واکاوی دوران هاشمی؛ از لیبرالی شدن فرهنگ و اقتصاد تا ارتباط با آمریکا
اشاره: طبقه اشرافی و گسترش آن در ایران از جمله میراثی بود که از آقای هاشمی به یادگار ماند. هاشمی با اقدامات خود بویژه، نوسازی اقتصادی؛ مسبب رشد و گسترش طبقه متوسط جدید شد که این طبقه سهم عمده ای را تا امروز در حوزه سیاسی ـ اجتماعی از خود به جا گذاشته است.
دولت خاتمی و روحانی میراث دار دوران سازندگی آقای هاشمی رفسنجانی هستند و وضعیت نامطلوب کنونی کشور در عرصه های فرهنگی و اقتصادی از همان دوران سازندگی سرچشمه می گیرد.
خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا برای بررسی نقش دوران سازندگی بر وضعیت کنونی کشور در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و زمینه سازی عادی سازی رابطه با آمریکا در این دوران، با حجت الاسلام احمد جهان بزرگی مدرس دانشگاه و کارشناس امور مذهبی و سیاسی گفتوگوی مفصلی را ترتیب داده که متن گفتوگو بدین شرح است:
رسا ـ چه اشکالات و نقدهایی به دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی وارد است؟
جنگ تحمیلی 8 ساله جهان علیه انقلاب اسلامی باعث کم رنگ شدن فاصله طبقاتی باز مانده از دوران پهلوی و تقویت «انسجام داخلی» و یکپارچگی جامعه از هم گسیخته قبل از انقلاب در ایران شد. جنگ تحمیلی، شاخصه های مذهبی و انقلابی مردم ایران را افزایش ناگهانی داد.
در دوره ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی (۷۶ـ۱۳۶۸)، اگرچه بازسازی ویرانیهای ناشی از جنگ تحمیلی ۸ ساله مهمترین وظیفه دولت هاشمی محسوب میشد و در حوزههای عمرانی و اقتصادی نیز اقدامات مؤثری انجام گرفت، اما مسائل فرهنگی، اجتماعی و ارزشهای ناب انقلابی به شکلی تدریجی کمرنگ شد و برخی از آنها تقریبا به کلی از بین رفت.
در دولت هاشمی:
1- نگرش عملگرائی(پراگماتیستی) برفضای معنوی و حزب اللهی و ارزشی قبل غلبه کرد.
2- فرهنگی که بر پایه ایثار، قناعت، سادگی و اخلاص شکل گرفته بود؛ در سالهای ابتدایی دهه 1370 رو به افول نهاد.
3- رزمندگان و فرماندهان جبهه حق به عنوان عاملان این ایدهها یا در مدیریت فن سالارانه دولت هاشمی هضم شدند یا به خاطر سرخوردگی از معضلات اجتماعی موجود گوشه گیر شدند. اگرچه بسیاری از آنها در سنگر بازسازی کشور نیز فعال شدند، اما آنچه رخ داد، چیزی نبود که انقلاب به خاطر آن ایجاد شده بود.
4- اعمال، کردار و رفتار یاران هاشمی به ویژه رفاه زدگی آنها باعث رفتارهایی در اقشار مختلف جامعه شد که نسبتی با آموزههای انقلابی و دینی نداشت. این فرهنگ در سالهای بعد تأثیر منفی خود را بر جریانهای سیاسی کشور نیز بر جای گذاشت و سر منشأ ایجاد احزابی مانند «کارگزاران» و «جبهه مشارکت» شد که ادعا کردند «ما مبتنی بودن قوانین بر دستورات اسلام را قبول نداریم». آنها در واقع کمر به استحاله انقلاب در راستای اهداف دولتهای غربی بستند.
5- برنامه دولت هاشمی در بعد فرهنگی، بر محور «حرکت به سوی جامعه باز فرهنگی» قرار گرفت؛ به گونه ای که هاشمی رفسنجانی تبلیغ می کرد که «شکل لباس و رنگ لباس در جامعه آزاد است و لباس باشد، اما بی لباسی نه».
6- در بعد اجتماعی دولت هاشمی بر تساهل و تسامح تأکید فراوانی شد.
7- با تغییر مشرب اقتصادی به یک مشرب لیبرالی، فرهنگ لیبرالی حداقل میان نیمی از افراد جامعه رسوخ یافت. تبلیغات گسترده کالاها و خدمات همراه با مجلات و روزنامههای رنگی فضای جامعه را در این جهت تشدید کرد.
8- ثروت به یک ارزش مثبت و فقر به یک ارزش منفی تبدیل شد؛ براین اساس اختلاس ها و دزدی ها و ویژه خواری در ادارات بیشتر شد.
رساـ لیبرالی شدن اقتصاد کشور توسط هاشمی چه ضررهایی را به کشور وارد کرد و هاشمی چه نقشی را در وضع اقتصادی امروز دارد؟
هاشمی رفسنجانی به بهانه قرار دادن ایران در مسیر آبادانی و پیشرفت اقتصادی و ارائه الگوی یک کشور اسلامی پیشرفته:
1- «آزادسازی اقتصادی» و «خصوصی سازی» را جایگزین الگوی اقتصادی اکثرا دولتی و تعاونی قبل کرد.
2- راهبرد مشارکت سرمایه های خارجی بدون برنامه مدون، در بخش خصوصی و دولتی به عنوان الگوی مناسبی برای بهبود مدل اقتصاد ایران مطرح گردید، به همین خاطر دخالت سازمانهای اقتصادی بین المللی در اقتصاد ایران بیشتر شد و با وارد شدن پای شرکتهای خارجی به ایران برخی از صنایع داخلی از بین رفتند.
3- مجموعه ای از مدیران و سیاستگذاران اقتصادی، که عموماً در دانشگاههای ایالات متحده آمریکا تحصیل کرده و دارای گرایشهای لیبرالی در حوزه اقتصاد بودند، وارد کابینه شدند؛ آنها معتقد به اقتصاد مبتنی بر بازار بودند و به همین خاطر تورم 9 درصدی سال 69 را به بالای 35 درصد رساندند.
5- عملکرد حزبی و سلیقهای سیاستگذاران اقتصادی باعث شد تا به جای اینکه خصوصیسازی روندی سنجیده و مرحلهای پیدا کند با رویه ویژه خواری به اختصاصی سازی تبدیل شد و صاحبان جدید بسیاری از کارخانه ها و صنایع را تعطیل کرده به سوداگری و تجارت خارجی رو آوردند.
6- در نتیجه موارد فوق انبوهسازی و خرید و فروش واحدهای مسکونی و تجارت خارجی از تولید کالا و خدمات آسانتر شد.
7- پیدایش قشر جدیدی در جامعه با نام های عرفی «نوکیسه»، «تازه به دوران رسیده» و «آقازادهها» باعث ایجاد شکاف طبقاتی و سرخوردگی اکثر افراد جامعه شد.
8- همین نوکیسه ها بعد از بستن بار خود به یاد وارد شدن به عرصه سیاسی و به دست گرفتن گلوگاه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افتادند و در دولت روحانی به همین اهداف دست یافتند و بر جامعه همان رفت که همه می دانند.
رسا ـ هاشمی چه تلاشهایی برای ارتباط گیری با غرب کرد و به چه نتایجی رسید؟
1- دولتمردان هاشمی رویه ای را در پیش گرفتند که بر تابلوهای تبلیغاتی، که در سالهای نخست پس از انقلاب، شعارهای انقلابی و ضدغربی درج شده بود، کالاهای غربی کره ای و ژاپنی تبلیغ میشد و در این تبلیغات زنان به جای مادر بودن به کالای تبلیغی تبدیل شدند.
2-نمایشنامههای غربی در تئاترهای تهران به نمایش گذاشته شد. تلاش بر این بود تا در عرصه فرهنگ و هنر، با جذب نخبگان این عرصه و رونق اقتصادی کالاهای خارجی، نوعی الفت فرهنگی با لیبرالیسم ایجاد گردد.
3- از منظر غربی ها، فرهنگسراهایی که توسط شهرداری تهران ساخته شد، پس از یک دهه غربستیزی، نماد مصالحهای بود بین حکومت از یک سو و فرهنگ غرب از سوی دیگر.
4- تساهل و تسامح دولت در امور فرهنگی و هنری و ترویج سبک زندگی غربی، به شکلی خزنده و از طریق رسانههای عمومی در اختیار نزدیکان هاشمی مزید بر علت بود.
5- هاشمی از آغاز نظر داشت که بایستی با آمریکا رابطه داشته باشیم.... این مطلب را خود او اذعان دارد که: «به امام(ره) گفتم موضوع رابطه با آمریکا را در زمان حیاتتان حل کنید».
6- بالاخره هاشمی به کمک روحانی و تیم برجام در سال 94 موفق شدند برجام را به تصویب مجلس برسانند تا در این زمینه بتوانند با آمریکا رابطه داشته باشند.
7- وی همراه با حسن روحانی یک لیست از منافع رابطه با آمریکا را تهیه می کنند و در سال 95 در اختیار مقام معظم رهبری قرار می دهند، که مورد پسند ایشان واقع نمی شود.
8- نتیجه این اقدامات برای راضی کردن غرب و ارتباط با آمریکا این شد که توان هسته ای ایران نزدیک به صفر شد و نهایتا تحریم های گسترده ای نصیب ملت ایران شد.
رسا ـ چرا هاشمی با قدرت گرفتن مباحث نظامی و موشکی در دستان نیروهای حزب اللهی مخالفت میکرد؟
هاشمی رفسنجانی: «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها...»!
در اوایل فروردین 95 «حساب رسمی پایگاه اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی» در توئیتر اقدام به نشر توئیت بیسابقهای کرد که در آن با آزمایشهای موشکی سپاه پاسداران و فراتر از آن یعنی صنایع موشکی کشور مخالفت کرده و نوشته بود: «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها...»!
رهبر معظم انقلاب روز 11 فروردین 1395 در دیدار مداحان صراحتاً فرمودند «این که بعضیها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگر چنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فناوری برود، دنبال مذاکره سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود- که همه اینها لازم است- اما قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بیسروپایی و ]هر[دولت فزرتی کذاییای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقبنشینی کنید.»
ایشان در قسمتی دیگر از بیاناتشان با اشاره به مواضع یکی از رجال دولت موقت در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که معتقد بود جنگندههای اف-14 به کار کشور نمیآید و باید آنها را پس بدهیم، پیام هاشمی را با آن مقایسه کردند و افزودند: «چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین اف-14 و همین اف-4 و امثال اینها. امروز هم بعضیها همین آهنگ را پیش گرفتهاند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگار چیست آقا؟!»
به دنبال این اظهار نظر صریح، سایت انتخاب وابسته به جریان مدعی اعتدال، ارتباط حساب توئیتری هاشمی با وی را به کلی منکر شد و آن را بیارتباط با هاشمی و دفترش دانست!
از سوی دیگر آنچه تردید و بدگمانی را بیشتر میکند، سوابق مشابه در رفتار و گفتار هاشمی است؛ از راه دادن عبدالحسین هراتی (فتنهگر هتاک علیه امام خمینی(ره) و حامی نهضت آزادی) به عنوان مشاور ویژه در ملاقاتهای خارجی هاشمی و انتصاب وی به مدیرکلی مرکز اسناد دانشگاه آزاد تا وساطت فائزه هاشمی و ملاقات شماری از اعضای ضد انقلاب گروهک موسوم به انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با هاشمی.
هاشمی پیش از آن نیز در مصاحبهها و اظهارنظرهای مخدوش، فریب رسانه ها و سیاستمداران آمریکایی برای انتساب کاربرد تسلیحات شیمیایی به دولت سوریه را خورده و همین ادعا را تکرار کرده بود همچنان که در ماجرای سربرآوردن داعش در موصل، هاشمی با ادبیاتی مشابه ادبیات آمریکایی ها مدعی شد ظهور داعش محصول سیاستهای فرقهگرایانه دولت عراق است؛ در حالی که داعش به سنیها و کردها نیز رحم نکرد.
هاشمی رفسنجانی چندی بعد در مصاحبهای ادعا کرد حمله صدام به ایران به خاطر این بود که افراطیون در ایران [که طبیعتاً امام پیشاهنگ آنهاست] از صدور انقلاب سخن گفتند و صدام ترسید و حمله کرد(!) اما بدتر از همه مصاحبه وی با سایت امید هستهای بود که برای ادعای دروغ محافل غربی مبنی بر اراده ایران برای تولید سلاح هستهای، بهانه جور کرد و به طور ویژه مورد استقبال نشریات صهیونیستی قرار گرفت.
هاشمی در این مصاحبه مدعی شده بود: در سفر پاکستان میخواستم با عبدالقدیرخان دیدار کنم اما به من نشان ندادند. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید بمب اتم داشته باشند»، «در سال 61 ذهنیت مان این بود که باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم» و «درست است که ما اجازه رفتن به طرف سلاح هستهای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورتی پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است».