گزارش بحران
به گزارش خبرگزاری رسا، واقعا نوشتن این گزارش هم مثل اکثر قریب به اتفاق گزارشهایی که تا امروز در این صفحه نوشتم سخت است؛ نوشتن از درد و مشکلاتی که روز به روز و مدام اضافه میشود و انگار گره زندگی مردم روز به روز کورتر میشود. کرونا لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه جان میگیرد، تعداد موارد ابتلا به شکلی عجیب و تصاعدی رشد میکند و کشورها و از همه بدتر ایران هم هر آن به فروپاشی نظام بهداشت و درمان نزدیکتر میشوند.
دیشب و امروز میان تمام هیاهوهایی که داشتم و مشکلاتی که به چشم دیدم، یک لحظه به این فکر میکردم که اگر یک روز از شر این ویروس لعنتی خلاص شدیم، چند سال بعدتر که مردم و کودکان امروز بزرگ شدند و این روایتها را خواندند چه فکری میکنند؟ مسبب وضع موجود را چه کسی یا چه چیزی میدانند؟ من نه سن و سالم به قحطی و مشکلات و جنگ و... قد میدهد، نه ادعایی دارم که آدم سختیکشیدهای هستم، منتها این وضعیت حسابی ناامیدکننده است.
به هر طرف که نگاه میکنی یک مشکل و ماجرایی وجود دارد که نمیگذارد آب خوش از گلوی کسی پایین برود. در همین نمونه ماجرایی که امروز قصد روایت و بررسی آن را دارم، یعنی تامین داروی بیماران کرونایی، چنان بلبشویی در مملکت ایجاد شده است که شبیه به یکی از این بیماران که در صف دریافت دارو مستاصل و حیران نشسته بود، باید دودستی روی سرم بکوبم و چشم به آینده بدوزم.
شبی با یک بیمار کرونایی، حوالی تهران
چند روزی از آغاز ماجرا میگذرد. یکی از دوستانم از دماوند تماس گرفت که پدرش علائمی شبیه به علائم کرونا دارد و نگران احوالش هستند. من هم که این مدت آنقدر در ارتباط با این ویروس نوشتم و شنیدم و خواندم که سریع گفتم به بیمارستان سوم شعبان دماوند مراجعه کنند و آنجا تست بدهند. قبول کرد و با بیمارستان تماس گرفت و پرسید که آیا تست میگیرند؟ آنها هم بلهای گفتند و این دوست به همراه پدر و مادرش راهی بیمارستان شدند.
به محض اینکه به بیمارستان رسیدند با انبوهی از بیماران و افراد دارای علائم مواجه شدند که درحال بگومگو با مسئولان بیمارستان هستند. کمی بیشتر در جریان جزئیات قرار گرفتند و با یکی از مسئولان بیمارستان که همکلام شدند، فهمیدند به هر دلیلی (که هیچوقت گفته نشد) از کسی تست نمیگیرند! با کلی خواهش و اصرار و دعوا، بالاخره پزشکان و مسئولان بیمارستان سومشعبان دماوند رضایت دادند که به جای تست حداقل سیتیاسکن ریه بگیرند.
پدر این دوست ما هم که سرفههایش شروع شده بود و حسابی خبر از کروناییبودن ریههایش میداد، سیتیاسکن داد و مشخص شد بیش از ۱۰درصد ریهاش درگیر کرونا شده است. به پزشک مراجعه کردند و پزشک هم بدون ارجاع به متخصص نسخهای نوشت و از آنها خواست که داروها را تامین کنند. طبیعتا انتخاب اول داروخانه خود بیمارستان بود که خروج مراجعان بدون نایلون داروها نشان از عدمکفاف و پاسخگویی آن داشت.
به هر شکل مراجعه کردند و همانطور که پیشبینی میشد، هیچکدام از داروها را نداشت، جز استامینوفن! آدرس داروخانههایی در دماوند را دادند، مراجعه کردند، نشد و داروهای کرونایی را نداشتند، آدرس داروخانهای در رودهن را دادند، آنجا هم نشد و نداشتند، درنهایت گفته شد برای تهیه داروهای بیماران کرونایی باید به داروخانههای تهران مراجعه کنند!
از اینجا به بعد را از زبان خودش مینویسم: «شب عجیب و بدی بود، من تنها نبودم، در تمام این مسیر و ماجرا، تعداد زیادی از مردم هم بودند که دربهدر دنبال تست کرونا، دنبال پزشک و دنبال تخت و دارو بودند. اما هیچی نبود. من نمیدانم آن موقع شب، در یک شهرستان که فاصله خیلی کمی هم با تهران ندارد، این مردم باید چه میکردند. این بیماری با این سرعت پیشرفت چه بلایی بر سر مردم آورد را هم نمیدانم، اما خب این همه جمعیت، این همه سرمایه و ویلاهای چندینمیلیاردی سرمایهدارها در دماوند، رودهن و بومهن توان جذب سرمایه برای تجهیز بیشتر بیمارستانهای موجود یا ایجاد مراکز درمانی بیشتر را نداشت؟ القصه اینکه باروبندیل را جمع کردیم و ساعت ۱۱-۱۰ شب به سمت تهران راه افتادیم، از همان شرق تهران تمام داروخانههای سرشناس نامآشنای پایتخت را زیرورو کردیم؛ ۲۹ فروردین، ۱۳ آبان، طالقانی و تمام داروخانههای شبانهروزی معروف و حتی ناشناخته، دریغ از یک ورق قرص فاویپیراویر یا داروی رمدسیویر! شنیده بودم این داروها تولید داخلی شدهاند، منتها هیچکدام نبود. پدر من آن شب نیازی به داروی رمدسیویر نداشت، منتها همان فاویپیراویر را هم پیدا نمیکردم و میدیدم که مردم برای گرفتن دارو چه مشقت و سختیای میکشیدند. ما تنها نبودیم، خیلیها بودند که آن موقع شب به داروخانهها مراجعه میکردند یا کرده بودند، اما خبری از دارو نبود و همه دستخالی و با این جمله که صبح زود بیایید شاید دارو گیرتان بیاید حواله فردا میشدند. خیلی از مراجعان خودشان مبتلا بودند و سوای اینکه حسابی در شهر چرخیده بودند، ما همراهان بیمار را هم درمعرض خطر قرار میدادند. گذشته از آن خیلی از افرادی که به این داروخانهها مراجعه میکنند بیماران خاص هستند و اصلا برای کرونا نیامدهاند و با این اختلاط و همهمهای که ایجاد شد آنها هم در معرض خطر جدی قرار گرفتند.»
نه دارو، نه تخت، نه اعصاب؛ کرونا آفتی که به جان ایران زد
داروها با هر مشقتی بود پیدا شد، همان داروهایی که گمان میکردیم دمدستی است با گذر از هفتخوان تهیه شد. چند روزی گذشت و دوباره این دوست ما تماس گرفت که بیماری پدرش شدیدتر شده و درصد درگیری ریه هم افزایش پیدا کرده است. اینبار من هم راهی داروخانههای مختلف سطح تهران شدم. هم برای اطلاع دقیقتر و میدانی از وضعیت تامین و فروش داروها و هم پیگیری اخبار و اطلاعاتی که پیرامون کمبود سرم و اقلام دمدستیتر دارویی در رسانهها منتشر میشد.
قیامتی بود! تقریبا در چند ساعتی که به بیش از ۶ داروخانه شناختهشده پایتخت سر زدم (داروخانههای دیگر هم به این داروخانهها ارجاع میدادند چون نه داروی کرونا و نه سرم نداشتند) جمعیت زیادی سرگردان برای تهیه دارو بودند و صفهای عجیب و طویلی جلوی داروخانهها ایجاد شده بود. عجیب بود، حرف همه این بود که نزدیک به دوسال از شیوع کرونا در ایران میگذرد، اما برای تامین سادهترین اقلام دارویی دچار مشکل هستیم.
این ازدحام و شلوغی و این سردرگمی مردم موید دو مساله بود؛ اولی حتما ضعف مدیریتی و ناتوانی در تامین داروی موردنیاز بیماران و دوم افزایش شدید و بیسابقه تعداد بیماران و وضعیت نابسامان کشور در شیوع کرونا. واقعا ترسناک و نگرانکننده بود. تعداد زیادی از مراجعان در صفها و داخل داروخانهها خود مبتلا به کرونا بودند، وقتی میپرسیدم که چرا خودشان مراجعه کردند میگفتند یا کسی را ندارند یا اینکه همه اعضای خانوادهشان درگیر کرونا شدهاند و اینها که اوضاع و احوال نسبتا بهتری داشتند دنبال دارو و... آمدهاند.
اما سوای این بیقراریها، چند مساله عجیب که با کمی تدبیر قابل حلشدن بود، حسابی مردم را عصبی و برآشفته کرده بود. یکی اینکه به هر داروخانهای مراجعه میشد، حواله روز بعد را میدادند که از صبح علیالطلوع باید جلوی داروخانه در صف بایستند تا بتوانند نوبتی دارو بگیرند. مساله دیگر این بود که هیچکس مطمئن نبود دارو حتما به او میرسد، برای همین در انتخاب داروخانه هم دچار مشکل بودند. تقریبا هیچکدام از این داروخانهها نبودند که همه داروهای موجود در نسخه بیمار را داشته باشند. بخشی را تامین میکردند و برای باقی داروها آدرس فلان داروخانه را میدادند که فاصله زیادی هم از این یکی داشت.
ماجرای عجیب دیگر اصرار داروخانهها بر مهر متخصص پای نسخهها بود. تعدادی از داروخانهها میگفتند اگر مهر و امضای پزشک متخصص پای نسخهها نباشد یا دارو را نمیدهیم یا اگر بدهیم هم بهصورت آزاد حساب خواهد شد. مثلا در داروخانه هلالاحمر تقاطع خیابان قرنی و طالقانی، ۶ عدد رمدسیویر را با اینکه نسخه دکتر هم موجود بود و فقط امضای پزشک متخصص پای آن نبود، چهارمیلیون و ۲۰۰هزار تومان تهیه میکردند.
سرم هم ماجرای جالبی داشت. میگفتند هر بیمار با ارائه کارت ملی فقط یک سرم میتواند بگیرد! این درحالی بود که برخی پزشکان در یک نسخه داروی موردنیاز سه بیمار که از اعضای یک خانواده بودند را نوشته بودند یا اصلا برای یک بیمار چند سرم و قرص نوشته بودند، اما داروخانه از فروش و تحویل آن به بیمار امتناع میکرد. مردمی که پشت در داروخانه در صف بودند مدام اضطراب شنیدن این جمله را از مسئولان داروخانه داشتند: «رمدسیویر و... تمام شد!» شرایط عجیبی بود. از این داروخانه به آن داروخانه سرگردان بودم، هیچ رضایتی از هیچ اقدام و رفتاری وجود نداشت.
مسئولان داروخانهها بهخاطر حجم بالای کاری و مراجعات زیاد کلافه و خسته بودند و یکیدرمیان هم مجبور بودند با بیماران یا همراهانشان درگیر شوند. هردو طرف هم حق داشتند. این طرف پیشخوان دارویی برای عرضه نبود و آن طرف هم بیماران و همراهان چند ساعت در صف ایستاده بودند. همه بلاتکلیف، عصبی، نگران و تهخط!»
مردم، تحریمها و قانون عرضه و تقاضا؛ مقصر کمبود داروهای کرونا
چند اظهارنظر را با هم مرور کنیم و ببینیم راهکار و البته واکنش مسئولان نسبت به این اتفاقات چیست؟
محمدرضا دری، دبیر انجمن داروسازان تهران سه، چهار روز پیش در ارتباط با کمبود سرم و داروهای موردنیاز کرونا در داروخانههای تهران گفت: «درحال حاضر و در پیک جدید بیماری کرونا که روزانه حدود ۴۰هزار نفر به بیماری کرونا مبتلا میشوند، کمبود مقطعی برخی داروها بهدلیل افزایش نیاز بیماران رخ میدهد. پیش از هجمه سنگین بیماری کرونا، میزان تولید به اندازه نیاز بود و درحال حاضر به دلیل افزایش نیاز بیماران به داروها در پی ابتلا به کرونا، کمبود رخ داده است؛ درواقع عرضه دارو مختل نشده اما به دلیل افزایش تقاضا، میزان عرضه داروها با تقاضای بیماران همخوانی ندارد. نبودن قانون عرضه و تقاضا، منجر به برهمخوردن تعادل میان عرضه و تقاضا شده و سرم و بسیاری از داروهای کرونا مانند رسیژن، فاویپیراویر و... دچار کمبود شدهاند. درمورد سرمهای تزریقی میتوان گفت تقریبا صددرصد این سرمها تولید داخل هستند؛ البته افزایش ظرفیت تولید کار آسانی نیست و به دلیل تحریمها واردات برخی مواد اولیه موجود در داروها، دچار مشکل شده است. مدیریت کافی و آیندهنگری در زمینه تولید و واردات داروها، خصوصا در شرایط کرونا که شاهد موجهای پیاپی هستیم، امری ضروری است و باید میزان کافی از داروهای تولید و واردشده در انبارها موجود باشد تا در شرایط بحرانی مانند الان، بتوان کمبود داروها و نظام توزیع و عرضه را مدیریت کرد. باید انبارهایی برای زمان بحران داشته باشیم تا در روزهای کرونا، بیماران نسبت به کمبود داروها نگرانی نداشته باشند.»
از آه مردم بترسید؛ این کمبود از مدتها قبل قابلپیشبینی بود
نکته جالبتر اینکه با داروخانهدارها که صحبت میکنیم ادعاهای عجیبی دارند و میگویند: «این کمبود از مدتها قبل وجود داشته و باید خیلی زودتر از اینها تدبیری صورت میگرفت. با این اوضاع شیوع کرونا در کشور و این مدل سیاستورزی خیلی سخت نبود که پیک پنجم و... را پیشبینی کنیم و میدانیم هم که بیماران کرونایی به سرم نیاز دارند. اینکه چرا تدبیری نشده، من اسمش را خیانت و بازی با جان مردم میگذارم. امروزه روز که دیگر پیشبینی کردن و تعبیه انبار و دپو و انبار کردن اقلام بهداشتی یک رویه رایج و انجامپذیر است. آمارها هم که سینوسی است. خب در زمانی که این نیاز به این حد وجود نداشت، چرا ذخیره نکردیم که حالا مردم اینطور به زحمت و گرفتاری بیفتند. این مردم گناه دارند و ما هم واقعا خجالت میکشیم که برای یک سرم مجبوریم به مردم نه بگوییم و آه و نفرین آنها را بشنویم. باید از آه مردم ترسید. اینطور که پیش میرود و اگر قرار باشد کاری صورت نگیرد، در سایر اقلام و مواد هم دچار مشکل خواهیم شد. ما تجربه ماسک و ضدعفونیکننده را داشتیم، دیگر نباید بعد از حدود دوسال درگیری با کرونا به این مرحله برسیم که بیماران در سطح شهر از این داروخانه به آن داروخانه سرگردان و حیران شوند. اگر صدای ما به جایی میرسید که ما گفتیم و اخطار دادیم، اما خب گویا صدای ما نمیرسد، امیدواریم صدای شما رسانهایها به جایی برسد. این مردم واقعا گناه دارند و این عبور و مرور کروناییها در سطح شهر خودش عامل انتشار بیماری است.»
علت: همان همیشگیها بهعلاوه قطع برق!
هادی ابوی، رئیس انجمن صنفی کارکنان داروخانههای سراسر کشور هم در واکنش به این کمبودها دلایل دیگری هم اضافه میکند و به رسانهها میگوید: «در دو هفته گذشته به دلیل افزایش آمار مبتلایان به کرونا سرم سهمیهبندی شد و شرکتهای تولیدکننده اکثر سرمها را در بیمارستانها توزیع میکنند و نه داروخانهها! سرم نهتنها در تهران کمیاب شده است بلکه در سایر شهرها ازجمله مشهد هم این مشکل وجود دارد و باعث نگرانی مردم شده است! قطع برق در سراسر کشور در نحوه تولید تمام کالاها اثر گذاشته است و تولید سرم از قطعی برق تاثیر پذیرفته چراکه تولید آن پیچیدگی خاصی ندارد و درواقع علت کمبود سرم بیشتر از بیتدبیری مسئولان است. سرم مانند قرص مُسکن نیست که مردم در دوران کرونا برای خود تجویز خودسرانه داشته باشند و این دارو با دستور پزشک تجویز میشود. بنابراین علت کمبود بهخاطر افزایش مصرف خودسرانه مردم نیست. بلکه تعداد آمار مبتلایان کرونا؛ چه کسانی که سرپایی تجویز میشوند و چه کسانی که بستری هستند، روزانه زیاد میشوند و پزشک برای آنها سرم تجویز میکند. سهمیهبندی داروخانهها متفاوت است و هر داروخانه براساس رتبهای که دارد دارو برایش توزیع میشود.»
راهی جز تعطیلی کشور نداریم
براساس اعلام مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت «از ۱۲ تا ۱۳ مردادماه ۱۴۰۰ و براساس معیارهای قطعی -تشخیصی، ۳۹ هزار و ۳۵۷ بیمار جدید مبتلا به کووید-۱۹ در کشور شناسایی شد که ۴۲۶۳ نفر از آنان بستری شدند. بر این اساس مجموع بیماران کووید-۱۹ در کشور به چهارمیلیون و ۱۹هزار و ۸۴ نفر رسید. متاسفانه در طول این ۲۴ ساعت، ۴۰۹ بیمار کووید-۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۹۲ هزار و ۱۹۴ نفر رسید. خوشبختانه تاکنون سهمیلیون و ۴۴۴ هزار و ۷۹۸ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند. ۵۹۵۹ نفر از بیماران مبتلا به کووید-۱۹ در بخشهای مراقبتهای ویژه بیمارستانها تحت مراقبت قرار دارند. تاکنون ۲۶میلیون و ۱۶۸ هزار و ۳۴۷ آزمایش تشخیص کووید-۱۹ در کشور انجام شده است. درحال حاضر ۲۸۵ شهر کشور در وضعیت قرمز، ۱۱۰ شهر در وضعیت نارنجی و ۵۳ شهر در وضعیت زرد قرار دارند. تاکنون ۱۱ میلیون و ۱۳۸ هزار و ۷۴۱ نفر دُز اول واکسن کرونا و دومیلیون و ۸۸۵ هزار و ۲۹۴ نفر نیز دُز دوم را تزریق کردهاند و مجموع واکسنهای تزریقشده در کشور به ۱۴میلیون و ۲۴ هزار و ۳۵ دُز رسید.»
این وضعیت سیاه کرونا در کشور ماست؛ وضعیتی که آمارهایش به گفته متخصصان و پزشکان، اصلا نزدیک به واقعیت نیست و آمارهای واقعیتر اعداد عجیبتر و تاسفانگیزتری را نشان میدهند. روند واکسیناسیون هم علیرغم پیشرفتهای صورتگرفته، همچنان هم کند و هم پراکنده به نظر میرسد و جمعیت زیادی از مردم کشور هنوز حتی دز اول را هم تزریق نکردهاند.
این درحالی است که بسیاری از کشورها سراغ تزریق دز سوم یا همان دز یادآور رفتهاند! در این شرایط چه باید کرد؟ خب مشخص است. سیستم و دولت تازه سرکار آمده سیزدهم باید دست به انتخاب بزند و این انتخاب با این وضعیت به وجود آمده چیزی جز لاکداون و تعطیلی سفت و سخت حداقل دوهفتهای نیست. حداقل باید دو هفته تمام کشور، تعطیل شود. البته نه از آن تعطیلیهایی که ستاد ملی مقابله با کرونای روحانی برای کشور تجویز میکرد و اصلا همین پیک وحشتناک پنجم هم ماحصل آن است.
ایران نیازمند تعطیلی سفت و سخت با نظارت جدی و چیزی شبیه حکومت نظامی است. جان مردم بیش از هر زمان دیگری به خطر افتاده، آمارها با سرعتی بیشتر از همیشه درحال افزایش است و سیستم بهداشت و درمان هم به اذعان مسئولان و متخصصان درحال فروپاشی است. روان مردم هم بیشتر از جسمشان در مخاطره است و نه تختی برای پذیرش بیمار در بیمارستانها مانده و نه دارویی در داروخانهها برای التیام درد بیماران.