جمعبندی رهبر معظم انقلاب از دهه اول انقلاب اسلامی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بهمنماه سال۱۳۶۷ و همزمان با دهمین سالگرد پیروزی انقلاب، ستاد گرامیداشت دههفجر که مسئولیت آن با سیدطاها هاشمی (سفیر کنونی ایران در واتیکان) بود، طی اتفاقاتی تصمیم میگیرد ویژهنامهای برای 10سالگی انقلاب منتشر کند. مسئولیت این امر برعهده محمدجواد مظفر، مدیرکل وقت مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد قرار میگیرد؛ کسی که پیشتر و در سال۶۱ چنین ویژهنامهای را برای سالگرد پیروزی انقلاب تهیه کرده بود، نشریهای که خروجی آن متفاوت از هر آن چیز است که در 10سال ابتدایی درباره انقلاب تدوین شده بود. این نشریه آن روزها و در جوی که توضیح آن در ابتدای متن گفته شد، حسابی جنجالی میشود و بازتابهای داخلی و خارجی زیادی را در پی دارد.
مسئولان نشریه یادشده برای این کار گفتوگو با چهار تن از شخصیتهای اصلی انقلاب را مدنظر قرار میدهند. اولین نفر قائممقام رهبری است، نفر دوم رئیسجمهور وقت آیتالله علی خامنهای، سومین نفر رئیس مجلس یعنی اکبر هاشمیرفسنجانی و نفر چهارم هم رئیس دیوان عالی کشور آیتالله عبدالکریم موسویاردبیلی.
محمدجواد مظفر که معتقد است «اصلاح» باید جای انقلاب را در دنیای مدرن بگیرند، در اولین سوال گفتوگو با رئیسجمهور وقتی یعنی آیتالله سیدعلی خامنهای میپرسد «با وجود تجربیات این 10ساله اگر زمان به عقب برگردد شما کدامیک از کارها را تکرار و از تکرار کدامیک جلوگیری میکنید؟»
رئیسجمهور که حالا سالهاست فرازوفرودهای اداری کشور را لمس کرده و احتمالا نگران آینده هم هست، پاسخ میدهند: «دستگاه تربیت مدیر یا شناسایی مدیران خوب را باید از ابتدای انقلاب راهاندازی میکردیم» و ابراز تاسف میکند که به چنین اقدام مهمی توجه نشده است. آیتالله خامنهای که ظاهرا از وضعیت دانشگاههای کشور ناراضی بودند، میگویند: «در طول جنگ از وضعیت دانشگاهها و ظرفیت حقیقی آنها غافل شدهایم و اگر دانشگاهها بهخوبی تقویت میشدند اکنون چند نسل فارغالتحصیل انقلابی داشتیم»؛ اتفاقی که قاعدتا میتوانست خیال کشور را از آینده مدیریتی و اجرایی راحت کند.
از همین مباحث ابتدایی بهخوبی میتوان شاکله ذهنی رئیسجمهور وقت را شناخت و امروز مشخههای آن را در 30سال مدیریت و رهبری انقلاب دید.
آیتالله خامنهای پس از طرح موضعشان نسبت به تقویت دانشگاهها و سیستم آموزشی کشور به یک دغدغه مرکزی که در سالهای بعد همچنان برای او موضوعیت داشته، میپردازند. در دیماه۱۳۶۷ آیتالله خامنهای میگویند اگر انقلاب به عقب برگردد یک مرکز قوی فرهنگی برای طراحی شیوه و محتوای انقلاب راهاندازی خواهیم کرد.
ایشان تصریح میکنند: «فرهنگ یک کشور بزرگ انقلابی مانند ما اگر بخواهد بالنده باشد نیاز به مرکزی دارد که در رأس آن نخبگان فرهنگی با ذهنیتهای فاخر از همه امکانات برای ساماندهی فرهنگ کشور استفاده کنند.» این دغدغه همان مسالهای است که ایشان در سالهای بعد و در طول رهبری جامعه همواره به آن توجه دارند و هربار بهنوعی آن را در جامعه مطرح میکنند، تبشیر میدهند و انذار میکنند.
شاهد مثال، انقلاب کبیر فرانسه
سوال بعدی همان ماجرای انقلاب یا اصلاح است و جایی که مشخص است پاسخ متقن رئیسجمهور مصاحبهکننده را بهنوعی متوقف میکند. رئیسجمهور در این بخش از سخنان خود در پاسخ به سوالی که انقلاب در عصر مدرن را منتفی میداند با دقتی مثالزدنی وقایع انقلاب کبیر فرانسه را شاهد میگیرند و به حلاجی اتفاقات سالهای پس از سال1789 میپردازند؛ زیرورو شدن وضع مردم فرانسه را مثال میزنند و بنیانی که هرگز اجازه نداد وضعیت جامعه پس از انقلاب به دوران سلطنت لویی شانزدهم و ماقبل آن برگردد.در خلال این واکاوی تاریخی، آیتالله خامنهای آسیبشناسیشان را درخصوص عدم تحقق اهداف و شعارهای اساسی هر انقلاب در دو محور جمعبندی میکنند؛ یکی ضعف و نقص ایدئولوژی و دیگری ضعف افراد و شخصیتهای انقلاب.
رئیسجمهور در بازخوانی اولین ایراد، از انقلابهای مارکسیستی شروع میکنند و توضیح میدهند با وجود دورنمایی قابلتوجهی که این انقلابها برای مردم جامعه تعریف کردند، پس از چند سال زندگی ایدهآلی که وعده داده شده بود محقق نشد، چراکه اصل انقلاب براساس یک تفکر غلط پایهگذاری شده بود. درخصوص دومین ایراد آیتالله خامنهای به ناتوانی و ضعف شخصیت چهرههای انقلاب میپردازند و میگویند اگر بهترین ایدئولوژی را دست یک فرد خام که دارای قاطعیت لازم نیست و منافع خود را بر مصالح و منافع کشور و مردم ترجیح میدهد بدهی، موفقیتی حاصل نخواهد شد و کشور زمینگیر میشود.
رئیسجمهور در اینجا بازهم مثالی از انقلاب فرانسه به میان میآورند و هرجومرجهای 15ساله ابتدایی انقلاب فرانسه را ناشی از همین ضعف رهبری عنوان میکنند. ایشان میگویند: «ناپلئون هرچند در میدان جنگ و سیاست درنماند، اما چون پارسا عمل نکرد و در خط قدرتطلبی رفت راه بهجایی نبرد.»
انقلاب ملت را زنده کرده
نوبت به بازخوانی دوره 10ساله انقلاب که میرسد آیتالله خامنهای جدیتر از قبل از استدلال و عملکرد انقلاب دفاع میکنند. ابتدا مواضع 200 سال اخیر ایران در سیاست خارجی و مواجهه با کشورهای بیگانه را شاهد میگیرند و انفعال این دو قرن را با مواضع ایران پس از پیروزی انقلاب مقایسه میکنند: «شما ملتی را در نظر بهیاد آورید که ۲۰۰ سال سیاستهای روس و انگلیس و مدت کوتاهی فرانسه و درنهایت آمریکا سرنوشت او را بهدست داشتند، پادشاهی آوردند و نخستوزیری نشاندند، راههای سواد و علم را بستند و راههای فساد، فحشا، تنبلی، ضعف و اعتیاد را باز کردند، مثل مریض بدحالی که هرچه از فرهنگ خودشان میخواستند با آمپول به او تزریق کردند و هرچه که نخواستند حتی نگذاشتند که استنشاق کند...
مانع از پیشرفت در زمینه تکنولوژی، کشاورزی و... شدند... او را عقبمانده نگهداشتند... اینها افسانه نیست هرکسی این را نمیداند برود تاریخ بخواند. انقلاب آمد و این ملت را تبدیل به ملتی کرد که حالا احساس استقلال و حیات میکند، عقب مانده ولی تلاش میکند جلو بیفتد... سیاستهای قهرآمیز جهان را قبول ندارد به معنویات و فرهنگ خود عمیقا احترام میگذارد... امروز ممکن است مردم شور انقلابی ۵۷ را نداشته باشند اما احساسات عمیق و بصیرت بیشتری دارند شما همین اخیرا دیدید که ناگهان چگونه با یک هجوم گسترده در صحنه جنگ و جبههها ریختند... مسئولان جنگ به من میگفتند تا امروز یک چنین پیروزی نداشتیم.»
استدلالهای آیتالله خامنهای در دفاع از انقلاب مفصل و قاطع است، مثال زندگی خود و برخی دیگر از مسئولان نظام را میزنند که معمولی و گاهی پایینتر از معمول است. ایشان همچنین میگویند: «اگر انقلاب هیچ دستاوردی نداشته باشد جز اینکه یک مشت انگل و سودجو را که در رأس نظام بدون هیچ استحقاق علمی، معنوی و ذهنی بر سر مردم سوار بودند برکنار کرده و خود این مردم را بالا بکشد و بگوید شما حکومت کنید باز خدمت بزرگی کرده است.»
رئیسجمهور همچنین کشور را در نیمه راه عدل اسلامی میدانند و میگویند خیلی مانده فقر را از جامعه ریشهکن کنیم.
قبول 598 یک مانور صحیح بود
به ماجرای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و نسبت آن با انقلابی بودن ایران که میرسد رئیسجمهور استدلالی دارند که شاید هنوز هم تازه و برای اقشار مختلف شنیدنی باشد. ایشان از حرکت امام دفاع میکنند و میگویند رهبری در جامعه دو وظیفه اساسی دارد؛ یکی تدبیر برای شکستن بنبستها و دوم حفظ مصالح جامعه. آیتالله خامنهای با بیان اینکه فرمانده بهجز وظیفه صدور دستور حمله، مسئولیت عقب کشیدن نیروها بهعنوان یک مانور را هم برعهده دارد، تاکید میکنند: «قبول قطعنامه ۵۹۸ به هیچ عنوان اشتباه نبود، بلکه یک فرصت ضروری و لازم بود. قبول قطعنامه برای ما یک مانور بود، اگر قبول نمیکردیم خسارت میبردیم.»