یارانه پنهان یک غلط مصطلح است
به گزارش خبرگزاری رسا، یکی از موضوعات چالشی اقتصاد ایران قیمتگذاری انرژی و حاملهای انرژی در کشور است، برخی معتقدند که قیمت انرژی و حاملهای انرژی باید برمبنای قیمت صادراتی و قیمت جهانی باشد و برای آن استدلالهایی دارند و از مابهالتفاوت قیمت انرژی در ایران و قیمتهای جهانی تعبیر به یارانه پنهان میکنند و معتقد هستند که اگر این یارانه پنهان حذف بشود و مابهازای آن یارانه نقدی داده شود وضعیت اقتصادی بهتر میشود.
البته از منظرهای مختلفی از جمله جبران کسری بودجه و بهبود الگوی مصرف به این مسئله نگاه میشود و حتی بعضی از این دریچه به این موضوع نگاه میکنند که با این کار میشود جلوی قاچاق انرژی و حاملهای انرژی از کشور را گرفت.
با توجه به اینکه در ایام نگارش نهایی بودجه 1401 هستیم و احتمالاً در روزهای آینده شاهد ارسال بودجه به مجلس شورای اسلامی باشیم، از محمدرضا اکبری (کارشناس حوزه انرژی) و محمد امینی رعایا (مدیر اندیشکده اقتصاد مقاومتی) دعوت کردیم تا در خصوص مسئله یارانه پنهان و مبنای درست قیمتگذاری انرژی صبحت کنیم.
یارانه پنهان یک غلط مصطلح است/ نقشنرخ ارزو قیمتهای جهانی در محاسبه یارانه پنهان
تسنیم: شیوه محاسبه یارانه پنهان چیست؟ برخیها معتقدند که ما برای یارانه پنهان قیمت تمامشده آن را حساب میکنیم و قیمتهای جهانی مد نظر نیست، مبنا و مفهومش که در این مورد مطرح میشود، چیست و اساساً از منظر اقتصادی قیمتگذاری درست انرژی و حاملهای انرژی باید چگونه باشد؟
اکبری: در خود واژه یارانه پنهان بحث است، آنچه در ادبیات اقتصادی برای یارانه مطرح میشود، یک کمک بلاعوض است که دولت به بخشهای مختلف مصرفکننده از جمله صنایع یا مردم می دهد. چیزی که امروز بهعنوان غلط مصطلح بهعنوان یارانه پنهان معرفی میشود در واقع اختلاف نرخ جهانی یک کالا مانند حامل انرژی یا سایر کالاها با قیمت داخلی آن است.
اگر بهفرض این غلط مصطلح را بپذیریم دو راه برای محاسبه آن وجود خواهد داشت؛ یکی قیمتهای جهانی و دوم نرخ ارز. این دو نکته پنهان مخصوصاً نرخ ارز همیشه ما را به اشتباه میاندازد، حال ممکن است برخی کالاها قیمت جهانی داشته باشند و برخی هم نه، مثلاً در گاز ما قیمت جهانی به آن صورت نداریم و معمولاً قیمتهای منطقهای داریم که محاسبه میشود اما ممکن است در مورد برخی از فرآوردههای نفتی مثل بنزین و گازوئیل و... با یک اختلافی قیمت جهانی وجود داشته باشد.
نرخ ارز خودش یک پارامتر بسیار تعیینکننده است. شما نرخ ارز را یکهزار تومان بگذارید یا دههزار تومان یا صدهزار تومان میتوانید این عدد را بالا پایین کنید، این چندان منطقی نیست که شما یک نرخ ارز را بالا در نظر بگیرید و بعد بیایید با آن محاسباتی را انجام بدهید و بعد بگویید "این حجم قابلتوجهی از یارانهای است که ما در حوزه انرژی میدهیم".
بهطور نمونه اگر بهجای 27 هزار تومان نرخ ارز یکهزار تومان باشد، نهتنها یارانهای به مردم نمیدهید بلکه یارانهای هم از مردم میگیرید، یعنی با قیمت دلار یکهزارتومانی، قیمت بنزین با قیمت بالای نفت نیز حدود هفتصد تومان در میآید، در این صورت نهتنها بنزین را ارزان به مردم نمیدادید بلکه بنزین هفتصدتومانی را 1500 تومان در جایگاه و 3 هزار تومان بهصورت آزاد میدادید.
تشخیص نرخ واقعی ارز در اقتصاد ما بسیار جدی است، این مسئله بیشتر از آنکه به بحث ساختار خود حاملهای انرژی ارتباط داشته باشد به خود مدل اقتصادی، قیمتگذاریای که وجود دارد، نرخ ارز و پارامترهای مؤثر در نرخ ارز وابسته است.
اعداد کاغذی نباید مبنایی برای تصمیمگیران شود
اکبری: این نوع محاسبات بعضی از مواقع ممکن است حاکمیت، دولتها و تصمیمگیران را به اشتباه بیندازد، این عدد کاغذی است یعنی عددی که روی نرخ ارز و قیمت جهانی (در صورت موجود بودن) مطرح میکنید.
بسیاری از کشورها در دنیا قیمت جهانی را به مصرفکنندگانشان نمیدهند؛ یعنی هزینه تمامشده بهاضافه یک سود معقولی برای شرکت ارائهکننده کالا یا خدمت را در نظر میگیرند، بحث قاچاق را باید از مکانیزمهای کنترلی دیگر پیگیری کرد [همانطور که بیان شد بعضی از این دریچه به این موضوع نگاه میکنند که با این کار میشود جلوی قاچاق انرژی و حاملهای انرژی از کشور را گرفت.]، در چین هم شما این اختلاف را میبینید در کشورهای اروپایی هم ممکن است این اختلاف را ببینید.
لزوماً همه قیمتها به هم متصل نیستند ولی آن چیزی که امروز به ساختار اقتصاد کشور مخصوصاً در حوزه انرژی ضربه میزند، نرخ ارز است. این نرخ ارز است که این موضوع را داغ کرده است در غیر این صورت اگر شرایط سال 90 را داشتیم و قیمت دلار یکهزار تومان بود شاید اصلاً این بحث یارانه پنهان بهوجود نمیآمد و هر جور محاسبه میکردید یارانه معکوس هم بود.
برخی از دولتها مشکل اصلی را در موضوع انرژی دیدند که نتایج اقدامات آنها را نیز شاهد بودیم، علت هم این بوده است که امروز مسئله کشور انرژی نیست، مسئله اقتصاد است، در اقتصاد هم مسئله نرخ ارز است، مشکلات نظام بانکی، سیستم معلول بودجهریزی و بیانضباطی دولت است که باید به آن پرداخت شود.
تسنیم: پس شما میگویید مسئله انرژی الآن مسئله اصلی کشور نیست و مشکلات این حوزه خود شامل یکسری متغیرهای دیگر و معلولهای دیگری است که باید به آن پرداخت شود.
اکبری: بنده معتقدم در برخورد با قیمت حاملهای انرژی باید برویم منشأ مشکل را حل کنیم، یک کسی نشسته بالادست این آب را گل میکند یک عده آمدند کلی تأسیسات نصب کردند و دارند این آب را دوباره صاف میکنند، باید بروید و جلوی کسی که آب را آلوده میکند، بگیرید، این همان اتفاقی بوده که در این سالها افتاده است و با معلول برخورد کردیم اما پس از مدتی با جهش نرخ ارزی که بعداً اتفاق افتاده است عملاً هرچه کار کردیم، بلااثر شده است.
تجربه سال 1387 هدفمندی و تجربه سال 1398 در آزادسازی قیمت بنزین را داریم، پس از این اتفاقات نهتنها وضع بهتر نشده بلکه بدتر هم شده است، نمیگوییم وضعیت خوب است بلکه بنده نیز مخالف این یارانه هستم ولی آیا واقعاً نقطه حل مسئله کشور است؟ نباید تصمیمی گرفت که از شرایط بد به شرایط بدتر برسیم.
شاید اگر به آبان 1398 برگردیم، تصمیمگیران کشور این تصمیم را نمیگرفتند چراکه در آبان 98 قیمت بنزین یکهزار تومان بود و قیمت جهانی 5500 تومان؛ در نتیجه 4500 تومان سوبسید میدادیم. الآن قیمت جهانی بنزین حدوداً 19هزار تومان است، حال میگوییم قیمت نفت بالا رفته است اما اگر قیمت نفت هم بالا نرفته باشد باز هم به رقمی در حدود 15 تا 16 هزار تومان میرسیم که 13هزار تومان با قیمت بنزین آزاد شما فاصله دارد،
این مسئله به این معناست که دقیقاً بین سه تا چهار برابر و معادل آن ضریبی که پیش از آزادسازی داشتیم یارانه میدهیم، آن موقع 4500 تومان یارانه میدادیم و الآن این رقم به حدود 16 هزار تومان رسیده است، در واقع چهار برابر بیشتر یارانه میدهیم، همان زمان ادعا کردند که با افزایش نرخ بنزین قاچاق کم خواهد شد و درآمدهای دولت افزایش پیدا میکند.
قاچاق کم نشد، بلکه انگیزه قاچاقچیان بهدلیل سود بیشتر بهنسبت سال 1398 افزایش یافته است، در اینجا نهتنها یارانه سوخت حذف نشد بلکه کسری بودجه دولت نیز تشدید شد، این اقدام دولت نهتنها وضع را بهتر نکرد بلکه شرایط را بدتر کرد، شاید اگر اقدامی در این مورد انجام نمیشد از این تصمیم غلط بهتر بود.
کسری بودجه؛ خاستگاه کلیدواژه ساختگی یارانه پنهان/ اعداد پیشبینیشده از حذف یارانه پنهان غیرواقعی و توهمی است
تسنیم: مسئله حذف یارانهها و اینکه یارانههای نقدی به مردم داده شود، چیزی است که از اوایل دهه هفتاد در دولت آقای هاشمی مطرح شده و این مسئله از پیشنهادهای مشخص صندوق بینالمللی پول بوده است، نظر شما در مورد تأثیر افزایش قیمت انرژی و حاملهای انرژی در ایران و یارانه نقدی در متغیرهای اقتصادی مانند تورم، مصرف و رشد اقتصادی بهعنوان اهداف اصلی سیاستگذار اقتصادی چیست؟
امین رعایا: این بحث یارانه پنهان و این کلیدواژه که مطرح شده است، ماهیت و خاستگاهش در بحث مسائل اقتصادی و کسری بودجه است. اقتصادیها علاقه دارند که کسری بودجه دولت کم باشد اما نباید در این راه از روشهایی استفاده کرد که هزینههایی مانند تورم و استقراض از بانک مرکزی را به جامعه تحمیل کند،
به همین دلیل در اکثر موارد بدون اینکه ملاحظات را مانند حذف ارز ترجیحی یا یارانههای انرژی در نظر بگیرند، پیشنهادهایی مطرح میکنند که در واقع هدفش کاهش کسری بودجه است، لذا اینجا این سؤال مطرح است؛ مگر ما به انرژی یارانه میدهیم که امروز بهدلیل کسری بودجه این یارانه را برداریم؟
هر سیاستی اهدافی را دنبال میکند، وقتی شما قیمت انرژی را پایینتر از قیمتهای معمول تعیین میکنید، اهدافی دارید، میخواهید از خانوارها حمایت کنید یا میخواهید در مصرف یک تغییر و تحولی رخ بدهد، لذا باید ببینیم با چههدفی سراغ بحث انرژی و یارانههای انرژی میرویم و بعد بر اساس آن هدف تعیین کنیم که چه اقدامی انجام دهیم.
بهنظر بنده مسئله اصلی و خاستگاه یارانه پنهان بهعنوان یک کلیدواژه ساختگی، کسری بودجه است. ما کسری بودجه داریم و برای جبران آن به قیمت انرژی که قیمت آن خیلی بالاتر است روی میآوریم و به جامعه القا میکنیم که شما مثلاً یکهزار و دویستهزار میلیارد تومان از دولت یارانه میگیرید.
در بحث محاسبه این یارانه میآیند شصت میلیارد دلار مابهالتفاوت با قیمتهای جهانی انرژی را در 20 هزار تومان نرخ ارز ضرب میکنند حال اگر این نرخ را 25 هزار تومان در نظر بگیریم، این یارانه پنهان برابر 1500هزار میلیارد تومان خواهد بود و اگر نرخ ارز را 30هزار تومان در نظر بگیریم این عدد به 1800هزار میلیارد تومان خواهد رسید. مسئولان هم این عدد را میشنوند میگویند "چه عدد بزرگی! برویم سراغش زندهاش کنیم، نمیدانستیم که چنین منابعی وجود داشته است و الآن پیدایش کردیم."، در صورتی که خیلی داستان دارد.
در ابتدا باید گفت که بعضی از این حاملها قیمت جهانی ندارد، برق قیمت جهانی ندارد و گاز قیمت منطقهای دارد. منطق این مدل محاسبه هزینه فرصت است یعنی شما میگویید "این کالا را من اگر به دست مردم ندهم میتوانم بفروشم یا صادر کنم."، این "میتوانم" واقعی است یعنی شما واقعاً باید بتوانی این کار را انجام دهید.
در زمان حاضر گاز فلر را با نرخ صفر میسوزانیم، اگر میتوانیم صادر کنیم چرا همین فلر را صادر نمیکنیم؟ نرخ گازی که به پتروشیمیها میدهیم با قیمت گازی که در اختیار مردم قرار میدهیم متفاوت است، برق هم همینطور، مگر ما میتوانیم برق را بهراحتی صادر کنیم؟ صادرات نیاز به قرارداد و مکانیزم خاص خود است.
هزینه فرصت یعنی عدد واقعی، ولی این عدد توهمی است و هر روز مردم را با آن بدهکارتر میکنیم. دولت میآید در اقتصاد خرابکاری میکند، سفتهبازی اتفاق میافتد، نرخ ارز صعودی میشود بعد هر روز به مردم عدد جدید میگوییم که "اینقدر به دولت بدهکار هستید."، و این منطقی نیست، این شیوه محاسبه برای کشورهایی است که واردکننده انرژی هستند نه صادرکننده انرژی، کشورهای صادرکننده هزینه فرصت مناسباتشان متفاوت است.
در بحث تورم باید توجه داشت که تغییر در حاملهای انرژی تأثیر غیرمستقیم در تورم دارد، وقتی قیمت انرژی شما بالا برود، قیمت حملونقل و قیمت تولیدات شما در حوزههای مختلف که مبتنی بر انرژی است بالا میرود و در نتیجه حتی ممکن است نان نیز گران شود، این به این معنا است که یک تورم مستقیم (مربوط به هزینههای انرژی در قبوض مستقیم) و یک هزینه غیرمستقیم به مردم تحمیل میشود که اینها در مجموع تورم کل جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد.
یک ایده این است که قیمت را آزاد کنیم و مابهازایش یارانه بدهیم، این اقدام نتایج منفی بهدنبال خواهد داشت چراکه هر سال قیمتها افزایش پیدا میکند اما عدد یارانه ثابت است و مردم هم نسبت به آن موضع دارند.
کاهش هزینههای انرژی دولت با اجرای عدالت/ بهجای افزایش یکباره قیمتها نرخ پرمصرفها را افزایش دهید
تسنیم: اصلاح یارانههای پنهان یا بهعبارت دیگر حذف یارانه حوزه انرژی چهتأثیری در رشد اقتصادی کشور دارد؟ آیا میتواند باعث رشد اقتصادی شود یا بهسبب نتایج تورمی که دارد در نهایت تأثیر منفی در اقتصاد کشور خواهد داشت؟
امین رعایا: رشد اقتصادی به متغیرهای پیچیدهتری مرتبط میشود. شاید نتوان تأثیر این مسئله را مستقیم بررسی کرد و باید بررسی جداگانهای شود.
اگر تأثیرات غیرمستقیم را هم در نظر بگیریم، نسبت به درآمدی که هر خانوار کسب کند، با هزینهها انطباق نخواهد داشت. حداقل مطالعهای صورت نگرفت تا تأثیر این اقدام را بر درآمد و هزینه خانوار نشان دهد چراکه کفه بهسمت افزایش هزینههای خانوار است اما کلاً نباید انتظار داشته باشیم اگر تحول و تغییری در اقتصاد انرژی رخ بدهد حتماً بهنفع همه باشد.
ممکن است بخواهیم در صنایع قیمت را افزایش بدهیم تا سودآوریشان کاهش پیدا کند در نتیجه این اقدام در هر صورت هزینههای مردم افزایش پیدا میکند، نکته این است که کجا را میخواهیم هدف قرار دهیم، نظر ما این است که میخواهیم پرمصرفهای انرژی را هدف قرار دهیم و کممصرفها را تفکیک کنیم.
براساس بررسیهای صورتگرفته، تقریباً کل دنیا مبنایش پرمصرف ـ کممصرف است، یعنی میگوید افرادی که بیش از یک معیار مشخص مصرف کنند هزینه بسیار بیشتری نسبت به قیمت تمامشده و قیمت عمومی انرژی باید بپردازند و از آن مسیر دولت درآمدی کسب میکند که میتواند طرف کممصرف را حمایت کند، در واقع رویکرد باید به این شکل تغییر کند.
در مورد هدف این کار هم ما در اقتصاد انرژی میگوییم که دو تا سه هدف وجود دارد؛ اول اینکه توزیع عادلانه انرژی اتفاق بیفتد یعنی اینکه خانوارهای پردرآمد از یارانههای زیاد دولت استفاده نکنند و حتی باید چندبرابر هم جریمه بدهند چراکه در میزان و پیک مصرف تعادل را از بین میبرد، لذا این بحث توزیع عادلانه است.
بحث دیگر این است که هزینههای دولت باید کاهش پیدا کند، این به این معنا نیست که صفر شود ولی در مجموع کاهش پیدا کند یعنی با افزایش دریافتی از پرمصرفها و حمایت واقعی از کممصرفها هزینههای دولت کاهش یابد، این مسیر که دولت تمام قیمتها را افزایش دهد تا هزینههای خود را کاهش دهد مسیر غلطی است.
یک هدف دیگر هم این است که مدیریت مصرف را ارتقا دهیم، چه در زمان پیک مصرف و چه در مجموع مدیریت مصرف کنیم که این کاملاً بحث انرژی است تا در نتیجه آن برق ما یکدفعه در تابستان یا زمستان دچار قطعی نشود.
انتهای پیام/