۰۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۵:۴۵
کد خبر: ۶۸۵۷۶۹
یادداشت؛

مبارز مُهذَّب

مبارز مُهذَّب
علی اکبر فیض‌ آلنی مشهور به آیت الله مشکینی، در سال ۱۳۴۰ در روستای آلنی از توابع‌ شهر خیاو اردبیل که بعدها نام آن به مشکین‌شهر تغییر یافت، چشم به جهان گشود.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، به مناسبت سالروز رحلت آیت الله مشکینی مبارز مهذب انقلاب، به بررسی شخصیت این عالم وارسته انقلابی می پردازیم.

مبارز مُهذَّب

ولادت

علی اکبر فیض‌ آلنی مشهور به آیت الله مشکینی، در سال ۱۳۴۰ق مصادف با ۱۳۰۰ش در روستای آلنی از توابع‌ شهر خیاو اردبیل که بعدها نام آن به مشکین‌شهر تغییر یافت، چشم به جهان گشود. پدرش از اهالی علم بود و در کسوت روحانیت به تحصیل علم و رتق و فتق امور مردم می‌پرداخت. وی هنگامی که همراه با پدر در نجف اشرف مقیم بود، به مکتبخانه رفت و سپس همراه پدر به وطن بازگشت و مقداری از مقدمات علوم دینی را نزد او فرا گرفت.

 

دوران کودکی

مرحوم آیت اللّه مشکینی از دوران کودکی خود چنین می گوید:

«مرحوم پدرم، پس از گذشت تقریبا 25 سال از عمرش که هیچ درس نخوانده بود، شوق پیدا کرد که برود و درس قدیمه (دینی) بخواند. پدرمان ما را به اردبیل برد و مدتی در آنجا درس خواند و بعد میل پیدا کرد که به زنجان برود. در آن زمان، حوزه علمیه زنجان، تقریبا بهتر از جاهای دیگر بود. پس از مدتی پدرمان تصمیم گرفت که به نجف برود. آن وقت ما خیلی کوچک بودیم که او ما را در ده (زادگاه) گذاشت و رفت. زندگی ما خیلی پایین و سطحی می گذشت. یادم هست که چراغ ما از نوعی بود که پدرم خودش از گل ساخته بود که در آن روغن کرچک می ریختند.

 

آغاز تحصیل

پس از چهار سال که پدرمان در نجف بودند نامه نوشتند و ما را دایی مان به اتفاق خانواده به نجف بردند. ما هم چهار سال در نجف بودیم. آن وقت هم بچه بودیم و تازه به مکتب می رفتیم. آنجا نزدیک به دو سال «امثله» و «صرف میر» شروع کردیم که اوّلین قدم برای درسهای عربی است. وقتی مادرمان در نجف فوت کرد، پدرمان ما را برداشت و دوباره به ده (زادگاه) آورد. باز مدتی در ده زندگی کردیم که پدرم مرحوم شد. مرحوم پدرم به درس قرآن و تفسیر و احکام دین، خیلی علاقه داشت. او از شاگردان مرحوم اصفهانی و نائینی بود؛ ولی چون دیر شروع کرده بود، آن مقدار که خودش می خواست، موفق نشده بود. بدین جهت به من وصیت کرد و گفت که روز قیامت پیش من روسیاه بیایی اگر این درس را تعقیب نکنی و بعد گفت که باید حداقل دو جلد شرح لمعه را تمام کنی. دو جلد شرح لمعه، از کتابهای فقه اسلامی و بسیار پرارزش است. اگر کسی یک دوره این دو جلد کتاب را بخواند، با مسائل اسلامی زیادی آشنا می شود.»

مبارز مُهذَّب

سفر به اردبیل

با رحلت پدر و به سفارش وی، برای تحصیل علوم دینی به شهرستان اردبیل سفر کرد و مقداری از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت، ایشان خود درباره اوضاع سخت و ناگوار دوران ورودشان به حوزه علمیه اردبیل چنین می فرماید: «پس از فوت پدر، ما یتیم بودیم و هیچی هم نداشتیم. در آن وقت که شاید اوایل بلوغمان بود. شانزده ساله بودیم. یکی دو سال گذشت؛ ولی ما قدرت پیدا نکردیم که برویم و درس بخوانیم. کسی هم نبود که به ما پول بدهد. به هر حال، پس از مدتی به فکر افتادیم که خوب، پدرمان به ما وصیت کرده و باید آن را انجام دهیم. این بود که پیاده از ده به اردبیل آمدیم که نزدیک به ده فرسخ (60 کیلومتر) مسافت آن می شد. بار اوّل که آمدیم جایی را پیدا نکردیم. دوباره به ده برگشیم، باز دوباره دفعه دوم همین حرکت را شروع کردیم. حالا یادم نیست که با الاغ آمدیم یا پیاده. با وجود همه سختیها و نبود امکانات، چیزی که ما را امیدوار کرده بود، توکّل به خدا و ایمان به راهی بود که در آن پای نهاده بودیم. هر چند در این غربت و تنهایی سایه پدر و مادر نبود؛ لکن همواره خدا بود و باور این حضور، ما را از یأس و ناامیدی نجات می داد.»

 

مهاجرت به قم

مرحوم آیت اللّه مشکینی بعد از دو سال اقامت در اردبیل تصمیم می گیرد که برای ادامه تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم مهاجرت نماید؛ ولی به علت مشکلات مادّی زمینه این کار فراهم نشده بود. او در این باره چنین می گوید: «در اردبیل با یکی از دوستان ملاقات کردیم و او به ما گفت که در اردبیل درس درستی نیست. بیایید با هم به قم برویم و آنجا درس بخوانیم. این حرف در مغز من خیلی اثر کرد و تصمیم گرفتم با او به قم بیایم. دوست دیگری هم پیدا شد و سه نفر شدیم. من گفتم که حالا باید چه بکنیم، خرج راه هم نداریم. همان وقت، خوابی دیدم که بعدا مثل معجزه تحقق پیدا کرد. خواب دیدم در خانه ای هستم و باید از عده ای پذیرایی کنم. بعد دیدم که ظرف بزرگی پر از کره آوردند و به همراه شش تومان پول به من دادند. بعد از خواب بیدار شدم. خوابی بیش نبود. چند وقتی نیز از این ماجرا گذشت. در یکی از روزها تصمیم گرفتم به دهات اطراف، به دیدار دوستانی که با پدرم رفت و آمد داشتند، رفته و دیداری با آنها انجام بدهم. شاید هم بدین جهت بود که قصد خداحافظی داشتم. این سفر انجام گرفت. هنگام بازگشت چون دوستان پدرم فهمیده بودند که سفر قم در پیش دارم به اصرار پولی در اختیار من قرار دادند که دقیقا پنج تومان بود. من به شهر آمدم و دیگر نظرم قطعی شده بود و دوستانم اعلام آمادگی کردند. هنگام رفتن به محل سوار شدن، از نزدیکیهای محل اقامت آیت اللّه بادکوبه ای که امام جماعت و عالم بزرگ این شهر بود می گذشتم. موافق ادب دیدم که به او نیز سلام کنم و سفر خود را به عرض ایشان برسانم. پس از خارج شدن از منزل ایشان، دوستم یک تومان به دست من گذاشت و گفت که آقا برای هر نفر ما یک تومان پول داده است. من در همین لحظه بود که به درستی خواب و لطف و رحمت الهی نیز پی بردم. وقتی به قم آمدیم نصف بیش تر پول، خرج راهمان شده بود. بعضی از دوستان در اینجا به ما می گفتند: «آخه بابا شما با دو تومان پول آمده اید قم!!» آن وقت، رفت و آمد مشکل بود و به زودی نمی شد تماس گرفت، اساتید ما فهمیدند که ما پولمان کم است و ناراحتیم. به ما گفتند شما فکر کنید پول زیادی به اینجا آورده اید، یک سال مانده اید و بعد پولتان تمام شده است. آن وقت چه کار می کردید؟ حالا امروز، همان کار را بکنید! ما هم به خدا توکل کردیم.

تقریبا چهار سال به طور جدی در قم درس خواندیم و سپس به زادگاهمان رفتیم و سری به اقوام و دوستان زدیم. در این مدت، یک تومان هم از ده برای ما پول نیامد. همین طور اعتقاد و توکل به خدا داشتیم و خدا به ما روزی می داد؛ حالا یک روز خوب بود و یک روز بد، به هرحال ما با آن ساختیم.»

مرحوم آیت الله مشکینی در زمان‌ رضاخان‌ بود که به‌ شهر قم‌ آمد و در آن‌ دیار به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ پرداخت‌. در آن‌ زمان‌ سایه‌ منحوس‌ رژیم‌ پهلوی‌ بر کشور مستولی‌ و تحصیل‌ در حوزه‌های‌ علمیه‌ بسیار دشوار بود. با این‌ حال‌ ایشان دروس‌ دوره‌ سطح‌ را به‌ خوبی‌ به‌ پایان‌ رساند و در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ استادان‌ مشهور دوره خود حاضر شد.

وی نزدیک‌ به‌ هفت‌ ماه‌ نیز در نجف‌ اشرف‌ حضور داشت‌ و در درس‌های‌ خارج‌ استادان‌ آن‌ دیار، به ویژه‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) شرکت‌ می‌کرد اما به‌ دلیل‌ هوای‌ گرم‌ نجف‌ و ضعف‌ مزاجی‌ مجبور به‌ بازگشت‌ به‌ ایران‌ شد.

 

اساتید

آن بزرگوار، بعد از ورود به حوزه علمیه قم و تحمل مشکلات و سختیهای زیاد، با جدیت و تلاش فراوان مشغول تحصیل علوم اسلامی شد و توانست در بسیاری از رشته های علوم اسلامی متبحر و متخصص شود. بعد از اتمام سطوح عالیه، در درس خارج فقه و اصول اساتیدی فرزانه شرکت کرد و از خرمن دانش بیکران آنان خوشه چید. اسامی آنان عبارت اند از: آیات عظام

  1. سید محمدتقی خوانساری (متوفای 1371 قمری)؛
  2. سید محمّد حجت کوه کمری (متوفای 1372 قمری)؛
  3. سید صدر الدین صدر (متوفای 1373 قمری)؛
  4. سید حسین طباطبایی بروجردی (متوفای 1380 قمری)؛
  5. امام خمینی (متوفی 1368 شمسی)؛
  6. سید محمّد محقق داماد (متوفای 1388 قمری)؛
  7. سید محمّد حسین طباطبایی مؤلف تفسیر المیزان (متوفای 1402 قمری).

مبارز مُهذَّب

آغاز مبارزات

اما از ویژگیهای مهم مرحوم آیت الله مشکینی مبارزات ایشان بر علیه رژیم شاهنشاهی بود. او بعداز حوادث پانزده خرداد به جمع مبارزین پیوست. کارهای فردی و مخفی، ارتباط با شخصیت‌های سیاسی پیرو امام خمینی و مبارزه علنی و موضع‌گیری صریح در برابر حکومت پهلوی از ویژگیهای مبارزه وی بود.

ایشان از نخستین امضاکنندگان اعلامیه های اعتراضی به دولت طاغوتی برای محکوم ساختن عمل شاه بود. وقتی وی از قصد رژیم، مبنی بر محاکمه و مجازات اعدام امام خمینی رحمه الله آگاه شد، سایر مراجع و بزرگان شیعه را از این موضوع آگاه ساخت و موفق شد با تأیید مرجعیت امام خمینی رحمه الله از سوی مراجع تقلید و بزرگان، مانع محاکمه امام توسط رژیم شود. او پس از تبعید امام خمینی، در منزل خود اقدام به تشکیل برخی جلسات کرد و از علمای بزرگی، چون: شهید ربانی املشی و سایر اساتید دعوت به عمل آورد تا برای بازگرداندن امام از تبعید، چاره جویی کنند. این جلسات به دلیل دخالت ساواک و دستگیری برخی از علما به مقصد نرسید؛ ولی بازتاب آن، این شد که حوزه های علمیه و مسلمانان غیور و آزاده جهان را متوجه ایران و امام خمینی کرد.

 

اقامت اجباری

آیت اللّه مشکینی به دنبال تشکیل جلسات مخفی و شرکت و تبادل نظر درباره دستورهای امام راحل رحمه الله بارها به ساواک و شهربانی احضار و زندانی شد؛ اما به این علت که معظم له به دستورهای رژیم پایبند نبود و فعالیت مستمر داشت، تحت تعقیب قرار گرفت و چهار ماه در تهران متواری شد و سرانجام مخفیانه به عراق رفت و پس از هفت ماه توقف و بهره مندی از دروس اساتید فرزانه آن دیار سرانجام به ایران بازگشت که در نخستین روز ورود به قم از سوی ساواک احضار و از وی خواسته شد که تا 48 ساعت، قم را ترک کند. از این رو، معظم له به مشهد مقدس مهاجرت کرد و 15 ماه در آنجا ماند و مشغول تدریس شد. وی، مبارزات خود را نیز در آنجا پی گرفت و دوباره به قم مراجعت کرد.

معظم له در این باره می گوید: «این جانب چندین بار در زندان ساواک قم و شهربانی، زندانی شدم و در پی جلسات مخفی که مرتبا در قم و به منظور تبادل نظر در زمینه به اجرا گذاردن منویات و یا دستورات امام امت انجام می شد، تحت تعقیب قرار گرفته، قریب چهار ماه به تهران متواری شدم و با اسم مستعار با دوستان تماس داشتم؛ ولی اغلب دوستان همرزمم دستگیر و به زندان قصر و اوین رهسپار شدند. در ایام متواری بودن، چندین بار مرحوم آیت اللّه طالقانی ـ که ایشان نیز زندانی بود ـ پیام فرستاد که خود را نشان بده تا دستگیرت کنند؛ چه آنکه زندان، بهتر از آن است و اغلب دوستان و جوانان مسئول و متعهد را در زندان، حداقل از نزدیک زیارت می کنی؛ ولی من به سبب علاقه شدیدی که به مطالعه و تألیف داشتم و می ترسیدم که در زندان، وسایل کارم فراهم نشود، چنین نکردم و بدین منظور در ایام فرار و تبعید، به تألیف چندین کتاب موفق شدم.

پس از چهار ماه، ایران را جای اقامت ندیدم و روزی در ایستگاه قطار حاضر شدم و به قصد خرمشهر و سپس عراق، سوار قطار شدم. یکی از برادران روحانی که از وضع من مطلع بود و می دانست چندین ماه است که از بچه هایم اطلاع ندارم و به سفر خارج عازم هستم، متأثر و اشکش جاری شد؛ ولی من، چندان متأثر نبودم، چه آنکه از دنیای بی مهر و پرعناد، جز این را سراغ و توقع نداشتم.»

مبارز مُهذَّب

تبعید و تبلیغ

حضور پرشور و حماسی آیت اللّه مشکینی برای رژیم طاغوتی در حوزه قم، قابل تحمل نبود و بدین سبب، طی حکمی از سوی ساواک، مدت 3 سال به ماهان کرمان تبعید شد. این روحانی شجاع، نحوه دستگیری، تبعید و مبارزات خود را در تبعیدگاه، این گونه تشریح کرده است: «تصادفا در زمان صدور حکم تبعید، من به لحاظ تعطیلی تابستان، چند صباحی به زادگاه اصلی ام، مشکین شهر سفر کرده و در خانه گلینی در روستای خود به دیدار ارحام نائل بودم؛ اما جوانکی وارد اتاق شد و گفت که چند جمله ای در بیرون اتاق به شما عرض دارم. از اتاق بیرون آمدن همان و خود را در محاصره عده ای ساواکی دیدن، همان. من را در لندروری سوار کرده و با شتاب تمام به اردبیل آوردند. در اتاق ساواک، دو نفر سرباز نظامی با دستبند دور مرا گرفتند. رئیس ساواک اجازه دستبند نداد؛ ولی من را به دست آن دو سپرد که به ساواک قم تحویل دهند و قبض رسید بیاورند. بلافاصله در اوایل روز، سوار ماشین کرده، نزدیک نیمه شب در شهر قم پیاده کرده و تحویل ساواک دادند. از آنجا به شهربانی فرستاده شدم و پس از سؤالاتی، برگه رسمی تبعیدی یعنی نامه عملم را به دست چپم داده به طرف ماهان کرمان روانه نمودند. در مدت دو روز و یک شب پس از پیمودن 300 فرسنگ راه، تحویل آخرین مشتری یعنی پاسگاهِ بخش ماهان دادند.

یک سال در آنجا تحت مراقبت بودم. در آن محیط، زمینه را مقتضی دیده و بنای اقامه نماز جمعه را نهادم. رفته رفته اجتماع زیاد شد و ساواک کرمان گزارش را به مرکز رسانید. روزی، نزدیک غروب بود که به پاسگاه احضار شدم و همانجا سوار ماشینم کرده به سوی کرمان و از آنجا به سوی شهرستان گلپایگان روانه نمودند و بچه ها در ماهان ماندند. ناگفته نماند که در ماهان مشمول الطاف و محبت عده زیادی از روحانیان محترم کرمان و اطراف آن قرار گرفتم و حال هم از آنها تشکر دارم.»

آیت اللّه مشکینی در گلپایگان نیز تحت مراقبت شدید قرار داشت. مأموران، نماز جماعت وی را تعطیل کردند. وی نیز به ناچار برای دبیران و معلمان، کلاس تفسیر قرآن گذاشت. این استاد بزرگوار، در آنجا از احسان و نیکیهای مرحوم آیت اللّه محمدی گلپایگانی بهره مند شد. این بار نیز هنوز یک سال از اقامت وی در گلپایگان نگذشته بود که از سوی ساواک به شهرستان کاشمر تبعید شد و سختیها و مرارتهای فراوانی را متحمل گردید.

معظم له درباره دوران سخت تبعید خود در کاشمر چنین یاد کرده است: «پس از یک سال، دوباره و به صورت ناگهانی مرا به شهر کاشمر منتقل کردند و یک سال هم در آنجا تحت مراقبت شدیدتر از پیش قرار گرفتم. این بار در هر مسجدی که چند روز شروع به نماز می کردم به سراغم آمده، نمازم را تعطیل می نمودند و حتی در گوشه مدرسه ای که توقف داشتم اجازه نماز جماعت ندادند و گاهی در مدارس آنجا، در تاریکی نماز جماعت می خواندیم. چندین بار رئیس شهربانی مرا تهدید کرد که عاقبت کارت وخیم خواهد بود. ما هم حرفش را از گوشی به گوش دیگر تحویل داده، مشغول کار بودیم و اگر چنانچه مورد عنایت برخی علمای آنجا قرار نگرفتم، مشمول محبت و الطاف خالصانه طلاب محترم و مردم شریف آن سامان شدم و بالاخره پس از تمام شدن مدت تبعید، رسما در میدان مبارزه افتادیم.»

 

مشکینی در اسناد ساواک

مجموعه اسناد انقلاب اسلامی نشان می دهد آیت اللّه مشکینی در اغلب عرصه های سرنوشت ساز و خطرناک حضور محوری، حماسی و هدایت کننده داشته است. در قریب پنجاه مورد از بیانیه ها و اعلامیه هایی که در دوران دشوار ستمشاهی از سوی حوزه علمیه قم و جامعه مدرسین به مناسبتهای گوناگون صادر شده است، امضای حضرت آیت اللّه مشکینی، زینت بخش همه آنها بوده است که شاید مهم ترین آن اعلامیه ها، امضای ایشان، همراه یازده نفر دیگر در مسئله اعلام مرجعیت حضرت امام خمینی رحمه الله بعد از رحلت آیت اللّه حکیم است و نیز امضای شجاعانه دیگر معظم له در اعلامیه بسیار مهم «خلع شاه از سلطنت» است.

بنا به اظهارات یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حضرت آیت اللّه مشکینی یکی از طراحان و پیگیری کنندگان مسئله بود. در اهمیت این اعلامیه که از مهم ترین اعلامیه های جامعه مدرسین است همین قدر بس که از یک سو شاه هنوز در ایران بود و در مسند قدرت قرار داشت و از سوی دیگر، آن روزها مشخص نبود که چه خواهد شد و مسلم نبود که انقلاب به پیروزی می رسد و پیداست که اگر انقلاب به پیروزی نمی رسید، با افرادی که به صراحت، خلع شاه از سلطنت را امضا کردند، چه معامله ای می شد. البته تنظیم این اعلامیه و امضای بزرگانی همانند آیت اللّه مشکینی در تحریک مردم به مبارزه و عصبانیت از رژیم، تأثیر به سزایی داشت و حضرت امام هم خرسندی خود را از این کار شجاعانه، ابراز کردند.

با توجه به فعالیتهای گسترده مبارزاتی و جایگاه حوزوی بالای آیت اللّه مشکینی، ساواک ایشان را همراه هیجده نفر دیگر از آقایان، به عنوان «وعاظ ناراحت شهرستان قم» معرفی و از آنان به عنوان «روحانیان افراطی طرفدار آیت اللّه خمینی» نام برد و منبر رفتن آنها را به صلاح ندانست و نیز علاوه بر ممنوع المنبر بودن، ممنوع الخروج از کشور هم بودند.

یکی از فعالیتهای آیت اللّه مشکینی، ارتباطهایی است که با شهید سید علی اندرزگو داشته است. قبول درخواست شهید اندرزگو برای برگزاری درس اخلاق در یکی از مدارس علمیه تهران در سال 1348 شمسی و کمک مالی به ایشان در موارد لازم، هماهنگی با ایشان و ارائه کمکهای مورد نیاز او در تبعیدگاه کاشمر، از جمله فعالیتهای آیت اللّه مشکینی است که در این زمینه در اسناد ساواک به ثبت رسیده است.

مبارز مُهذَّب

حضور فعال در عرصه انقلاب

آیت اللّه مشکینی از جمله شخصیتهای نادری بود که اعتقاد داشت نهضت خونین ایران، تنها به رهبری امام خمینی به پیروزی خواهد رسید و از اینرو در مقابل هر جریانی که در صدد تضعیف رهبری، مرجعیت امام و نهضت مقدس او بود، می ایستاد.

او با تفکر انحرافی عدّه ای در روزهای بحرانی و اوج انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه «شاه بماند و سلطنت کند، نه حکومت» به مخالفت برخاست و با قدرت تمام در مقابل این شعار انحرافی، ایستاد و بر سرنگونی رژیم سلطنتی وخلع سلطنت از شخص شاه در میان مردم تأکید کرد.

فقیه اخلاقی آیت اللّه احمدی میانجی در این باره می گوید: «. . . [یکی از آقایان] به من که در میانه بودم سفارش کرده بودند تا آقای مشکینی را که در زنجان بودند، نسبت به این مسئله قانع کنم و ایشان هم امام را قانع کنند که عبارت شاه باید برود را حذف کنند. ما نیز با ماشین، نزد آقای مشکینی رفتیم. آقای مشکینی گفتند: «. . . [فلانی که این مطلب را گفته]، حسن نظر دارند؛ امّا مگر با وجود شاه می توان انتخابات را آزاد کرد.»

آیت اللّه مشکینی یکی از روحانیان متحصن در دانشگاه تهران به شمار می روند که با همکاری جمعی از روحانیان انقلابی برای ورود حضرت امام، لحظه شماری می کردند.

آن جناب، بعد از انقلاب نیز در مقابل توطئه گران براندازی نظام جمهوری اسلامی ایستاد و برای ثبات نظام، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزید؛ آن گاه که دولت موقت به بهانه های مختلف، سعی در نابودی انقلاب اسلامی داشت، در همان ایام آیت اللّه مشکینی در خطبه های نماز جمعه به آنان هشدار داد و گفت: «دولت موقت و ایادی آن باید به جهت پشت کردن به ملت محاکمه شوند.»

آیت اللّه مشکینی در بلوای حزب خلق مسلمان نیز در منطقه آذربایجان حضور یافت. حضور و رهبری ایشان در کنار سایر رهبران دلسوز آن دیار، سبب شد آن حرکت ضد انقلابی در آذربایجان خاموش شود. همچنین پس از شهادت آیت اللّه مدنی، چند ماهی نیز امامت جمعه شهرستان تبریز را عهده دار شد و در این مدت، در ساماندهی و انسجام نیروهای انقلابی کوشید و آن گاه به دستور امام، برای انجام کارهای ضروری تر به قم رهسپار شد و فعالیتهای پرثمری را در راه حفظ کیان انقلاب اسلامی انجام داد.

 

مسئولیت ها

مسئولیتهایی که حضرت آیت اللّه مشکینی از اوایل پیروزی انقلاب داشته است عبارت اند از:

  1. عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از بدو تشکیل ـ که سالیان متمادی دبیری این تشکیل سیاسی را به عهده داشته است ـ؛
  2. امام جمعه موقت تبریز
  3. حاکم شرع دادگاههای خوزستان و ساماندهی اوضاع و ادارات آن استان؛
  4. رئیس شورای بازنگری قانون اساسی نظام اسلامی با حکم امام؛
  5. نماینده مردم آذربایجان در مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسی؛
  6. نماینده خبرگان رهبری از تهران؛
  7. رئیس مجلس خبرگان در سه دوره متوالی؛
  8. امام جمعه محبوب قم با حکم امام و رهبری؛
  9. مسئول گزینش و اعزام قضات با حکم امام.

مبارز مُهذَّب

آثار و تألیفات

حضرت آیت اللّه مشکینی دارای تألیفات و آثار سودمندی در عرصه های مختلف علوم اسلامی است، که عبارت اند از: 1. اصطلاح الاصول؛ 2. الفقه المأثور؛ 3. مصطلحات الفقه؛ 4. المبسوط؛ 5. المواعظ العددیه؛ 6. ازدواج در اسلام؛ 7. واجبات و محرمات؛ 8. رساله واجب و حرام؛ 9. دروس فی الاخلاق؛ 10. المصباح المنیر؛ 11. تقلید چیست؟ 12. تحریر المعالم؛ 13. رساله خمس؛ 14. قصار الجمل؛ 15. نهج البلاغه موضوعی؛ 16. تلخیص المکاسب؛ 17. تفسیر روان برای نسل جوان؛ 18. تکامل انسان از نظر قرآن؛ 19. زمین و آنچه در آن است؛ 20. ترجمه قرآن کریم به زبان فارسی؛ 21. الرسایل الجدیده؛ 22. المنافع العامه؛ 23. حاشیه بر عروة الوثقی.

در ضمن، هزاران نوار سخنرانی اخلاقی، سیاسی از آن فقیه بزرگوار به یادگار مانده است که در صورت پیاده شدن و تدوین، یک مجموعه ارزشمند و نفیس علمی، اخلاقی و سیاسی خواهد شد.

سرانجام پس از 86 سال مجاهدت و مبارزه وتهذیب در راه اسلام و احیای آثار ارزشمند اهل بیت علیهم السلام، در روز هشتم مرداد ماه سال 1386 شمسی، دار فانی را وداع گفت و روح پاکش به ملکوت اعلا پرکشید. و از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام با شکوه خاصی، تشییع و پس از نماز حضرت آیت اللّه العظمی مکارم شیرازی در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد.

حاج آخوند 

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۴
خدا رحمتشان کند برای انقلاب خیلی زحمت کشیدند و رنج بردند
1
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۵
یاد ایشان همیشه در حوزه ها زنده است
1
0