۲۷ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۳
کد خبر: ۶۷۲۶۵۰

بوسه‌ای‌ ماندگار

بوسه‌ای‌ ماندگار
همین عکسی که برایم به یادگار مانده است و این بوسه اولین‌ بوسه من بر پیکر شهید بود و یقین دارم آن بوسه برایم بسیار خوش یمن بوده است.

به گزارش خبرگزاری رسا‌،‌ دی ماه ۶۶ بود که در حیاط منزل کوچک مان در کوچه زینبیه در بلوار امین قم مشغول بازی بودم در زدند و برایمان خبری آوردند آن روزها خبرها فقط از درب خانه ها وارد می شدند نه تلفنی ثابتی بود و نه همراهی نه فضای مجازی ای و نه راه ارتباطی دیگر خبر را که دادند مادرم که خواهر بود زانوانش سست شد و بر پله‌های شکسته حیاط نشست لحظاتی بعد من که کوچک ترین عضو خانواده بودم و غرق بازی و سرگرمی گفتند باید حرکت کنیم و برویم.

راه طولانی بود خاطرم نیست در طول مسیر حال و روز خواهری که خبر برادر را شنیده چگونه بود اما از آنجا که خواهر خواهر است حتما این مسیر قم تا زادگاهش فاروج خیلی برایش طولانی تر از دفعات گذشته بود.

آنجا که رسیدیم دقیقا خاطرم هست به ساختمانی وارد شدیم که جمعیت زیادی آنجا بود گریه های پدری که فرزند کوچکش در مقابلش خوابیده بود و مادری که اصرار داشت خودش را به بالین پسر برساند ولی خانم های فامیل مانعش می‌شدند آرامش می‌کردند و زیر بغل هایش را گرفته بودند تا زمین نخورد و برادران جوانی که در گلو بغض کرده بودند و داغ از دست دادن برادر دیگر شان دوباره تازه بود سهم آن روز من شد همین عکسی که برایم به یادگار مانده است و این بوسه اولین‌ بوسه من بر پیکر شهید بود و یقین دارم آن بوسه برایم بسیار خوش یمن بوده است.

۲۴ دیماه سی و سومین سالگرد شهادت دایی شهیدم #شهید_محمد_صادق_ذبیحی است.

روحش شاد

حمید رفیعی

 

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات