اگر جمعیتی بخواهد رشد مطلوبی به لحاظ کمی و کیفی داشته باشد باید هر خانواده حداقل دو فرزند داشته باشد؛ در غیر این صورت جمعیت از حیث تعداد و کیفیت با افت شدید و گاه با انقراض روبرو خواهد شد.
البته این عدد جانشینی حرکت روی مرز است و هیچ گاه توصیه نمیشود چون به هر حال تعداد افراد خانواده در معرض دگرگونی است.
از این رو اگر بخواهم عددی را معین کنم معتقدم که هر خانواده باید حداقل بین سه تا پنج فرزند داشته باشند، البته باز هم تاکید می کنم که مساله موقعیت و شرایط زندگی هر فردی باید مورد توجه قرار گیرد.
نکته مهم دیگری که در این خصوص باید تذکر داده شود این است که برای ایجاد انگیزه در خصوص فرزندآوری خانواده های ایرانی، باید موانع برداشته شود، تورمهای شگفتآور، بیثباتی اقتصادی، گسترش بیکاری و فقدان امنیت شغلی و اموری از این قبیل انگیزه افراد را برای فرزندآوری کم کرده که باید از طرف دولتها مورد توجه قرار گیرد.
رسا ـ از عدم توانایی در تامین آتیه فرزندان به عنوان یکی از دلایل فرزند کمتر یاد می شود؛ دیدگاه شما در این باره چیست؟
یکی دیگر از تصورات قالبی که زمینهساز کم فرزندآوری میشود، مساله تاخیر فرزندآوری تا بعد از تامین آتیه فرزندان است. در این خصوص نیز چند نکته مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
نخست این که تامین آتیه فرزندان، یک امر تعریف شده و روشن نیست. واقعا تامین به چه معناست؟ آیا تامین آتیه به معنای تهیه همه لوازم ریز و درشت فرزند؟ مثلا خرید خانه و ماشین و لوازم راحتی و رفاه فرزندان؟ این امر با توجه به شرایط زندگی و نیز نامحدود بدون خواستههای انسانی امری آرمانی و دستنایافتنی است، زندگی را میتوان با ابزار و لوازم سادهتر نیز شروع کرد. آیا خود پدر و مادر وقتی ازدواج کردند همه چیز داشتند یا در طی مسیر زندگی نیازهای خود را با تلاش خودشان تهیه کردند.
دوم این که، با توجه به وضعیت سن ازدواج در کشور که اغلب ازدواج ها در سنین بالا اتفاق میافتد، تاخیر فرزندآوری به معنای افزایش سن و از دست رفتن بازه مناسب باروری خصوصا در زنان خواهد بود و این امر خود پیامدهای منفی بیشماری را برای فرزندان و والدین در جامعه به دنبال خواهد داشت؛ زیرا این امر از یک سو به لحاظ کمی، سبب کاهش تعداد فرزند خواهد شد و از سوی دیگر، مشکلاتی را در ارتباط فرزندان جوان با پدر و مادر سالمند در آینده به وجود خواهد آورد.
سوم این که این فرهنگ پسندیدهای نیست که تامین آتیه فرزندان بصورت کلی بر عهده پدر و مادر باشد. هر انسانی را خدا نیروی عقل و قدرت بدنی داده که باید خود آینده خودش را بسازد.
وابسته کردن فرزندان و تامین همه نیازمندیهای آنان از سوی پدر و مادر، زمینهساز شکنندگی شخصیتی فرزندان میشود؛ وابستگی فرزندان مانع شکوفایی استعداد آنان در زمینه مدیریت و پذیرش درست مسئولیت خواهد شد. مضافا بر این که فرزندی که همه چیز برایش آماده باشد، قدر داشتهها را نخواهد دانست.
رسا ـ وظیفه مجلس، دولت و دستگاه قضا در این زمینه چیست؟
در خصوص پاسخ به این سوال لازم است مقدمه ای بیان کنم. بزرگترین سرمایه مادی یک ملت جمعیت آن است و بدون این سرمایه پیشرفت امری محال است. این سرمایه مانند هر سرمایه دیگر باید مدیریت شده و برای آن برنامهریزی صورت گیرد. سرمایه ملی جمعیت مانند همه سرمایه های ملی باید توسط دولتها مدیریت و برنامهریزی شود.
برنامهریزی به کوششی اطلاق میشود که حاکمیتها انجام میدهند تا بیشترین بهرهوری از سرمایه صورت گیرد.
لذا ابتدا لازم است نگرش ها در دو سطح نسبت به این سرمایه تغییر کند: یکی سطح دولت و تغییر نگرش دولتها (که باید توسط کارشناسان و نخبگان متخصص صورت گیرد) و دیگری نگرش توده مردمی و خانواده ها که تولید مثل بصورت مستقیم توسط آنها صورت میگیرد. تا این دو نگرش تغییر نکند الگوی رفتاری دولتها و مردم تغییر نخواهد کرد.
دولتها در نگرش به مساله جمعیت چند دستهاند:
- نگاه برخی به جمعیت، نگاه سرمایهای است؛ سرمایه مادی که راه تعالی و پیشرفت کشور از مسیر آن میگذرد لذا هر گونه هزینه برای آن را نوعی سرمایهگذاری تلقی میکنند و به نوعی تامین اجتماعی و بیمه آینده کشور است؛ لذا از هیچ کوششی برای برنامهریزی و مدیریت و هزینه برای آن دریغ نمیکنند. به عنوان مثال در روسیه حمایت مالی برای تربیت و رشد فرزندان بصورت سبد کالاهای حمایتی و نیز بصورت پرداخت نقدی به خانوادهها صورت میگیرد.
- نگاه برخی کشورها برعکس نگاه هزینه زاید است. نوعی بار اضافی بر دوش دولت حساب می شود. لذا با انوع توجیه ها و بهانه ها از مدیریت واقع بینانه و راهبردی برای جمعیت شانه خالی می کنند. گاه نیز این مساله را بهانه می کنند که کیفیت جمعیت بر کمیت آن اولویت دارد؛ لازم است جمعیت موجود به خوبی مدیریت شود. مشکلات اقتصادی، اشتغال، مسکن و ازدواج آنها حل بشود تا بعد.... این نگاه سطحی و غیر راهبردی است. نوعی مغالطه منطقی است. زیرا حفظ کمیت و کیفیت جمعیت باید همزمان مورد توجه قرار گیرد. اگر نگرش دولت ها به جمعیت تغییر کرد الگوی رفتاری آنها که عبارت است از قانون گذاری و اجرای قانون در مسیر درست تغییر خواهد کرد. لذا کلیت حاکمیت اعم از قوه مقنننه، مجریه و قضاییه باید به چند نکته مهم توجه داشته باشند:
- باید بدانند که مساله افزایش، مساله ای فرهنگی است. همان گونه که کاهش آن یک شبه صورت نگرفته افزایش آن هم نیازمند زمان است لذا باید بسترسازی کند. یکی از بسترهای لازم ارتقا سرمایه اجتماعی دولت هاست. باید اعتماد اجتماعی و اطمینان به دولت و برنامه های آن افزایش یاید. هر نوع قانون و برنامه ای باید باعث جلب نظر و اعتماد مردم گردد. اگر مردم حس کنند مثلا یک قانون تصویب شد که به هر نوزاد یک میلیون هدیه شود اما دولت بعدی یا همان دولت وسط راه آن را اجرا نمی کند اعتمادی به قوانین نخواهند کرد. نباید برنامه ریزی بگونه ای باشد که مردم احساس کنند دولت به دنبال منافع خودش هست و نه مردم.
- همه قوانین که در کشور وضع می شود در همه حوزه ها باید پیوست خانواده داشته باشد. و در جهت تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده باشد. هر قانونی که بی توجه به شرایط خانواده وضع شود، بصورت مستقیم و غیر مستقیم زمینه ساز کاهش انگیزه خانواده در فرزندآوری است.
- برای این که قانون گذاری برای افزایش موفق باشد باید دولت مطالعه کند که چرا خانواده به فرزندآوری زیاد رغبت نشان نمی دهند و برای حل آنها از مسیر قانونی همت گذارد. اغلب مشکلات مردم در چند چیز خلاصه می شود:
الف. هزینه های سنگین ازدواج
ب. مسکن
ب. هزینه های زندگی
ج. هزینه های تحصیل فرزندان
د. مساله نازایی
قوانین باید به سویی حرکت کند که هزینه های ازدواج و زندگی و تحصیلات مردم زوج ها کاهش یابد. لذا غالب مشوق ها در کشورهای مختلف هم در حیطه همین امور است
این الگوی قانونگذاری باید خودش را در امور ذیل نشان دهد:
الف. قوانین تسهیل کننده ازدواج باشد
قوانین کشور در همه حوزه ها باید تسهیل کننده و حامی تشکیل خانواده و ازدواج باشد. (وام ازدواج، مسکن...) مساله ازدواج مساله ای شخصی نیست که تنها خود افراد مسئول باشند بلکه مساله ای اجتماعی است و همه مسلمانان و نیز دولت اسلامی وظیفه دارند برای ازدواج تلاش کنند.
مسأله کار و اشتغال و مسکن جوانان باید مورد توجه دولت باشد که خیال افراد راحت باشد. باید از ظرفیت 11 میلیون دختر و پسری که در سن ازدواج هستند و ازدواج نمی کنند استفاده کرد. اگر فرض کنیم 6 میلیون زوج ازدواج کنند و هر کدام یک فرزند هم بیاورند ما در سال فقط 6 میلیون باروری از همین افراد خواهیم داشت.
ب. توجه به ظرفیت نابارورها
بنابر آمار میانگین 20 درصد زوج های ایرانی نازا هستند و 95 درصد این نوع زوج ها قابلیت باروری را با پیشرفت های علمی دارند اما در اثر عدم پوشش کامل بیمه ای، از نعمت فرزند بی بهره اند. قانون باید از این افراد حمایت کند. در کشورهایی که نرخ رشد شان منفی شده (تعداد مرگ و میر بیش از تولد شان شده) از ظرفیت این افراد استفاده می کنند.
به گفته دکتر نوروزی سریع ترین راهکار برای افزایش جمعیت ایران بر حمایت از زوج های نابارور مبتنی است زیرا که چند میلیون از این زوج های نابارور در ایران می توانند چند قلو بزایند. این در حالی است که مراکز قانون ساز ما از توجه به این بخش زوج ها غفلت کرده اند./1399/