تکریم و اعتلای جایگاه مادر در خانواده از ویژگی های بارز آیت الله یزدی بود
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، به مناسبت سالروز رحلت ملکوتی آیت الله محمد یزدی رییس فقید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفتوگویی با حجت الاسلام و المسلمین مجید یزدی از اساتید برجسته حوزه علمیه درباره ابعاد مختلف شخصیتی، علمی، اخلاقی و مبارزاتی این فقیه بصیر صورت گرفته است که متن آن به این شرح است:
سوال_ آنچه که باعث شد مزاحم حضرتعالی بشویم، در خصوص پیرامون شخصیت آیت الله یزدی؛ که در آستانه سالگرد رحلت ایشان هستیم. لطفا از ویژگی های بارز ایشان بفرمایید.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل الطاهرین. از ویژگیهای حضرت آیتالله یزدی چند تایی را بخواهم در این وقتی که به من اختصاص داده شده عرض بکنم یکی از این ویژگیها پرکاری ایشان بود ایشان وجودی بسیار فعال و پرکار و پرانرژی بودند از قبل از انقلاب تا روزهای آخر حیاتشان همیشه به خاطر سمتهایی که داشتند مشغول بودند و کارهای بسیار طاقتفرسا و در خلاء کار اداری و مسئولیتهای مختلفی و متعددی که داشتند و بعضاً بسیار سطح بالایی که داشتند کار علمیشان را تحت هیچ شرایطی تعطیل نمیکردند همیشه کلاسهای درسشان، مطالعهشان، تحقیق و تألیفشان ادامه داشت با این همه اشتغالی که داشتند شاید کسی تعجب بکند از اینکه ایشان بیش از 100 کتاب و مقالهی چاپ شده و تعداد زیادی نوشتههایی که هنوز چاپ نشده من خاطرم هست که ایشان مثلا شورای نگهبان بودند با حجم کار بسیار بالایی که بعضا شورای نگهبان در ایام
خیلی به درس و کارشان اهمیت میدادند هیچ وقت ما بیکاری در حاج آقا ندیدیم همیشه پشتکار زیاد و فعالیت بسیار گستردهای داشتند به تعبیر حضرت امیر علیه السلام که در خطبه همام میفرمایند متقی کسی است که دائما نشاطُ بعیداً کَسَلُ، کسی که پرکار و پرتحرک باشد از کسالت و تنبلی و پرخوری و پرخوابی دور باشد.
خصوصا تأیید صلاحیتها و ایام انتخابات داشت از صبح زود مشغول بودند تا عصر و عصر ایشان حرکت میکردند از تهران تشریف میآوردند به قم و مستقیم تشریف میآوردند جامعه مدرسین و کلاس درسشان را برقرار میکردند تا درس یک موقع تعطیل نشود خیلی به درس و کارشان اهمیت میدادند هیچ وقت ما بیکاری در حاج آقا ندیدیم همیشه پشتکار زیاد و فعالیت بسیار گستردهای داشتند به تعبیر حضرت امیر علیه السلام که در خطبه همام میفرمایند متقی کسی است که دائما نشاطُ بعیداً کَسَلُ، کسی که پرکار و پرتحرک باشد از کسالت و تنبلی و پرخوری و پرخوابی دور باشد مرحوم حاج آقا همین روحیه را داشتند و من گاهی بعضی از پرکاری ایشان را میدیدم شگفتزده میشدم تعجب میکردم گاهی اوقات به من میگفتند مثلا یک مقدار استراحت کن کارتان را کمتر کن، میگفتم حاج آقا شما در این شرایط الگوی ما هستید ما از شما خجالت میکشیم، جناب آقای حسین سلیمانی یک خاطرهای را برای من نقل کردند ایشان یک موقعی رئیس دفتر پدرم بودند در زمانی که آقا مسئول دفتر حضرت امام در قم بودند، ایشان میگفتند که من در یک جلسهای حاج آقا را بردم از قم به تهران در یک باغی قبل از پیروزی انقلاب، جلسات محرمانه فعالان سیاسی آن جا برگزار میشد رفتیم در آن باغ و در واقع یکی دو ساعت به نماز صبح رسیدیم به آن باغ،حاج آقا وضو گرفتند رفتیم آنجا و جلسه برگزار شد بعد نماز صبح به جماعت خوانده شد جلسه ادامه پیدا کرد تا صبحانه آوردند و صبحانه صرف شد و جلسه ادامه پیدا کرد تا ناهار و ناهار خوردند و اذان ظهر شد با همان وضوئی که حاج آقا گرفته بودند برای صبح، نماز جماعت ظهر خوانده شد و بعد جلسات مختلف با گروههای مختلف میآمدند و جلسه ادامه پیدا میکرد تا نماز مغرب و عشاء و بعد از نماز مغرب و عشاء که به جماعت خواندند با همان وضوی صبحشان جلسات ادامه پیدا کرد تا اذان صبح و نماز صبح را که حاج آقا خواندند من ایشان را سوار ماشین کردم و آوردم قم، من برایم خیلی عجیب بود آمدم منزل گفتم حاج آقا، آقای سلیمانی یک خاطرهای نقل کردند گفتند چه خاطرهای؟ گفتم جلسهی 24 ساعته که افرادی عوض شدند و گروههای مختلف آمدند ولی شما از اول صبح تا فردای آن روز در جلسه بودید و دائماً با گروههای مختلف جلسه داشتید یک همچین چیزی ممکن است 24 ساعت پشت سر هم، ایشان یک لبخندی زدند فرمودند که از این جور جلسات ما زیاد داشتیم خیلی وجود پرکار و پرانرژی بودند و از خدمت در مسیر اسلام و کار برای نظام هیچ وقت من ندیدم احساس خستگی و زدگی در ایشان احساس بشود.
سوال- از دیگر صفات برجسته شان بفرمایید، لطفا در مورد سطح زندگی شان توضیح دهید.
ویژگی بعدی که ایشان داشتند این بود که گرچه ایشان خیلی پرکار و پربازده برای نظام بودند یا به تعبیر حضرت امیر علیه السلام که در مورد صعصعه بن صوحان حضرت میفرماید که صعصعه وجودی خفیف المعونه و کثیر المعونه بود یعنی عونش به جامعه اسلامی زیاد بود ولی هزینههایش کم بود در واقع وجودی پرتولید و کم مصرف بود، فرقی ندارد الان هم بخواهیم همان جور که صعصعه پیش حضرت امیر محبوب بود اگر بخواهیم چه کسی پیش امام زمان محبوب است کسی که پرکار، پرتولید و پربازده برای جامعه اسلامی و پرخیر برای اسلام و مسلمین باشد و از آن طرف کم برداشت باشد و کممصرف باشد، حضرت آیت الله یزدی بسیار کممصرف بودند یعنی زندگی بسیار سادهای داشتند امکانات بسیار محدودی داشتند و تا همین اواخر گاهی مرحوم والده به ایشان میگفتند شما سالهاست از انقلاب میگذرد و همیشه به خاطر سمتهای مختلف در جاهای مختلف، تهران بودیم و یک موقع در خانهای که مربوط به مجلس شورای بوده یک موقع در منزلی که مربوط به شورای نگهبان بوده، یک موقع در منزلی که مربوط به قوه قضائیه بوده، همین طور قسمتهای مختلف هر چند سال یک بار ایشان میچرخیدند میفرمودند شاید مناسب باشد مثلا چهل پنجاه متر یک منزل کوچکی تهیه بشود در تهران که مستقر بشویم من شرایط سنیم طوری است که این جابجاییها و این نقل و انتقالات خیلی سخت است ایشان میفرمودند نه! نیازی نیست ما بالاخره هر سمتی داشته باشیم در آن مجموعه مستقر هستیم و هر موقع سمتی هم نداشتیم که خوب قم برمیگردیم و همین منزل قم هست، شاید کسی تصور نکند که ایشان از کل دنیا فقط همان در واقع نصف منزل و تعدادی کتاب داشتند هیچ چیز دیگری نداشتند و آن هم در اواخر عمرشان وقف کردند برای حوزه علمیه، هم منزلشان را، نصف منزل برای مرحوم والده بود که ایشان وقف کردند و نصف هم برای پدر بود که وقف به عنوان حوزه علمیه و کتابهایی که ایشان داشتند وقف حوزه علمیه کردند و هیچ زمینی، منزلی، موبایلی، ماشینی هیچ امکاناتی نداشتند من یادم نمیرود در شورای نگهبان یک موقع یک خبرنگار از ایشان پرسید که این مطالبی که در مورد شما میگویند نسبت به امکاناتی که شما دارید و پمپ بنزینهایی که دارید و معدنهایی که دارید لاستیک دنا، البته خبرنگار لاستیک دنا را نام نبرد به طور کلی کارخانهها را گفت و ثروتی که در بانکها، حاج آقا یک لبخندی زدند فرمودند که تمام داراییهایی که به ما منتسب میشود حاضرم مصالحه بکنم با دو سه میلیون، اگر کسی حاضر است دارایی نشان دهد که مربوط به من باشد من همه اینها را صلح میکنم با دو سه میلیون.
بعد از ماجرای شبهه مال و اموال، حاج آقا مرقوم فرمودند من هر چه دارم حاضرم با 2 میلیون بروم مصالحه بکنم.
یک موقع من آمدم منزل به ایشان گفتم که سایت ایران فوکوس آمریکا اعلام کرده ثروت جنابعالی سیصد و سی میلیون دلار است و پرینت این مطلبی که آمریکا را اعلام کرده بود را آوردم حاج آقا زیرش نوشتند من هر چه دارم حاضرم با 2 میلیون بروم مصالحه بکنم و هر کسی که ثروتی از من نشان بدهد در هر بانکی و هر جایی حاضرم مصالحه کنم، هیچ چیزی نداشتند و از دنیا دنبال جمع کردن زمین و خانه و ماشین و امکانات دیگر نبودند بسیار سادهزیست بودند و مصداق بارز آن تعبیر حضرت امیر علیه السلام که در مورد صعصعه فرمودند خفیف المعونه و کثیر المعونه، وجودی بسیار پربازده و پرکار و مفید برای جامعه اسلامی و از آن طرف وجودی بسیار کممصرف و سادهزیست. یک بیانی پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم دارند، ایشان کودکان را خیلی دوست داشتند بعد به حضرت میگویند شما بچهها را خیلی دوست دارید، حضرت میفرماید انّی احبّ الصبیان الخمص، بخاطر ویژگیهای خاصی که در بچهها هست و با توجه به اینکه در واقع این روایت معلل است مفهومش این است که اگر این ویژگیهایی که پیامبر خدا برای کودکان میشمارند در هر انسان بزرگی باشد او محبوب پیامبر خداست، بعد حضرت مواردی را میشمرند که دقیقا این ویژگیها در روحیه حضرت آیت الله یزدی بود یکی از ویژگیهایی که حضرت میشمارند میفرمایند بچهها وجود خاکی هستند یتمرّعون بالتّراب، خیلی ساده و متواضع هستند خیلی خودمانی هستند دنبال تشریفات و تجملات نیستند، حضرت آیت الله یزدی اینطور بودند خیلی خاکی و متواضع و به دور از تشریفات و تجملات، اگر گاهی جلسهای قرار بود بروند یا مثلا کسی قرار بود بیاید نمیتوانست بیاید و مشکلی پیش میآمد میگفت خودم جلسه را میروم، میگفتم حاج آقا شاید در شأن جنابعالی نباشد با جایگاهی که دارید، مثلا حضرتعالی رئیس قوه قضائیه است یا مسئولیتی که در نظام دارید، می فرمودند نه! من همان محمد یزدی هستم ساده هستم و خودشان تشریف میبردند در جلسه، یا در جلسهای که وارد میشدند همان پایین مینشستند، این طور نبود که مثلا انتظار داشته باشند حتما صدر جلسه و بالای مجلس بروند بنشینند به هیچ وجه دنبال تشریفات و تجملات نبودند نسبت به خودشان که جایگاه قائل باشند و برای خودشان شخصیت ساختگیای ایجاد کنند، منزل سادهترین فامیل و بستگان ما شرکت میکردند و صله رحم خیلی مقید بودند و خانه کسی که در فامیل ما بسیار منزل ساده و محقری داشت و به سختی هم میآمدند ولی جلسه را میآمدند و شرکت میکردند میگفتند چه فرقی دارد این فامیل ساده و دور افتاده با یک فامیل خیلی باشخصیت و جایگاه بلندی دارد هیچ فرقی ندارد. خیلی انسان متواضعی بودند و در تمام زمینهها متواضع بودند، یکی دیگر از ویژگیهایی که پیامبر خدا میفرمایند بچهها دارند و در واقع محبوب من هستند که عرض کردم اگر انسانهای بزرگ هم این ویژگیها را داشته باشند محبوب ذات مقدس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خواهند شد این است که حضرت میفرماید ختصمون غیر حقد، بچهها اگر با هم مشکلی داشته باشند کینه ندارند در واقع اگر دعوایشان هم بشود میگویند قهر قهر تا روز قیامت، پنج دقیقه دیگر با هم بازی میکنند و باصطلاح گذشت میکنند، من هرگز ندیدم حاج آقا نسبت به کسی کینهای داشته باشند خیلی برایم عجیب بود، گاهی مثلا اختلاف نظر سیاسی جدی داشتند با یک مسئولی، و خیلی جدی وارد میشدند چون حاج آقا با هیچ کسی تعارف نداشتند در بحث نظام و در بحث انقلاب، خیلی جدی و قاطع وارد میشدند وقتی که وارد این موضوع میشدند مثلا من میدیدم در شورای نگهبان با همان شخص جلسه دارند و کنار هم نشستند خیلی صمیمی دارند صحبت میکنند و میخندند و کارشان خودشان را ادامه میدهند یا مثلا راجع به موضوعی خیلی قاطع موضعگیری میکردند و سخت میایستادند و من پس فردا میدیدم در مجمع تشخیص کنار همان مسئول نشستند و با هم دارند کارشان انجام میدهند و خیلی عادی، بعد میپرسیدم که، خب حاج آقا شما با همدیگر، میگفتند نه! ما مشکل شخصی نداریم ما رفاقتمان سر جای خودمان هست و اختلاف نظر سیاسی یا تفاوت دیدگاه سر جای خودش است این روحیهای که نسبت به هیچ کسی کینه نداشتند و در واقع به دل نمیگرفتند اگر مطلبی بود صریح میگفتند بدون هیچ تعارف و رودربایستی و رفاقت و صمیمی خودشان برقرار بود، این خیلی قشنگ بود. ویژگی بعدی که در بچهها وجود دارد هُم البَکاؤون، حضرت میفرماید بچهها خیلی رقیق القلب هستند خیلی زود گریه میافتند، مرحوم پدرم علیرغم آن تصوری که در بیرون داشته باشند خیلی عاطفه و رقیق القلب بودند و بارها من میدیدم مثلا زود گریه میافتند و نسبت به موضوعات عاطفی و حساس عکسالعمل نشان میدادند زود دلشان میشکست و تغییر حالت میدادند یک روزی ایشان رئیس قوه قضائیه بودند یک خانمی آمد مشکلی داشت من جلسه را هماهنگ کردم رفت خدمت ایشان، جلسهای برگزار کرد و آمد بیرون، وقتی آمد بیرون به من گفت که اگر مشکلم حل نشود دیگر گلهای ندارم و من راضی هستم با تعجب گفتم چطور مگه؟ مگه چه اتفاقی افتاد در این جلسه؟ ایشان گفت که من بخاطر ظلمی که به من کرده بود یک دختر دو سالهای همراهش بود و یک پسری که دو قلوی ایشان بود و او هم دو ساله بود و دوقلو بودند او را در آغوش من، در حالی که این دو تا بچه در آغوش من بودند آن فرزند باعث شده بود که بمیرد و شرایط سختی برای من پیش آورده بود از آن شخص آمده بودم شکایت کنم بعد که آمدم اینجا دیدم رئیس قوه قضائیه من را که یک زن خیلی ساده هستم از دور دست آمدم پذیرفت و حرف من را با حوصله گوش کرد و همینطور که صحبتهای من را گوش میکرد این دختر من داشت راه میرفت دختر دو ساله وقتی فهمیدند قل این دختر در آغوش من کشته شده در آن صحنه این بچه را بغل کردند و شروع کردند به گریه کردن، من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم که در واقع این همراهی رئیس قوه قضائیه با من، اینکه با حوصله بنشینند و حرف من را گوش بدهند برای من خیلی قشنگ بود حتی اگر مشکل من هم حل نشود و کار من پیگیری نشود دیگر شکایتی ندارم و راضی هستم چون چنین صحنهای دیدم. حاج آقا خیلی عاطفی بودند زود گریه میافتادند و گاهی مثلا یک صحنهای اتفاق میافتاد به عنوان رئیس قوه قضائیه موضعگیری سختی میکردند و برخورد میکردند ولی وقتی که میآمدیم داخل، من میدیدم که خیلی حاج آقا احساسی هستند و نگران هستند گاهی شب تا صبح خوابشان نمی برد راه میرفتند تا وقتی که مثلا اقدام مناسبی برای آن کار بشود و آن مشکل حل بشود. از دیگر ویژگیهایی که بچهها در واقع دارند و محبوب حضرت هستند پیامبر خدا میفرمایند یُعَمّرون ثُم یُخَرّبون، یعنی یک چیزی را میسازند و دل نمیبندند و فردا دوباره آن خانه و یا آنجایی که ساختهاند خراب میکنند و سراغ بازیشان، کل دنیا را بازیچه میدانند، ما بزرگتر هستیم که گاهی دنیا برایمان خیلی مهم است و دل میبندیم، من میدیدم که حاج آقا اصلا دل نمیبستند به هیچ پستی، به هیچ مقامی، به هیچ جایگاهی اصلا دلبستگی نداشتند این خیلی برای من جالب بود، در منزل میز مطالعهشان روی شیشه بود، زیر شیشه این آیه را نوشته بودند تلک الایام نداولها بین الناس، یعنی این روزها، این مدیریتها، این مسئولیتها میچرخد، دست کسی ماندگار نخواهد بود و ادامه خواهد کرد و در قوه قضائیه زیر شیشه میزش باز این جمله را نوشته بودند لو کان دائما لما یسر الیه، اگر قرار بود این پست و این مدیریت ماندگار بود به تو نمیرسید آقای یزدی، اینجا موقتاً دست توست امانت است که بتوانی کار بکنی، به هیچ دلبستگی به پستشان نداشتند به میزشان، به مقامشان، به جایگاهشان، هیچ دلبستگی نداشتند به تعبیر حضرت همان طور که بچهها خانه میسازند ولی به آن دلبستگی ندارند خراب میکنند و میگذارند میروند اگر یک مسئولیتی ازشان گرفته میشد من میدیدم البته خوشحال میشوند من یک روزی در منزل بودم در ایامی بود که عدهای تلاش زیادی کردند که حاج آقا برای انتخابات رأی نیاورند، وقتی رادیو کسانی را که رأی آورده بودند اسامیشان را خواند خب حاج آقا جزء این اسامی نبودند، به من گفتند مجید آن مهر را به من بده، من یک مهر دادم دستشان و ایشان همان جا سجده شکر کردند بعد دستشان را کردند بالا گفتند خدایا ممنونتم هستیم که ما از خدمت در نظام کنار نرفتیم آمدیم در صحنه ولی خودت این بار مسئولیت را از دوش ما برداشتی، ما بتوانیم به کارهای دیگرمان برسیم و مسئولیتهای دیگرمان را ادامه بدهیم. خیلی برای من جالب بود بعضی از افراد برای رسیدن به یک پست و مقام خیلی دست و پا میزنند خیلی تلاش میکنند هزینههای بسیار زیادی خرج میکنند من در هیچ انتخاباتی ندیدم که حاج آقا شخصا هزینهای بکند و خرجی داشته باشند دوستان و گروههایی که میآمدند از ایشان دعوت میکردند خود آنان اگر لازم بود تبلیغات و هزینهای میکردند و هیچ موقع دلبستگی به پست و جایگاهشان نداشتند اگر انتخاب نمیشدند خوش حال بودند که در صحنه آمدند و کار در نظام را کنار نگذاشتند ولی خدا یک باری را از دوششان برداشته و میتواند به کارهای دیگرشان خوب برسند.
سوال- در مورد اهمیت خدمت به نظام در قاموس فکری ایشان توضیح بفرمایید.
به کار در نظام خیلی مقید و مسرّ بودند که هیچ وقت ما تحت هیچ شرایطی خدمت در نظام را کنار نگذاریم، میفرمودند همان طور که خداوند وعده کرده همانطور که در روایات آمده این نظام به دست صاحب اصلیاش خواهد رسید همانطور که امام باقر علیه السلام در غیبت نعمانی پیشبینی کردند که أنی بقوم قد خرجوا بالمشرق، میفرمودند این نظام به دست صاحب اصلیاش خواهد رسید حضرت فرمودند لا یدفعون الا صاحبکم، این نظام را پرچمدارش به دست کسی نیست به جز امام زمان علیه السلام، ولی آنچه که مهم است آیا ما جزء کسانی هستیم که بمانیم و این پرچم را کمک کنیم به دست صاحبش برسد جزء کسانی هستیم که بتوانیم خدمتگزار این نظام باشیم یا خدای ناکرده جزء کسانی هستیم که یک موقع در نظام بودیم و بعد سر یک چیزی قهر میکنیم و سر یک موضوعی کنار میآییم کمک به نظام را کنار میگذاریم و از صحنه میرویم بیرون، میفرمودند که اگر کسی از صحنه رفته بیرون، خودش باخته، من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه، کسی کنار برود خداوند دیگری را که دوستشان دارد آنها را و آنها دین خدا را دوست دارند میآیند و دینشان را یاری میکنند و این نظام به نتیجه میرسد ولی وای به حال آن شخصی که از نظام کنار برود، خیلی غیرت به نظام داشتند، خیلی غیرت به حمایت از ولایت فقیه و شخص ولی فقیه، چه حضرت امام(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی، و چه مقام معظم رهبری، خیلی عنایت و غیرت داشتند و تأکید دائم به حمایت از نظام و رهبری همواره داشتند، حاج آقای تکیهای برای من نقل میکردند که یک بار آیتالله یزدی را دعوت کردیم برای جلسهی سخنرانی، بعد ایشان آمدند در خصوص رهبری صحبت کنند نتوانستند شروع کردند زار زار گریه کردن پشت تریبون، ما متعجب بودیم چند دقیقهای گریه کردند و بعد که توانستند مسلط بشوند بخودشان و خودشان را کنترل کنند فرمودند که بروید از رهبری حمایت کنید و بروید برای اینکه آقا از تنهایی دربیایند کار بکنید برای نظام و بر حمایت از نظام و حمایت از رهبری و رفع آسیبهایی که متوجه این نظام شده تلاش کنید رهبری مظلوم است، رهبری بازویی ندارند که بتوانند کمکشان کنند خیلی مقید بودند به کار در نظام و حمایت از نظام و پشتیبان ولی فقیه بودند و پشتیبان اصل ولایت فقیه بودند. بعد از سفره یک موقع در منزل سفرهای جمع شد و به من فرمودند که خب چند تا دعا کن، من چند تا دعای ساده کردم دو سه نفر دور سفره بودیم بعد به من گفتند هیچ وقت این اتفاق برایت نیفتد که در جایی بخواهی دعا کنی ولی دعای برای نظام دعای برای رهبری را فراموش کنی! گفتم حاج آقا اینجا یک سفره است دو سه نفر خودمان بودیم چند تا دعای معمولی، فرمودند نه! تحت هیچ شرایطی هر موقع خواستی دعا بکنید حتما باید اول نظام و بعد ولی فقیهای که نائب امام زمان علیه السلام است تحت هیچ شرایطی از یاد نرود، یک جا من سخنرانی داشتم حاج آقا پای صحبتم بودند بعد از جلسه من را صدا زدند گفتند من یک سؤالی ازت دارم، گفتم بفرمایید. فرمودند که اگر 50 سال قبل قرار بود سخنرانی بکنید چی میگفتی؟ گفتم حاج آقا با توجه به مخاطب اگر همین مخاطب بود و همین مناسبت بود طبیعتاً همین آیات و روایاتی که انتخاب شده بود در موردش صحبت میکردم و همین بحثی که امروز ارائه شد آن موقع هم همین بحث را میگفتم. ایشان فرمودند که پس تو عالم 50 سال قبل هستی الان با 50 سال قبل چه فرقی کرده، پس این انقلابی که اتفاق افتاد، 220 هزار شهیدی که دادیم این همه زحمت حضرت امام کشیدند مقام معظم رهبری کشیدند مسئولین نظام کشیدند خانوادههای شهدا زجرهایی که کشیدند شهدایی که خونشان را دادند جانشان را دادند و همه چیزشان را دادند تا ما به امنیتمان، استقلالمان و هر چه که داریم از آنها داریم برسیم، پس اینجا کجا میرود، حق این شهدا کجا میرود، این زجرهایی که جانبازان ما کشیدند خانوادههای اسرای ما، خود اسرای ما همه مواردی که اتفاق افتاد تا این نظام به دست ما رسید، امکان نداشته باشد برای تو که یک جایی سخنرانی بکنی مگر اینکه از نظام، مگر اینکه از حقی که شهدا بر گردن ما دارند مگر اینکه از وظیفهای که ما داریم در قبال خون شهدا در آن سخنرانی صحبت کنی، والاّ تو میشود عالم 50 سال قبل. باید عالم روز باشی، عالماً بزمانه، ایشان فرمودند حتما باید توجه به نظام و رهبری، توجه به خون شهدا و حقی که آنها بر گردن ما دارند تحت هیچ شرایطی از ذهنت بیرون نرود و همواره بدانی چنین باری روی دوش ما هست ولو برای چند نفر ساده صحبت میکنی و یا برای جمعی هستی همان طور که در سیره زندگیات این اتفاق باید بیفتد همواره در مسیر نظام باش و هیچ لحظهای از نظام و از خدمت در نظام و حمایت از ولایت فقیه و از ولی فقیه کنار نروی همین طور در صحبتهایت همیشه تذکرت به مردم داشته باش و مردم را امیدوار کن، مردم را متوجه بکن از آنچه که وظیفهای که ما در قبال شهدا و امام و خدمات و زحماتی که اینها کشیدند داریم، در هر صورت میخواهم بگویم خیلی مقید بودند و خیلی حساس بودند و نسبت به نظام غیرت خاصی داشتند.
خیلی مقید بودند به کار در نظام و حمایت از نظام و پشتیبان ولی فقیه و پشتیبان اصل ولایت فقیه بودند.
ویژگی بعدی که در واقع کودکان دارند و آیتالله یزدی هم داشتند و عرض کردم کودکان را محبوب میکرد پیش پیامبر گرامی اسلام این بود که بچهها لا یدّخرون لغد شیئا؛ چیزی را ذخیره نمیکردند دنبال حرص و طمع و اینها نداشتند آیت الله یزدی هم این شکل بودند هیچ وقت حرص و طمع نسبت به دنیا نداشتند نسبت به امکانات دنیا نداشتند نسبت به ذخاروف دنیا نداشتند و به سادهزیستی دعوت میکردند در وصیتنامهشان هم ما را به سادهزیستی و بیتوجهی به دنیا دعوت کردند همانطور که ما را به حمایت همیشگی از ولی فقیه و نظام دعوت کردند. خیلی جالب است یکی از ویژگیهایی که در زندگی آیت الله یزدی موج میزد مرگاندیشی و معادباوری ایشان بود، مستحضر هستید خداوند میفرماید که اینهایی که میخواهند ظلم کنند جنایت کنند اینها معاد را منکر میشوند بَلْ يُريدُ اْلإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ، يَسْئَلُ أَيّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ، اگر کسی گفت قیامت چیه؟ قیامت کجاست؟ میخواهد فجور و گناه کند، میخواهد حق کسی را بخورد، میخواهد خیانت کند. لذا معادی که ما روزی میآییم و باید جواب بدهیم نسبت به این خیانتها یا پاداش بگیریم نسبت به کارهای خوبمان، آن را منکر میشود. ایشان دائم توجه به معاد داشتند یعنی معادباوری در وجود ایشان جلوه و تبلور خاصی داشت شاید من در هیچ کسی ندیدم که مکرر وصیت نامه نوشته باشد حاج آقا یک دفتری دارند که 51 وصیتنامه در این دفتر نوشتند و هر سال یک وصیتنامه جدید مینوشتند و جالب است اولین وصیتنامهای که در این دفتر نوشتند میگویند من در زندان کرمانشاه هستم و در شرائط سختی به سر میبرم که از نظر روحی کاملا در سلامتم ولی از نظر جسمی شرائطم سخت است فکر نمیکنم که حیاتم مستقر باشد و بعد وصایایی میکنند. البته این را سربسته نوشتند مشخص نیست در آن زندان چه شکنجهای اتفاق افتاده و چه حالتی بر ایشان گذشته که مینویسند در ناحیهی قلب و قفسه سینهام درد بسیار شدیدی احساس میکنم و روی دستمال کاغذی زندان وصیت میکنند که بعد این وصیت پاکنویس شده در دفترشان، این اولین وصیت است و پنجاه وصیتی که هر سال جدید نوشتند و تکرار کردند عرض کردم 51 وصیت نوشتند و همیشه مقید بودند مثلا به امکاناتی که در دست ایشان است فرض کنید رئیس قوه قضائیه بودند اگر امکانی از طرف رهبری در دست ایشان امانت بودند نوشتند مثلا یک حساب ارزی به این شکل است و یک حساب ریالی به این شکل است اینها امانت است در دست من برای هزینه کردن در امور متفرقه دستگاه قضایی که از طرف رهبری دست من است و اینها شخصی نیست در پایان قوه قضائیه مثلا نوشتند تمام آنچه که باقی مانده و در این دو حساب با دو تا چک به دفتر رهبری تحویل دادم و این حسابها بسته شد، دائم همه آنچه که پیش ایشان امانت بوده، در مسئولیتهای مختلفی که داشتند همه اینها را نوشتند و اینها را ثبت کردند و مرتب وصیتنامه مینوشتند این معادباوری در ایشان جلوه خیلی خاصی داشت و دائم به فکر قیامت، به فکر برزخ و پاسخگویی در محضر الهی بودند و همیشه سعی میکردند حسابشان پاک باشد البته این حساب پاک از حیث عملکرد اخروی بود ولی در دنیا جوری عمل کردند که انگار همیشه هستند و خیلی با انرژی، با نشاط، با پشتکار به تعبیر حضرت امیر علیه السلام در دنیا طوری زندگی میکردند کأنک تعیش فی ابدا، ولی در امور اخروی کأنک تموه غداً، انگار فردا میخواهند بمیرند. همه چیزشان حساب شده و در واقع مشخص بود و تنظیم شده بود که خدای ناکرده یک موقع حقی بالا پایین نشود از کسی.
سوال- چه خاطراتی از نظم ایشان به یاد داردید، در این باره توضیح دهید.
یک ویژگی که آیت الله یزدی داشتند بسیار منظم بودند یعنی نظم خیلی زیادی در وجود ایشان بود و در عملکرد ایشان بود همه مستحضر هستند حضرت امیر علیه السلام در لحظات آخر فرزندانشان را صدا میزنند حسنم حسینم بیایید و جمیع ولدی، خانوادهاش را صدا میزنند بعد ایشان میبینند یک نفر آن گوشه ایستاده و روی کتف شتر آنچه که علی در لحظات آخر میخواهد وصیت بکند میخواهد آن را یادداشت کند، بعد حضرت فرمودند و من بلغه کتابی، در طول تاریخ هر کسی این وصیت علی به دست میرسد میخواهم سفارش کنم، بعد وصیت کردند به تقوا، اوصیکم تقوالله و نظمی امرکم، که اولین اصل تقوا و دومین اصل منظم بودن است، ایشان بعد از تقوا بسیار وجودی منظم بودند یعنی وجودی متقی و منظم و نظم ایشان مثالزدنی بود، در تمام امور زندگیشان از حیث تنظیم وقت کاری، از حیث شرکت در جلسات و برنامههایی که به عهدهشان بود بارها دوستانی که تهران بودند و با ایشان کار میکردند شوخی میکردند میگفتند که هر جلسهای که شما حضور دارید شما که از قم میآیید زودتر از ما میرسیم که ما از تهران حرکت کردیم، در جلسات قم هم همین طور بود همه جلسات منظم و دقیق شرکت میکردند و سر ساعت حضور پیدا میکردند و تا آخر جلسه مینشستند و برنامههاشان را دقیق تنظیم میکردند یک برنامهریزی بسیار خوبی در زندگیشان بود پیامبر گرامی اسلام میفرمودند کسی که میخواهد موفق بشود، موفقیت منوط به دو چیز است، الظفر بالهزم و الجزم؛ باید دوراندیشی و برنامهریزی داشته باشد و باید اراده پولادین و استوار داشته باشد، آیت الله یزدی به این شکل یعنی برنامهریزی، دوراندیشی و تنظیم امور از قبل و اجرای دقیق با اراده استوار و عزمی جزم، دقیق برنامهها را اجرا میکردند اگر یک وقت مختصری داشتند آن وقت مختصر را به یک کاری اختصاص میدادند وقتشان به بطالت نگذرد، یک وقتی به من فرمودند که یک مقداری در خانه وقت اضافه دارم آن وقت اضافه را اختصاص دادند ترجمه کردن قرآن کریم، و این کار ادامه پیدا کرد مدتها، تا قرآن کریم کلش ترجمه شد و وقتی که مرکز ترجمههای قرآنی را به عنوان یکی از ترجمههای خیلی خوب تشخیص داد و ارزشیابی کرد فوری این را وقف کردند و در اختیار اوقاف قرار دادند.
هر کاری که انجام می دادند سعی میکردند فقط برای خدا باشد و آن کار را برای قیام بفعل بود مستحکم انجام میدادند کامل انجام میدادند جامع انجام میدادند با جوانب آن انجام میدادند در واقع سرهمبندی و سرسری کاری انجام نمیدادند.
اگر یک کتابی خیلی شاخص بود ایشان فوری وقف میکردند. ترجمه قرآن هم به همین شکل وقف کردند که یک موقع مثلا دیدگاه مادی نسبت به این کتاب در آینده مثلا وجود نداشته باشد. یکی از ویژگیهای حضرت آیت الله یزدی این بود که اگر اقدامی را انجام میدادند فقط بر اساس تکلیف بود یعنی شخصی بسیار تکلیفمدار بودند خالصانه کار میکردند و دقیق هم کار میکردند توجه نداشتند ممکن است این باعث دلخوری کسی بشود ممکن است نگاه بیرونی خوبی به این نباشد ممکن است شخصیت و یا جایگاه ایشان را تغییر بدهد میفرمودند ما خالصانه باید کار کنیم همیشه این نکته را میفرمودند که ما شاگرد حضرت امام بودیم حضرت امام به ما سر درس این نکته را تذکر میدادند که قرآن کتاب وعظ و سرتاسر قرآن موعظه است ولی خداوند عالم میگوید ای انسانها یک موعظه برای شما داریم و مفهومش این است که این یک موعظهی خداوند ارزشش به اندازه تمام مواعظ الهی است چون میگوید یک موعظه داریم، میفرماید قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ آن یک موعظه من این است در تمام کارهایتان چه کارهای جمعی، چه کارهای فردی برای خدا کار کنید، دوم تقوموا لله، قیام به فعل باشد انجام ساده نباشد یعنی کاملا آن کار را متقن و مستحکم و عالی انجام بدهید و غیر از خدا هم در نظرتان نباشد، ایشان این آیه را وجودشان خیلی تطبیق داده بودند و هر کاری که انجام میدادند سعی میکردند فقط برای خدا باشد و آن کار را برای قیام بفعل بود مستحکم انجام میدادند کامل انجام میدادند جامع انجام میدادند با جوانب آن انجام میدادند در واقع سرهمبندی و سرسری کاری انجام نمیدادند و اگر گاهی مثلا کسی از ایشان دلخور میشد یا میگفتند حاج آقا اگر شما این کار را انجام بدهید ممکن است فلانی برداشت بدی داشته باشد ممکن است جایگاه شما پایین بیاید، میفرمودند اگر تکلیف من باشد و خدا راضی است از اینکه دیگری از دست من دلخور بشه یا شخصیت من در جامعه شکسته بشود یا مقام من پایین بیاید هیچ دلواپس نیستم هیچ دلخور نیستم، گاهی من یادم است اتفاقی میافتاد حتی من به عنوان فرزند حاج آقا بیخوابی به من میافتاد به خاطر مثلا فلان اتفاقی که افتاده و یا فلان مطلبی بر علیه حاج آقا گفتند میرفتم منزل میگفتم حاج آقا دیشب خوابم نمیبرد از ناراحتی، شما میبینم عادی نشستهای داری کارتان را انجام میدهید مثلا دارید مطلبتان را مینویسید، دارید مطالعه علمیتان را انجام میدهید شما برایتان مهم نیست که مثلا یک همچین مطلبی را بر علیه شما گفتند و یک همچین نامهای و یا مصاحبهای انجام شده، ایشان میگفتند نه! اصلا مهم نیست. آنچه که مهم بود این است که من برای تکلیفم کاری را کردم اگر برای تکلیفم کردم اگر برای رضای خدا، اگر برای حمایت از انقلاب و استحکام پایههای انقلاب قدمی برداشتم هر اتفاقی بیرون بیفتد بر علیه من کسی چیزی بگوید و یا دلخوری اگر از دست من بخواهد داشته باشد برای من هیچ نگرانی ندارد و برای آبروی خودشان هیچ ارزشی قائل نبودند، میگفتند اینها باید خرج اسلام بشود. هیچ مهم نبود من از این روحیهی حاج آقا گاهی یاد آن روایت امام رضا میافتادم که یونس بن عبدالرحمان آمد منزل حضرت، یک سری مهمان آمده بودند حضرت فرمودند یونس بیا برو داخل این اتاق بغل، پشت پرده، مهمانها که رفتند بیا. مهمانها در حضور امام رضا بدگوئی یونس را کردند و بعد رفتند، یونس خیلی محبوب بود پیش حضرت، از اصحاب خاص بود حضرت بشارت بهشت را به ایشان داده بودند، بعد اینها رفتند گفت خوب یونس بیا، ایشان از پشت پرده آمد و شروع کرد زار زار گریه کردن، گفت یابن رسول الله میبینید که ما به چه شکل کار میکنیم ولی بیرون چه حرفهایی پشت سر ما هست. حضرت فرمودند یونس فما علیک مما یقولون اذا کان امامک انت راضیا؛ اگر امام زمانت از تو راضیند هر چه میخواهند بگویند، مشکلی ندارد. برایش یک مثالی زدند اگر تو یک دُرّی در دستت باشد و بعد مردم بگویند یک آشغالی در دستت هست ناراحت میشوی، گفت: نه چون دُرّ در دستم است، حضرت فرمود این هم همینطوری است. مرحوم حضرت آیت الله یزدی به همین شکل بودند و میفرمودند ما باید یک جوری عمل بکنیم که امام زمان از ما راضی باشند ما باید به یک نحوی عمل کنیم پیش خداوند عالم جواب داشته باشیم فقط برای خدا، برای رضایت خدا، برای حمایت از دین خدا، اینکه دیگران چه میگویند و چه جوری برداشت خواهند کرد خیلی مهم نیست، ما نباید بخاطر آن اصول را زیر پا بگذاریم این یکی از ویژگیهای شاخص آیت الله یزدی بود.
سوال- از احوالات ایشان در خانه و رفتارشان با اهالی خانه بفرمایید.
از روحیات خصوصی که در منزل داشتند بعضی از موارد را خدمتتان عرض کنم؛ یکی اینکه ایشان نسبت به والده ما (خدا بیامرز) خیلی احترام قائل بودند و خیلی تکریم میکردند و به فرزندانشان دائما میگفتند توجه به مادر، احترام به مادر، نگه داشتن شخصیت و جایگاه مادر همانطور که خودشان این کار را میکردند تحت هر شرائطی جایگاه والده را حفظ میکردند و خیلی احترام میگذاشتند شخصیت بسیار زیادی برای ایشان قائل بودند آن بیان حضرت زهرا سلام الله علیها که میفرمایند که بهترین شما خیارکم الینکم مناکبه و أکرمهم لنسائهم؛ یعنی بهترین شما کسی نیست که نماز زیاد بخواند و یا ذکر زیاد بگوید آن کسی است که همسرش را تکریم کند و با نرمی و ملایمت با او عمل کند.
خیلی همسر را تکریم میکردند و احترام قائل بودند و با نرمی و ملایمت و خیلی هم کمک میکردند.
حاج آقا به همین شکل بودند خیلی همسر را تکریم میکردند و احترام قائل بودند و با نرمی و ملایمت و خیلی هم کمک میکردند شاید تعجب باشد که در این شرایط با آن حجم کار، شاید تا همین اواخر، من هیچ وقت فراموش نمیکنم یک روزی وارد منزل شدم دیگر این روزهای آخر حاج آقا با واکر راه میرفتند شرائط پایشان طوری بود که به سختی راه میرفتند دیدم حاج آقا با واکر جلوی ظرفشویی ایستادند دارند ظرف میشویند. گفتم حاج آقا شما اجازه بدهید مثلا من، گفتند نه! گفتند من خودم میخواهم ظرف بشویم و کمک مادر، میخواهم بگویم این روحیهشان را حفظ میکردند در منزل خیلی جایگاه مادر را بلند میداشتند و تا جایی که میتوانستند کمک میکردند هیچ وقت دستور نمیدادند، نه فقط به مادر، به هیچ کدام از فرزندان دستور ندادند، هیچ وقت تحکمی نکردند، همیشه ما احساس میکردیم که نظر حاج آقا چی هست آن نظرشان را استخراج میکردیم و آن کار را انجام میدادیم بخاطر ابهتی که ایشان داشتند و علاقهای که همهی ما به ایشان داشتیم همهی بچهها و نوهها سعی میکردند که ببینند حاج آقا چی میخواهد که آن کار را انجام بدهند و از آن طرف هم حاج آقا به بچهها علاقه بودند، به نوهها علاقهمند بودند، برای بچهها وقت میگذاشتند شاید کسی باور نکند که مثلا در آن شرائط سیاسی اجتماعی، در آن شرائط سنی من یک پسری داشتم به نام محمد صالح، ایشان کوچک بود آن موقع، حاج آقا باهاش والیبال بازی میکرد در منزل، گاهی فوتبال دستی بازی میکردند، یک روزی من آمدم منزل خوب ایشان رئیس قوه قضائیه بودند از صبح تا بعدازظهر مثلا محل کار بودند و شب هم میآمدند تا آخر کارتابلها را میآوردند منزل کار میکردند من دیدم حاج آقا رفته گوشه اتاق با دختر کوچک من عارفه نشستند دارند کارتابل و نامههایشان را میبینند، گفتم حاج آقا چرا روی زمین این گوشه نشستید کنار بچه، فرمودند من مهمان ایشان هستم، توی خالهبازی ایشان هستم بگذارید بازی ادامه پیدا بکند. برای من خیلی جالب بود که یک شخصی در این شرایط سنی با آن حجم کار برای بچههای کوچک اینقدر وقت میگذاشت به بچهها علاقه داشت، با بچهها بازی میکرد و به این شکل شخصیت به بچهها میداد. یکی از ویژگیهایی که برای مدیران لازم است داشتن ابزاری به نام سعه صدر است خداوند میفرماید الم نشرح لک صدرک، پیامبرم وقتی ما خواستیم مسئولیت و مدیریت به تو بدهیم آیا سعه صدر به تو ندادیم، معلوم میشود این ابزار خیلی کلیدی و ضروری است یا وقتی در موقع حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام مدیریت میخواهد اول میگوید خدایا اگر قرار است من وارد این مسئولیت بشوم رب اشرح لی صدری، به من سعه صدر بده، حاج آقا ویژگیای که داشتند اینکه خیلی سعه صدر داشتند و روح بزرگی داشتند و انعطاف زیادی در مدیریت داشتند و این سعه صدر ایشان باعث شده بود با مخالفین خودشان خیلی راحت کار میکردند با کسانی که از نظر سیاسی اجتماعی کاملا خطشان با حاج آقا متفاوت بود کار میکردند و تعامل خوبی داشتند گاهی من به حاج آقا میگفتم فلانی که سمت بالایی که در دستگاه قضائی دادید خب ایشان کاملا از نظر سیاسی با شما مشکل دارند چرا ایشان اینقدر به شما نزدیک است و از نظر کاری به ایشان سمت بزرگی دادید؟ ایشان میفرمودند که همین که کسی متقی باشد و متخصص باشد چون اسلام میگوید اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم، باید تعهد و تخصص با هم باشد یا در آن آیه میگوید کسی که برای کاری گمارده بشود باید توانمند یعنی متخصص، عالم و دانشمند و متعهد باشد اینها نیروهایی هستند که متعهد و متخصص هستند ولو خط سیاسیشان با من ناهماهنگ باشد ولو حتی با من مشکل سیاسی داشته باشند ولی اینها نیروهای مفیدی برای نظام و برای این مسئولیت هستند این برای من خیلی جالب بود که حاج آقا با مخالفین خودش هم کار میکرد و خیلی راحت تعامل داشت و این باعث شده بود کسانی که حتی از نظر سیاسی با ایشان مشکل داشتند از نظر روحی اخلاقی و از نظر رفاقتی کاملا با ایشان صمیمی بودند و با همدیگر کار میکردند. از ویژگیهای دیگر ایشان که از سعه صدر ایشان و از داشتن روح بزرگ ایشان در واقع نشأت میگرفت که اگر در کار مدیریتی خودشان در واقع میدیدند یک مشکلی وجود دارد و یک تصمیمی گرفته شده که این تصمیم منطقی و درست نیست آن تصمیم را عوض میکردند و زود آن مسئول مربوطه را میخواستند میگفتند این تصمیم اشتباه است حتی بارها شد من میدیدم که فرض کنید یک قاضی بنا بر گزارشی که میآمد به یک شکل خاصی باهاش برخورد میشد، بعد مشخص میشد که آن گزارش صحیح نبوده و آن قاضی را دعوت میکردند و در حضور جمع از آن قاضی عذرخواهی میکردند و بعضی از قضات به ما میگفتند این خیلی ارزشمند است که رئیس قوه قضائیه با توجه به اینکه او یک تصمیمی گرفته بر اساس گزارش واصله بوده ولی این شجاعت را دارد که در حضور دیگران من را دعوت بکند و از من عذرخواهی بکند و حتی به من پست بالاتری بدهد، کسانی که از ایشان انتقاد میکردند در دستگاه قضائی، بعضیشان میرفتند به ایشان میگفتند شما از رئیس قوه اینقدر تند انتقاد کردید که فلان جلسه که مسئولین و در حضور مسئولین، نمیترسی که پست خود را از دست بدهید بعد من میدیدم حاج آقا به او پست بالاتری میدادند، میگفت حاج آقا میدانید این همانی هست که بر علیه شما در فلان جلسه صحبت کرد گفتند اتفاقا به خاطر همین شجاعتش، بخاطر همین ایستادگی روی حرفش و روی نظر علمی خودش من پست بهش دادم چون برای آن کار لیاقت دارد تصمیمات بسیار زیادی میگرفتند که ناشی از سعه صدر ایشان بود و البته برنامهریزیهای بسیار کلانی چه در دستگاه قضائی بودند برای آینده دستگاه قضائی انجام دادند مثل تأسیس مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه که این از مؤسسات ایشان بود و سایر اقدامات کلانی که انجام دادند و یا مثلا به شورای نگهبان وارد شدند تأسیس بخش پژوهشی و اقداماتی که در واقع کمک بکند به اینکه برنامهها و کارها در شورای نگهبان بسیار منظم و منطقی باشد برای هر پرونده و برای هر اصل قانون اصلی یک پرونده و یک جایگاه مشخصی باشد و یک نظم و خوبی داشته باشد در هر کاری که وارد میشدند برنامهریزی خیلی خوب و اقدامات همراه دوراندیشی از ایشان دیده میشد. از همه عزیزانی که در تهیه این برنامهها تلاش کردند و زحمت کشیدند تقدیر و تشکر میکنم إن شاءالله.