بررسی مبانی «مقابله با استکبار» از دیدگاه اسلام
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، همانطور که در جریان هابیل و قابیل اتفاق افتاد از ابتدای خلقت بشریت انسان ها به دو گروه خوب و بدو یا همان نیکوکار و ظالم، تقسیم می شدند و قسم سوم وجود ندارد و این دسته بندی منحصر به افراد نمی باشد و طبیعتا در بحث گسترده یعنی حکومت نیز به همین شکل است اما با این تفاوت که معیار بد بودن یک حکومت در قالب ظلم به مردمان و دیگر کشورها و یا همان استکبار جلوه می کند.
حال باید دید دین اسلام با وجود اینکه کامل ترین دین است و مدعی این می باشد که برای سعادت دنیا و آخرت برنامه دارد در مواجهه با این افراد یا حکومت های ظالم و مستکبر چه برنامه ای دارد.
در ابتدا باید گفت استکبار از ریشه «کبر» و به معنای برتری خواهی، امتناع از پذیرش حق از روی عناد و تکبّر است؛ در اصطلاح، استکبار بیشتر به سلطه جویی، استعمار و استثمار معنا می شود. این واژه با مشتقات آن، 48 بار در قرآن کریم آمده است که 4 مورد از این تعداد به استکبار ابلیس و 44 مورد به استکبار انسان اشاره دارد. لازم به ذکر است ماده «عُتُوّ» و برخی مشتقات آن نیز در قرآن کریم به معنای استکبار است.
بدترین نوع استکبار در قرآن، نافرمانی در برابر فرمان خداوند و انبیای الهی است و در آیاتی به این نوع استکبار اشاره می کند که به شرح زیر است:
«و أَمَّا الَّذینَ کَفَروا أَفَلَمْ تَکُنْ ءایتی تُتْلی عَلَیْکُم فَاستَکبَرتُم۰و کُنتُم قَوما مُجْرِمینَ»؛ «امّا کسانی که کافر شدند [به آنها گفته می شود:] مگر آیات من بر شما خوانده نمی شد و شما استکبار کردید و قوم مجرمی بودید؟!» که این آیه، بیان کننده نپذیرفتن آیات و دستورات الهی از سوی کافران است.
همچنین خداوند متعال در آیه دیگری می فرماید: «ولَقَد ءاتَینا موسَی الکِتبَ وقَفَّینا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ وءاتَینا عیسَی ابنَ مَریَمَ البَیِّنتِ وَ أَیَّدنهُ بِروحِ القُدُسِ أَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی أَنْفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقا کَذَّبتُم وفَریقا تَقْتُلون»؛ «ما به موسی کتاب (تورات) دادیم و بعد از او، پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری، چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید) پس عده ای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟!» این آیه، سرپیچی امتها از فرمان های الهی که پیامبران از جانب خداوند آورده اند و برخلاف میل آنان است و همینطور تکذیب برخی پیامبران و قتل برخی از آنها به دست ظالمان و مستکبران را بیان می کند.
استکبار، چون دربردارنده مفاهیم خودبزرگ بینی، فخرفروشی و برتری طلبی است، به طور کلّی صفتی ناپسند و مذموم است؛ از آیات قرآنی اینگونه به دست می آید که استکبار، به زمان های بسیار دور باز می گردد.
در واقع، پیشینه این مسئله به روزی که شیطان از اطاعت امر الهی در سجده بر آدم سر پیچید و کبر ورزید برمی گردد، زیرا در آن روز استکبار شکل گرفت و از آن زمان که ابلیش سوگند خورد تا بشر را گمراه کند، استکبار وارد عرصه عمل شد. بدین سبب حضرت امیرمؤمنان(ع) در خطبه قاصعه، ابلیس را پیشکسوت و سر سلسله مستکبران معرفی می کند؛ چرا که او نخستین فردی بود که در مخالفت با حق و تسلیم نشدن در برابر کامل تر بودن آدم از او، گام برداشت.
برای بیان زمینه ها و عوامل پدید آمدن استکبار می توان به ثروت و قدرت، فقر فرهنگی و وابستگی فکری، توهم برتری در آفرینش و غفلت از قدرت نامحدود الهی اشاره کرد.
راه های مقابله با استکبار
1. صبر و پایداری
نخستین اصل اساسی برای مبارزه با مستکبران زورگو، صبر و پایداری در برابر تهاجمات گسترده آنها و تحمل مشکلات و گرفتاریهاست و هر چه دشمن زورگو، قوی تر باشد، استقامت بیش تری را طلب می کند. در قرآن کریم، پیروزی بنی اسرائیل بر فرعونیان را محصول شکیبایی آنان در مبارزه معرفی کرده است و می فرماید:
«وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاْءَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنی إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُون»؛ و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده[زیر زنجیر ظلم و ستم]، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، به سبب صبر و استقامتشان تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان از کاخهای مجلّل می ساختند، و آنچه از باغهای داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم.» در این آیه، شرط پیروزی بر استثمارگران، صبر و مقاومت معرفی شده است. مستضعفان و ملّتی که صابر و مقاوم باشند، وارث زمین می شوند.
نکته قابل اشاره آنکه «یُسْتَضْعَفُونَ» از ماده استضعاف و معادل کلمه استعمار است که در دوران ما به کار می رود. مفهوم استضعفاف، این است که قومی ستم پیشه، جمعیتی را تضعیف کنند تا بتوانند از آنها در مسیر مقاصدشان بهره کشی کنند؛ منتها این تفاوت را با کلمه استعمار دارد که استعمار، در ظاهر به معنای آباد ساختن است و باطنش به معنای ویرانگری است؛ ولی استضعاف، دارای ظاهر و باطن یکسان است!
2. وجود رهبری صالح و یاورانی صدیق
در راه مبارزه با استکبار، وجود رهبری شایسته و جمع شدن یاران و افراد جامعه، گرد محور او از ضروریات است. رهبر صالح و نیروی انسانی، دو شرط اساسی برای مبارزه با ستمگران است؛ چنان که در قرآن می فرماید:
«وَ ما لَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّه ِ والمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ أَهلُها واجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیًّا واجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصِیرا»؛ «شما را چه شده است که در راه خدا و در راه نجات مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید، آنان که می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند، بیرون بر و از جانب خود، رهبر و سرپرستی برای ما قرار ده و از سوی خودت، برای ما یاوری تعیین فرما.»
همان گونه که از آیه بر می آید، نخستین تقاضای مستضعفان گرفتار در چنگال دشمن، برای نجات خویش، تقاضای ولی از جانب خداوند بوده است و سپس از خداوند خواسته اند که برایشان، یاوری تعیین فرماید. پس برای نجات از چنگال ظالمان، پیش از هر چیز، وجود رهبر و سرپرستِ لایق و دلسوز لازم است و سپس یار و یاور و نفرات کافی. بنا بر این وجود یار و یاور هر چند فراوان باشد، بدون استفاده از یک رهبریِ صحیح، بی نتیجه است.
3. اتحاد و انسجام
یکی از راههای سلطه مستکبران بر مردم و به استضعاف کشیدن آنان، ایجاد تفرقه میان ایشان است. پس برای مبارزه با مستکبران، باید در جهت مخالف این راه، گام برداشت و با وحدت و انسجام، ضربه های مهمی بر آنان وارد کرد.
در قرآن ضمن تأکید بر برادری مؤمنان با همدیگر به آنان امر شده است که میان برادران خود سازش برقرار کنند و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون»؛ «مؤمنان برادر یکدیگرند. پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت شوید.»
اسلام وحدت را از جمع مسلمانان نیز فراتر برده، از اهل کتاب خواسته است تا به همراه مسلمانان، حول اصل مشترک توحید و نفی شرک گرد آیند.
4. برخورد تهاجمی با استکبار
در قرآن آمده است که «اَلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِ الطَّغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَنِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»؛ «کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می کنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت(بت و افراد طغیانگر)؛ پس شما با یاران شیطان پیکار کنید؛ زیرا نقشه شیطان ضعیف است.»
مستکبر، همانند آن حیوانی است که هرگاه به او حمله کنی، عقب می نشیند و هرگاه بگریزی، در پی ات می دود. وجود این روحیه در مستکبران اقتضا می کند که مردم مستضعف، همواره در برابر آنان، موضعی تهاجمی اختیار کنند تا آنان زمینه پیشروی نیابند. افزون بر آن، این ستمگران، اهل شفقت و دلسوزی نیستند تا چنانچه ملتی را در ناتوانی مشاهده کنند، به رحم آیند و از استثمارش دست بردارند؛ بلکه آنان همچنان به ظلم خود ادامه می دهند.
سیره پیامبران در برخورد با اینان، سیره ای تهاجمی بوده است. پیامبر اکرم(ص) در نامه هایی که به سران ایران و روم و برخی کشورهای دیگر فرستاد، با آنان از موضعی برتر سخن گفت. در نامه آن حضرت به کسرا، پادشاه ایران، آمده است: «مسلمان شو تا در سلامت باشی و اگر ابا کنی، گناه مجوس برعهده توست. جمله مسلمان شوید تا در سلامت باشید.» در نامه های آن حضرت به قیصر روم، پادشاه مصر، نجاشی دوم و پادشاه یمامه نیز این وضعیت به چشم می خورد.
5. تحقیر و شکستن شکوه دروغین مستکبران
«... یَاقَوْمِ إِن کاَنَ کَبُرَ عَلَیْکمُ مَّقَامِی وَ تَذْکِیرِی بَِایَاتِ اللَّهِ فَعَلیَ اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاَءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَیَّ وَ لَا تُنظِرُون»؛ «... ای قوم من! اگر مقام و یادآوری من به آیات الهی بر شما سنگین است [هر کار از دستتان ساخته است، بکنید]، من بر خدا توکل کرده ام، فکر و قوه و قدرت خود و خدایانتان را یک جا گرد آورید تا هیچ چیز بر شما پوشیده نماند. پس اگر می توانید به حیات من پایان دهید و هیچ مهلتم ندهید.» انسان کم ظرفیت و فاقد شخصیت، هنگامی که همه چیز بر وفق مراد او بشود، دچار غرور می شود و طغیان و سرکشی را آغاز می کند که نخستین مرحله اش، مرحله برتری جویی و استکبار بر دیگران است
این آیه، سخن حضرت نوح(ع) در مقابل قوم سرکش و متکبر خویش است و لحن آن، شامل تحقیرآمیزترین گونه برخورد با آنان می باشد. آن حضرت می فرماید که همگی شما با خدایانتان متحد شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر می توانید جان مرا بگیرید وخود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به پشتیبان قادر و توانایم تکیه کرده ام و از شما هراسی ندارم.
برخورد ساحران فرعون نیز پس از ایمان آوردن به موسی(ع)، برخوردی کوبنده و تحقیرآمیز بود. آنان پس از تهدیدهای فرعون، مبنی بر قطع دست و پایشان، با استواری تمام پاسخ دادند: «قَالُواْ لَن نُّؤْثِرَکَ عَلیَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَتِ وَ الَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضیِ هَذِهِ الْحَیَوة الدُّنْیَا»؛ «گفتند: ما هرگز تو را بر معجزاتی که به ما رسیده و بر خدایی که ما را آفریده است، ترجیح نمی دهیم. هر کار که می خواهی و می توانی بکن که قدرت تو تنها در پایان دادن به حیات دنیایی ما کارآیی دارد.»
در پایان باید یادآور شد تمسک به قرآن، به عنوان کتاب الهی موجب هدایت و سعادت انسان می شود و این تمسک جز با عمل کردن به آن تحقق پیدا نمی کند که در آن صورت استکبار در دنیا نابود خواهد شد./ی703/