خدمت روشنفکری به خیانت آمریکایی
هر زمان نامی از افغانستان به میان میآید نمیتوان بهسادگی از اشتراکات فراوان تمدنی، مذهبی، تاریخی و زبانی میان ۲ ملت ایران و افغانستان گذشت.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، هر زمان نامی از افغانستان به میان میآید نمیتوان بهسادگی از اشتراکات فراوان تمدنی، مذهبی، تاریخی و زبانی میان ۲ ملت ایران و افغانستان گذشت، زیرا کشور افغانستان در میان کشورهای مختلف نزدیکترین فرهنگ را به ایران دارد و این اشتراکات آنچنان از جایگاه بالایی برخوردار است که هیچگاه محدود به سطح روابط دولتهای این ۲ کشور همسایه نبوده است و ملتهای ایران و افغانستان طی سالها به پشتوانه این اشتراکات فرهنگی ارتباطات خود را در بالاترین سطح ممکن حفظ کردهاند.
از سوی دیگر ارتقای حوزه فرهنگ و تمدن که از آن به عنوان «دولت پایدار» میان ملتها یاد میشود، بستگی به سطح اشتراکات در ۲ حوزه مذهب و زبان دارد، بویژه زبان که از مؤلفههای پایدار فرهنگ محسوب شده و موجب نزدیکی بیشتر ملتها میشود. درباره ۲ ملت ایران و افغانستان باید گفت همین اشتراک اصیل موجب شده تا طی سالیان اخیر مردم ایران بدون کوچکترین مشکلی میزبان میلیونها افغانستانی باشند و طبق آمارهای غیررسمی درصد زیادی از مردم افغانستان حداقل یک بار سفر به ایران را تجربه کردهاند که این حجم از حضور مردم یک کشور در کشور همسایه در طول تاریخ بیسابقه است و بدون شک بیسابقه خواهد بود.
اما اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم به روابط علما، فرهیختگان و اهالی علم و هنر کشورهای ایران و افغانستان با یکدیگر به نمونههای فراوانی در طول تاریخ این ۲ ملت بر میخوریم که از دلبستگیهای مشترک میان اهالی علم و فرهنگ و هنر ایران و افغانستان حکایت دارد؛ این مساله حتی در میان بزرگان اهل سنت و پشتو زبانهای افغان هم به چشم میخورد که از این میان میتوان به «خوشحال خان ختک» و «عبدالحی حبیبی» اشاره کرد.
«خوشحال خان» از حماسهسرایان شهیر افغانستان در زبان پشتو به شمار میآید که سالها در راه آزادیخواهی وطنش و علیه استعمار بریتانیا مبارزه کرد. این حماسهسرای خوشنام اهل سنت در اشعارش فراوان به مدح فرهنگ و تمدن ایرانیان و همچنین اهلبیت (ع) پرداخته است. از سویی ۲۰۰ اثر از عبدالحی حبیبی، اندیشمند و فرهیخته شهیر افغانستانی در دانشگاههای ایران مورد استفاده قرار میگیرد. آنچه اشاره شد نمونه کوچکی از مراودات فرهنگی و علمی ۲ ملت ایران و افغانستان محسوب میشود، از این دست چهرهها که نه زبانشان فارسی است (پشتو زبان هستند) و نه شیعه هستند (اهل تسنناند) در میان بزرگان فرهنگ و ادب افغانستان کم نیستند که دلبسته فرهنگ و تمدن ایران اسلامی شدهاند.
امروز نیز این مسیر توسط نخبگان و فرهیختگان جوان افغانستانی با قوت ادامه دارد. اما طی سالیان گذشته رفت و آمد نخبگان جویای علم و دانش افغانستانی به ایران صرفا به یک همنشینی با همکیشان ایرانی خود محدود نبوده است و بسیاری از جوانان افغانستانی طی سالیان اخیر با حضور در دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی به کسب علم و دانش روز دنیا پرداختهاند و با موفقیت در رشتههای تحصیلی خود فارغالتحصیل شدهاند. طی چند سال گذشته چیزی حدود ۵۰-۴۰ هزار جوان افغانستانی که در دانشگاهها و مراکز علمی ایران فارغالتحصیل شدهاند به افغانستان بازگشتهاند و در حوزههای پزشکی، علمی، فرهنگی و اجتماعی در بالاترین سطح ممکن به مردم کشورشان خدمترسانی میکنند.
البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بخش دیگری از جامعه فرهیخته افغانستان هم در دانشگاهها و مراکز علمی ایرانی مستقر در افغانستان تربیت یافته اند. به عنوان مثال شعبه دانشگاه پیام نور ایران در شهرهای هرات، کابل و مزارشریف بیش از ۳ هزار فارغالتحصیل افغانستانی تحویل جامعه آن کشور داده است که بدون شک این موضوع نشأت گرفته از فرهنگ والای ایرانیهاست که طی سالیان اخیر سعی کردند همانند کشورهایی، چون آمریکا در افغانستان عمل نکنند و به جای احداث مراکز نظامی، به ساخت و توسعه مراکز علمی و دانشگاهی مشغول باشند که خروجی آن به نفع مردم افغانستان باشد؛ ملتی که فارغ از اینکه چه حکومتی بر مسند قدرت است برای ساختن کشورشان به اندیشمندان و نخبگان علمی و فرهنگی نیاز دارند.
به هر حال موضوعی که طی سالیان اخیر به دفعات از سوی جامعه نخبگانی افغانستان در محافل مختلف مطرح شده، این است که فرهیختگان افغانستانی (حتی آنان که در کشورهای غربی تحصیل کردهاند) از اعمال و رفتارهای نیروهای اشغالگر آمریکا و کشورهای غربی بیزار هستند و از حضور آنان در کشورشان چیزی جز جنگافروزی ندیدهاند. اما باید به این نکته اشاره کرد که آمریکاییها به همراه شرکای خود طی سالیان اخیر هزینههای بسیاری برای نفوذ فرهنگی در افغانستان و تطهیر چهره خود انجام دادهاند که برای رسیدن به این هدف برنامهریزیهای پیچیدهای در راهاندازی و هدایت شبکههای مجازی و رسانهای در افغانستان داشتهاند و با قاطعیت میتوان گفت در تمام اهدافشان شکست خوردند و نتوانستند ذائقه اصلی مردم را تغییر دهند، زیرا آمریکا طی سالیان اخیر بشدت به دنبال این مساله بود که فرهنگ کاذب زندگی غربی را حداقل در پایتخت افغانستان ترویج دهد.
اما همه اقشار مختلف مردم افغانستان دلبستگی عجیبی به اسلام و تعلیمات آن دارند، البته تعلیماتی که هیچ وجه اشتراکی با گروههایی، چون طالبان ندارد و از سرچشمه اسلام نابمحمدی نشات میگیرد و به همین خاطر است که بخش فرهیخته افغانستان ترجیح میدهند از فرهنگ و تمدن کشوری بهره ببرند که نهتنها خطری برای تخریب مذهبشان ندارد، بلکه همانند کشورهای غربی به دنبال ساخت پادگان نظامی در کشورشان نیست و اگر مرکزی هم احداث کند در حوزههای علمی، دانشگاهی و فرهنگی خواهد بود.
در پایان باید گفت، فارغ از اینکه چه گروه یا دستهای حکمرانی سیاسی کشور افغانستان را در دست بگیرد، مسیر همراهی و حمایت ملت ایران از مردم افغانستان با قدرت ادامه خواهد یافت تا این مردم با ارتقای سطح دانش نخبگان خود به ساختن آیندهای بهتر برای کشورشان امیدوار شوند.
خیانت روشنفکری
بزرگترین مسائل سیاسی و اجتماعی، نیازمند زیربنای فرهنگی هستند. آماده کردن فضای ذهنی جامعه نسبت به تغییرات اجتماعی، امری فرهنگی است. در همین قرن اخیر چه بسیار بودهاند جنگهایی که با زمینهچینیهای رسانهای به وجود آمدند. سالها بعد از سقوط قذافی فاش شد که ناتو با پشتیبانی رسانههایی که کشتار ارتش قذافی را پرشمار گزارش میکردند، لیبی را منطقه پرواز ممنوع اعلام کرد.
حمله آمریکا به عراق هم که بر پایه دروغ وجود سلاحهای کشتار جمعی در این کشور انجام شد با آماده کردن افکار عمومی و جامعه جهانی پیش رفت. مساله حضور بن لادن در افغانستان و حمله آمریکا به افغانستان هم با هزینههای گزافی که هالیوود پس از ۱۱ سپتامبر انجام داد، قابل توجیه بود؛ از این دست مثالها که از شماره خارج است، کم نیست.
این روزها هم که آمریکاییها با ترک افغانستان عملا دولت این کشور را در مقابله با نیروهای مخالف دولت تنها گذاشتهاند، یادآوری برخی مواضع و رویکردهای جریان غربگرا در رسانههای منطقه میتواند این واقعیت را آشکار کند که جریان شبهروشنفکری و لیبرالمآب چگونه با در باغ سبز نشان دادن به مردم افغانستان، حضور نیروهای آمریکایی را در این کشور توجیه کرد و باعث شد به مدت بیش از ۲۰ سال تسلط ارتش آمریکا بر این کشور امنیت را از همه اقوام افغانستان سلب کند و این کشور هر روز صحنه درگیریها و نزاعها، کشتارها و به خون کشیدنها باشد؛ از کشتارهایی که این روزها در خلال جنگ داخلی این کشور شاهد آن هستیم تا حملات تروریستی که به کودکان مدرسهای هم رحم نمیکند. به نظر میرسد جریان روشنفکری افغانستان، در سفیدنمایی حضور آمریکاییها در این کشور بیتاثیر نبوده است.
ارسال نظرات