درس صلح امام حسن برای روزگار ما
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، اصلاح طلبان هرگاه هوای قدرت کنند همه چیز و همه کس را فدا می کنند چه اعتقادات باشد و چه مرجعیت و چه شهدا!
رویکرد آنان نگاه ابزاری به هر کس برای رسیدن به قدرت است؛ گاه از سبز سیدی دم می زنند و گاه می شوند مدافع مرجعیت؛ کسانی که گاه از دخالت دین در سیاست انتقاد می کنند و هرگاه بتوانند برای رسیدن به مقاصد دین را نردبانی برای خود می کنند.
این عملکرد آنان در ادوار سیاسی گذشته بوده است؛ گرچه امروز دیگر حنایشان رنگی ندارد و برای همگان اهداف آنان روشن شده است، اما برای عبرت تاریخی، تکرار آن ضروری و لازم است.
یکی از تحریفات بزرگ تاریخی رئیس جمهور سابق بهره برداری از صلح امام حسن مجتبی(ع) برای منافع شخصی خود است؛ رئیس جمهور سابق که دلباخته و شیفته غرب بود و آمریکا را کدخدا می دانست برای رفتن به پای میز مذاکره و پا گذاشتن بر خون شهدا به سراغ اعتقادات دینی رفته بود؛ وی که می دانست عقبه فکری مردم ایران پیرامون مبارزه با استکبار ریشه در اعتقادات و تجربه تاریخی دارد برای ضربه زدن به این اعتقاد از گزینه نقاب دین برای ضربه زدن به دین استفاده کرد.
ریشه های رویکرد استکبار ستیزی مردم ایران
مبارزه با استکبار و آمریکای جنایت کار سابقه فکری طولانی در میان مردم ایران دارد؛ به باور ملت ایران هر زمان جنگ میان مستضعفان و جنایت کاران است و تا نابودی این ظلم و استکبار این مبارزه ادامه دارد؛ به تعبیر شهید مطهری: یزید هزار و چهار صد سال پیش مرد و باید یزید زمان را شناخت و با آن مبارزه کرد.
از این رو مردم ایران، ملت شهید پرور ایران است که به تعبیر شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی ملت ایران، ملت امام حسین است، بنابراین فکر و نگاه مردم ایران نجات عالم از ظلم است، در نتیجه در نگاه مردم تسلیم در برابر ظلم معنا ندارد چرا که تسلیم یعنی ذلت و ملت غیور ایران هرگز زیر بار ذلت نمی رود از طرفی تسلیم در برابر استکبار یعنی ایجاد فرصت برای دوام استکبار که باز هم ملت ایران این حالت را بر نمی تابد.
اسلام همواره به مبارزه با ظلم تاکید کرده است و هیچگاه سر سازگاری با ظالم نداشته است؛ پیشوایان دین یعنی ائمه اطهار نیز در طول تاریخ همواره با ظلم مبارزه کرده اند و هیچگاه دست دوستی با ظالم نداده اند یعنی اساسا ائمه همیشه با ظالمین آشتی نکرده اند بلکه اگر نیروی کافی برای مبارزه داشتند با ظالیمن مبارزه کرده اند و اگر امکانات کافی نداشته اند خانه نشین بودند و این به معنای آشتی با ظالمان نیست.
پس از امام علی(ع) که در حقیقت بر اثر عدم همکاری مردم با امام متقیان بود و منجر به شهادت امام شد، امام حسن مجتبی(ع) به امامت رسیدند.
در این زمان که امام حسن(ع) از مردم دل خوشی نداشتند، معاویه آماده حمله شد؛ در این دوران امام با این مسئله مواجه شدند که فرمانده شان هم خود را به معاویه فروخت و تنها باقی ماندند؛ بنابراین در تحریف تاریخی صورت گرفته با چند تفاوت اساسی مواجه می شویم که در نتیجه می توان گفت رئیس جمهور سابق یک مغالطه بزرگ انجام داده است.
صلح امام حسن(ع) و مذاکره با آمریکا؛
اول. تفاوت در نگاه امام حسن(ع) برای صلح و غرب پرستان امروز است
امام حسن(ع) از این صلح به دنبال آشتی نبود بلکه از ناچاری و نبودن یار مجبور بودند که خلافت را واگذار کنند اما غرب پرستان معتقدند نه تنها باید صلح کنیم بلکه باید تمام اندیشه خود را از غرب بگیریم و به دامان غرب برویم اساسا راه رستگاری غربی شدن است؛ بنابراین این تفاوت ریشه ای در تفکر برجامیون امروز وجود دارد و آن را علنا اعلام می کنند.
دوم. تنها بودن امام حسن مجتبی(ع)
یکی از مغالطات رئیس جمهور سابق که شاید بتوان در حالت خوشبینانه آن را از روی ناآگاهی دانست در این است که مسئولان اصلاحات به جهت رفت و آمد روزمره با مرفهان بی درد این تصور برایشان حاصل شده است که گویی این عده بلندگوی تمام مردم است.
به عبارتی اصلاح طلبان تصور می کنند که مردم تماما خواستار صلح با غرب هستند درحالی که ملت ظلم ستیز ایران حاضر به این امر نیستند و تنها همان اصلاحات رفاه طلب خواستار تسلیم شدن در برابر غرب هستند.
بنابراین دومین تفاوت را همراهی و یا عدم همراهی مردم می توان دانست که چون امام حسن(ع) حتی فرمانده شان در برابر معاویه تسلیم شده بود امام ناچار به صلح شدند اما می بینیم بعد از امام حسن(ع) و در زمان امامت امام حسین(ع) که ایشان 72 تن یار داشتند اقدام به قیام کردند، لذا باید از رئیس جمهور سابق پرسید آیا این تعداد یار امروز وجود ندارد؟
سوم. امام حسن(ع) از صلح به دنبال آشکار کردن چهره واقعی معاویه برای مردم بود
در زمان امام حسن(ع)، معاویه با روباه صفتی هنوز چهره واقعی خود را آشکار نکرده بود و برخی ساده لوحان تصور می کردند که اگر امام زمان کنار برود و معاویه بر سر کار بیاید قطعا ممکلت گل و بلبل خواهد شد، بنابراین امام حسن(ع) که تنها بودند و امکان قیام نداشتند برای نشان دادن چهره واقعی معاویه تن به صلح دادند.
حال باید پرسید آیا چهره واقعی آمریکا برای مردم ایران روشن نیست که می خواهید تن به صلح دهید؟ یا در واقع از صلح با آمریکا به دنبال چیز دیگری هستید؟
در پایان لازم است به بخشی از تحلیل رهبر معظم انقلاب پیرامون صلح امام حسن مجتبی(ع)، اشاره کرد که به خوبی هدف از صلح امام حسن(ع) را تبیین می کنند.
در باب صلح امام حسن(علیهالسّلام)، این مسأله را بارها گفتهایم و در کتابها نوشتهاند که هر کس - حتّی خود امیرالمؤمنین(ع) - هم اگر به جای امام حسن مجتبی(ع) بود و در آن شرایط قرار میگرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد. هیچکس نمیتواند بگوید که امام حسن، فلان گوشهی کارش سؤالبرانگیز است...
امام حسین(علیهالسّلام)، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن(ع) بود. وقتی که در یک مجلس خصوصی، یکی از یاران نزدیک - از این پُرشورها و پُرحماسهها - به امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) اعتراضی کرد، امام حسین با او برخورد کردند: «فغمز الحسین فی وجه حجر»(۲). هیچکس نمیتواند بگوید که اگر امام حسین به جای امام حسن بود، این صلح انجام نمیگرفت. نخیر، امام حسین با امام حسن بود و این صلح انجام گرفت و اگر امام حسن(علیهالسّلام) هم نبود و امام حسین(علیهالسّلام) تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام میگرفت و صلح میشد.
صلح، عوامل خودش را داشت و هیچ تخلف و گزیری از آن نبود. آن روز، شهادت ممکن نبود. مرحوم «شیخ راضی آل یاسین»(رضواناللَّهتعالیعلیه)، در این کتاب «صلح الحسن» - که من بیست سال پیش، آن را ترجمه کردم و چاپ شده است - ثابت میکند که اصلاً جا برای شهادت نبود. هر کشته شدنی که شهادت نیست؛ کشته شدنِ با شرایطی، شهادت است. آن شرایط، در آنجا نبود و اگر امام حسن(علیه السّلام)، در آن روز کشته میشدند، شهید نشده بودند. امکان نداشت که آن روز کسی بتواند در آن شرایط، حرکت مصلحتآمیزی انجام بدهد که کشته بشود و اسمش شهادت باشد و انتحار نکرده باشد...
اگر امام مجتبی این صلح را انجام نمیداد، آن اسلام ارزشیِ نهضتی باقی نمیماند و از بین میرفت؛ چون معاویه بالاخره غلبه پیدا میکرد.
وضعیت، وضعیتی نبود که امکان داشته باشد امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) غلبه پیدا کند. همهی عوامل، در جهت عکس غلبهی امام مجتبی(علیهالسّلام) بود. معاویه غلبه پیدا میکرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهرهی او در اسلام، چهرهیی نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند. اگر امام حسن(ع) صلح نمیکرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین میبردند و کسی را باقی نمیگذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز بکلی از بین میرفت و ذکر اسلام برمیافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمیرسید.
اگر بنا بود امام مجتبی(علیهالسّلام)، جنگ با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهی بشود، امام حسین(ع) هم باید در همین ماجرا کشته میشد، اصحاب برجسته هم باید کشته میشدند، «حجربنعدی»ها هم باید کشته میشدند، همه باید از بین میرفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصتها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشیِ خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمیماند. این، حق عظیمی است که امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) بر بقای اسلام دارد.
این هم یک بُعد دیگر از زندگی امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) و صلح آن بزرگوار است که امیدواریم خداوند به همهی ما بصیرتی عنایت کند، تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم.1369/01/22
/1370/