دغدغه انقلاب اسلامی تحول در انسانها است
اشاره: انقلاب اسلامی برخلاف دیدگاه بسیاری از تحلیلگران یک انقلاب صرفا سیاسی نبوده است؛ بلکه انقلاب اسلامی در حقیقت یک انقلاب فرهنگی بوده است که این تحول فرهنگی در نهاد انسانها باعث تسری یافتن آن در امور سیاسی، اقتصادی و... شد.
از این رو خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا با دکتر مهدی جمشیدی عضو گروه فرهنگپژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی و نویسنده کتابهای «درآمدی بر اندیشۀ فرهنگی آیتالله خامنهای»، «فرهنگ در دولتهای پس از انقلاب» و... به گفتوگو پرداخت.
رساـ حقیقت انقلاب اسلامی را در چه چیزی میدانید؟
باید این مسأله را دقت کرد که انقلاب اسلامی در ذات و حقیقت خود، انقلابی فرهنگی بود. به این دلیل که انقلاب اسلامی در پی تحقق حیات مؤمنانه و موحدانه، و تحول در ساختارها و نظامهای اجتماعی بوده است؛ اما انقلابهای دیگر به جابه جایی حاکمان یا تغییر در نوع حکومت منحصر میشوند. ما در انقلاب اسلامی هم جابه جایی در حاکمیت و نوع حکومتداری و هم تغییر در نظامهای اجتماعی را مشاهده میکنیم.
انقلاب اسلامی به خاطر اهداف بسیار و بلندی که داشت، یک انقلاب گسترده و پهن دامنی بود. انقلابی بود که گستردگی و عمق داشت؛ از نظر آرمانها و مقاصد میخواست اساس و بنیان جامعه را از ابتدا به صورت دیگری برنامه ریزی و اجرا کند. آن مردمی هم که در خیابانها آمدند برای انقلاب همین اهداف را داشتند و میخواستند. مردم، سبک زندگی به معنای واقعی اسلامی را میخواستند و به فکر تحولی اساسی در خودشان بودند.
در فرمایشات امام(ره) نیز موجود است که در ایران تحوّل فاطمی به کار گرفته شده و مردم به شخصیتها، هویتها و افراد دیگری تبدیل شدند؛ بنابراین ابتدا انقلاب، یک انقلاب نفسانی و درونی بود و سپس انقلاب بیرونی و آفاقی شکل گرفت. در فرمایشات امام خمینی (ره) انقلاب انفسی مهمتر از انقلاب آفاقی بود؛ یعنی تحول درونی و باطنی بسیار مهمتر بوده است. اینکه صحبت از انقلاب فرهنگی میکنیم از قضا نقطۀ آغاز تحول فرهنگی، همین تحوّل باطنی است و سپس تحولاتی دیگر مانند نظامی، اجتماعی و... رخ میدهد.
مطلب دوم این است که تفکر امام خمینی(ره) مبتنی بر نظریۀ اصالت فرهنگ بود؛ یعنی فرهنگ در زندگی فردی و اجتماعی نقش تعیین کنندهای دارد. فرهنگ است که تمامی شئونات زندگی یک انسان را رنگآمیزی میکند؛ به همین دلیل اگر حضرت امام در فرمایشات خویش گفتهاند که اگر وابستگی فرهنگی در انقلاب وجود داشته باشد، ما در هیچ زمینهای به استقلال نخواهیم رسید. این عبارت به این مسأله اشاره میکند که وابستگی فرهنگی ریشه همۀ وابستگی ها میباشد. حضرت امام به همین دلیل بیشتر به امور فرهنگی، نهادهای فرهنگی و تحولات فرهنگی توجه میکرد.
رساـ بنابراین انقلاب اسلامی آنی نبوده است؟
بله؛ انقلاب یک اتفاق لحظهای و آنی نبوده است، آنچه که در بهمن ۵۷ رخ داد در واقع فقط سقوط نظام قبلی بود. انقلاب، نیازمند تحقق تدریجی است؛ یعنی اهداف انقلاب در یک لحظه از تاریخ رخ نمیدهد. انقلاب در واقع نیازمند زمان است تا آن مقاصدی را که وعده داده و در پی آنها است، تحقق پیدا کند. انقلاب باید در امتداد تاریخ روان شود، جاری شود تا به هدفش برسد. اینکه رهبر انقلاب فرمودند نظریه نظام انقلابی، به همین منظور است؛ یعنی نظام بستری برای تحقق اهداف انقلاب است. نظام یک زمینه رسمی است برای اینکه اهداف انقلابی دنبال بشود. برخلاف کسانی که معتقدند با تحقق نظام، دیگر انقلاب موضوعیت ندارد و ما باید از انقلاب عبور کنیم؛ خیر، این حرف دستی نیست. اساساً نظام برای انقلاب بوده است و ما نیازمند ساختارهای رسمی هستیم تا آرمانهای انقلاب در جامعه جاری شود.
رساـ پس چرا انقلاب فرهنگی به راه افتاد؟
انقلاب فرهنگی که کمی بعد از انقلاب رخ داد، خود حضرت امام خمینی پرچم آن را در کشور به دست گرفت تا تحوّلی فرهنگی در تمامی ارکانها و نهادهای جامعه به راه بیفتد. این ایده از طرف امام مطرح شد و ساختاری برای آن طراحی کردند؛ چون انقلاب فرهنگی در تمامی نهادها نیازمند ساختار حکومتی بود تا بتواند تدبیر، طراحی و راهبرد پردازی کند. امام اندکی بعد از انقلاب که توانستند ساختارهای حکومتی را به دست بگیرند صریحاً از انقلاب فرهنگی سخن گفتند و خود ایشان پرچم انقلاب فرهنگی را برافراشتند.
رساـ نمود اصلی انقلاب فرهنگی که در دانشگاهها بود.
ببینید؛ باید این را دقت کنیم که انقلاب فرهنگی، هرگز منحصر به دانشگاه نبود. این انقلاب در تمام نظام آموزشی کشور، رسانهها، حتی به حیات فردی انسانها نیز نظر داشت و در آنها تحولی ایجاد کرد. هیچ کسی نمیتواند برای فرهنگ خط و مرزی تعیین کند که این اتفاق فقط برای یک بخش از جهان یا اسلام است. فرهنگ به مانند روحی میباشد که در وجود تمامی ساختارها، حکومت میکند و ماهیت دارد؛ بنابراین امام این مسئله را برعهده گرفت و از آن زمان شروع شد.
نکته دیگری که بخواهیم شرح دهیم، این است که انقلاب فرهنگی را باید به چند دسته تقسیم کرد. اول اینکه خود انقلاب اسلامی، بخشی از تحول و انقلاب فرهنگی را محقق کرده است. در اثر همدلی و 15 سال مبارزه به همراه حضرت امام بخشی از تحول نفسانی در مردم شکل گرفت. در آن 15 سال مبارزه که قبل از انقلاب بوده است، تحولاتی عظیم شکل گرفت و به قول امام (ره) مردم از میخانهها به سمت مبارزه، جهاد، شهادت و... آمدند و شاید بهتر باشد که بگوییم، دویدند.
بخش دوم نیز محصول دست انقلاب فرهنگی، تحول در نظام آموزشی بود. نظام آموزشی ما سمت و سویی دیگر پیدا کرد که یک بخشی از تحول فرهنگی در این زمینه اتفاق افتاد. بخش سوم هم متعلق به حضور، سخنان و تدابیر حضرت امام بود؛ یعنی در واقع این مسائل تحولاتی را به وجود آورد که علاوه بر آدابی که در زمان نهضت برای مردم به وجود آمده بود، شهدای 8 سال دفاع مقدس را تربیت کرد. با کمی توجه به شهدای هشت سال دفاع مقدس، شاید کسی را پیدا نخواهیم کرد که به وجود مقدس حضرت امام توجه کرده و چنین تغییری در او به وجود نیامده باشد. بدون وجود مقدس حضرت امام اگر کسی هم در راه اسلام بوده باشد، نمیتوانست در این حد رشد و تعالی یابد.
این سه قسمت باعث شدند تا ورق روزگار برگردد و اوضاع آن روز متحول شود. رهبر انقلاب تعبیری در این باره دارند که میفرمایند انقلاب یک چرخش بزرگی در جامعه ایجاد کرد، شاید بخشی از جزئیات همچنان معیوب، ناقص یا منحرف باشد؛ اما انقلاب یک چرخش کلیای ایجاد کرد و کسی هم نمیتواند منکر این شود. هرم ارزشها و ضد ارزشها تا حد قابل قبولی تغییر کرد.
رساـ انقلاب توجه بیشتری نسبت به دانشگاه داشت یا به حوزه علمیه؟
بگذارید اینگونه جواب دهم که قبل از انقلاب، بین دانشگاه و حوزه یا بین دانشجو و طلبه، شکافی پر نشدنی وجود داشت. سیاست حکومت پهلوی همین بود که روابط این دو جدا از هم باشد. حضور شهید مطهری در دانشکده الهیات دانشگاه تهران هم یک اتفاق نادری بود که با مطالعات اسناد ساواک مشاهده خواهیم کرد چقدر موانع برای حضور ایشان به وجود میآوردند. چقدر موانع در راه ایشان ایجاد و چقدر مصیبتهایی را به شهید مطهری تحمیل کردند؛ یعنی حتی حضور یک فرد طلبه هم غیرقابل پذیرش بوده است.
اگر هم میپذیرفتند آنقدر برایشان سنگتراشی میکردند که نتواند چندان تأثیرگذار باشد. بعد از انقلابی اتفاقی که افتاد این بود که دانشجویان به حوزه پناه آوردند و حوزویان هم به دانشگاه رفتند. بسیاری از دانشجویان به دنبال درس حوزه رفتند و حوزویان هم به دنبال درس دانشگاه گرایش پیدا کردند؛ در حالی که قبل از انقلاب به کلی با یک دیگر بیگانه بودند و ناسازگاری و فعالیتهای ضد همدیگر انجام میدادند.
بعد از انقلاب احساس دوگانگیای که بین این دو نهاد احساس میشد یا نیست، یا اگر هم ماهیتی دارد، بسیار ناچیز است. الان میتوانیم بگوییم که حوزوی دانشگاهی و دانشجوی حوزوی در کشور داریم. بعد از انقلاب حصارها، مرزها و آن سیاستها به کلی برچیده شد. تمام آن دوگانگیها، سیاستهای دوران پهلوی بوده است و معلوم شد که در دوران پهلوی آن ذهنیات تعمیق و تزریق شده بود که بین عضوهای این دو سازمان شخصیتساز برای نظام و میشود گفت به کلی تخدیر کرده بودند، از ریشه هم اینکار را انجام داده بودند.
اوج وحدت حوزه دانشگاه از نظر بنده در موضوع علوم انسانی به چشم میخورد. چنان که مشاهده میکنیم پژوهشهای مشترکی بین اینها در مسائل علوم انسانی انجام میشود. در راستای علوم انسانی حلقههای معرفتی تشکیل دادهاند؛ یعنی نیروهای حوزوی و دانشگاهی با یکدیگر درحال پیشبرد این قضیه هستند. بنده این موضوع را مهمترین و برجستهترین مسأله وجود حوزه و دانشگاه میدانم.
رساـ به نظر شما مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی چه چیزی است؟
وقتی در مورد مهمترین دستاورد انقلاب صحبت میشود، در مورد اینکه این دستاورد در کجا و چه حوزهای بوده است؛ در واقع میخواهیم اصلی و فرعی مشخص کنیم و بگوییم مسئله اصلی و فرعی کدام است. طبیعتاً این مسئله نشان از نظام ارزشی هر شخص است و از سویی دیگر باید برابر و یکسان با ماهیت خود انقلاب اسلامی باشد.
در واقع انقلاب اسلامی یک عهد قدسی است. این مسأله به چه معناست؟ یعنی تاریخی جدید رقم زد که ریشه در تذکر رسم نامه امام به نیروهای انقلابی داشت. اگر این را ما فرض کنیم، مهمترین دستاورد انقلاب این بود که در جامعه پسا انقلابی، امکان رشد و کمال معنوی انسانها بسیار بیشتر فراهم شد؛ یعنی حکومت بعد از انقلاب به یک بستر و محملی تبدیل شد که امکان عروج و تعالی انسانها در آن بسیار بیشتر از گذشته بود. چنانچه که میبینیم شهدای هشت سال دفاع مقدس همه پرورش یافته نَفَس قدسی امام بودند. ممکن بود آنها انسانهایی خنثی یا بیطرف، منحرف یا جاهل بوده باشند؛ اما وجود قدسی امام (ره) امکانی برای پرواز معنوی یک جامعه را به وجود آورد و از این دستاورد چه چیزی بالاتر؟
چه چیزی از کمال و سعادت و ترقّی انسان بالاتر است؟ هیچ چیزی قابل مقایسه با این دستاورد نیست. زندگی اجتماعی انسان، وسیلهای است برای رسیدن به این نقطه، فلسفۀ خلقت این است که انسان به کمال برسد. انبیاء برای انسانسازی آمدهاند و انقلاب نیز برای انسانسازی تشکیل شد.
رساـ آیا این مسأله درحال حاضر نیز رقم خورده است یا خیر؟
قسمتی از آن رقم خورده است. برای دیدن آن میتوان پررنگترین آنها از جمله؛ شهید حججیها را ببینم. به همین دلیل است که ما میگوییم انقلاب ما در امتداد نهضت انبیاء است و نهضت انبیاء هم که روشن است، نهضت انبیاء برای حیات باطنی انسان است. اگر این انقلاب نبود ما دچار ممات معنوی بودیم نه حیات معنوی! زیرا نظام طاغوتی معنویت را احاطه و آن را ذبح میکرد؛ درحالی که نظام الهی چنین چیزی را نمیپسندد و نگاه حضرت امام نیز به گونهای بود که بستر و مجرایی برای کمال پیدا کند.
به تعبیر رهبر انقلاب، اگر در جامعه انقلاب نمیشد باید به صورت فردی تلاش میکردیم و مردم را به کمال نزدیک میکردیم؛ اما با انقلاب اسلامی، مناسبات حکومتی متحول شد و با این اتفاق یک جریانی برای کامل و صالح شدن انسانها به راه افتاد. اینها از برکات فرهنگی انقلاب است. ما اگر گذشته برخی شهدا را در نظر بگیریم و می بینم که این شهدا در گذشتهشان عاصی و اهل منکرات بودند؛ اما وقتی انقلاب شد به برکت وجود حضرت امام و برکت انقلاب تربیت و صالح شدند. از همه آن منکرات دست کشیدند و به تعبیر امام تبدیل به یک انسان دیگر شدند. این چیز کمی نیست؛ اما به عبارتی این مسائل نامشهود است و مانند پل، سد، جاده، کارخانه و چیزهای دیگر نیست که به صورت عینی ظهور داشته و قابل مشاهده باشد.
این اتفاقات در درون انسانها است و از همه چیز مهمتر و ارزشمندتر میباشد؛ چون همه چیز مقدمهای برای رسیدن به این تحول درونی است. اگر همه هستی منتهی به تحول درونی و کمال انسانی نشوند، دچار خسران شدهایم و انقلاب هم اگر باعث کمال انسانها نشود، دچار خسران است. با انقلاب اسلامی نه تنها ملت ایران، بلکه ملتهای مختلف در گوشه و کنار جهان نیز رشد کردند و انقلاب اسلامی و ایران برایشان در واقع الگو و پناهگاه شد.